سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
********
اسب تروا پشت درِ دولت
محمد ایمانی در کیهان نوشت:
1- نوع و درجه حساسیت ، مسئلهای مهم در حیات فردی و اجتماعی و سیاسی ماست. عقب افتادن یک وعده غذا، هر کدام ما را به تکاپو میاندازد اما مثلا هفتهها مطالعه نکردن، احتمالا حساسیتی در برخی از ما برنیانگیزد. کمترین بیماری جسم، بلافاصله ما را به هم میریزد، اما نابسامانی فکر و روح، شاید نه! دیدن چند تروریست که شلیک میکنند، بلافاصله موج قدرتمند و فراگیر ملی درست میکند. اما موضوع نفوذ، اغلب به چشم نمیآید؛ چه رسد به اینکه حساسیت و اقدامی را برانگیزد. گاه حتی این نفوذ در قواره اسب تروا، تحفهای از سوی دشمن تلقی میشود که باید برایش دست افشانی و پایکوبی هم کرد! قبیل این هیجان آفرینیها را در ماجرای برجام و برخی قرار مدارهای بعدی دیدهایم.
2– مجوز اخیر دولت فرانسه به یک گروه تروریستی منفور ملت ایران برای برگزاری نشست، هر چند متضمن اهانت به وزیر خارجه ماست که دو روز قبل از آن مهمان دولت فرانسه بود، در عین حال میتواند حاوی برخی احتمالات و دلالتها باشد. این اتفاق، یک دلالت مهم با خود دارد و آن تهیدستی روزافزون حریف غربی در مقابل ملت ایران است. اینکه «مریم فیصل» ( قجر عضدانلو ابریشمچی رجوی! ) در میتینگ کذایی چه چیزی بلغور میکند، چقدر واجد اعتبار است؟ همین طور است اظهارات جانبولتون سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل و برنار کوشنر وزیرخارجه اسبق فرانسه که روزگاری متولی مهار ایران در درون مرزهایش بودند و حالا نفوذ بیبدیل ایران در چهار گوشه منطقه و شاخ و برگ گستراندن آن را با استیصال نظاره میکنند. نشست منافقین بدین معنا ، فوران عقدههای طیفی ورشکسته از مقامات ناکام غربی بود. همین ترکی الفیصل زمانی در ریاست استخبارات سعودی، طراح پروژههای بزرگ ضد ایرانی در لبنان و عراق و سوریه بود و امروز یک ورشکسته به تمام معنا محسوب میشود.
3– نشانه قدرتمندی روز افزون ایران را از جمله باید در ناکامی منطقهای رژیم سعودی و عزل چند رئیساستخبارات این رژیم در طول دهه گذشته بازخوانی کرد. میدل ایست آن لاین مرداد 1391 درباره برکناری «امیر مقرن» نوشت « 4 شکست بزرگ عربستان از ایران در عراق و سوریه و لبنان و بحرین، علت برکناری مقرن بن عبد العزیز از ریاست استخبارات عربستان بوده است، چرا که ملک عبدالله از نفوذ فزاینده ایران در منطقه هراسان است. آمریکاییها به پادشاه عربستان توصیه کردند مقرن را از این سمت برکنار کند، آنها به صراحت گفتند وی در موقعیت مهم خود این جدیت لازم در کار را ندارد. برکناری مقرن و جایگزینی بندربن سلطان، نشانه شکست سیاست های رژیم سعودی در قبال سیاست منطقهای ایران است».
4– بندر بن سلطان با دستور مستقیم آمریکا مأمور شده بود تا شکستهای فاحش ریاض- واشنگتن در حد فاصل عراق تا سوریه و لبنان و بحرین را جبران کند اما به دو سال نکشید که او هم در فروردین 93 به خاطر ناتوانی در مقابل گسترش نفوذ ایران، از ریاست سرویس جاسوسی عربستان عزل شد. اردیبهشت ماه 92، یعنی در فاصله میان عزل مقرن و بندر، شاهزاده ترکی فیصل (رئیساسبق استخبارات سعودی و سفیر سابق این رژیم در آمریکا) ضمن سخنانی در اندیشکده بلفر وابسته به دانشگاه هاروارد گفته بود « ایران مسئله اول سیاست خارجی عربستان در دهه آینده است. عراق اکنون به لطف پیامدهای اشغال آمریکا به یک حوزه مهم برای نفوذ فزاینده ایران تبدیل شده است. هدف ما این است که این نفوذ را کنار بزنیم». اما ترکی فیصل 4 سال پس از این سخنان در کدام موقعیت است؟ به عنوان همدم جدید زنجمورههای بیوه رئیس یک سازمان تروریستی، جانشین ابریشمچی و مسعود رجوی شده است!
5– استناد به عزل زنجیرهای چند رئیسسرویس اطلاعاتی دولت عربستان با همه اهمیتش، ناقص و نارسا به نظر میآید وقتی که سخنان هفته گذشته مایک پمپئو رئیسجدید سازمان سیا را در گفتوگو با شبکه «MSNBC» مرور میکنیم. پمپئو در این گفتوگو تاکید کرد: « نفوذ ایران در منطقه در مقایسه با ۷سال گذشته ( 2010 میلادی/ 1389 شمسی) بسیار بیشتر شده است. امروز، این کشور نفوذ بسیار زیادی دارد، نفوذی که فراتر از نفوذ آنها در ۶ یا 7 سال گذشته است. ایران در همهجای خاورمیانه حضور دارد». بر مبنای این قبیل ارزیابیهای راهبردی، ترکی فیصل و جان بولتون و برنارکوشنر و جولیانی و گینگریچ و جو لیبرمن و ... برخی بازیافتیهای چندباره منافقین، سرجمع ، چقدر میارزند؟
6- ماجرای پاریس و نظایر فراوان آن با وجود بیاهمیتی، درعین حال میتواند نوعی عملیات فریب برای پرت کردن حواس مخاطب ایرانی از برخی موضوعات مهم باشد؛ آنجا که پای نفوذ دیپلماتیک یا سیاسی و اقتصادی و فرهنگی برای شکستن اقتدار بیبدیل ایران در منطقه در میان است. اگر این نفوذ طلبی نسبت به محافل تصمیمگیر و تصمیمساز واقعیت داشته باشد و دشمن بخواهد نسخه بهروزرسانی شده عملیات «اسب تروا» یا مثلا پروژه آژاکس را دنبال کند، آن گاه سؤال مهم این است که آیا حساسیت کافی در افکار عمومی، دیدبانهای امنیتی و به ویژه مراکز مدیریتیِ هدف دشمن وجود دارد؟ آیا مثلا به اندازه حساسیت در مقابل نفوذ تیمهای تروریستی هوشیار و مراقب هستیم؟
7- نگاه اسب تروایی جریان نفوذ به برخی اجزای دولت ، واقعیتی انکار ناپذیر است، همچنان که «ابراهیم – الف» از افراطیون مدعی اصلاحطلبی اسفند 1392 در گفتوگو با روزنامه قانون صراحتا اظهار داشت « دولت روحانی، رحم اجارهای ماست». و پس از او «عبداله – ن» از اعضای حزب منحله مشارکت ، به روزنامه فرهیختگان گفت « اگر رحم اجارهای دولت ، جنین را خوب محافظت کند، حتما اصلاحطلبان آن را دوباره اجاره خواهند کرد»! مشابه این گزارههای خبری بارها درباره آقایان هاشمی و خاتمی ادا شده است. «سعید – ح» مشاور ارشد رئیسدولت اصلاحات که در برخی پروژههای ضد امنیتی نقش داشت ، یکی دو سال پیش گفت ماموریت دولت روحانی، نُرمالیزاسیون است. اما سمت و سوی این تغییر طلبی از انقلابیگری به عادی سازی کذایی امورچیست؟ کافی است قضاوت سال 84 همین فرد را درباره خاتمی و مجمع روحانیون مرور کنیم.
8– «سعید- ح» اواخر مرداد ۸۴ ( آخرین روزهای ریاست خاتمی ) در یکی از ساختمانهای نهاد ریاست جمهوری میزبان خبرنگار سایت ضدانقلابی «پیک نت» (مدیریت شده از خارج کشور) بود. آن خبرنگار ماجرای دیدار و گفتوگوی با «سعید- ح» را چنین بازگو میکند؛ «در یکی از کوچههای فرعی خیابان نوفل لوشاتو، یکی از ساختمانهای فرعی ریاست جمهوری قرار دارد. وارد این ساختمان قدیمی که میشوید، تابلویی در روبرو نظرتان را جلب میکند که با امضای حراست ریاست جمهوری از مکالمه کنندگان میخواهد در هنگام صحبت پشت تلفن احتیاط کنند و مواظب شنود بیگانگان باشند. این تابلوها همه جا حتی کنار در آسانسوری که سوار آن میشوم تا در طبقه دوم به مصاحبه با سعید - ح بروم، به چشم میخورد. او در گفتوگویی که داشتم، گفت: ترجیح میدهم درباره خاتمی صحبت نکنم مبادا که به او بر بخورد. او با ما تفاوت داشت. خاتمی روحانی بود و گروه خونیاش بیشتر به مجمع روحانیون میخورد. حزب مشارکت ما هم با مجمع خیلی فرق دارد، هرچند خاتمی در بین اعضای مجمع بهترین است. مجمع روحانیون، بدترین خیلی دارد. ما از ابتدا هم میدانستیم خاتمی با ما فرق دارد. بین اجزای سیستم فکری او سازگاری وجود ندارد. او آخرین میخ را بر تابوت اصلاحات زد». آیا سران مجمع روحانیون زنده بودند که هیچ اعتراضی به این مصاحبه نکردند؟
9- مشابه این رویکرد منافقانه بارها درباره مرحوم هاشمی اعمال شد. «صادق – ز» از شبه روشنفکرانی که بارها اجازه مصاحبت و مصاحبه با هاشمی را پیدا کرد، 12 خرداد 92 به روزنامه بهار گفت « هاشمی دارد به اپوزیسیون تبدیل میشود و حاکمیت اندک اندک میگوید آشیخ اکبر باید تکلیفت را معلوم کنی... هاشمی 5 یا 10 سال دیگر با ما نخواهد بود اما جنبش ادامه پیدا میکند... ایدهآل من نه تنها آقای روحانی بلکه حتی عارف و رئیسدولت اصلاحات هم نیست. ایدهآل من واسلاو هاول، آنگسانسوچی، مهدی بازرگان و ماندلاست». او دو هفته پیش از آن در مصاحبه با «مسیح-ع» روزنامهنگار فراری گفته بود «اگر خداوند یک سیچهل سالی به هاشمی عمر بدهد ایشان هم [مانند دخترش] نه میگوید بهائیان خائن هستند و نه به مجاهدین میگوید منافق. منتها یادمان باشد هاشمی، واسلاو هاول و ایدهآل ما نیست».
10- همین فرد 21 مرداد 92 در مصاحبه با ارگان فتنه درپاریس (سایت کلمه) ضمن مرور دردمندانه ناکامیهای اپوزیسیون میگوید «یکی از دلایل ناکامی این است که وقتی به فضای باز رسیدیم روشنفکران به کمتر از شتر رضایت ندادهاند. مثلا دوران انقلاب کنار دانشگاه تهران چادر زده بودند و برای حزب [تروریست] کومله و دموکرات کردستان، لباس و پتو و غذا جمع میکردند در حالی که این احزاب در جنگ با سپاه و ارتش بودند. این مشخص بود که دوام نمیآورد. بعد از دوم خرداد فضا باز شد؛ ما چه کار کردیم؟ گفتیم درباره ولایتفقیه بحث کنیم، جنگ بعد از سومخرداد و فتح خرمشهر درست نبوده، قصاص اینگونه است، نعوذبالله خدا و پیغمبر آنگونه است. ببینید اگر این دفعه هم دچار همین خطا شویم نه روحانی و نه پدرجد روحانی کاری نمیتوانند بکنند. یاد بگیریم میلیمتر به میلیمتر جلو برویم».
11- این قبیل اظهارات ، به مثابه نشتی شبکه نفوذ است و الا قطعا در محافل داخلی خود صریحتر از این ادبیات را به کار میگیرند. سؤال مهم این است که آیا امثال آقای روحانی با سوابق ممتد امنیتی، نمیتوانند بفهمند جریان انگلوار نفوذ ، واقعا دنبال کدام مقصود است و در این میان، چرا ادعای حمایت از روحانی و دولت او را دستاویز قرار داده است؟! این طیف در سال 88 که تنشان داغ بود و نقاب از چهره کنار زده بودند، شعار دادند» انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است». یا در سال 92 به بهانه جشن پیروزی روحانی ، علیه یکی از نامزدها شعار میدادند « خاک تو سر {...} بدون هیچ دلیلی»!!
12- فعال کردن انواع شکافهای اجتماعی و سیاسی و قومی و مذهبی و گسترش آن به عمق حاکمیت (پروژه سوخته حاکمیت دوگانه)، سیاست دیرینه سرگرم سازی و فرسایش نیروها و انگیزهها به عنوان مقدمه شبیخون است. آمریکا و انگلیس یک بار در حد فاصل سالهای 1330 تا 1332، این کار را نسبت به دو طیف مذهبی و ملی و مشخصا در قبال آیتالله کاشانی و دکتر مصدق انجام دادند. وقتی مردم به ویژه با معارضهجوییهای مصدق علیه نیروهای انقلابی و مماشات وی با وابستگان دربار و اعتماد محض به آمریکا سرخورده شدند، زمان به میدان گسیل کردن شعبان بیمخها و پری بلندهها فرا رسیده بود.
13- امروز البته سال 1332 نیست، چنان که نظام و مردم، در سالهای 78 و 88 نشان دادند. اما کوتاهی برخی دولتمردان ارشد در باز گذاشتن مجاری نفوذ از یک سو و سرگرم کردن عوام و خواص با مجادلات غفلت آفرین، همچنان که فرصت تحمیل هزینههای هنگفت را به دشمن میدهد، موجبات سوء ظن جدی را فراهم میکند. مومن به اجتناب از مواضع تهمت امر شده و اگر کسی با وجود تذکر اجتناب نکند، تردید درباره او به یقین تبدیل خواهد شد. بازنده و قربانی اول چنین روندی - به شهادت تاریخ انقلاب -میزبانان «طیف طفیلی نفوذ» خواهند بود که از اعتبار و حیات خود برای اغیارهزینه کردهاند. به یاد بیاوریم که نهضت آزادی، گروهک رجوی و باند مهدی هاشمی معدوم ، چه بلای عبرتآموزی سر بنیصدر و منتظری آوردند؟
حقوق بشر آمریکایی در دوران ترامپ
مصطفی طاهری در خراسان نوشت:
هفته دوم تیرماه در تقویم کشورمان به عنوان هفته «حقوق بشر آمریکایی» نامگذاری شده است. وجه تسمیه آن هم قرارگرفتن سالروز فاجعه حمله شیمیایی سردشت در سال 66، انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در سال 60 و حمله ناو دریایی آمریکا به هواپیمای مسافربری کشورمان در این بازه یک هفته ای است. شاید برای افرادی که مانند من سال های ابتدایی و میانی دهه شصت را ندیده اند، این مثال ها کمی دور به نظر برسد و احتمال تغییر رویه آمریکا وجود داشته باشد. سعی خواهم کرد با نگاهی واقع بینانه برخی از حوادث و اتفاقاتی را که در چند ماه اخیر درباره حقوق ملت ها رخ داده است مرور کنم.
یکی از حقوق اولیه انسان ها «حق حیات» است. امروز کشورهایی مورد حمایت آمریکا هستند که به راحتی جنایت می کنند و بدون هیچ واهمه ای جنایات خود را استمرار می بخشند. سعودی ها از ابتدای سال 94 (25مارس سال 2015) به یمن حمله نظامی کردند و تاکنون خبری از حقوق بشر آمریکایی در این باره نشده است.
شاید حق مردم یمن از نظر آن ها این است که بمب های قوی تر و بهتری نصیب آن ها شود! اخیراً «رانیا خالک» نویسنده و تحلیلگر آمریکایی در توئیتر خود به حمله وحشیانه سعودی ها به مردم مظلوم یمن اشاره کرد و نوشت: «در یمن، در هر ساعت، یک شهروند جان خود را به علت ابتلا به بیماری وبا از دست می دهد و علت شیوع گسترده وبا در یمن، بمباران ها و محاصره عربستان سعودی است که از سوی آمریکا مورد حمایت قرار گرفته است.» کمتر از دو هفته پیش نیز سنای آمریکا در کمال ناباوری با طرح منع فروش تسلیحات بیشتر به سعودی مخالفت کرد و به فروش سلاح به این کشور با اکثریت آرا رأی داد. این درحالی است که سازمان عفو بین الملل در شهریور ماه سال گذشته از به کارگیری بمب های ساخت آمریکا در حمله به یمن خبر داده بود.
نکته تلخ دیگر تاریخ هم این است که آمریکای امروز در حالی پرچمدار مقابله با تسلیحات اتمی و کشتار جمعی است و برای کره شمالی کُری می خواند که خود به عنوان تنها کشور استفاده کننده از بمب اتمی علیه انسان ها شناخته می شود.
در دوران جدید آمریکا نیز استفاده از بمب های هولناک تکرار شده است. به عنوان مثال ارتش آمریکا در فروردین ماه سال جاری بمب 11تنی موسوم به «مادر بمب ها»را در کشور افغانستان و هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای خود آزمایش کرد.
یکی دیگر از حقوق جوامع، پذیرش حاکمان و اعمال نظر در این خصوص است. اما آمریکا و برخی دیگر از کشورهای غربی علی رغم این که خود را مدافع «دموکراسی» می دانند، در این باره استانداردهای دوگانه ای دارند. کشورهایی مانند بحرین و عربستان که تاکنون رنگ انتخابات واقعی را به خود ندیده اند، به صراحت تحت الحمایه یانکی ها هستند.
این موضع حتی محل انتقاد شخصیت ها و رسانه های آمریکایی هم قرار گرفته است. این تناقض رفتاری آمریکا در قبال مواجهه با استبداد خاندان آل سعود پس از سفر ترامپ به این کشور در نشست خبری استوارت جونز دستیار وزیر امور خارجه آمریکا مورد سوال قرار گرفت که با مکث طولانی و پاسخ بی ربط او به این تناقض روبه رو شد. با این حال این ماجرا در قبال ایران رنگ و بویی دیگر می گیرد! مقامات رسمی و عالی دولت ترامپ به فاصله کمی از برگزاری انتخابات در ایران و مشارکت 73درصدی مردم در انتخابات، حرف از تغییر نظام در ایران می زنند! درباره مبارزه ادعایی آمریکا با تروریسم هم گفتنی زیاد است.
فارغ از آن که نقش آمریکا در ایجاد، شکل گیری و استمرار حمایت از تروریسم در منطقه چقدر است، این کشور از حامیان علنی تروریست ها هم حمایت می کند. چندی پیش رئیس جمهور جدید آمریکا درحالی با پادشاه عربستان به رقص شمشیر پرداخت که این کشور توسط افکارعمومی به عنوان مهد تروریسم و افراط گرایی در جهان شناخته می شود. پایگاه اینترنتی گلوبالیست در یادداشتی با اشاره به همین مسئله تأکید کرد: «تروریسم امروز، تروریسم تکفیری است و محتوای آموزشی مدارس وهابی و مسیری که ریالهای سعودی در داخل و خارج کشور طی میکنند، نشان میدهد عربستان منبع اصلی آن است.» رژیم صهیونیستی هم که اصل و اساس آن برپایه ترور، زور و تهدید شکل گرفته است، حامی بارز تروریسم در منطقه است.
هفته گذشته وبگاه تایمز اسرائیل به نقل از منابعی در گروههای معارض و تروریستی در سوریه نوشت: « اسرائیل از زمان آغاز بحران در این کشور، به صورت مداوم از طریق مرز بلندیهای جولان، حمایتهای مالی، انسانی و پزشکی به معارضان سوری ارائه میکند.» از این دست نمونه ها در ماه های اخیر بی شمار است؛ بگذریم.
ماده 15 اعلامیه جهانی حقوق بشر درباره «حق تابعیت» انسان هاست.
این اعلامیه که مورد پذیرش همه کشورهای غربی مدعی حقوق بشر است، تأکید کرده که هیچ کس را نمی توان از تابعیت اش محروم کرد. اما رژیم آل خلیفه در بحرین در یک سال گذشته تابعیت تعداد قابل توجهی از مخالفان خود ازجمله شیخ عیسی قاسم را سلب کرده است بدون آن که صدای این مدعیان به اعتراض بلند شود.
شاید دوشیدن شیخ نشین های عربی با فروش اسلحه بیشتر، برای انگلیس و آمریکا اولویت بیشتری نسبت به این حقوق اولیه دارد! درباره نسبت آمریکا با «آزادی بیان» هم حرف های زیادی قابل ذکر است اما روز گذشته نوام چامسکی تحلیلگر برجسته آمریکایی در گفت و گو با راشاتودی به نکته ظریفی درباره آزادی بیان در این کشور اشاره کرد.
وی در این مصاحبه به فشار بر منتقدان سیاست های داخلی اشاره کرد و گفت: «اگر شما از سیاست ها انتقاد کنید، ضد آمریکایی به شمار می آیید، این اتفاق فقط در دیکتاتوری ها روی می دهد.» این نمونه ها و ده ها مصداق دیگر حاکی از رویکرد ابزاری آمریکا به خصوص در دوره دونالد ترامپ به مقوله حقوق بشر است. ابزاری که «ظاهر» آن حمایت از مردم جهان و در «باطن» تأمین کننده منافع کانون های قدرت در دولت آمریکاست.
خط حمله سایبری از تحریم تا جنگ لفظی
زهرا طباخی در وطن امروز نوشت:
حجتالاسلام والمسلمین محسنیاژهای در سخنان پیش از خطبههای نماز جمعه تهران در یک پیشبینی قابل تامل گفت: «به عنوان فردی که از اول انقلاب تا امروز در دستگاه قضایی و دستگاه اجرایی بودم، تجربه ثابت کرده بعد از هر تخریبی علیه سپاه و برخی عناصر انقلابی، یک اقدام خطرناک اتفاق افتاده است. امروز که آمریکا به یک نحوی کری میخواند و افراد و نهادهای انقلابی مثل سپاه، بسیج و دستگاه قضایی از لسان برخی مسؤولان تحقیر میشوند و وقتی به تجربه گذشته نگاه میکنم، به گمانم یک فتنه جدید در پیش است».
معاون اول دستگاه قضا انقلابی کارکشتهای است که در ایام فتنه 88 وزیر اطلاعات بود. در دهه 70 نیز بر کرسی دادستان کل ویژه روحانیت تکیه داشت و پیشتر نیز سالها مسؤولیت سنگین قضاوت را عهدهدار بوده است. پس هشدار وی پیرامون خطر وقوع فتنهای جدید را باید جدی گرفت. اگر مهمترین هزینه تحمیلی بروز فتنه در کشورمان در برهههای مختلف را از دست رفتن «وحدت کلمه» ایرانیان بدانیم، آیا جز هشدار مذکور نشانههای دیگری از بسترسازی برای ایجاد اختلاف سیاسی- اجتماعی در جامعه به چشم میخورد؟
سکوت رادیویی
مطالعه روند تاریخی رصد و پایش دشمن نشان میدهد پیش از وقوع فتنههای سیاسی در داخل ایران، از مدتی قبل سکوت خبری در دستگاه فکری و برنامهریز دشمن در حوزه رسانه به شکل عملیاتی بروز مییابد. در یکسال اخیر پسابرجام انتشار مقالات و خلاصه مطالب کنفرانسها و هماندیشیهای متخصصان «برنامه ایران» در اندیشکدههای شناخته شده آمریکا و اروپا به شکل محسوسی کاهش یافته و تقریبا متوقف شده است. اعلام «سکوت رادیویی» زمانی اولویت قرارگاه فرماندهی است که صحبت پیرامون سوژه، عملیات در حال اجرا را با خطر لو رفتن مواجه کند و هویت و موقعیت عوامل دشمن در زمین هدف را در معرض سوختن قرار دهد. پس، از منظر رصد موضوع ایران نیز شرایط «عملیاتی» و «مشکوک» ارزیابی میشود.
تضعیف اقتصاد
در عرصه اجتماعی نیز کاتالیزورهای ایجاد شکاف اجتماعی در حال واکنش هستند.
برای ایجاد اختلاف در جوامع مقاوم و پایدار چند مسیر متصور است:
الف- تحریک موثر نقاط ضعف جامعه هدف
ب- حمله به کانونهای قدرتافزای ملی
«اقتصاد» نقطه ضعف غیرقابل انکار جامعه ایرانی است. در حوزه نظامسازی، پس از تثبیت سیاسی نوبت به بومیسازی اقتصاد و ایجاد سازوکارهای ملی برای رشد و توسعه زیرساخت اقتصاد میرسد. با این احتساب کشور انقلابی ما از چرخه رشد خود عقب نمانده اما به هر حال در مرحله مهمی به سر میبریم. پس وضع تحریمهای هوشمند فزاینده توسط دولت آمریکا و تمدید تحریمهای اقتصادی قدیمی توسط اتحادیه اروپایی را باید پیشران ایجاد فتنه جدید به حساب آورد. کما اینکه پیشتر «رکس تیلرسون» وزیر خارجه ترامپ آشکارا عنوان کرد برنامه ایالات متحده «براندازی ایران» از مسیر «نرم» و «درونی» است.
اختلاف سیاسی
اما تحریم علاوه بر اقتصاد بر رفتار سیاسی مسؤولان نیز تاثیر گذاشته است. بقای تحریمهای قدیمی در حوزههای پولی و بانکی، ممانعت دشمن از تجارت آزاد ایران، وضع تحریمهای جدید پسابرجامی و جلوگیری از دسترسی کشورمان به درآمدهای نفتی و داراییهای بلوکه؛ گزینههای دولتی را که به برجام امید بسته بود بشدت محدود کرده است.
دولت عصبی است و عصبانیت خود را از شکست پروژه برجام در نحوه تعامل با قوا به بدترین شکل ممکن مقابل چشمان بهتزده مردم بروز میدهد و ناخواسته پازل دشمن را با «حمله به کانونهای قدرتافزای ملی» همچون سپاه تکمیل میکند.
ضدفتنه!
از طرفی مردم نیز به علت افزایش بیکاری و تبعیض اجتماعی و دوام فشارهای اقتصادی از شرایط رضایت ندارند و انتظارها از دولت در دوره دوم قدرت گرفتن پس از 4 سال کوشش و خطا افزایش یافته است. اما با وجود همه این موارد اختلافی، چطور میتوان مانع بروز فتنههای اجتماعی شد؟
بحث اول متوجه دولت و مسؤولان سایر قواست. قطعا پشت ایده همکاری با آمریکا برای تحقق «برجام منطقهای» نیز محاسباتی بوده اما واقعیت این است که تصمیم نظام که با اتکا به شناخت صحیح از رفتار سیاسی آمریکا اتخاذ شد موفق بود. مدل شکست خورده برجام قابل دفاع و حقیقتا تعمیمپذیر به هیچ موضوع دیگری نبود. پس چانهزنی پیرامون این موضوع و خدای ناکرده انتقامگیری با ایجاد درگیریهای مهندسی شده در حوزه اقتصاد و جامعه توسط سیاسیونی که هنوز 4 سال برای خدمت به مردم زمان باقی دارند، نه منطقی است نه مسموع!
هدایت سایبری
خط بروز اغلب نزاعها و درگیریها و اختلافات بیشک «فضای مجازی» است. دشمن بر شبکههای اجتماعی به عنوان ابزار هدایت و کنترل افکار عمومی سرمایهگذاری وسیعی کرده و از اینترنت به عنوان «ابزار جهتدهنده» به ناآرامیها و اختلافات مختلف بهره میگیرد. البته عصبانیت گروههای مختلف و هواداران جناحهای سیاسی در شبکههای اجتماعی در اغلب موارد خود معلول مشکلات اقتصادی و رقابتهای سیاسی جناحهاست اما ضعف در تخلیه انرژی منفی جامعه و آموزش تعامل مثبت، منجر به این شده که کوچکترین و بیاهمیتترین مسائل نیز به عنوان «محرک» تعمیق اختلاف، توسط گروههای نشاندار و تیم عملیاتی مرتبط با سرشاخههای فتنه اجتماعی به کار گرفته شود.
پس برای خنثی کردن فتنه نو باید برای نهادینه کردن «خویشتنداری سایبری» میان اقشار مختلف جامعه تلاش کنیم. دوقطبی کردن هر موضوع و چالشی در عرصه شبکههای اجتماعی علاوه بر اینکه دیگر از پتانسیل قدرتافزایی سیاسی برخوردار نیست، میتواند به امنیتی شدن فضا و از دست رفتن موقعیت تعاملی منجر شود.
مهندسی ارتباط
متاسفانه روند توسعه سایبری در ایران بدون هدفگذاری توسعهمحور و در جهت تکمیل توطئه بسط ابزار تحریک اجتماعی صورت گرفته، کما اینکه بودجه هنگفت توسعه اینترنت روستایی در بحبوحه دست و پنجه نرم کردن زیرساخت آبی کشور با بحران مدیریت منابع آبی و خشکسالی نمونهای از آن است. کشاورز و دامدار ایرانی در نبود حلقههای واسط بازاریابی و عرضه و فروش محصول، به واسطه فشل ماندن پروژه «شبکه ملی اطلاعات» تنها میتوانند از اینترنت به عنوان ابزار مواجهه با محرکهای اجتماعی استفاده کنند و در پروسه شکاف اجتماعی شهری و روستایی سهم خود را از ناکارآمدی پایتختنشینان برداشت کنند.
جوان بیکار شهرنشین نیز جز مقایسه کیفیت زندگی خود با داشتههای طبقه بیشبرخوردار، بهرهای از اینترنت نمیبرد. تفکر و تعامل پیرامون مهندسی چرخه توسعه ابزارهای ارتباطی در ایران، خود بخشی از مسیر آسیبشناسی فتنههای آتی است. باید مشخص شود چطور توئیتر به بستر نخست توزیع محتوای عملیات روانی تبدیل شد؟ چرا روسها میتوانند تلگرام را مدیریت کنند اما دولت ایران جز استفاده حزبی مقطعی از تعامل خود با مدیر این اپلیکیشن، از توانایی کنترل شایعات و موضوعات محرک سیاسی، مذهبی و قومیتی برخوردار نیست؟! علاوه بر دولت همه گروهها و احزاب فعال در فضای توئیتر و تلگرام و اینستاگرام هم باید بتوانند به چند سوال پاسخ دهند:
1- آیا فعالیت آنها در شبکههای اجتماعی مقوم وحدت ملی و پیوندهای اجتماعی مردم است؟
2- آیا میان هدفگذاری حزبی و جریانی آنها و اهداف و منافع ملی همگرایی وجود دارد یا واگرایی؟
3- آنها ادارهکننده مطالبات هواداران خود هستند یا دوقطبیهای دیگرساخته، رفتار سایبریشان را کنترل و مدیریت میکند؟
4- هدف از فعالیت سایبری عضوگیری از بدنه جامعه است یا صرفا برای ایجاد تحریک و تعمیق اختلافات تلاش میکنند؟
اینها سوالاتی است که رابطه احزاب و جریانات سیاسی را با امنیت و منافع ملی ایرانیان مشخص میکند و بر اساس پاسخها نظام میتواند پیرامون ادامه فعالیت آنها تصمیمسازی کند.
فرو رفتن آلسعود در جنگ درونخاندانی
سیدرحیم نعمتی در روزنامه جوان نوشت:
رقابت درونخاندانی در آلسعود برای فتح پستهای کلیدی و به خصوص مقام پادشاهی این کشور چیز جدیدی نیست و سابقهای طولانی داشته اما از دو هفته قبل که ملک سلمان، پادشاه آلسعود، پسر خود را به مقام ولیعهدی رساند، این رقابت رفته رفته به نوعی مبدل به جنگ درونخاندانی شده است. حکم ملک سلمان در روز چهارشنبه 21 ژوئن باعث شد تا برادرزادهاش، محمد بن نایف، از مقام ولیعهدی کنار گذاشته شود و محمد بن سلمان جای او را بگیرد، هرچند این حکم تأیید 31 رأی از 34 عضو هیئت بیعت را داشت اما نمیتوانست اطمینانی به انتقال مسالمتآمیز ولیعهدی را ایجاد کند. حالا با گذشت نزدیک به دو هفته وضعیت درون آلسعود به آن حد از نزاع درونی رسیده که حتی حامیان منطقهای و فرامنطقهای این خاندان نگران از حال و روز آن باشند و نگرانیهای خود را به نوعی بیان کنند. رصد رسانههای امریکایی و از جمله وال استریت ژورنال و گزارش اخیر مرکز مطالعات امنیت ملی در رژیم صهیونیستی نمونههایی از بیان این نگرانی است که تردیدهایی نسبت به حاکمیت بیدردسر محمد بن سلمان بر آلسعود را نشان میدهند.
مرکز مطالعات امنیت ملی این تردیدها را از زاویههای مختلف اقتصادی، نظامی و امنیتی بیان میکند. از جهت اقتصادی، محمد بن سلمان بانی سند 2030 آلسعود است تا این خاندان را تا آن موقع از وابستگی تام و تمام به درآمدهای نفتی نجات بدهد اما به نظر این مرکز، راه خروجی که محمد بن سلمان از این وابستگی ترسیم کرده باعث ایجاد موجی از ناامیدی در محافل سعودیها شده است. آلسعود تا کنون و به خصوص از ابتدای بهار عربی و با درآمدهای نفتی یک نوع معامله با مردم عربستان میکرد به این نحو که با اختصاص بخشی از درآمدهای نفتی برای رفاه عمومی، رضایت مردم را برای تداوم حاکمیت خود میخرید اما راه محمد بن سلمان تا 2030 این معامله را به خطر انداخته است. این مرکز مطالعاتی خطر مورد نظر را در گزارش خود با بیاعتمادی عمومی مردم در برابر ولیعهد جدید بیان میکند که از مردم میخواهد ریاضتهای اقتصادی را قبول کنند و همین نیز «طوفانی از انتقاد را در رسانههای اجتماعی ایجاد خواهد کرد.» رسانههای امریکایی هم حال و روز محمد بن نایف را در این دو هفته زیر نظر داشتهاند و پیش از این خبر محدودیتهای گسترده برای او را منتشر میکردند که محمد بن سلمان هم محافظان مورد اعتمادش را دور او گماشته و هم اینکه رفت و آمدهای او را تا آنجا محدود کرده که در عمل او را در خانه زندانی کرده است.
حالا مقامهای امریکایی به وال استریت ژورنال از گسترش سرکوب به دیگر اعضای آلسعود و حتی فعالان اجتماعی خبر میدهند و میگویند که در میان افراد احضار شده به وزارت کشور، برخی از فعالان و چهرههای مذهبی دیده میشوند تا به صورت مستقیم از آنها تعهد گرفته شود.
این نحو گسترش وسیع سرکوب و درگیری درونخاندانی در حالی انجام میگیرد که مجتهد، فعال سیاسی و توئیترنویس مشهور عربستانی، در جدیدترین افشاگری خود از تحرک تازه برای ملک سلمان پرده برمیدارد. مجتهد بارها از تحرکات پشت پرده آلسعود خبر میداد و از نخستین کسانی بود که رقابت پنهانی محمد بن سلمان با محمد بن نایف را رو کرده بود و حالا از تحرکی میگوید که در آلسعود برای حمایت از احمد بن عبدالعزیز ایجاد شده تا با کنار زدن ملک سلمان از پادشاهی، او را به این مقام برساند. احمد بن عبدالعزیز مثل ملک سلمان از هفت سدیری مشهور است و مدتی هم وزارت کشور آلسعود را به عهده داشت که ملک عبدالله، پادشاه سابق آلسعود، او را از بیم قدرت گرفتنش کنار زد اما مخالفان ملک سلمان و پسرش در آلسعود به او روی آوردهاند تا به این وسیله مانع از رسیدن محمد بن سلمان به تخت پادشاهی باشند.
به نظر میرسد محمد بن سلمان تاکنون تمام توجه خود را معطوف محمد بن نایف کرده تا او نتواند از تواناییها و روابط امنیتی خود استفاده کند اما در این شرایط و اوضاع باید مراقب دیگر شاهزادگان آلسعود باشد که گزینههایی غیر از محمد بن نایف و تواناییهایش برای جنگیدن و سرنگون کردن او دارند. محمد بن نایف یا احمد بن عبدالعزیز یا دیگر گزینهها تنها یک وجه از مشکلات محمد بن عبدالله است و مشکلات اقتصادی و پیامدهای منفی تجاوز نظامی به یمن و چالش اقتصادی، سیاسی و امنیتی با قطر دیگر وجوهی هستند که گریبان او را گرفتهاند و باعث شدهاند تا آلسعود به صورت کمسابقهای درگیر جنگ داخلی برای کنار زدن پدر و پسری از قدرت بشود.
پیام ضدتحریمی «توتال» به امریکا
نرسی قربان در روزنامه ایران نوشت:
امضای قرارداد توسعه فاز 11 پارس جنوبی با شرکت فرانسوی توتال، نخستین قرارداد با یک شرکت بینالمللی انرژی اروپایی است که در بیش از 12 سال گذشته به امضا رسیده است. ایران طبق آمار اخیر نفت و گاز منتشر شده از طرف شرکت بریتیش پترولیوم بزرگترین ذخایر هیدرو کربور جهان (نفت و گاز) را دارا است این منابع که بزرگترین امتیاز نسبی اقتصادی و استراتژیک ایران است از اهمیت ویژهای برخوردار است. تحولات بینالمللی انرژی در چند سال اخیر نشان داده است که دنیا با دغدغه گازهای گلخانهای به سوی انرژیهای تجدیدپذیر می رود و امکان رشد منفی در مصرف فرآوردههای نفتی در سالهای آتی وجود دارد. در چنین شرایطی همه کشورهای تولیدکننده نفت سعی میکنند که ذخایر خود را در اسرع وقت توسعه دهند و این سرمایهها را در حوزههای دیگر اقتصاد برای توسعه پایدار بهکار گیرند.
با چنین سرمایه خدادادی ایران باید با شرکتهایی که از بهترین تکنولوژی روز برخوردار است، همکاری نماید و بیشترین سرمایه را برای توسعه منابع خود از بازارهای مالی جذب نماید. افزایش توان تولید نفت و گاز ایران برای ایجاد قدرت اقتصادی و سیاسی در شرایطی که دشمنان ایران با تمام قوا کوشش مینمایند که ایران منزوی باشد و نتواند در غرب آسیا از اهمیت درشأن خود برخوردار باشد از اولویت ویژهای برخوردار است. در موقعیت کنونی تعلل در این امر میتواند امنیت ملی را به خطر اندازد.
در دهه گذشته شرکتهای بینالمللی انرژی حتی شرکتهای کوچکتر نفتی علی رغم علاقه برای شرکت در توسعه میادین نفت و گاز ایران به دو دلیل تمایلی برای سرمایهگذاری در ایران نداشتند. دلیل اصلی عدم علاقه شرکتها برای سرمایهگذاری در ایران تحریمهای متعددی بود که علاوه بر تحریمهای گذشته امریکا در دوران دولت قبل از طرف اتحادیه اروپا و سازمان ملل علیه ایران وضع شده بود. از سوی دیگر عدم جذابیت قراردادهای بیع متقابل که حتی قبل از تحریمهایی که در رابطه با مسائل هستهای وضع شدند و در سال هایی که قیمت نفت بالای 100 دلار هم بود شرکتها را به سرمایهگذاری در حوزههای نفت و گاز ایران تشویق ننمود.
با امضای این قرارداد دوران سرمایهگذاری و انتقال تکنولوژی به صنعت نفت و گاز ایران شروع خواهد شد و نشان می دهد که توافق در قالب برجام راه سرمایهگذاری در صنعت هیدروکربور ایران را باز کرده است. از سوی دیگر امضای این قرارداد نشان از علاقهمندی شرکتهای نفتی برای ورود به ایران در قالب قرارداد جدید IPC میباشد.
باید در نظر داشت شرکتهایی که با قرارداد بیع متقابل در زمان تحریمهای کنگره امریکا (ISA) به ایران آمدند از طریق دولتهای خود یا رأساً با دولت امریکا مذاکره نمودند و اطمینان یافتند که رئیس جمهوری وقت تحریمهای کنگره را طبق اختیاراتش اعمال نخواهد کرد. در حال حاضر در امریکا رئیس جمهوری بر سر کار است که نه تنها مخالف برجام بوده و هست بلکه سعی دارد با کمک اسرائیل و چند کشور عربی در منطقه از تعامل شرکتهای بینالمللی با ایران در صنعت نفت و گاز جلوگیری نماید و قول داده است که در سیاست های دولت اوباما در قبال ایران تجدیدنظر نماید. کنگره امریکا نیز تحریمهای جدیدی را طرحریزی نموده است. در چنین شرایطی امضای قرارداد با توتال با درنظر گرفتن احتمال تحریم یا جریمه شدن این شرکت از طرف امریکا اهمیت آن را دوچندان میکند. امضای این قرارداد با شرکتهای فرانسوی و چینی و قراردادهای بعدی با شرکتهای دیگر اروپایی و روسیه میتواند راه این کشورها را از سیاستهای یکطرفه امریکا جدا نماید و عملاً به کم اثر شدن تحریمهای فعلی و آتی امریکا بینجامد.
میتینگ سیاسی در همایش سیاستهای پولی و ارزی!
حسن کربلایی در رسالت نوشت:
معاون اول رئیس جمهور در همایش سیاست های پولی و ارزی شرکت کرد و گفت: "وضعیت فعلی اقتصاد زیبنده ملت نیست". او در مورد تولید و اشتغال و سرمایه گذاری و ربط آن با مسائل بانکداری و رویه بانک داران کشور نیز گفت؛ "با نرخ سود بانکی کنونی سرمایه گذاری و تولید بسیار دشوار است". وی همچنین خطاب به مسئولان دستگاه ها نیز اظهار داشت: "در راستای سیاست های اقتصاد مقاومتی قرار بگیرند".(1)
اما روزنامه ایران در خبر صفحه اول خود از این سخنرانی نوشت؛ "برخی از انتخاب و رای مردم عصبانی اند".
روزنامه "ایران" بدون اینکه بگوید مخاطب جهانگیری کیست از قول وی سوتیتر درشت صفحه اول را به این جمله اختصاص داد که وی گفته است؛ "لازم نیست اینقدر آسمان و ریسمان ببافید که بگویید ملت در انتخابات اشتباه کرده اند". (2)
روزنامه اصلاحطلب و مدافع اعتدال "اعتماد" هم از سخنرانی جهانگیری در این همایش اقتصادی در صفحه اول خود با تیتر درشت نوشت؛ "آسمان و ریسمان نبافیم، رای مردم را بپذیریم". (3)
روزنامه "آرمان" ارگان دیگر اصلاح طلبان معتدل و اعتدالگرایان اصلاحطلب از قول معاون اول رئیس جمهور در تیتر اول خود نوشت؛ "عصبانی ها آرامش نمی خواهند".
این روزنامه در سوتیتر این تیتر بزرگ نوشت؛ "روحانی سرگرم شما نمی شود آسمان ریسمان نبافیم رای مردم را بپذیریم". (4)
هر کس که به تیترهای این سه روزنامه به ویژه ارگان دولت در انعکاس سخنرانی جهانگیری نگاهی بیندازد از خود سوال میکند این نشست یک میتینگ سیاسی است یا همایش سیاست های پولی و ارزی؟!
سوال مهم و کلیدی این است که چرا آقای اسحاق جهانگیری به جای پرداختن به مشکلات پولی و ارزی کشور نیمی از نشست یاد شده را اختصاص به حمله به کسانی داده که معلوم نیست کیستند و از ورود به مشکلات جدی پولی و ارزی کشور پرهیز کرده است.
و سوال دیگر این است که رسانه های دولت و حامیان آنها چرا همه تیترهای صفحه اول خود را به وجه سیاسی این نشست اختصاص و آن را به صورت یک میتینگ سیاسی واتاب دادهاند.
پاسخ روشن است مردم و به ویژه صاحبان بنگاه های اقتصادی و فعالان اقتصادی کشور مشکل دارند و دولت تاکنون گامی برای رفع مشکل آنها برنداشته است.
امروز یک ایرانی در هیچ نقطه دنیا به دلیل تحریم های بانکی نمیتواند حتی یک دلار یا یک یورو در یک بانک عادی "چنج" کند.
فعالان اقتصادی در مبادلات بانکی هنوز مشکل دارند و کار خود را با هزینه بالا از طریق صرافی ها انجام میدهند.
وزیر خزانه داری آمریکا کشور به کشور، بانک به بانک می رود، سر می کشد و با دولتها و شرکت های معظم در مورد تنگ کردن محاصره اقتصادی ایران صحبت میکند.
وزیر خارجه آمریکا و نماینده آمریکا در سازمان ملل در روابط عادی ایران با کشورها اخلال نموده و با افتخار هم آن را اعلام می کنند.
چرا باید مقامات دولتی و روزنامه های اصلاح طلب در حالی که اروپا و آمریکا در ایران ستیزی مسابقه گذاشته اند در سانسور حقایق و انحراف افکار عمومی و نیز مخفی کردن دشمنی آنها رقابت کنند؟!
سنای آمریکا و اتحادیه اروپا نه تنها تحریم ها را لغو نکرده اند بلکه هر روز بر حجم آن می افزایند.
معاون اول رئیس جمهور ما زورش به آمریکا و اروپا نمیرسد دق و دلی خود را سر یک رقیب و حریف موهوم که رای رئیس جمهور مستقر را به قول آنها انکار میکند درمی آورد! چرا باید جهانگیری در بخش سیاسی سخنرانی خود به جای حمله به آمریکا و اروپا، به یک جماعت موهوم و خیالی در داخل حمله کند؟!
جهانگیری و رسانههای همسو و همسود آنها انگار نه انگار مملکت در محاصره نظامی آمریکاییها و محاصره اقتصادی غرب است. انگار نه انگار دشمن در فرآیند تولید و اشتغال و سرمایهگذاری کشور اخلال میکند. انگار نه انگار داراییهای بلوکه شده ما را مصادره میکند.
چرا دشمنی آمریکا با ملت ایران را با حمله به یک حریف خیالی در داخل پنهان میکنند؟ چهار سال این طور گذراندند، چهار سال دیگر هم به همین منوال خواهد گذشت. اما از زیر آوار این حملات یک سوال باقی میماند و آن اینکه؛
بالاخره پاسخ به مطالبات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مردم و وعدههایی که دادید چه میشود؟!
آیا مملکت را با نگو و نپرس میشود اداره کرد؟
نبض بازار کار و بازار سرمایه و محیط کسب و کار در بورس میزند. همان زمان که آقای جهانگیری در همایش سیاستهای پولی و ارزی داشت سخن میگفت، سهامداران بورس در اعتراض به بسته بودن نماد شرکتها
و حبس سرمایههای خود بورس را به هم ریختند و با شکستن شیشهها و پرتاب سطل زبالهها اعتراض خود را نشان دادند که با اعزام پلیس 110 غائله ختم شد.
روزنامه "اعتماد" این رویداد مهم را سانسور کرد و عکس رئیس کل بانک مرکزی و وزیر اقتصاد و دارایی و معاون اول رئیس جمهور در همایش سیاستهای پولی و ارزی را در کنار هم در حالی که کف میزدند منعکس کرد و با تیتر درشت بالای سر این عکس نوشت؛ "آسمان و ریسمان نبافیم، رای مردم را بپذیریم"!.
روزنامه "ایران" هم آشفتگی در بورس و اعتراض سهامداران را سانسور کرد و سخنی از آن به میان نیاورد!
آیا با این سانسور کردن ها و پنهان نمودن ها می شود صورت مسئله مشکلات اقتصادی را تغییر داد و یک نشست فنی و تخصصی در مورد سیاست های پولی و ارزی را به صورت یک میتینگ سیاسی انتخاباتی، آن هم پس از پایان انتخابات و روشن شدن نتایج آراء درآورد؟!
دفاع از تمامیت ارضی کشورها
الهام امینزاده در شرق نوشت:
امنیت پروازهای هوایی مسئلهای بود که در دهه ٨٠ میلادی بارها از سوی آمریکا در منطقه خلیج فارس خدشهدار شد و جان انسانهای بیگناه را به مخاطره انداخت. امنیتی که در اسناد بینالمللی مصوب مجامع جهانی بارها بر آن تأکید شده و کشورها متعهد شدهاند که امنیت هوانوردی غیرنظامی در مناطق دریایی را
به دقت رعایت کنند تا جان مسافران پروازهای هوایی به خطر نیفتد. در کنفرانس ١٩١٩ پاریس کنوانسیون نظام تردد هوایی به تصویب رسید که براساس ماده یک این کنوانسیون هر دولتی حاکمیت تام و انحصاری بر هوای حقوقی قلمرو خود را دارد. قلمرو شامل قلمرو ملی و آبهای سرزمینی مجاور آن میشود. بعدها در کنوانسیون هواپیمایی کشوری، کنوانسیون دریای سرزمینی و کنوانسیون ١٩٨٢ حقوق دریاها، حاکمیت کشورها بر هوای فوق آبهای مجاورشان مورد تصویب و تأکید مجدد قرار گرفت. با تجاوز عراق به خاک ایران بسیاری از قواعد بینالمللی ازجمله قواعد فوق مورد نقض کشورها ازجمله ایالات متحده آمریکا درباره احترام به محدوده آبی ایران و رعایت اصل بیطرفی قرار گرفت. هدف آمریکا، یاریرساندن به عراق و مقابله با ایران بود. دولت آمریکا صراحتا اصل بیطرفی را نقض کرده و به حمایت از دولتی برخاست که خود چند سال بعد با حمله نظامی علیه آن دولت آن را ساقط کرد. در منطقه خلیج فارس و در حریم هوایی و آبی ایران در جنگ تحمیلی ناامنی هوانوردی را آمریکا با استقرار دهها کشتی در منطقه و اخطارهای غیرقانونی به هواپیماهای ایرانی به مردم منطقه تحمیل کرده و امنیت سفر آنها را از بین برد تا اینکه در ١٢ تیر سال١٣٦٧ اقدامات ضد حقوقبشری آمریکا به اوج خود رسید و با دو موشک ناو وینسنس آمریکایی ٢٩٠ مسافر و خدمه هواپیما در چند دقیقه به شهادت میرسند. طبق اصول حقوقی هوانوردی غیرنظامی بینالمللی پروازهای درون منطقه یک کشور اطلاعات پروازیشان میتواند از سوی مقامات هوانوردی غیرنظامی همان کشور ردیابی و رصد شود و این در حالی است که اخطار رزمناو وینسنس به هواپیما مورد تردید بوده و اساسا اخطارهای قبلی ناوهای آمریکایی نیز به هواپیماهای ایرانی از لحاظ حقوقی غیرقانونی است. ادعای واهی آمریکا مبنی بر شیرجه هواپیمای مسافربری به سوی کشتی آمریکایی کاملا رد شد؛ همانطورکه شرکتهای بیمه خارجی نیز تأیید کردند منطقه مورد اصابت موشک به هواپیما خارج از منطقه جنگی بوده و هواپیماهای مسافربری حتی با چشم غیرمسلح قابل شناسایی بودند و هنوز این سؤال برای ملت ایران مطرح است که مسئولیت بینالمللی دولت آمریکا در مجازات مرتکبان و تعهد به مداخلهنکردن در منطقه خلیج فارس هیچگاه از سوی شورای امنیت پیگیری نشد و این در حالی است که در موارد مشابه اقدامات بسیار مؤثرتری از سوی سازمان ملل متحد و سایر نهادهای تخصصی هوانوردی درباره برخورد با عاملان کشتار انسانها و نقض امنیت هوایی انجام شده است. جای آن دارد که در هفته حقوق بشر نهادهای بینالمللی و کشورهای حامی حقوق بشر دست از موضع انفعالی خود برداشته و حقوق انسانی را مرجح بر ملاحظات سیاسی انگاشته و اغراض ساختارشکنانه بینالمللی در نادیدهگرفتن استقلال و تمامیت ارضی کشورها و نهایتا حقوق مسلم مردم را برنتابند.