روحانی

«گفتاردرمانی»، «وعده‌ووعید انتخاباتی» و «گل‌آلود کردن فضای سیاسی، پرداختن به مسائل دست‌چندم راهکاری است که دولت برای دورانی که نفوذ و توزیع، در یک کلام کارآمدی، مسئله‌ی جمهوری اسلامی شده است.

به گزارش مشرق، اگر بخواهیم با چارچوب نظری لوسین پای نگاهی به جامعه‌ی سیاسی ایران بیفکنیم و از این منظرگاه به تحلیل ساحت سیاست ایران بپردازیم، باید گفت جمهوری اسلامی ایران از میان پنج بحران متوالی که لوسین پای برای رسیدن به پیشرفت سیاسی و توسعه ترسیم کرده است، در میانه‌ی مرحله‌ی چهارم (تحت‌عنوان بحران نفوذ) و مرحله‌ی پنجم (تحت‌عنوان بحران توزیع) قرار دارد.

پنج مرحله‌ی توالی بحران‌های پای از این قرار است:
 
۱. بحران هویت: در این مرحله، تعارض میان وفاداری‌های قومی و تعهدات ملی باید برطرف شود و احساس هویت جمعی شکل بگیرد.
۲. بحران مشروعیت: در این مرحله، قدرت باید به اقتدار تبدیل شود و منابع اقتدار از سوی جامعه به رسمیت شناخته شود. بحران مشروعیت، بحران بر سر مدیریت و رهبری جامعه است.
۳. بحران مشارکت: در این مرحله، نظام سیاسی باید الگوی مشارکت شهروندان خود در دستیابی به مناصب قدرت را تعریف و ممکن کند.
۴. بحران نفوذ: در این مرحله، نظام سیاسی باید به الگوی نهادی خود جهت تحقق خواست‌هایش بیندیشد.
۵. بحران توزیع: در این مرحله، توانایی توزیع مناسب امکانات از سوی نظام سیاسی در محک ارزیابی قرار می‌گیرد.
 
جمهوری اسلامی در ابتدای انقلاب و دوران دفاع مقدس، بحران هویت را به سرانجام قابل اتکایی رساند. در دهه‌ی هفتاد نیز بحران مشروعیت را تا حد قابل قبولی از سر گذراند و توانست قدرت را به اقتدار تبدیل کند. در دهه‌های بعد، مشارکت سیاسی در بُعد حضور در انتخابات برای کسب مناصب سیاسی نیز ادامه یافت، اما مسئله‌ای که جمهوری اسلامی امروز با آن مواجه است، مسئله‌ی نفوذ و توزیع است که اگر نظام سیاسی نتواند پاسخ مناسبی به آن بدهد، وضعیت در ادامه، شکل بحرانی به خود می‌گیرد. این دو مسئله، یعنی بحران نفوذ و توزیع (به‌خصوص بحران توزیع) را می‌توان در کلیدواژه‌ی «کارآمدی» گنجاند.
 
 امروز جامعه‌ی ایران بیش از آنکه سؤالی درباره‌ی منابع قدرت در جمهوری اسلامی داشته باشد، تمنای کارآمدی نظام سیاسی را دارد که اگر برطرف نشود، می‌تواند بحران را به مراحل قبل‌تر، یعنی مشارکت سیاسی، مشروعیت و حتی هویت بازگرداند. در این شرایط، قوه‌ی مجریه‌ی کشور متکفل پاسخ به این مسئله است و باید کارآمدی نظام سیاسی را به نمایش بگذارد.

اما در این شرایط که دولت تدبیر و امید سکان مدیریت اجرایی کشور را به‌عهده گرفته است، آنچه شاهدش هستیم، تلاش برای کارآمدی نیست. متأسفانه در طول بیش از سه سال گذشته، از سوی دولت تدبیر و امید هیچ پروژه‌ی عمرانی و زیرساختی جدی‌ای شروع نشده و اگر شده، به سرانجام مناسبی نرسیده است. بیشتر کارخانه‌های معتبر و دارای نمانام کشور رو به تعطیلی گذاشته‌اند.

از جمله اخباری که در سال جاری درخصوص رکود و تعطیلی و نیمه‌تعطیلی کارخانه‌ها تا به امروز گزارش شده است،[۱] عبارت‌اند از:
 
۱. هشتاد کارخانه و کارگاه شهرستان بروجرد در حال تعطیلی.
۲. صد کارخانه‌ی لوازم‌خانگی تعطیل شد.
۳. بیش از هفتاد درصد کارخانه‌های قزوین تعطیل است.
۴. بیکاری حدود هزار کارگر از نیمه‌ی دوم سال گذشته در صنعت کاشی.
۵. خبر رئیس خانه‌ی صنعت از تعطیلی ۴۵درصدی واحدهای صنعتی کوچک.
۶. اخراج کارگران برخی صنایع به‌علت رکود اقتصادی مانند واحدهای تولیدی کاله، پارس‌سرام، آی‌تی‌آی و...
 
نمانام‌های مهمی از جمله کارخانه‌ی ارج، کارخانه‌ی هپکو، کارخانه‌ی صنعتی آزمایش، کارخانه‌ی قند ورامین، کارخانه‌ی روغن قو، کارخانه‌ی چیت ری، کارخانه‌ی پارس‌الکتریک، کارخانه‌ی فولاد سهند، کارخانه‌ی ایستک، کارخانه‌ی زاگرس‌خودرو، کارخانه‌ی ایران‌چوب، بزرگ‌ترین کارخانه‌ی ساخت دوچرخه در خاورمیانه در قوچان و... همگی به تعطیلی کشیده شده‌اند و موج بیکاری فزاینده‌ای کشور را فراگرفته است.

در این شرایط، دولت تدبیر و امید که میانگین سنی مدیران آن ۶۱ سال است و عنوان پیرترین دولت پس از انقلاب را داراست و آنچه خواندیم بخشی از کارنامه‌ی آن است، هیچ عملکرد قابل دفاعی ندارد.

اعتراض‌های کارگری آغاز شده و مسئله‌ی کارآمدی در حال تبدیل شدن به یک بحران است. رئیس‌جمهور به‌جای «اقدام و عمل» و فعالیت برای رفع مشکلات معیشتی مردم، راه دیگری را برگزیده است و تلاش می‌کند به‌جای پذیرفتن نقش مسئولیت، در جایگاه کاندیدای انتخاباتی و گاهی اپوزسیون، به طرح وعده‌ووعید و اعتراض بپردازد. گویی او در طول چهار سال گذشته رئیس‌جمهور اسلامی ایران نبوده است. چهار سال فرصت کمی برای انجام کارهای بزرگ نیست.
 
میرزا محمدتقی‌خان فراهانی معروف به امیرکبیر، که خدمات ارزنده‌ای برای کشور انجام داده و برگ زرینی از تاریخ را به نام خود کرده است، تنها ۳۹ ماه (سه سال و سه ماه) در مسند صدراعظمی بوده است. حسن روحانی از سوی مردم فرصتی بیشتر از امیرکبیر یافته بود. حتی جریان متبوع او، پس از دوران دفاع مقدس، بیست سال از مجموع ۲۸ سال امکان مدیریت اجرایی کشور را در اختیار داشته‌ است، اما هیچ‌گاه در مقام مسئول (یعنی کسی که مورد سؤال قرار می‌گیرد و باید در قبال آن پاسخ‌گو باشد) قرار نگرفته است.

او در طول چهار سال گذشته بیشتر نقش کاندیدای انتخابات ۱۳۹۶ را بازی کرده و در طول این مدت فقط وعده داده است. البته گاهی در نقش اپوزسیون ظاهر شده و لب به اعتراض و شکوه گشوده است. گویی هیچ‌گاه در جمهوری اسلامی سمتی نداشته و رئیس‌جمهوری اسلامی ایران نبوده است.
 
«گفتاردرمانی»، به‌علاوه‌ی «وعده‌ووعید انتخاباتی» و به‌علاوه‌ی «گل‌آلود کردن فضای سیاسی، یعنی پرداختن به مسائل دست‌چندم نظیر برگزار شدن یا نشدن یک کنسرت یا سخنرانی در فلان شهر»، راهکاری است که دولت اعتدال برای دورانی که نفوذ و توزیع، در یک کلام کارآمدی، مسئله‌ی جمهوری اسلامی شده است و می‌رود که به بحران تبدیل شود، تدبیر کرده است. دولت کهن‌سالی که برخی وزیرانش در مدت بیشتر عمر خود بر مسند صدارت بوده‌اند و حقوق کارمندی و صدارت دریافت کرده‌اند، اما اکنون ثروتشان به چند صد هزار میلیارد می‌رسد، مسیر «بی‌عملی»، واردات مدیر از خارج از کشور،[۲] نادیده گرفتن خواست و توان جوانان و «گفتاردرمانی» را در پیش گرفته‌اند. همین.
 
منبع: پایگاه برهان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس