گروه جهاد و مقاومت مشرق - احمد امّی خاطرات خود را از مهر ماه 1357 تا یک روز قبل از شهادت، به زبان انگلیسی نوشته است. او که سال 1354 در رشته زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه تهران پذیرفته شده بود، با انتخاب زبان انگلیسی برای نوشتن خاطرات خود، کوشید تا در آن شرایط، دیگران نتوانند به راحتی آنها را بخوانند و از این طریق، به تکمیل یادگیری خود نیز کمک کرده باشد و دامنه لغات انگلیسیاش گستردهتر شود.
خاطرات او از زندگی خوابگاهی، روابط خانوادگی، روزهای پرالتهاب سال پیروزی انقلاب، دوران آموزش نظامی و روزهای پرفراز و نشیب جنگ، بسیار خواندنی است. احمد امّی هر روز علاوه بر آنکه خاطرات شخصیاش را مینوشت، رویدادهای داخلی و خارجی را نیز با عنوان «حاشیه» به رشته تحریر درمیآورد. کمتر هفتهای است که او کتابی نخوانده باشد یا فیلمی را تماشا نکرده باشد. او با دوربین عکاسیاش، عکسهای زیادی از تظاهرات مردم در سال های 1356 و 1357 گرفته است و شعارهای تظاهرکنندگان را نیز ضبط کرده است. شرکت در نمازجمعه و جماعت را به عنوان فریضه، در برنامههای روزانهاش میبینیم و حرفهای جالبی نیز از چند مرحله دیدارش با امام نوشته است.
این خاطرات، دادههای ارزشمندی دارد که میتواند برای پژوهشگران منبع مفیدی باشد؛ گذشته از آنکه در آن، راه و رسم خودسازی برای جوانان ترسیم شده است. مجموعه این خاطرات که توسط خانم محبوبه حاجیاننژاد ترجمه شده است، به عنوان سند تاریخی همراه اصل آنها، در مرکز حوزه هنری استان سمنان نگهداری میشود تا در اختیار علاقمندان و پژوهشگران قرار گیرد.
بخشی از آخرین یادداشت شهید یک روز قبل از شهادت:
14 دی 1359
بعد از ناهار، من مشغول تمیز و آماده کردن تانک شدم و سعی کردم تا مسلسل کالیبر کوچک آن را درست کنم، اما انگار مشکل داشت. دیروقت، ساعت 4 بعد از ظهر، رفتم تا دوستم آقای شریفی را که امروز از جنگل آمده بود ببینم. ساعت 5:30 برگشتم.
شب، ساعت 10 خوابیدم؛ اما ساعت 12 نیمه شب بود که فرمانده گروهان، آقای رستمی، بیدارم کرد. او گفت که فرمانده گروهان ما دستور داده که گردان ما باید به منظور حمله به سمت خط دشمن جلو برود. من گفتم ما حاضریم، اما با نام خدای مهربان!
* کتاب «جامه سرخ»