گروه جهاد و مقاومت مشرق - سردار یعقوب زهدی مسئول توپخانه قرارگاه نجف در عملیات «والفجر سه» به بیان نحوه اجرای این عملیات و امداد الهی پرداخت که در ادامه میخوانید:
از سلسله ارتفاعات شمالی مهران موسوم به زالوآب، ارتفاع 270 متری کله قندی مشرف به جاده ایلام ـ مهران بود و چون تحت اشغال دشمن قرار داشت این جاده مسدود بود. آزادسازی ارتفاع استراتژیک کله قندی را میتوان از اهداف عملیات والفجر سه برشمرد.
در شب عملیات یکی از فرماندهان عراقی به نام سرهنگ جاسم برای بازدید به این ارتفاع آمده بود و با پیشروی رزمندگان اسلام این ارتفاع در محاصره قرار میگیرد ولی به علت تیز بودن ارتفاع و صعب العبور بودن آن، وجود سیم خاردار و میدان مین پیچیده از یک طرف و حضور این فرمانده عراقی که نیروهای عراقی را مجبور به مقاومت سرسختانه کرده بود، از طرف دیگر باعث شد تا سقوط دشمن در این ارتفاع ده روز طول بکشد.
با توجه به اینکه خط ما حدود هفت کیلومتر جلوتر از کله قندی بود و فرماندهان مطمئن از سقوط آن بودند لذا برای جلوگیری از دادن شهید، از عملیات به روی آن پرهیز کردند.
در طول این ایام هر روز بطور مرتب بالگرد عراقی بالای آن ارتفاع می آمد و آذوقه و مهمات برایشان می ریخت که بیشتر جنبه روحیهبخشی داشت.
سقوط این ارتفاع یکی از مصادیق بارز امدادهای الهی بود که من به چشم خود دیدم.
روز دهم به اتفاق برادر جانباز ابوالفضل مقدم در دیدگاه بودیم. برادر ابوالفضل مقدم با پای قطع شده در عملیات والفجر سه حاضر شد و با قاطر روی ارتفاع زالوآب که به دشت زرباطیه مسلط بود، رفت و نقش تعیینکنندهای در اجرای آتشهای توپخانه داشت. مسئول دیدبانان عملیات نیز شهید حاج جعفر نجفی بود. بار دیگر بالگرد عراقی آمد و همه تیربارها و پدافندها به طرفش شلیک می کردند. من دوربین 20 در 120 را روی بالگرد تنظیم کرده بودم و گلوله توپ زمانی برایش میزدیم، یکباره دیدم دم بالگرد آتش گرفت و متعاقباً منفجر و تکه تکه شد. همه خط مملو از هلهله و شادی و تکبیر شد.
فرماندهان قرارگاه به نتیجه رسیده بودند که این ارتفاع مثل شتر جنگ جمل شده و برای پایان دادن به غائله و تسلیم شدن دشمن باید آن را گرفت، لذا به لشکر 27 که برای عملیات والفجر چهار آماده میشد و در احتیاط این عملیات قرار داشت ماموریت دادند که با دو گردان کلهقندی را بگیرد.
همان شب گردانها پای کار آمدند و نیمه شب شروع به بالا رفتن از ارتفاع کردند پس از عبور از موانع نزدیکیهای اذان صبح به بالای ارتفاع رسیدند و در کمال تعجب دیدند سنگرها خالی است و خبری از دشمن نیست.
ماجرا از این قرار بود که عراقیها هم پس از سقوط بالگرد به نتیجه رسیده بودند که همان شب از ارتفاع پائین بیایند و از پشت به خط ما بزنند. از جلو هم نیروهای عراقی مقابل فشار بیاورند تا خط را بشکنند و فرار کنند.
خوشبختانه فرماندهان پیشبینی این وضعیت را کرده بودند و خط ما در آن منطقه خاکریز دو جداره داشت یعنی رو به جلو و عقب می توانستیم پدافند کنیم.
وقتی فرماندهی قرارگاه از خالی بودن کلهقندی مطلع شد به نقشه عراقیها پی برد و به نیروهای آن خط و کلیه یگانها آماده باش داد. عراقیها که از یک شیار از کله قندی خود را به نزدیک خط رسانده بودند با سپیده صبح قصد حمله داشتند که نیروهای ما پیش دستی کردند و با آتش سنگین و پر حجم توپخانه و خمپاره که داخل شیار اجرا شد و نیروهای لشکر 27 هم از پشت به آنها حمله کردند، عراقیها تار و مار شدند و تعداد زیادی از آنان از جمله سرهنگ جاسم اسیر شدند و این نقطه پایان موفقیتآمیزی برای عملیات والفجر سه بود.
ارتش عراق که با آوردن تانکهای زیاد به منطقه، آماده پاتک شده بود ناامید شد و دست به عقب نشینی زد و آزادی مهران تثبیت شد.