به گزارش مشرق، محمدجواد اردشیر لاریجانی کارشناس مسائل سیاسی در گفتوگوی تفصیلی با فارس به تشریح گفتمان احمدینژاد در دوره اول و دوم ریاست جمهوریاش و تفاوتهای این تغییر گفتمان و آسیبهای آن پرداخت.
مهمترين بخش هاي گفتوگوی لاریجانی به شرح ذيل است:
***آقای احمدینژاد با گفتمان بچه مسلمانها و اصولگرایانه و بچهحزباللهیها روی کار آمد. در 4 سال اول ادبیات آقای احمدینژاد ادبیات روشن، سریع و قاطعی بود و باعث شد حتی آنهایی که چندان علقه دینی سنگینی نداشتند از این ادبیات خوششان بیاید؛ در نتیجه احمدینژاد در آخر دوره چهارم محبوبترین رئیس جمهور در داخل و در جهان اسلام شد.
***به تدریج ما تغییراتی را در ادبیات آقای احمدینژاد مشاهده میکنیم؛ البته بنده خیلی پدیدارشناسی نمیکنم زیرا دلیل این تغییر را نمیفهمم. بعضی از دوستان ایشان به من گفتند که احمدینژاد نگران آن 12 میلیونی است که به مهندس موسوی رای دادهاند و قصد دارد ادبیاتش را به صورتی درآورد که به آنها هم بخورد که به نظرم این اشتباه بسیار بزرگی است.
***ما در سیستم دموکراسی لازم نیست نگران افرادی باشیم که به ما رای ندادند ما به رای آنها احترام میگذاریم و اگر آنها پیروز شدند رای آنها اکثریت خواهد بود. اما نباید تصور کرد که باید ادبیات روشن، سریع و اصولی را کمکم به ادبیاتی تبدیل کرد که مورد تشکیک است.
***شاید انگیزه خوبی پشت این داستان باشد ولی به هر صورت این ادبیات موجب شد موقعیت احمدینژاد در دنیای اسلام ضربه ببیند و من اکنون نگرانم خدای ناکرده این مسئله توسط اجانب تقویت شده باشد.
***مثلاً مکتب ایرانی اصطلاحی است که از لحاظ مفهومی در بهترین حالت یک مفهوم موهوم و شاید حداکثر در حق یک مفهوم فسیلی باشد یعنی مکتب ایرانی قبل از اسلام دوره هخامنشی؛ در بهترین حالت این مکتب یک فسیل است و چیز زندهای وجود ندارد. آن چیزی که امروز سرزنده است مکتب اهلبیت است که ایرانی و غیرایرانی ندارد.
***مکتب ایرانی و بزرگ کردن کوروش و امثالهم، ما را در دنیای اسلام در معرض سوءاستفاده دشمنان قرار داده است. آنها گفتند ببینید ما گفتیم اسلام اینها اسلام مجوس است درحالی که اسلام ما اسلام اهلبیت است و اهلبیت که ایرانی و غیرایرانی ندارد.
***بحث مکتب ایرانی لطماتی را در پی داشت. البته در داخل هم برخی نکات مطرح میشود که مطلوب نیست؛ به طور مثال در ادبیات آقای احمدینژاد تکیه بر روی انسان را زیاد میبینیم مانند بیداری انسانی و...؛ انسانی مفهومی است که در دوران مدرنیته مطرح شده و یک مفهوم مشکک است. در ادبیات مدرنیته زمانی که بیداری انسانی مطرح میشود یعنی ما ارزش دین و امثال آن را کنار میگذاریم تا انسانها خودشان را کشف کنند. چرا ما باید چنین ادبیاتی را به کار بگیریم؟
***ممکن است یک تعبیر خوبی از آن بیرون کشیده شود الفاظی که چند معنا دارد و مفهوم قالب آن میتواند بد باشد. اما این روش، روش قبلی اقای احمدینژاد نبود. حتی زمانی که راجع به امام زمان(عج) صحبت از انسان کامل میکنند؛ انسان کامل مفهومی است که عرفای ما مطرح کردند. همانهایی که مطرح کردند معتقدند که مولوی نمونه یک انسان کامل است و بعد از انسان کامل کسانی هستند که عصمت اکتسابی داشته و بعد از آن کسانی دارای عصمت تطهیری هستند.
***ما معتقد هستیم که امام زمان(عج) عنوان کلی نیست و در واقع امام زمان دنباله سلسلهای است و فردی است که مادرش نیز مشخص است. یعنی تئوری ما راجع به انسان کامل یک عنوان عام محسوب میشود؛ پس چرا ما باید به جای امام زمان که فرزند امام حسن عسگری است لغت انسان کامل به کار ببریم؟
***من نمیگویم این اقدام بد است اما این مفهوم عرفانی است و فلاسفه ما آن را به کار بردهاند اما نه در این معنا بلکه در معنای عمومیتر؛ مثلا بعضیها معتقد بودند که مرحوم قاضی هم انسان کاملی بود و بدین دلیل چنین مفهومی کشش ندارد که امام زمان(عج) را تعریف کند؛ در واقع در اینجا یک بدسلیقهگی وجود دارد.
***به تعبیر مقام معظم رهبری بعضی از این مطالب برای دولت حاشیه ایجاد میکند و ما نباید مشغول آن شویم بلکه ما باید کمک کنیم تا آقای احمدینژاد مدتی که برای دوره آخرشان باقیمانده را با خوشی، شوق و خوشنامی به اتمام رسانده و مسائلی که راجع به تبعیتشان از رهبری و گفتمانشان مطرح میشود نباید وجود داشته باشد.
***من هنوز به ایشان بسیار علاقه دارم و معتقدم احمدینژاد یک کپی اصلی دارد و یک کپی زیراکسی؛ کپی اصلی همان است که هست و همان است که باید باشد و همان صورت حزباللهی و طرفدار مکتب اهلبیت، طرفدار ولایت فقیه و آقای خامنهای و ضدآمریکا و ضداسرائیل که همان ادبیات گذشته را به کار میبرد و تغییری نکرده است.
*** با این اقدام جایگاه ما به دست می آید. احمدینژاد باید پرچمدار این بیداری اسلامی باشد و بعد از ریاست جمهوری هم به عنوان سفیر دائمی ما از کشوری به کشور دیگر رفته و برای مردم صحبت کند؛ این احمدینژاد فردی خواهد بود که در خدمت اسلام است.
***مسائلی که امروز در مورد ایران مطرح میشود مانند اینکه ما به ایرانیت علاقه نداشته باشیم هم نکاتی دارد؛ باید به این نکته توجه کرد که ما خودمان لذت میبریم که ایرانی هستیم و به ایران علاقه داریم اما دفاع از ایرانیت این نیست که ما کوروش کبیر را از زیر خاک درآوریم.
***دفاع ما از ایرانیت این است که مکتب اهلبیتی که در بین ما زنده است و نظامی که بنا کردیم را به دنیا عرضه کنیم و این محصول ماست. این حقی است که اهلبیت بر گردن ما دارند و لذا من تصور میکنم آنهایی که این نسخه بدلی را برای دکتر احمدینژاد تجویز کردهاند ظلم بدی به شخص احمدینژاد کردهاند و ظلم آنها به نظام و رهبری نیز مشهود است که انشاءالله آنها موفق نمیشوند.
*** من زیاد با ایشان گفتگوی شخصی نداشتم البته ما در جلسات شورای نظارت صدا و سیما همدیگر را میدیدیم. مطالبی که از آقای مشایی در روزنامهها درج میشود توسط وی نفی شده و وی میگوید به این صورت نیست؛ لذا بنده خودم گیج هستم که مشایی چه چیزی را میگوید و چه چیزی را نمیگوید اما در کل مطالبی که آقای سقای بیریا نقل کردهاند مطالب بسیار خطرناکی است و امیدوارم که این مطالب درست نباشد.
***در مجموع باید گفت که کلیدواژه دوران ما بصیرت است و بایستی ابعاد آن را برای مردم به صورت کامل روشن کرد؛ زیرا اسلام ما نیز براساس بصیرت است حتی حرکت به سمت خدا نیز بایستی با بصیرت باشد و این بصیرت، بصیرتی نیست که انسان شب خوابنما شده و یا اتصالات خاصی داشته باشد، روشنفکر و یا مارکسیسم بوده و به وی داده شود.
***بصیرت ما مندرآوردی نیست؛ یک رکن آن در دین و رکن دیگر آن رجوع به فقیه یا همان تقلید است. هر کس با هر دوی اینها مشکل دارد دارای خط انحرافی است.
***حضرت امام(ره) در وصیتنامه سیاسی الهی خود همان ابتدا شرح مفصلی را راجع به ثقلین مینویسد زیرا آن ریسمانی است که ما باید در بصیرت به آن متکی شویم. در تفکر ما این مساله وجود دارد که اگر کسی در کشور نوعی از اسلام را گسترش میدهد که یکی از مسائل ذکر شده را ندارد مثلا رجوع به فقیه در آن نیست اسلام من درآوردی به شمار میرود. ما در اسلاممان به فقیه رجوع میکنیم و فقیه نیز محدود به کتاب و ثقلین است.
***جلوگیری از حاشیه و دوری از تنشزدایی باید در دستور کار ما قرار گیرد و نباید اجازه دهیم ریاست جمهوری آقای احمدینژاد با تلخی تمام شود. احمدینژاد باید رئیس جمهور موفق ما باشد. باید تعامل داشته و شرایط را به صورتی درآوریم که اقدامات با بهترین نحو ممکن صورت گیرد که دولت نیز باید در این مسیر قدم بگذارد.
***من نگران این هستم که تجربهای که ما از زمان آقای هاشمی مبنی بر اینکه وی در دوره دوم ریاست جمهوری احساس کردند که بسیاری از برنامههایش ناتمام است و بایستی یک یا دو دوره دیگر هم باشد، تکرار شود. این موضوع را آقای مهاجرانی پیشنهاد دادند که به همان صورت که حضرت امام(ره) در قانون اساسی رهبری دائمی شد و رفراندوم صورت گیرد آقای هاشمی هم چون نقششان در انقلاب کلیدی بود رئیسجمهور مادالعمر شود.
***البته نقش بسیار عالی آقای هاشمی در پیروزی انقلاب منکری ندارد و خدمات وی نیز غیرقابل انکار است اما بیاندازه افسوس میخورم که چرا کارهای بعدی چنین روی چهره سرشناس انقلاب رنگ پاشید؛ این چهره باید به همان صورت تابناک باشد.
***در نهایت با این موضوع مخالفت شد. ما خودمان در مجلس با آن مخالفت کردیم و آقای هاشمی درصدد برآمد که حزب کارگزاران تاسیس کرده و حزب، حکومت را به دست گرفته و نظرات وی را اعمال کند و دوم خرداد محصول همینها شد؛ البته اینها که سر کار آمدند اولین ضربه را به آقای هاشمی زدند و بعد آقای خاتمی آمد و با وجود همین فلسفه حزب مشارکت راه افتاد.
***به نظر بنده چیزی شبیه به همین در بعضی از تحولاتی که من میبینم درحال رخ دادن است و افرادی از اطرافیان آقای احمدینژاد میخواهند در انتخابات باشند و آنها هم به دنبال چنین فکری هستند.
***اکنون بنده در اخبار و گزارشهای مختلف میبینم که جناب آقای مشایی تشکلی را به صورت پنهانی برای انتخابات مجلس تشکیل دادهاند که من هم ابعاد آن را نمیدانم و فکر میکنم که این راه قانونی نیست. راه قانونی این است که بلافاصله یک یا چند حزب با تابلوی رسمی آن هم به صورت روشن و قانونی وارد میدان شوند؛ زیرا تشکیلهایی که چهره قانونی نداشته و زیرزمینی باشند خلاف قانون بوده و قانون با آنها برخورد میکند.
***اگر ایدهای برای شرکت در انتخابات وجود دارد باید از مجاری قانونی وارد شد البته حق همه شهروندان است که در انتخابات فعال باشند اما بایستی مسیر قانونی را طی کرد. به نظرم اینها مسائلی است که امروز ما را مشخص میکند.
***تاکید من بر نظر مقام معظم رهبری است که گول یک ماه انحراف را نخورید باید چراغ بصیرت سیاسی را پرنور و روشن نگاه داشته و اجازه ندهیم که اقدامی غلط در این زمینه انجام شود. رسانه، متفکرین، علما و افراد مختلف باید انحرافات ولو انحرافات کوچک را نقد کنند. روشنفکران هم باید در سخنان خود بسیار دقت کنند.
***ما زمانی که راجع به دین صحبت میکنیم باید مبنا و استناد داشته باشیم زیرا حق ولی یکی از بزرگترین حقهاست. معصوم(ع) میفرماید یک ظلم است که بالاترین ظلمهاست و آن ظلم، ظلم در حق ولایت است؛ یعنی شما ممکن است آزارتان به همسایه و حتی به مورچه هم نرسد و حق هیچ کسی را ضایع نکنید ولی مرتکب یک ظلم شوید که بزرگترین ظلمهاست و اسم شما به عنوان ظالم مطرح شود. آن ظلم، ظلم در حق ولایت است.
***ظلم در حق ولایت سطوحی دارد؛ سطح اول این است منکر شویم که چنین چیزی وجود دارد؛ مثلا کسانی که طرفدار نظام سکولار هستند بزرگترین ظلم را روا میدارند چون اعتقاد دارند حقی به اسم ولایت وجود ندارد. نوع دوم از ظلم در حق ولایت این است که ما منکر نشویم و بگوییم هست ولی این فردی که لایقش است این فرد نیست. این ظلم آشکارا است مانند زمان حضرت علی(ع) که برخیها معتقد بودند که حق ولایت هست ولی حضرت علی(ع) لیاقت این حق را ندارد. ظلم دیگر این است که بگوییم حق است این آقا هم هست و حرف او را بپذیریم اما این کار را نکنیم.
***موتور کار آن سفرهای است که خداوند به نام انقلاب پهن کرد و ما فرصت پیدا کردیم گوشهای از آن را گرفته و اقدامی انجام دهیم؛ حقیقتا این بزرگترین موتور مشوق است.
***هر کس میتواند گوشهای از این کشور را گرفته و اقدام مناسبی را انجام داده و یادگاری از خود باقی بگذارد. عمدتا فعالیتهای من در حوزه سیاست و علم خلاصه میشود. در حوزه سیاست همیشه دنبال این بودهام که محتوا و ایده تزریق کنم تا سیاست ما پفکی نشود لذا زمانی که در وزارت خارجه بودم دفتر مطالعات را تاسیس کردم.
***در مجلس هم که حضور داشتم به آقای ناطق گفتم باید قیام و قود ما مبنایی داشته باشد و طرح تاسیس یک مرکز تحقیقات مانند کنگره آمریکا که مرکز بزرگ تحقیقاتی دارد را ارائه کردهام. آقای ناطق نیز از این نظر حمایت کرد و مرکز پژوهشها تاسیس شد. آن زمان مرکز پژوهشها برو و بیایی داشت و پاتوق تمام وزرا بود و حتی لایحهها را هم قبل از تصویب در آنجا مورد بحث و جدل قرار میگرفت.
***خانه ملت هم به نظر بنده و با موافقت مجلس تاسیس شد زیرا حس میشد که مجلس باید یک سیستم اطلاعرسانی کاملا مستقل داشته باشد که اخبار ناب نمایندهها را در آن منتشر کرد. اما خانه ملت به آن صورت که باید رشد نکرد و بعد هم از مرکز پژوهشها جدا شد و اکنون هم نمیدانم در چه حالی است.
***بزرگترین نعمتی که در زندگی ما وجود داشت انقلاب و امام(ره) بود و اینکه ما فرصت پیدا کردیم داخل نظام کارهایی را انجام دهیم. امروز نسل جوان بهتر از ما درحال کار کردن هستند من قویا به عقل جوانها بیشتر از خودم قائل هستم و جوانها بعدها بهتر از ما کار را اداره میکنند.
کد خبر 74774
تاریخ انتشار: ۱ آبان ۱۳۹۰ - ۱۶:۳۸
- ۱ نظر
- چاپ
محمدجواد لاریجانی گفت: احمدینژاد یک کپی اصلی دارد و یک کپی زیراکسی؛ کپی اصلی همان است که هست و باید باشد و همان صورت حزباللهی و طرفدار مکتب اهلبیت، طرفدار ولایت فقیه و آقای خامنهای و ضدآمریکا و ضداسرائیل که همان ادبیات گذشته را به کار میبرد.