به گزارش مشرق عبدالله ویسی گفت و گویی با تماشاگر انجام داده که در ادامه می خوانید.
اين عبدا... ويسي كه ما امروز بهعنوان يك مربي جوان و جسور ميشناسيم را خودت از چه زماني كشف كردي؟ از كي فهميدي كه قرار است مربي شوي؟
ببين، من از 13سالگي مربي بودم! توي روستاي خودمان يك تيم جوانان درست كرده بودم و خودم مربي آن تيم بودم. از همان روز ميدانستم كه مربي ميشوم و اين حس در من وجود داشت. در دوران بازي هم وقتي توي زمين بودم يك حس مديريتي در من بود و همه مربيانم اين را ميگفتند كه يك روز مربي ميشوي. بالاخره هم سال81 لوكا بوناچيچ كه در فولاد سرمربي ما بود به مسئولان باشگاه پيشنهاد كرد كه اگر قرار باشد يك سرمربي در فولاد تربيت كنيد او عبدا... ويسي است. به پيشنهاد لوكا بود كه باشگاه فولاد مرا در نيمفصل دوم به كلاس مربيگري فرستاد و من در 31سالگي بازي را كنار گذاشتم و شدم دستيار لوكا.
يعني بهخاطر مربيگري در 31سالگي از ميدان بازي كنار رفتي؟
بله. بعد از لوكا آقاي فرانچيچ به فولاد آمد كه دستيار او هم بودم و با او قهرمان ايران شديم و سال بعد نوبت به محمد مايليكهن رسيد. مايليكهن وقتي به فولاد آمد به من گفت «بيا دوباره بازي كن» اما من قبول نكردم و گفتم ميخواهم مربي باشم. اگر مرا براي مربيگري نميخواهي در فولاد نميمانم و ميروم. حتي در يك بازي كه يار كم داشتيم من را به ميدان فرستاد ولي من دوست نداشتم بازي كنم و از فولاد رفتم.
و به اين ترتيب از فولاد رفتي كه بتواني مربي بماني. چه چيزي در مربيگري ديده بودي كه اين همه برايت جذابيت داشت؟
جالبترين بخش مربيگري براي من ايجاد تغيير است. «تغيير» جذابترين چيزي است كه در مربيگري هميشه دنبال آن هستم. حالا تغيير در هر بخشي. تغيير دادن تفكر يك بازيكن، تغيير در تركيب تيم، تعويض يك بازيكن و تاثيري كه روي تيم ميگذارد، تغيير تاكتيك تيمم بر اساس تاكتيك حريف. خلاصه هر نوع تغيير و تحولي را دوست دارم و اين مربيگري را برايم جذاب ميكند.
حتما همين علاقه زياد به تغييرات باعث شد چنين تيمي براي صبا ببندي. تيمي با اين همه بازيكن گمنام و ناشناخته!
دوست داشتم كار پاك و جديدي انجام بدهم و ميخواستم اولين كسي باشم كه اين نوآوري را اجرا ميكنم. خيليها هم نصيحتم كردند كه اين كار را نكن. ميگفتند اگر شكست بخوري سالهاي بعد هيچكس به تو تيم نميدهد اما من كار خودم را كردم و از شكست نترسيدم.
گفتي كار «پاك» و جديد؟ يعني بقيه تيمها ناپاكند؟
نميگويم ناپاكند ولي حتما اشخاص ديگري هم در يارگيري باشگاهها دخيل هستند. 90درصد باشگاههاي ما اينشكلي هستند. تنها باشگاهي كه كسي به جز من و حاجي (به سرپرست تيم كه همراه اوست اشاره ميكند) در بستن تيم دخالت نداشت باشگاه ما بود و تنها تيمي كه سقف قرارداد را رعايت كرده هم تيم ماست.
يعني معتقدي 17تيم ديگر سقف را رعايت نكردهاند؟
بله، رعايت نكردهاند. مثلا آقاي جلالي كه ميگويد تيم فولاد سقف را رعايت كرده قرارداد نوروزي را با 300ميليون بسته؟ يا اصلا خود جلالي 300ميليون از فولاد گرفته؟ امكان ندارد.
قرارداد شما با صبا چقدر است؟
250ميليون.
اما اينها كه در مورد فولاد ميگويي بر اساس حدس و گمان شماست. اطلاعات موثق كه نداري؟
نه، من با باشگاه فولاد زندگي ميكنم. فولاد خانه من است. من وقتي ميروم اهواز در باشگاه فولاد مينشينم و تمرينات جلالي را نگاه ميكنم. با مديران باشگاه نشست و برخاست دارم. من آنجا زندگي كردهام، ميدانم در فولاد چه خبر است.
تو كه اين همه با فولاد احساس نزديكي ميكني چرا سرمربي فولاد نشدي؟
خب بدبختي ما همين بود. باشگاه فولاد 4بار مرا به دورههاي مربيگري خارج از كشور فرستاد. مرا فرستادند كرواسي دوبار آنجا دوره ديدم، رفتم پرتغال كنار باشگاه بنفيكا، رفتم آلمان كنار بايرنمونيخ، رفتم جامجهاني. خودشان تمام اينجاها مرا فرستادند اما متاسفانه براي مربيگري نخواستندم! رفتند ايناسيو را آوردند و كلي خرج كردند تا تيم را هفدهم كند و به ليگيك ببرد.
چرا بعد از آن همه سرمايهگذاري و كلاس مربيگري به تو اعتماد نكردند؟
نميدانم. سوال من هم همين است. سوالي كه مسئولان فولاد بايد پاسخ بدهند.
چون فولاد را خانه خودت ميداني از تو ميپرسيم. چرا؟
خب بايد يك كارهايي انجام ميدادم كه من اهلش نبودم. مثلا اينكه بازيكن به من بدهند. بهجاي من بازيكن براي تيم جذب كنند. من اهل اين كارها نبودم. شما خودتان ميدانيد از چه چيزهايي حرف ميزنم، فقط ميخواهيد از زبان من بشنويد. من هم دوست ندارم از گذشته زياد صحبت كنم. از امروز حرف بزنيم بهتر است.
پس بگذار فقط به يك گوشه ديگر از گذشته سرك بكشيم و بعد برگرديم به زمان حال. ميگويند سالي كه فولاد قهرمان شد هيچكس در باشگاه فرانچيچ را قبول نداشت. شما چقدر در موفقيت آن تيم نقش داشتي؟
اين را تاييد ميكنم كه هيچكس فرانچيچ را قبول نداشت. وقتي مديران يك تيم سرمربي را قبول نداشته باشند طبعا بازيكنان هم از او حساب نميبرند. بازيكنهاي تيم بيشتر من را ميشناختند. من براي قهرماني فولاد در آن سال همه كار كردم اما اگر ميخواهيد از زبان من بشنويد كه فولاد را قهرمان كردهام، نه، چنين حرفي نميزنم. خود بازيكنها و مديران فولاد همه چيز را ميدانند. برويد از آنها بپرسيد.
خود شما فرانچيچ را قبول داشتي؟
بله. بازيكنها من را قبول داشتند و من فرانچيچ را. او مربي خوبي بود كه در فولاد با او بدرفتاري شد.
پس اينكه بعدا گفتند اصلا مربي نبوده و كارخانه سسسازي و اينها داشته...؟
خب داشته باشد. ما به گذشته آدمها چكار داريم. شايد خيليها از جاهاي پايينتر از اين هم شروع كرده باشند. رونالدينيو در برزيل توي سطل آشغال دنبال كفش فوتبال ميگشت! ريوالدو بستنيفروش بود. خود من يك زماني ذرت ميفروختم!
ذرت مكزيكي ميفروختي؟!
(خنده) نه، بلال ميفروختم. ميگويم گذشته آدمها چه ربطي به الانشان دارد؟ اصلا اگر فرانچيچ مربي نبود و به قول شما سسساز بود چرا فولاديها از اول او را استخدام كردند؟ پس باز هم ايراد به خودشان برميگردد. ساختار فولاد از قديم خراب بود و هنوز هم هست. شما ببينيد فولاد قهرمان شد اما دو سال بعد سقوط كرد. چون سقف آرزوهايش كوتاه بود. بعد از آن آمدند مدير عوض كردند نشد، مربي عوض كردند نشد، زمين عوض كردند نشد، هر كاري كردند نشد.
پس ايرادشان كجاست؟ يك فرد است يا يك سيستم؟
(فكر ميكند) يك فرد است كه يك سيستم را در فولاد پياده كرده. آدمي را ميشناسم كه يك سال از فولاد 200ميليون تومان گرفت بدون اينكه هيچ كاري برايشان بكند و حتي يك بازيكن به اين تيم بياورد. او فقط وظيفهاش اين بود كه به بازيكنان حريف بسپارد براي فولاد پنالتي درست كنند، يا خودشان را سهاخطاره كنند، يا از اينجور كثيفكاريها...
اينها را بنويسيم؟
بنويس... بنويس
با اين اوصاف كه ميگويي اگر پيشنهاد مربيگري فولاد را داشته باشي لابد نميپذيري؟
هرگز.
اگر اختيار تام بدهند كه هر چه را دوست داشتي تغيير بدهي چطور؟
باز هم نميپذيرم. هر اختياري هم بدهند قبول نميكنم. حتي اگر مرا رئيسجمهور بكنند هم مربي فولاد نميشوم! در همهجاي ايران و همهجاي دنيا مربيگري ميكنم اما مربي فولاد نميشوم. ميروم كشاورزي ميكنم اما به فولاد نميروم.
اين عبدا... ويسي كه ما امروز بهعنوان يك مربي جوان و جسور ميشناسيم را خودت از چه زماني كشف كردي؟ از كي فهميدي كه قرار است مربي شوي؟
ببين، من از 13سالگي مربي بودم! توي روستاي خودمان يك تيم جوانان درست كرده بودم و خودم مربي آن تيم بودم. از همان روز ميدانستم كه مربي ميشوم و اين حس در من وجود داشت. در دوران بازي هم وقتي توي زمين بودم يك حس مديريتي در من بود و همه مربيانم اين را ميگفتند كه يك روز مربي ميشوي. بالاخره هم سال81 لوكا بوناچيچ كه در فولاد سرمربي ما بود به مسئولان باشگاه پيشنهاد كرد كه اگر قرار باشد يك سرمربي در فولاد تربيت كنيد او عبدا... ويسي است. به پيشنهاد لوكا بود كه باشگاه فولاد مرا در نيمفصل دوم به كلاس مربيگري فرستاد و من در 31سالگي بازي را كنار گذاشتم و شدم دستيار لوكا.
يعني بهخاطر مربيگري در 31سالگي از ميدان بازي كنار رفتي؟
بله. بعد از لوكا آقاي فرانچيچ به فولاد آمد كه دستيار او هم بودم و با او قهرمان ايران شديم و سال بعد نوبت به محمد مايليكهن رسيد. مايليكهن وقتي به فولاد آمد به من گفت «بيا دوباره بازي كن» اما من قبول نكردم و گفتم ميخواهم مربي باشم. اگر مرا براي مربيگري نميخواهي در فولاد نميمانم و ميروم. حتي در يك بازي كه يار كم داشتيم من را به ميدان فرستاد ولي من دوست نداشتم بازي كنم و از فولاد رفتم.
و به اين ترتيب از فولاد رفتي كه بتواني مربي بماني. چه چيزي در مربيگري ديده بودي كه اين همه برايت جذابيت داشت؟
جالبترين بخش مربيگري براي من ايجاد تغيير است. «تغيير» جذابترين چيزي است كه در مربيگري هميشه دنبال آن هستم. حالا تغيير در هر بخشي. تغيير دادن تفكر يك بازيكن، تغيير در تركيب تيم، تعويض يك بازيكن و تاثيري كه روي تيم ميگذارد، تغيير تاكتيك تيمم بر اساس تاكتيك حريف. خلاصه هر نوع تغيير و تحولي را دوست دارم و اين مربيگري را برايم جذاب ميكند.
حتما همين علاقه زياد به تغييرات باعث شد چنين تيمي براي صبا ببندي. تيمي با اين همه بازيكن گمنام و ناشناخته!
دوست داشتم كار پاك و جديدي انجام بدهم و ميخواستم اولين كسي باشم كه اين نوآوري را اجرا ميكنم. خيليها هم نصيحتم كردند كه اين كار را نكن. ميگفتند اگر شكست بخوري سالهاي بعد هيچكس به تو تيم نميدهد اما من كار خودم را كردم و از شكست نترسيدم.
گفتي كار «پاك» و جديد؟ يعني بقيه تيمها ناپاكند؟
نميگويم ناپاكند ولي حتما اشخاص ديگري هم در يارگيري باشگاهها دخيل هستند. 90درصد باشگاههاي ما اينشكلي هستند. تنها باشگاهي كه كسي به جز من و حاجي (به سرپرست تيم كه همراه اوست اشاره ميكند) در بستن تيم دخالت نداشت باشگاه ما بود و تنها تيمي كه سقف قرارداد را رعايت كرده هم تيم ماست.
يعني معتقدي 17تيم ديگر سقف را رعايت نكردهاند؟
بله، رعايت نكردهاند. مثلا آقاي جلالي كه ميگويد تيم فولاد سقف را رعايت كرده قرارداد نوروزي را با 300ميليون بسته؟ يا اصلا خود جلالي 300ميليون از فولاد گرفته؟ امكان ندارد.
قرارداد شما با صبا چقدر است؟
250ميليون.
اما اينها كه در مورد فولاد ميگويي بر اساس حدس و گمان شماست. اطلاعات موثق كه نداري؟
نه، من با باشگاه فولاد زندگي ميكنم. فولاد خانه من است. من وقتي ميروم اهواز در باشگاه فولاد مينشينم و تمرينات جلالي را نگاه ميكنم. با مديران باشگاه نشست و برخاست دارم. من آنجا زندگي كردهام، ميدانم در فولاد چه خبر است.
تو كه اين همه با فولاد احساس نزديكي ميكني چرا سرمربي فولاد نشدي؟
خب بدبختي ما همين بود. باشگاه فولاد 4بار مرا به دورههاي مربيگري خارج از كشور فرستاد. مرا فرستادند كرواسي دوبار آنجا دوره ديدم، رفتم پرتغال كنار باشگاه بنفيكا، رفتم آلمان كنار بايرنمونيخ، رفتم جامجهاني. خودشان تمام اينجاها مرا فرستادند اما متاسفانه براي مربيگري نخواستندم! رفتند ايناسيو را آوردند و كلي خرج كردند تا تيم را هفدهم كند و به ليگيك ببرد.
چرا بعد از آن همه سرمايهگذاري و كلاس مربيگري به تو اعتماد نكردند؟
نميدانم. سوال من هم همين است. سوالي كه مسئولان فولاد بايد پاسخ بدهند.
چون فولاد را خانه خودت ميداني از تو ميپرسيم. چرا؟
خب بايد يك كارهايي انجام ميدادم كه من اهلش نبودم. مثلا اينكه بازيكن به من بدهند. بهجاي من بازيكن براي تيم جذب كنند. من اهل اين كارها نبودم. شما خودتان ميدانيد از چه چيزهايي حرف ميزنم، فقط ميخواهيد از زبان من بشنويد. من هم دوست ندارم از گذشته زياد صحبت كنم. از امروز حرف بزنيم بهتر است.
پس بگذار فقط به يك گوشه ديگر از گذشته سرك بكشيم و بعد برگرديم به زمان حال. ميگويند سالي كه فولاد قهرمان شد هيچكس در باشگاه فرانچيچ را قبول نداشت. شما چقدر در موفقيت آن تيم نقش داشتي؟
اين را تاييد ميكنم كه هيچكس فرانچيچ را قبول نداشت. وقتي مديران يك تيم سرمربي را قبول نداشته باشند طبعا بازيكنان هم از او حساب نميبرند. بازيكنهاي تيم بيشتر من را ميشناختند. من براي قهرماني فولاد در آن سال همه كار كردم اما اگر ميخواهيد از زبان من بشنويد كه فولاد را قهرمان كردهام، نه، چنين حرفي نميزنم. خود بازيكنها و مديران فولاد همه چيز را ميدانند. برويد از آنها بپرسيد.
خود شما فرانچيچ را قبول داشتي؟
بله. بازيكنها من را قبول داشتند و من فرانچيچ را. او مربي خوبي بود كه در فولاد با او بدرفتاري شد.
پس اينكه بعدا گفتند اصلا مربي نبوده و كارخانه سسسازي و اينها داشته...؟
خب داشته باشد. ما به گذشته آدمها چكار داريم. شايد خيليها از جاهاي پايينتر از اين هم شروع كرده باشند. رونالدينيو در برزيل توي سطل آشغال دنبال كفش فوتبال ميگشت! ريوالدو بستنيفروش بود. خود من يك زماني ذرت ميفروختم!
ذرت مكزيكي ميفروختي؟!
(خنده) نه، بلال ميفروختم. ميگويم گذشته آدمها چه ربطي به الانشان دارد؟ اصلا اگر فرانچيچ مربي نبود و به قول شما سسساز بود چرا فولاديها از اول او را استخدام كردند؟ پس باز هم ايراد به خودشان برميگردد. ساختار فولاد از قديم خراب بود و هنوز هم هست. شما ببينيد فولاد قهرمان شد اما دو سال بعد سقوط كرد. چون سقف آرزوهايش كوتاه بود. بعد از آن آمدند مدير عوض كردند نشد، مربي عوض كردند نشد، زمين عوض كردند نشد، هر كاري كردند نشد.
پس ايرادشان كجاست؟ يك فرد است يا يك سيستم؟
(فكر ميكند) يك فرد است كه يك سيستم را در فولاد پياده كرده. آدمي را ميشناسم كه يك سال از فولاد 200ميليون تومان گرفت بدون اينكه هيچ كاري برايشان بكند و حتي يك بازيكن به اين تيم بياورد. او فقط وظيفهاش اين بود كه به بازيكنان حريف بسپارد براي فولاد پنالتي درست كنند، يا خودشان را سهاخطاره كنند، يا از اينجور كثيفكاريها...
اينها را بنويسيم؟
بنويس... بنويس
با اين اوصاف كه ميگويي اگر پيشنهاد مربيگري فولاد را داشته باشي لابد نميپذيري؟
هرگز.
اگر اختيار تام بدهند كه هر چه را دوست داشتي تغيير بدهي چطور؟
باز هم نميپذيرم. هر اختياري هم بدهند قبول نميكنم. حتي اگر مرا رئيسجمهور بكنند هم مربي فولاد نميشوم! در همهجاي ايران و همهجاي دنيا مربيگري ميكنم اما مربي فولاد نميشوم. ميروم كشاورزي ميكنم اما به فولاد نميروم.