به گزارش مشرق، «مهران ابراهیمیان» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
تلاشهای زیادی در جهت تغییر کتابهای درسی دانشگاهی و پیش از آن شده اما حقیقت را میتوان در بازار کار و وضعیت اسفبار بیارتباطی دروس و رشتههای تحصیلی با محیط اقتصادی کشور دریافت. دنیایی جدید موازی با اقتصاد ایجاد شده در حالی که هنوز دانشگاهها و مدارس ما بیشتر با نگرشی حجرهگونه و درآمدزا به دانشآموز مینگرند و مراکز آموزشی تنها به ماشین برچسب مدرک بدل شدهاند.
دانشگاههایی نیز که اسم و رسمی در کردهاند بیشتر به مراکز نخبهیابی برای غربیها بدل شدهاند به نحوی که در برنامه فرمول یک گفته شد از بین ۱۵۰ نفر دانشجوی ریاضی صنعتی شریف تنها یک نفر باقیمانده است!
انقطاع و ناکارآمدی نظام آموزشی ما حداقل برای تربیت نیروی انسانی نقشآفرین در اقتصاد به وضوح ناکام مانده است و این ناکارآمدی نه تنها در وضعیت بازار کار که درگزارش مجمع جهانی اقتصاد مشهود است. بر اساس گزارش این مجمع ایران با کسب امتیاز ۵۴/۹۷ از ۱۰۰، رتبه نازل ۱۰۴ را از لحاظ شاخص سرمایه انسانی در بین ۱۳۰ کشور مورد بررسی به خود اختصاص داده است.
در مقایسه با کشورهای خاورمیانه نیز ایران از بین ۱۲ کشور موردبررسی، در رتبه ۱۱ قرار گرفته است، این در حالی است که قرار بودبر اساس سند چشمانداز ما در بسیاری از حوزهها اول منطقه باشیم و اول بودن در بندهای مصرحه در سند چشم انداز جز با کیفیت نیروی انسانی میسر نیست. به اذعان همه اقتصاد دانان توسعه، نقش نیروی انسانی در مسیر پیشرفت و تحول هر کشوری بیش از همه عوامل از جمله منابع بازار و... است.
نگاهی به شاخصهای این مجمع جهانی در حوزه نیروی انسانی نشان میدهد ما در استفاده از مهارت و آموزش در انجام کارها بسیار ضعیف عمل کردهایم، بنابراین این موضوع دو نکته کاربردی نبودن آموزشها و انقطاع رابطه کار با دانشگاهها را گوشزد میکند.
نگاهی به داشتههای کشور اعم از وجود نیروی انسانی فراوان جوان، منابع انرژی (چند برابر جمعیت در مقیاس متوسط جهانی) و منابع زیرزمینی و اولیه دقیقاً مؤید این موضوع است که ما با داشتن همه عوامل پیشرفت و توسعه نمیتوانیم از منابع استفاده بهینه کنیم.
این به این معناست که نه تنها مدیران کشور دارای دانش وتوانایی مدیریت این منابع نیستند بلکه زمینه را برای استفاده بهینه از سرمایههای انسانی هم فراهم نکردهاند و در واقع هزینههای مصروف شده در آموزش و پرورش به هدر رفته است؛ چیزی شبیه روانآبهایی که به شورهزارهای غیر قابل کشت میریزند!
نظریهپردازان جدید توسعه در واقع شرط توسعه را بهرهگیری از نیروی انسانی میدانند که با تکیه بر داشتههای موجود با خلاقیت و اتکا بر دانش و فناوری بومی (درونزا) به خلق اعتبار و ارزش افزوده میپردازند، در حالی که مسیر آموزش و پرورش ما و تحصیلات تکمیلی به سمت و سوی اقتصاد توزیعی پیش رفته و اصولاً سیاستگذاری در این حوزه بر همین پایه غلط استوار است!
همان طور که اشاره شد در گزارش مجمع جهانی اقتصاد، ایران با کسب ۵۴/۹۷ امتیاز از ۱۰۰ امتیاز ممکن، رتبه نازل ۱۰۴ را از لحاظ شاخص سرمایه انسانی در بین ۱۳۰ کشور مورد بررسی به خود اختصاص داده است. ایران در این رتبهبندی حتی در قیاس با کشورهای کمدرآمدتری مانند تاجیکستان، فیلیپین، غنا و کامرون امتیاز کمتری کسب کرده و طبیعتاً جایگاهی نازلتر از آنها را به دست آورده است. در مقایسه با کشورهای خاورمیانه نیز ایران از بین ۱۲ کشور مورد بررسی در رتبه ۱۱ قرار گرفته است. نکته جالب توجه زیرشاخص توسعه (Development) که به کمیت و کیفیت برنامههای در حال اجرا بهمنظور گسترش آموزشهای عمومی و مهارتی برای محصلان و جمعیت «در سن کار» مربوط میشود، امتیاز ایران در این زیرشاخص ۶۷/۰۳ بوده است.
زیرشاخص ظرفیت (Capacity) سطح کنونی تحصیلات گروههای سنی مختلف را شامل میشود و امتیاز ایران در این زیرشاخص ۶۶/۷۸ بوده است اما به دلیل ناکارآمدی تحصیلات در بخشهای اقتصادی ارزش افزودهای برای کشور ندارد. آنچنان که زیرشاخص چگونگی استفاده از مهارتهای تخصصی اصطلاحاً Know- How با وسعت و عمق استفاده از مهارتهای تخصصی در محیط کار ارتباط دارد؛ امتیاز ایران در این زیرشاخص ۴۵/۵۸ بوده است.
جایگاه بسیار نازل ایران در این زیرشاخص، هشداری جدی برای اقتصاد کشور است. و نشان میدهد ما انسانهای بیکیفیت یا بیش از حد باکیفیتی را تحویل جامعه میدهیم که متناسب با وضعیت اقتصاد کشور نیستند زیرا حدود ۵۷/۱ میلیون نفر از جمعیت ۸۰/۳ میلیون نفری ایران در سن کار قرار دارند اما نرخ مشارکت نیروی کار ۳۸/۲ درصد و نرخ بیکاری ۱۱/۱ درصد است و در عین حال ۳۴/۴ درصد از جمعیت جوان کشور نه شاغل هستند و نه مشغول تحصیل یا گذراندن دورههای مهارتی (فنی و حرفهای!)
همه ما مسئولیم و باید هر چه سریعتر آن را اصلاح کنیم.