کد خبر 79041
تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۳۹۰ - ۰۸:۵۷

دیشب توی اتوبوس یه خانم جوون کنار من نشسته بود. خانمه خیلی سن و سال کمی داشت. یه بچه توپول هم بغلش بود. بچهه خیلی بی تابی میکرد. خانمه هم بچه رو هی تکون تکون میداد گاها تکونهای شدید و بدون اینکه چیزی بگه یه موبایل از این مدلای اسباب بازی در آورد که توی موبایله یه بچه با صدای بلند میخوند: آهویی دارم خوشگله. خلاصه هیچکدوم از اینکارها باعث نمیشد، بچهه از گریه کردن و سر و صدا دست برداره.

به گزارش خبرنگار و بلاگستان مشرق، نويسنده وبلاگ زهرا در آخرين مطلب خود نوشت:

* یه چیزهایی تو زنهای قدیمی هست که ما خودمون رو بکشیم نمیتونیم مثل اونا باشیم. نمیدونم واقعا مدرن بودن این بلا رو سرمون آورده یا ربطی نداره و اینا از مشخصات بودن در این سن هستش. کسی چه میدونه شاید اونام وقتی هم سن و سال ما بودن، مثل ما دختر امروزی زمان خودشون بودن. منظورم دقیقا یه حس مادرانه هست. انگار مادر بودن تو خونشونه. دقت کردید؟ بغلشون شفابخشه انگار. خیلی مامانن…

* دیشب توی اتوبوس یه خانم جوون کنار من نشسته بود. خانمه خیلی سن و سال کمی داشت. یه بچه توپول هم بغلش بود. بچهه خیلی بی تابی میکرد. خانمه هم بچه رو هی تکون تکون میداد گاها تکونهای شدید و بدون اینکه چیزی بگه یه موبایل از این مدلای اسباب بازی در آورد که توی موبایله یه بچه با صدای بلند میخوند: آهویی دارم خوشگله. خلاصه هیچکدوم از اینکارها باعث نمیشد، بچهه از گریه کردن و سر و صدا دست برداره.

* تا اینکه یه خانم حدودا ۵۰ ساله از عقب اتوبوس پا شد اومد جلو و بچه خانمه رو گرفت و در حالیکه با نوایی مادرانه بچه رو ناز میداد و آروم تکون میداد به خانم جوون گفت: بچه رو باید یواش تکون بدی. حتما تازه غذا خورده. چرا اینقدر پیچوندیش؟ درسته هوا سرده ولی بخاری اتوبوس که روشنه. کمی کلاشو کنار میذاشتی بچه هوا بخوره. هرچه بیشتر اینطوری بارش بیاری مقاومت بدنش کمتره. بعد گفت: بشین خودت یواشکی با بچه حرف بزن. چیه این صدای موبایل که بلند میخونه؟ بچه چی حالیشه که آهو چیه؟ موبایل چیه؟ ولی صدا و بغل مادرشو میشناسه.
* بعد بچه رو همینطوری یواشکی تکون میداد و در حالیکه لب پائین بچه رو با انگشتش نوازش میداد، و یه چیزهایی برای ناز دادن میگفت، اونو آروم کرد. شاید باور نکنید، بچه ظرف ۵ دقیقه کاملا آرومه آروم شده بود. بعد موبایله رو از دست خانوم جوون گرفت و در حالیکه تو چشمهای بچه نگاه میکرد و میخندید موبایله رو یواشکی جلوی صورتش تکون تکون میداد، بچه هم باهاش میخندید:
آهویی دارم خوشگله / فرار کرده ز دستم/ دوریش برام مشکله
کاشکی اونو می بستم/ ای خدا چی کار کنم/ آهو مو پیدا کنم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 12
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • ۱۴:۲۹ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۳
    0 0
    چه مسخره خاله زنك هاي بيشعور اين چه مطلبيه
  • ۱۵:۱۹ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۳
    0 0
    واقعا همین طوره
  • مسعود ۱۶:۱۹ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۳
    0 0
    مطبی بسیار عالی به ذهنم خطور کرد یه مطلب خوب میشه براش نوشت خاله زنگ .......... هم خود ناشناسه شه
  • علیرضا ۱۶:۳۳ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۳
    0 0
    بیچاره اون دختری که بی موقع باید نقش بیگانه مادری رو بپذیره ای کاش خانواده ها فرزنداشونو وقتی ترغیب به ازدواج کنن که برای نقش همسری و بعد از اون مادری یا پدری امادگی داشته باشن
  • ۱۷:۵۶ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۳
    0 0
    ادم کج سلیقه
  • ۱۸:۱۴ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۳
    0 0
    خدا رو شکر که ما بیشعوریم.شما بچه هات رو بده پرستار بزرگ کنه تا بعد .
  • ۱۹:۲۵ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۳
    0 0
    حرف حساب تلخه
  • ali ۱۹:۲۹ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۳
    0 0
    من یه زن قدیمی می خوام!!
  • ۱۹:۳۴ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۳
    0 0
    خودتی
  • ۰۲:۴۹ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۴
    0 0
    بله متاسفانه دختران امروزی فقط ادعا دارند و دیگر هیچ
  • ۱۹:۱۳ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۷
    0 0
    دخترای امروز خیلی تحصیلکرده و با کلاسن.چشم حسود کور
  • دختر ایرانی ۱۲:۲۴ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۲
    0 0
    قبول دارید سرمان را کلاه گذاشتند؟؟؟ خودمان هم سرمان را کرده ایم زیر برف. شده ایم یک عروسک که صبح تا شب فکر لباس و آرایشو.... با این دوست و با اون دوستو....مسخره است. معلومه که دیگه حوصله ی گریه ی معصومانه یبچمونو نداریم.چون گوشمون از صداهای بی ربط پر شده...کاش میشد این امکانات این زیبایی ها و تمام آنچه را که الان دارم بدهم تا شیرینی یک مادر واقعی بودن را بچشم.نه این که صبح تا شب کار کنم و آخر ماه یک ملیون ناقابل بدم مهدکودک تا بچمو نگه دارن.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس