به گزارش مشرق، پس از انتخابات ریاست جمهوری سال96 تبلیغات پیرامون تعمیم مدل ناموفق و شکستخورده «برجام» به دیگر حوزههای ملی و بینالمللی مجددا در خط تبلیغاتی اصلاحطلبان و سرمایهسالاران حامی دولت روحانی قرار گرفته است. در رسانههای زنجیرهای از عبارت رمزی و سربسته «برجام منطقهای» برای توصیف پروژهای نامعلوم استفاده میشود و سخنوران کمک به روحانی در این «امر مهم»(!) را وظیفه خود برمیشمارند. در شبکههای اجتماعی نیز بیآنکه لازم بدانند توضیحی به افکار عمومی ارائه دهند هشتگپراکنی ترویجی کرده و پیرامون مزایای طرح فرضی برجام منطقهای تبلیغات به راه میاندازند. اما واقعا «برجام منطقهای» چیست و از کجا آمده است؟
برجام 2؟!
نخستینبار حسن روحانی در پیام نوروزی خود خطاب به مردم در آغاز سال 95 از عبارت «برجام 2» نام برد و مدعی شد به واسطه آن تمام مشکلات اقتصادی ایرانیان حل خواهد شد. همان روز رهبر حکیم انقلاب در اجتماع انبوه مردم در حرم رضوی فرمودند: «حرف طرف مقابل یعنی همان دستگاه تبلیغاتی و فکرساز و جریانساز، این است که میگوید ایران دارای ظرفیتهای فراوان اقتصادی است و هدف از توافق هستهای این بود که کشور ایران بتواند از این ظرفیتها استفاده کند؛ خب! این توافق انجام گرفت لکن این توافق کافی نیست و مسائل دیگری هم هست که در آنها هم بایستی ملت ایران، دولت ایران، مسؤولان ایران تصمیم بگیرند و اقدام بکنند؛ مثلا فرض بفرمایید امروز در منطقه غرب آسیا- یعنی همین منطقهای که غربیها به آن میگویند خاورمیانه- جنجالها و آشفتگیهای بسیاری هست؛ خب! این مشکل برای کل منطقه است و اگر میخواهید کشور شما از این مشکل نجات پیدا کند، باید سعی کنید این جنجالها فروبنشیند. چهکار کنیم؟ با آمریکا همکاری کنیم، همفکری کنیم، جلسه کنیم، بنشینیم، گفتوگو کنیم و یک مدلی را طبق میل آمریکاییها یا طبق توافق آمریکاییها انتخاب کنیم؛ یکی دیگر هم این است. یا ما مشکلات دیگری داریم، اختلافات زیادی با آمریکا داریم، این اختلافات را باید حل کنیم، این اختلافات باید تمام بشود؛ حالا در حل این اختلافات، فرض بفرمایید که ملت ایران مجبور باشد از اصول خود صرفنظر کند، از خط قرمزهای خود هم صرفنظر کند، بکند؛ طرف مقابل از اصول خود و ارزشهای خود تنازل نمیکند لکن اگر لازم شد، ما باید تنازل کنیم تا مشکلات را برطرف کنیم؛ تا در نتیجه کشور بتواند از ظرفیتهای خود استفاده کند و مثلا به یک اقتصاد برجستهای مبدل بشود. حرفشان این است. بنابراین در قضیه هستهای توافق شد و اسم این را گذاشتیم «برجام»؛ برجام دیگری در قضایای منطقه، برجام دیگری در قضایای قانون اساسی کشور؛ برجام ۲ و ۳ و ۴ و الیغیرذلک باید بهوجود بیاید تا ما بتوانیم راحت زندگی کنیم. این منطقی است که سعی میکنند این منطق را در بین نخبگان جامعه و از سوی نخبگان جامعه به افکار عمومی جامعه منتقل کنند».
پس جریانسازی برای جا انداختن منطق «برجام منطقهای» از مدتها قبل آغاز شده و 2 محور دارد:
الف- وعده گرهگشایی از مشکلات اقتصادی که بنا بود با برجام1 حل شود و نشد.
ب- ایجاد صلح در خاورمیانه و حلوفصل همه مشکلات منطقه با کوتاه آمدن و کنار کشیدن ایران.
میوه نداد!
درباره محور اول رجوع به کارنامه برجام و بیاعتباری قولهای ارائه شده به مردم و حاکمیت، ضروری است. اگر بناست مدل برجام را به سایر مشکلات ایران و حتی منطقه تعمیم دهیم اول باید حساب و کتاب کنیم! نظام به قول و تبلیغات وسیع تیم غربگرایان به واسطه ارج نهادن بر نیاز مردم به تجربهگرایی در عرصه سیاست خارجی اعتماد کرد و بهرغم بیتوجهی دولت به شروط رهبر انقلاب و مجلس شورای اسلامی درباره ضروریات و ضمانتهای لازم برای پذیرش برجام، به توافقات با غرب، یکجانبه تا امروز پایبند مانده است. دولت پاسخ دهد چرا تجربه برجام1 ناموفق بود؟ چرا تحریمهای پولی و بانکی پابرجاست؟ چرا داراییهای مسدودشده ایران آزاد نشده و فهرست تحریمها و اموال و ارز بلوکه ایرانیان روز به روز در پسابرجام بلندتر هم میشود؟ چرا در روزی که داعش به تهران حمله تروریستی میکند تحریمهای هوشمند با تحریمهای فزاینده آمریکا تکمیل میشود؟ چرا در دوره اوبامای «مودب و باهوش» که مثلا شریک استراتژیک دولت روحانی بود طرح تحریمهای جدید پسابرجامی تکمیل شد و اکنون در دوره ترامپ با پاسکاری عالی 2 رئیسجمهور، اجرایی میشود؟
اما درباره محور دوم نیز با بستهای از بدیهیات سر و کار داریم که سوالات پیرامون آنها بسیار است. نخستین موضوع آشکار این است که داعش به قول خود آمریکاییها با مدیریت تاریخی هیلاری کلینتون و زبیگنیو برژینسکی برای تحقق اهدافی مشخص در منطقه سر برآورد. هزینه جنگ داعش در منطقه ما به میلیاردها دلار رسیده و اقتصاد غرب و سعودی و مرتجعان منطقه را با بحران مواجه کرده است. آیا هدف از این همه خباثت و کشتار و هزینه هنگفت دلاری، مذاکره ایران و آمریکا و آلسعود برای «صلح» بود؟!
اهداف برزمین مانده
محققان معتقدند براساس سیاست خارجی اعلامی آمریکا، هدف از ظهور داعش و جنگهای نیابتی در منطقه تحقق نقشه «خاورمیانه جدید» با زیرشاخههای زیر بود:
1- تقسیم کشورهای بزرگ اسلامی به ایالتهای خودمختار گرفتار در مشکلات داخلی و تسلط بر منابع هیدروکربنی منطقه
2- ترغیب کشورهای عربی به اتحاد با غرب و اسرائیل زیر سایه وحشت از ماشین کشتار داعش
3- یکسره کردن کار اسلام با ایجاد تصویری دهشتناک از اسلامگرایان خواهان تشکیل حکومت اسلامی
4- دوامبخشی به موقعیت اسرائیل در منطقه با تبدیل آن به کلانتر جدید خاورمیانه در غیاب بازیگران بزرگ.
بخشی از این موارد به لطف وادادگی اعراب و خیانتهای سعودی محقق شد اما مساله «ابرقدرتی اسرائیل» و سادهتر از آن «تضمین بقا» و «امنیت» اسرائیل، به واسطه تشکیل ائتلاف مقاومت عراق و سوریه و ایران و روسیه و لبنان و رشد منطق راهبردی سایر کشورهای منطقه برای پیوستن به محور اتحاد پیروز، میسر نشد. از طرف دیگر با گسترش دایره اقدامات داعش در شرق آسیا، چین نیز مطابق توافقات قبلی اولیه با روسیه، علاقهمند به پیوستن به محور مقاومت شده است. در چنین شرایطی بیش از همیشه به «صلح جهانی» نزدیک شدهایم اما صلحی که آمریکا و اسرائیل در دایره آن سهیم نیستند چرا که طرح آنها برای ایجاد آرماگدون بوده و صلحسازی بر بستر آن شکست خورده است. شرایط جدید از این قرار است:
آشتی با واقعگرایی
1- عراق دیسیپلین امنیتزا و خاک سرزمینی خود را بازیافته اما فتنه آمریکا و اسرائیل با تمرکز بر طرح «کردستان بزرگ» مطابق پیشنویس پروژه «خاورمیانه جدید» ادامه دارد؛ موضوعی که به تحریک ترکیه برای پیوستن به ائتلاف مقاومت منجر شده است.
2- داعش در سوریه آخرین نفسها را میکشد و با پیروزی روسها در عملیات «التنف»، متحدان با حشدالشعبی در مرز عراق دست خواهند داد.
3- در اسرائیل میان چپگرایان معتقد به راهکار «2 دولت فلسطینی/ یهودی» و راستگرایان افراطی خواهان «پایتختی بیتالمقدس» کماکان درگیری وجود دارد و بعید است طرح صلح با اعراب نیز بهواسطه اختلافات درونی فزاینده صهیونیستها به جایی برسد.
4- مصر پس از محقق نشدن وعدههای سعودی برای تبدیل این کشور به مدینه فاضله با کمک آمریکا و تهدید داعش در لیبی، بر سر دوراهی تغییر اردوگاه است و با گسترش اختلافات در سعودی بعید نیست مثل قطر، نافرمانی کند.
5- دست آمریکا از تحریم و تهدید جدید علیه ایران خالی شده و اروپاییها نیز به واسطه افزایش سهم دریافتی از نفت ایران در پسابرجام، خواهان حفظ وضع موجود هستند.
6- چین به روسیه نزدیک شده و بعید نیست عملیات در شرق آسیا برای سرکوب شاخه نسبتا نوبنیاد داعش، بزودی آغاز شود.
7- یمن و بحرین به مسیر مقاومت ادامه میدهند و با تضعیف خلافت وهابیون بر داعش و غارت خزانه سعودی توسط ترامپ و در میانه مادرخرجی جنگهای منطقهای، امیدها به حفظ آلسعود حتی در اندیشکدههای آمریکایی افول جدی داشته است.
ثمره مقاومت
خلاصه! پروژه غربگرایان برای خراب کردن بازی مقاومت با اتکا به تئوریهای کودکانه «امتیاز بدهیم تا سعودی سقوط نکند»، منقضی شده و منطقی هم نیست که در اوج قدرت برجامی پنالتی بخوریم تا آمریکا هم بلیتی برای نشستن بر سر میز بازی بیابد. ترامپ درگیر مشکلات داخلی است و حتی هنوز وقت نکرده کانال ارتباط با غربگرایان را بازگشایی کند؛ عربستان هم با برکناری ولیعهد درگیر یک جنگ قدرت داخلی است. کافی است صبور باشیم و برای چیدن میوههای صلح از مسیر ابرقدرتی آماده شویم.
*وطن امروز