سرویس جهان مشرق- نشریه معتبر آمریکایی در یکی از آخرین مقالات خود به لزوم سلامت رفتار و دوستی راستین با ایران به عنوان قدرت قابلتوجه و مشروع منطقه تاکید کرد و ادبیات و مواضع رییس جمهور آمریکا در قبال کشورمان را یکی از بزرگترین اشتباهات جهان سیاست خواند.
«آمریکن هرالد تریبیون» در یکی از جدیدترین مقالههای خود در مورد مسئله ایران و آمریکا نوشت: سخنرانی ترامپ علیه ایران در اجلاس اخیر سازمان ملل، در حالی صورت گرفت که منطقه خاورمیانه به علت دخالتهای بیجای این کشور و سوء مدیریت در روابط، در بحران بوده و هر گونه تنش بیشتر میتواند بر آتش این بحران بیافزاید. شاید، کاملترین تعبیر برای سخنرانی وی را بتوان این دانست: یک رییسجمهور دیوانه که سکاندار یکی از قویترین کشورهای جهان است، در کمال ناپختگی سخن گفت. گفتار وی، لجبازیهای یک پسربچه و کریخوانیهای یک قلدر را تداعی میکرد. آن هم در مقابل بزرگترین دیپلماتهای جهان سیاست. البته -از آنجا که بویش میآمد- واکنشها نسبت به سخنان وی منتج به سکوتهای بلند بود و کف زدنها -که آن هم عُرف معمول سازمان ملل است- صورت گرفت اما بسیار ضعیف.
به این جمله رییس جمهور آمریکا در مجمع عمومی بینالمللیترین سازمان حاضر در جهان توجه کنید: «آمریکا از قدرت و صبر بسیاری برخوردار است اما اگر مجبور شود که از خود و شرکایش دفاع کند، آن وقت هیچ چارهای نخواهیم داشت مگر نابود کردن کره شمالی».
تصور کنید که مردی که خود را نماینده و سکاندار قویترین کشور دنیا و حامی اصلی دموکراسی و حقوق بشر میخواند، در یکی از حیاتیترین جایگاههای حقوق بینالملل و در یکی از حساسترین برهههای تاریخ، از نابود کردن ۲۶ میلیون شهروند کره شمالی سخن میگوید. و بعد، با اتصاف لقب آدمکش و جانی به ایران، بطور غیرمستقیم میگوید که «یا بیا دوباره درباره توافق هستهای مذاکره کنیم و یا کاری میکنم که پا از این توافق بیرون بگذاری و بهانه به دست من بدهی».
وقتی سازمان ملل و تمامی کشورها -به غیر از دشمنان ایران- تاکید بر این دارند که ایران کوچکترین حرکتی در جهت نقض توافق هستهای نکرده و از سوی دیگر، همین کشورها معتقدند که سیاست ترامپ در خاورمیانه اشتباه بوده و هزینهسازی بسیاری خواهد داشت، دیگر تهدید ایران به گزینه نظامی و یا تحریمهای شدید، مرض و جنگطلبی است.
انقلاب ایران و براندازی یک حاکم دیکتاتور اجیرشده غرب، آغاز دشمنیهای آمریکا با ایران بود. جنگ ۸ ساله و حمایت تمامقد آمریکا از عراق، بر دشمنیها بین دو کشور افزود و تا به امروز ادامه داشته است. بسیاری از دولتمردان ایران، همان مردانی بودند که در جنگ هشت سالهای شرکت داشتند که در آن، «صدام حسین» با استفاده از تسلیحات شیمیایی ساخت غرب، بیش از یک میلیون انسان را به قتل رساند. این همان بخش از حقیقت است که به غرب به ما شهرونداناش نگفته و از دیدمان پنهان کرده است. بعد مردم ناآگاه ما از خود میپرسند که چرا ایرانیها شعار "مرگ بر آمریکا!" سر میدهند؟
اکنون باور کنیم که ایران ۱۹۷۹ و دهه ۱۹۸۰ (۱۳۵۷ و دهه ۱۳۶۰) شبیه ایران امروز نیست. از این جهت شبیه نیست که بسیار منسجمتر، واقعبینتر، باتجربهتر، و زیرکتر شده و سیاست خارجیاش در یکی از استراتژیکترین مناطق دنیا -به نام خاورمیانه- مثال زدنی است. این کشور، یکی از امنترین و پرثباتترین کشورهای دنیاست و این در حالی است که گرداگردش را کشورهایی احاطه کردهاند که هم در بحران امنیتی به سر میبرند و هم جریان سلفیگری در آنها رژه میرود. ایران کشوری است با انتخابات آزاد. زنان در این کشور در سیاست مشارکت دارند، بخش علم و پژوهشاش از رشد خوبی برخوردار است و یکی از کشورهای دارای بیشترین تعداد فارغ التحصیل است که بخش اعظمی از این جمعیت را زنان تشکیل میدهند. باید از پتانسیل دوستی صادقانه با این کشور استفاده کرد؛ کشوری که همچون یک انار خوشگوار، اکنون پوست ترکانده و دانه یاقوتین آن حاوی پیام دوستی در قبال نشان دادن حسن نیت کامل است. نمیخواهیم بگوییم که ایران یک جامعه عالی عاری از مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، و فرهنگی دارد. بحث این است که این کشور خیلی پیشروتر، متفکرانهتر، و معقولانهتر از همسایگان و هممنطقههایی جلو میرود که ما به آنها میگوییم «دوستانمان».
در نقطه مقابلاش، به یکی از همین دوستان ما نگاه کنید: عربستان، حامی درجه یک تروریسم بینالمللی است. انتخابات آزاد ندارد؛ زنان حتی حق رانندگی در این کشور ندارند؛ هر کس تفسیری به غیر از تفسیر سلفی از اسلام ارائه دهد، جزایش مرگ یا دست کم شلاق و زندان است. به این گردش مضحک بیاندیشید: آمریکا و انگلیس، عربستان را شریک و دوست قدیمی خود میخوانند و حمایت تسلیحاتی و سیاسی از آن دارند و در جواب، عربستان هم این دو -و بالاخص آمریکا- را در مقابله با تروریسم یاری میکند؛ آن هم تروریسمی که خودش حامی اصلی آن است. اما اصلیترین مقابلهکننده با تروریسم حاضر در سوریه و عراق، ایران بوده و عجالتا، اصلیترین عامل نجات سوریه و عراق از چنگال داعش هم همین ایران بوده است؛ کشوری که ما آمریکاییها -به اشتباه- بزرگترین دشمن خودمان میدانیم.
عربستان سعودی نماد خشونت و تبعیض و تروریسم
آمریکا و اسراییل، وقتی دستاویزی ندارند، به سراغ این اتهام میروند که «ایران از گروههای تروریستی حزبالله لبنان و انصارلله یمن حمایت میکند. اولا که این گروهها هیچ رویکردی مبنی بر تروریست بودن از خود نشان ندادند و غالبا کارشان جنبه دفاعی داشته است. دوما، ایران بدون پروا بارها رسما اعلام کرده که از این گروهها حمایت میکند و این حمایت بر مدار محور مقاومت صورت میپذیرد؛ وانگهی، اگر ذرهای شبهه داشت که تروریستی هستند، رسما اعلام نمیکرد که حامی آنهاست.
آیا به راستی این عجیب است که ایران میخواهد همچون دیگر کشورها، از تمامیت ارضی و حقوق مشروعاش در منطقه دفاع کند؟ جالب اینجاست که اسراییل که حقوق مشروعی ندارد، از سوی جامه بینالمللی، آزادی عمل کامل دارد. لذا، تنها گزینهای که برای این دو باقی میماند، تغییر رژیم در ایران است. سوال بزرگ این است که اگر واقع ایران شیطانصفت بود، پای میز مذاکره میآمد؟ گمان میکنید که اگر ایرانیها واقعا خواهان مرگ آمریکا بودند، موشکهایشان را روانه نمیکردند؟ مشکل اینجاست که آمریکاییها نمیخواهند به آن چیزی که ایران میخواهد بگوید، گوش بدهند. به عبارت دیگر، باید به مقامات آمریکایی گفت: «اول به سخنان ایران گوش بدهید و بعد قضاوت کنید».
سی و چند سال تهدید و خصومت علیه ایران، هیچ سودی برای غرب نداشت و سیاستمداران غربی به هیچ چیز نرسیدند. اما وقتی ایران را دعوت به مذاکره کردند، با روی گشاده پذیرفت و ضمن حفظ عزت و خواستههای خود، به طرف مقابل هم احترام گذاشت. میخواهم خطاب به آن دسته از رهبران رادیکال و جنگطلب غرب بگویم که زمانه تغییر کرده و اکنون زبان دیپلماسی است که اثر دارد. احترام، راه حل بسیاری از مسائل است. اینکه رهبران ایران مدعی هستند که «ما برای دفاع از خودمان از هیچکس اجازه نمیگیریم و تواناییهای نظامی ما در صورت تعدی و تهاجم دشمن، پاسخ محکم و روشنی خواهد بود»، حق طبیعی و گفتمان عقلایی آنهاست.
براستی چه شده که اخیرا ایران رویکرد تدافعی به خود گرفته است؟ آیا چیزی به غیر از اظهارات جنگطلبانه و ایرانستیزانه ترامپ موجب این رویکرد شده است؟ اینجاست که راستگرایان ایرانی یا به عبارتی همان «اصولگرایان» وقتی از عدم اعتماد به آمریکا سخن میگفتند، تعبیر پیدا میکند. ترامپ، در سخنرانی خود در سازمان ملل نشان داد که آنها راست میگفتند.
تاریخ را ورق بزنید: از 1979 (1357) تا کنون، ایرانیها چندین بار برای حل مشکلات دو طرفه به پای میز مذاکره با آمریکا آمدند. دولت اوباما با همه نقصانهایش، خواست تا مذاکره کند و ایرانیها چون صلحطلب و اهل گفتمان هستند، پاسخ مثبت دادند و آن اعتمادسازی مطلوب، خود را در آزاد کردن ملوانهای متجاوز به آبهای ایران در خلیج فارس نشان داد. سریع و صلحآمیز. چرا اکنون ایران را نمیبینید که به همراه روسیه و ترکیه در حال تکمیل فرایند صلح در سوریه است؟ و از سوی دیگر، عراق، سوریه، و لبنان را همراه کرده تا ریشه داعش -این غده چرکین- را بزند.
قطعا ایران هم مثل همه کشورها نیازمند برخی اصلاحات سیاسی و بخصوص اقتصادی است و البته تجربه تاریخی نشان داده که قادر به اعمال این موارد میباشد. این کشور، طی سه دهه گذشته پیشرفتهای خوبی داشته است. انصافا مجاهدت و پیشرفتی که ایران در قبال مقابله با تروریسم داشته، کدامیک از شرکای آمریکا در منطقه از آن برخوردار بودهاند؟ اکنون غرب تا حدودی پی به ماهیت «نعمتِ دوستی و همکاری با ایران» برده است اما مشکل اینجاست که در آمریکا -که از قضا زورش بر اروپا میچربد و تصمیمساز است- گروهی از راستهای افراطی جنگطلب بر سر کار آمدهاند و این فرصت تاریخی را ضایع و نابود خواهند کرد.
با ایران مدرن عملگرا، باید در فضای راستین و خالص اعتمادسازی روبرو شد. ادبیات سخیف و قلدرمآبانه و کودکانه دانلد ترامپ، درست در نقطه مقابل اعتمادسازی و خلق ثبات در اثر احترام و همکاری قرار دارد. ما به قدر کافی، ترس و وحشت از کره شمالی اتمی داریم. آیا واقعا درست که کار را به جایی برسانیم که یک ایران اتمی را در آینده روبروی خود قرار دهیم؟
منابع:
https://ahtribune.com/world/unga/1925-trump-iran.html