به گزارش مشرق، کيهان نوشت: کديور پس از نامه نگاري سرگشاده به سيدحسن خميني و طرح اين توقع که وي سيره امام خميني و حاج سيداحمدآقا- رضوان الله تعالي عليهما- را نقد و رد کند، نامه سرگشاده اي هم به هاشمي و عليه رهبري منتشر کرد.
هرچند که با توجه به سوابق قلم به مزدي برادرزن مهاجراني، سفارشي و رپرتاژ بودن نامه هاي اخير از سوي محافل آمريکايي دور از ذهن نيست و از طرفي نمي توان سفر اخير وي به تل آويو را در اين ميان ناديده گرفت، اما شهرت طلبي زياده از حد و ميل افراطي کديور به هر قيمت گمانه ديگري است که اتفاقا مورد توجه سايت ضدانقلابي خودنويس قرار گرفته است.
خودنويس در تحليل خودنمايي حجت الامسال هرمنوتيک نوشت: آيا نامه به نوه امام خميني مبني بر رد نظريه ولايت فقيه، که پدربزرگش با آن جمهوري اسلامي را بنيانگذاري کرد و پدربزرگ و پدرش براي حفظ آن هر تلاشي انجام دادند، تا آنجا که پدربزرگ گفت حفظ نظام از اوجب واجبات است، انتظاري واقعي را دنبال مي کرد؟ آيا حسن خميني، که هرچه دارد ناشي از پدر و پدربزرگش هست، مي تواند به کل به ميراث آن دو پشت پا بزند و همه آنها را رد کند؟ اگر سيدحسن خميني با ولايت فقيه مخالف باشد، آيا در شرايط کنوني کشور رد علني آن رکن اساسي قانون اساسي براي او مقدور است؟ اگر نيست، متن نامه دال بر چه چيزي است؟ وقتي هدف اصلي نگارش نامه محقق شدني نباشد، نامه چه دستاوردي خواهد داشت؟ نويسنده مي تواند دهها مقاله و کتاب بنويسد و در آنها ولايت فقيه را رد کند. اما نامه و درخواست از ديگري چيز ديگري است. متن نامه سرگشاده کديور به هاشمي رفسنجاني هم همين مشکل را دارد. اگر يک درهزارم هم براي هاشمي رفسنجاني و ديگر اعضاي مجلس خبرگان چنان درخواستي امکان طرح ندارد، اين متن چه دستاوردي دارد؟ کديور آن قدر هوشيار است که تند تند نامه هاي بدون رسيدن به هدف اصلي و تصريح شده ننويسد. برخي مدعي هستند که چون هاشمي رفسنجاني از طريق مهدي هاشمي هزينه مالي جرس را تامين مي کند (گفته مي شود آقاي کديور به يکي از روشنفکران ديني که از او پرسيده بود منابع مالي شما از کجا تامين مي شود؟ گفته بود که از يکي از بزرگان از طريق فرزندش که در خارج از کشور است هزينه هاي جرس را مي پردازد) حجت الاسلام کديور بايد هواي هاشمي رفسنجاني را داشته باشد و نه تنها در جرس انتقادي از او نشود، بلکه او را مخاطب درخواست هاي حل بحران هاي جمهوري اسلامي قلمداد کنند. اما رسيدن به اين هدف بدون نگارش اين نامه هم قابل دستيابي است. اين نامه يک در ميليون امکان تحقق ندارد. پس متن نامه چه مقصودي را برآورده خواهد کرد؟
اين سايت ضدانقلابي مي افزايد: «نامه هايي که به هيچ وجه به اهداف تصريح شده نمي رسند، به چه چيز مي رسند؟ نامه تک نفره، با درخواست هايي ناممکن از نظر تجربي، چه نتيجه اي دارد؟ شايد تنها نتيجه عملي اين نوع نامه ها، خود نامه تک نفره باشد؟ مگر اين کم نتيجه اي است که حجت الاسلامي وجود دارد که نامه هاي تک امضايي بدون نتيجه مي نويسد؟ به جاي آنکه به محال تجربي بودن اهداف مصرح توجه کنيد، به خود نامه بنگريد که نويسنده اي دارد که از موضع بالا نامه مي نويسد. درست است که سياست محل کارهاي شدني و نتيجه بخش است. اما اگر خواننده نامه به اين نکته بينديشد که نويسنده در آمريکا نشسته و از فلوشيپ هاي آمريکايي استفاده مي کند و بدون ترس از پرداخت کمترين هزينه اين نامه ها را مي نويسد، باز هم نگاه نادرستي به متن دارد و خوانش او به تفسيري درست منتهي نمي شود. نامه اي داريم و نويسنده اي. نويسنده اي که شعارهاي معترضان پس از انتخابات را عوض مي کند. نويسنده اي که حد و مرز جنبش سبز را تعيين مي کند که چه کساني عضو آنند و چه کساني بيرون آن؟ نويسنده اي که به همه نامه مي نويسد و براي آنها تعيين تکليف مي کند. نويسنده مهم است، نه نامه. نتيجه مهم است، اما نتيجه آني نيست که به عنوان هدف تصريح شده، نتيجه اين است که نويسنده بسيار مهم است»(!)
شايان ذکر است کديور اخيرا در گفت وگو با صداي آمريکا مدعي شد آشوبگران در تظاهرات روز قدس شعار «هم غزه هم لبنان سر مي دادند» و نه شعار «نه غزه، نه لبنان».
اين ادعا باعث هو شدن وي از سوي ضدانقلاب و رد کردن انبوه فيلم هاي تظاهرات آن روز شد.
کديور در پوشش لباس آخوندي پيش از اين ارتباطاتي با بيت منتظري از يک سو و برخي حلقه هاي بهايي در خارج از طرف ديگر داشت و از اين طريق مورد عنايت محافل اطلاعاتي آمريکا بود. اما گويا با درگذشت آقاي منتظري و سرآمد عمر فتنه سبز با پوشش دين، تاريخ انقضاي مزدوري او هم رسيده است. شايد به همين دليل هم هست که او مي کوشد با انکار واقعيات از طرفي و قلمبه گويي و موج سازي از طرف ديگر، به اربابان خود چنين القا کند که هنوز هم به درد مي خورد.
علاقه افراطي آقاي دوربيني حلقه لندن به خودنمايي و نامه پراکني باعث حرف و حديث هايي درباره او شده است.