گروه جهاد و مقاومت مشرق - به مناسبت سالروز ربایش چهار دیپلمات ایرانی و اظهارات جدید «عیسی الایوبی» مبنی بر شهادت حاج احمد متوسلیان و سه همراه وی، پای سخنان «تقی سلطانی» و «جعفر ربیعی» از دوستان و همرزمان جاویدالاثر احمد متوسلیان نشستیم تا دقایقی در خصوص نحوه فرماندهی تا سرنوشت حاج احمد پس از اسارت برایمان بگویند.
در این گفتوگو درباره معرفی حاج احمد متوسلیان به نسل امروز و نقد مختصر فیلم ایستاده در غبار پرداخته شده است که در ادامه میخوانید.
حاج احمد متوسلیان را برای نسل امروز که وی را ندیده است، معرفی بفرمایید.
ربیعی: حاج احمد فرماندهای شجاع، قاطع، با پشتکار و با اراده بود. اگر جایی دستور میداد که نیروها در مناطق صعب العبور پیشروی کنند، باید عملی میشد. نیروها نیز یقین داشتند که اگر فرماندهشان میگوید که من تدارکات را به شما میرسانم، تحت هر شرایطی این کار را خواهد کرد. حاج احمد در مقابل هیچ سختی عقبنشینی نمیکرد و اگر حرفی میزد به آن پایبند بود. اگر کاری انجام نمیشد، من به این گمان میرسیدم که قطعا این کار توسط بشر انجامش امکانپذیر نیست، در غیر این صورت حاج احمد این کار را انجام میداد.
در آن مقطع زمانی، برخی از عملیاتها با پشتیبانی یا همراهی ارتش انجام میشد. آن جایی که قرار بود ارتش پشتیبانی کند، برادر احمد به هیچ عنوان کوتاه نمی آمد، زیرا میدانست که نیروها به اعتماد حرف وی جلو رفتهاند. اینگونه رفتارهای حاج احمد، باعث شده بود که از وی شخصیتی ولایی، متدین، انقلابی و شجاع در ذهن نیروها ساخته شود. ایستادن در مقابل کسانی که قصد سوءاستفاده داشتند، از دیگر خصوصیات بارز اخلاقی برادر احمد متوسلیان بود.
آن زمان گردان به معنای امروزی نبود. 30 نفر هم یک گردان محسوب میشد. در مقطعی، یک گردان از عشایر فارس به مریوان آمده بود و در پایگاههای مختلف مستقر بودند. ماموریتشان 45 روزه بود. پس از اتمام دوران ماموریت، به جهت اینکه این نیروها کشاورز بودند، قصد بازگشت داشتند. یک معمم مسئول این گردان بود. نیروها را در ستاد سپاه جمع کرده بود تا بازگردند. برادر احمد از این فرد خواست نیروها تا زمانی که نیروی جدید جایگزین نشده، بمانند. مسئول گردان قبول نمیکرد. برادر احمد میگفت: «شما با بازگشت نیروها، پایگاهها را خالی میکنی. اگر امشب دشمن یا ضدانقلاب حمله کند، شما مسئول هستید. چرا قبل از آمدن نیروهای پشتیبانی، نیروها را به ستاد آوردی.» من و باقی نیروها از پنجره ستاد شاهد بحث این دو نفر بودیم. برادر احمد زمانی که دید اصرار دیگر فایدهای ندارد، به آن معمم گفت: «شما میتوانید نیروها را برگردانید اما دیگر در جلسات صحبت از ولایت فقیه نکنید.» آن معمم با تعجب علتش را جویا شد که حاج احمد ادامه داد: «فرمانده کل سپاه، منصوب از طرف حضرت امام است و من بدون واسطه از طرف ایشان به شما دستور میدهم که بمانید ولی گوش نمیدهید. در این صورت چطور میتوانید برای مردم بحث اطاعت از ولایت کنید در حالی که به آن عمل نکردید.» مسئول گردان با ناراحتی، به متوسلیان اعتراض کرد. حاج احمد گفت: «من به شما اجازه نمیدهم که نیروها را از پایگاه خارج کنید. اگر مطیع هستی من الان به شما میگویم که باید عمامه و عبا را برداری و سینه خیر بروی!»
مسئول گردان که از سخنان حاج احمد بسیار ناراحت شده بود، عبا و عمامهاش را درآورد و با لباس بسیجی که بر تن داشت، حیاط ستاد را سینهخیز رفت. نیروهایش از دیدن این صحنه متاثر شده بودند. حاج احمد دقایقی بعد، از شهید چراغی خواست تا آن فرد معمم را از زمین بلند کند.
حاج احمد در خصوص مسائلی که به انقلاب و دفاع از سنگرها مربوط میشد، به هیچ عنوان کوتاه نمیآمد. برخی این رفتارهای متعهدانه حاج احمد را خشونت نامیدند!
با توجه به شناختی که شما از حاج احمد دارید، فیلم ایستاده در غبار چند درصد از شخصیت وی را به نسل امروز معرفی میکند؟
ربیعی: این فیلم برگرفته از خاطرات سردار برقی و مجتبی عسگری است. خاطرات هم محدود بود. در جنگ برخورد بین نیروها یا مسئولین متفاوت بود. در صحنه مربوط به شهید وزوایی، قصد عصبی نشان دادن حاج احمد را داشتند در حالی که این برخورد اقتضای آن زمان بود. در حالی که جنبه رئوف بودن وی کمتر در فیلم به تصویر کشیده شد.
خیلی سخت است که تمام ابعاد وجودی حاج احمد را در یک فیلم یک ساعت و نیمه بتوان به تصویر کشید اما امکانش وجود داشت که نویسنده از منابع بیشتری استفاده کند.
کسانی که حاج احمد را از نزدیک دیده و با وی آشنا هستند، با دیدن اینگونه فیلمها یاد و خاطره وی برایشان زنده میشود اما این فیلم برای شناخت متوسلیان برای نسل امروز مهم است. اگر این فیلم همچون فیلم شهید باقری در قالب سریال تلویزیونی ساخته میشد، بازخورد بهتری داشت.
سلطانی: فیلم ایستاده در غبار به جهت اعتراض نیروهای حاج احمد متوسلیان تهیه شد. فیلم بسیار عجولانه و سیاسی ساخته شد و از دوستان نزدیک حاج احمد نظرخواهی نشد. برخی صحنهها در این فیلم به تصویر کشیده شد که نیازی نبود. نمیدانم نویسنده قصد داشت چه تصویری از حاج احمد را نشان دهد؟ مثلا برخورد حاج احمد با شهید وزوایی، قاطعیت وی را نشان میدهد. در جنگ موضوع شخصی نبود و جهت حفظ ارزشهای نظام بود.
به عنوان مثال یکی از قاطعیتهای حاج احمد در ماموریتها را برایتان روایت میکنم که ای کاش اینگونه خاطرات در فیلم ایستاده در غبار به تصویر کشیده میشد.
سال 58 در بانه، خوراک نداشتیم و تا مدتی نان، پنیر و انگور میخوردیم. کنسروها را برای زمانی که شرایط سختتر میشد، نگه داشته بودیم. امکان استحمام هم در پادگان نداشتیم. با یک 20 لیتری آب گرم، چند نفر در گوشهای از پادگان استحمام میکردند. روزی نیروها تصمیم میگیرند که با لباس ارتش برای استحمام به داخل شهر بروند. ضدانقلاب با نیروهای ارتشی کار نداشت. هفت نفر با لباس ارتشی و محاسن به داخل شهر رفتند. ضدانقلاب نیروهای ارتشی و سپاهی را از روی محاسن آنها تشخیص میداد، لذا این نیروها توسط ضدانقلاب دستگیر شدند.
حاج احمد متوسلیان، ماموستای شهر را صدا زد و گفت: «با ضدانقلابها مذاکره کنید و بگویید که نیم ساعت دیگر نیروها باید در پادگان باشند، در غیر این صورت شهر را به توپ میبندم»
ماموستا بعد از مذاکره، خبر آورد که ضدانقلابها گفتهاند که طی 48 ساعت نیروها را آزاد میکند. حاج احمد گفت: «من تنها نیم ساعت به آنها فرصت دادم» ماموستا چند مرتبه با ضدانقلاب گفتوگو کرد و در نهایت به آزادی نیروها طی 12 ساعت راضی شدند. حاج احمد به ارتش دستور داد تا توپها را اطراف شهر بیاورند و در صورت اینکه طی نیم ساعت آینده نیروها آزاد نشدند، آنها را به توپ ببندد. ماموستا برای بار آخر نزد ضدانقلابها رفتند و با اسرا بازگشت. ضدانقلابها میدانستند که اگر حاج احمد بگوید کاری را انجام خواهم داد، عمل خواهد کرد.
چه خصوصیتی حاج احمد را متمایز از دیگر رزمندگان دفاع مقدس میکرد؟
ربیعی: وجه تمایز فرماندهی حاج احمد با دیگر فرماندهان در قاطعیت وی بود. یقین دارم که اگر در لبنان به جای حاج احمد، شخص دیگری، اسیر میشد، حاج احمد آنقدر مدیر و قاطع بود که طی عملیاتی آن فرد را نجات دهد. وقتی حاج احمد به اسارت درآمد، ما مدیر و فرماندهای نداشتیم که بتواند عملیات گروگان گیری را مدیریت کند. این عدم پیگیری و خلط این پرونده با مسائل سیاسی، باعث شد که اسارت حاج احمد و همراهانش سالها طول بکشد. این در حالی است که در آن مقطع زمانی، لشکر 27 محمدرسول الله (ص) جزو عالی ترین لشکرها بوده و با وجود موضع سیاسی ایران، میتوانستیم امتیازاتی را در این مورد کسب و این چهار اسیر را آزاد کنیم.