به گزارش مشرق، جریان غرب گرا در ایران در بین سال های ۸۴ تا ۹۲ به مدت ۸ سال به دلیل اینکه نتوانسته بود در رقابت با جریان گفتمان انقلاب اسلامی پیروز عرصه انتخابات ریاست جمهوری باشد.
با توجه به شرایط ان روز کشور که تحریم های همه جانبه ای از سوی غرب جهت مقابله با فعالیت های هسته ای ایران اعمال شده بود و به منظور تسلیم کردن ملت ایران در قبال نظام سلطه در یک شوی مضحک هراز چندگاهی صحبت از گزینه نظامی می کردند .
از همین روی در رقابت های انتخابات ریاست جمهوری در سال ۹۲ جریان غرب گرا اقدام به بزرگ نمایی تهدیدات توخالی آمریکایی ها مبنی بر وجود سایه جنگ بر کشور را بزرگ نمایی کردند وبا ایجاد دوقطبی "جنگ و صلح" و ترساندن مردم از این مسئله که تنها جریان اعتدال می تواند مانع از وقوع جنگ شودنهایتا توانستند پیروز انتخابات شده و دولت یازدهم به ریاست دکتر روحانی تشکیل شد .
حال در آستانه دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بازهم جریان اعتدال بر طبل وجود سایه جنگ بر کشور می کوبد تا این بارهم بتوانند از سایر رقبیان گوی سبقت گرفته و همچنان ساکن ساختمان پاستور باقی بماند .
اما سئوالی که مطرح می شود آن است که براستی از سال ۹۲ تاکنون واقعا آمریکایی ها قصد حمله نظامی به ایران را داشته اند یا صرفا به دنبال لاف گزاف بوده اند تا بتوانند امتیازات بیشتری را از ایران مطالبه کنند .
در همین ارتباط بازخوانی مواضع مقامات آمریکایی و نیز رسانه های غربی در قبال اینکه به راستی آنها به گزینه نظامی در مقابل ایران اعتقاد راسخ داشته اند را زیر سئوال می برد و این خود دلیلی است بر اینکه جریان اعتدال با غوغاسالاری و فضا سازی های رسانه ای به دنبال تحت تاثیر قراردادن افکار عمومی بوده است .
از همین روی باراک اوباما در گفتوگوی مشهور خود با کانال ۲ تلویزیون رژیم صهیونیستی که بعد از توافق برجام انجام شد، در پاسخ به سوالات چالشی مجری مبنی بر اینکه چرا به جای توافق با ایران گزینه نظامی را دنبال نکرده است، تاکید میکند "هیچ گزینه نظامی واقعی برای متوقف کردن ایران وجود ندارد" .
در دولت فعلی آمریکا نیز ترامپ در گفتوگو با «بیل اورایلی»، کارشناس شبکه فاکسنیوز آمریکا و در پاسخ به سوالی راجع به تحرکات نظامی علیه ایران رسماً تاکید میکند «من هرگز درباره اقدامات نظامی حرف نمیزنم».
«ژوزف دانفورد»، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا نیز که اخیراً در اندیشکده بروکینگز حضور یافته و به تشریح راهبردهای آمریکا در قبال دشمنانش پرداخت ضمن دستهبندی ایران، روسیه، چین و کرهشمالی به عنوان گروه ۴ و معرفی آنها به عنوان مهمترین دولتهایی که آمریکا باید نگرانشان باشد، میگوید: " البته بسیار اهمیت دارد که بگویم منظور ما این نبود که تلویحاً بگوییم میخواهیم با این کشورها بجنگیم " .
درادامه رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا با حضور در اندیشکده بروکینگز میگوید که ما قصدی برای حمله به ایران و روسیه و چین و کره شمالی نداریم.
همچنین باربارا استار خبرنگار شبکه در وزارت دفاع آمریکا(پنتاگون) در این خصوص می گوید :« درحالیکه ایران و آمریکا سرگرم مذاکرات هسته ای است، اشتون کارتر وزیر دفاع آمریکا می گوید راههای دیگری هم وجود دارد که با آن، بتوان برنامه هسته ای ایران را متوقف کرد. به گفته اشتون، گزینه نظامی بی تردید همچنان روی میز است. اما واقعیت این است که بمباران مراکز هسته ای ایران، دشوار است. به گفته باراک اوباما،رئیس جمهور آمریکا، اقدام نظامی نمی تواند به اندازه توافق هسته ای که پیگیری می شود، موفقیت آمیز باشد.
اینها صرفا بخش هایی از اظهارات غربی ها در اعتراف به اینکه هیچ برنامه جدی برای حمله نظامی در قبال ایران را ندارند را نشان می دهد ؛ اما در داخل کشور دولت یازدهم به دنبال آن است تا به افکار عمومی بقبولاند ادبیات دیپلماسی باجهان باعث شده است گرینه جنگ از سوی غربی ها منتفی شود .
اما باتوجه به اعتراف مقامات امریکایی که در بالاذکر شد و نیز وجود عوامل بازدارنده داخلی باعث شده است تا ادعاهای جنگ طلبانه امریکایی ها در حد لاف باقی بماند .
بدون تردید یکی از عوامل بازدارنده تهدیدات خارجی درقبال نظام اسلامی فارغ از لحن و ادبیات دولت های مختلف حضور فعال مردم در تمامی عرصه های حساس از ابتدای انقلاب تاکنون بوده است .
در همین رابطه روزنامه پاکستانی نیوز اینترنشنال با اشاره به عدم توانایی آمریکا برای حمله به ایران بیان می کند : "آمریکا نمی تواند به ایران حمله کند چراکه علیرغم برخی انتقادها، آرمان های انقلاب این کشور همچنان برای مردمش به صورت یک نیروی قوی باقی مانده و اتحادی ملی را ایجاد کرده است" .
ناگفته پیداست تجربه نشان داده که عنصر محوری در غلبهی ایران بر چالشها، تحریمها، فشارها و محدودیتها، حضور مردم در این عرصهها و ایفای نقشی تعیین کننده در هر یک از آنهابوده است . همان طور که از ابتدای انقلاب، چالشهایی نظیر تجزیهطلبی، کودتا، ترور و در نهایت جنگ تحمیلی پیش روی ما وجود داشته است و در مقاطعی نیز مانند سالهای جنگ، علاوه بر این که به لحاظ نظامی با تهدیدی جدی مواجه بودیم، محدودیتها، تحریمها و فشارهای اقتصادی و سیاسی نیز اعمال میشد. در واقع در آن برهه از زمان، تمامی چالشها همراه هم بودند، اما با اعتماد به نیروی مردمی و بسیج توانستیم از آنها عبور کنیم.
همچنین تحریمها، بعد از آن دوران نیز ادامه داشت که از جملهی آنها میتوان به مواردی چون سیاست ایالات متحده در دورهی «کلینتون» مبنی بر مهار دو جانبه و تحریم فرا مرزی شرکتهای بزرگ اقتصادی که بیش از ۲۰ میلیون دلار با ایران معاملات تجاری داشتند، اشاره کرد، اما با تکیه به نیروی مردمی از تمام اینها عبور کردیم .
در حوزهی چالشهای نرم نیز وضع به همین گونه بود. به عنوان مثال در ماجرای ۱۸ تیر ۷۸ یا فتنهی ۸۸ که چالشهای عمیقتر و پیچیدهتری بودند، عنصر پیش برندهی نظام، چیزی غیر از مردم نبود که با حماسههایی مانند ۹ دی ۸۸ و ۲۳ تیر ۷۸ آنها را خنثی کردند. نکتهی مهم این است که ما همواره با اتکا به نیروی مردمی توانستهایم در مهمترین و پیچیدهترین عرصهها و در نهایت تحریمو محدودیتها به پیشرفتهای بزرگ نایل شویم. به عنوان نمونه پیشرفت ایران در عرصهی علم و فنآوری در حد یک جهش و تحول بزرگ قابل ارزیابی است.
این مسأله در زمینهی سلولهای بنیادی، زیست فنآوری، ابر رایانهها، نانو داروها و عرصههای گوناگون پزشکی نیز نمود دارد. این پیشرفتها مدیون اعتماد رهبری و گفتوگوی مستقیم ایشان با جامعهی نخبگانی و علمی است که در دههی ۷۰ تحت عنوان جنبش نرمافزاری و نهضت تولید علم انجام شد..
ناگفته پیداست موارد مختصری که دربالاذکر شد بخشی از ظهور قدرت ملت ایران است که در سخت ترین شرایط سال های گذشته بواسطه اعتقاد و اعتمادی که به آرمان های انقلاب و نظام اسلامی داشته توانسته اند در مقابل زیاده خواهی نظام سلطه محکم استوار به راه خود ادامه دهند .
از سوی دیگر جنگ با ایران از یک سو هزینه های مالی بیشتری را برای آمریکایی ها درپی خواهد داشت ، و از سویی دیگر هزینه هایی جانی و حیثیتی قابل بیشتری را بر این کشور تحمیل خواهد کرد. در این حال طبیعی است وقتی که آمریکایی ها در دو جنگ عراق و افغانستان دچار مشکلات شده اند، به خوبی می دانند که در جنگ با جمهوری اسلامی ایران، مشکلات بیشتری خواهند داشت. لذا ورود به جنگ با ایران منطقی نیست
در همین ارتباط در بخشی گزارش موسسه بروکینگز براساس برنامه مانوری که درباره حمله نظامی به ایران توسط فرماندهی نظامی آمریکا در منطقه آسیای مرکزی به نام سنتکام انجام شد میگوید:
"ناتوانی اقتصاد آمریکا در تأمین منابع جنگ جدید؛ از نظر تأمین منابع اقتصادی برای درگیری نظامی جدید نیز ایالت متحده با چالش جدی روبروست. بنابر آمار دانشگاه براون تخمین میزند واشنگتن از ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۱ به این سو حدود پنج تریلیون دلار در جنگهایی که به بهانه مبارزه با تروریسم راه انداخته، هدر داده است. در سال ۲۰۱۳ نیز دانشگاه هاروارد در گزارشی هزینه جنگ آمریکا در عراق و افغانستان را شش تریلیون دلار برآورد کرد".
دست آخر اینکه به نظر می رسد سکه دوقطبی جنگ و صلح در انتخابات ۹۶ بی اعتبار شده است و بهتر است اتاق فکر دولت یازدهم نگاه واقع بینانه ای نسبت به مسایل امروز جامعه ایران داشته باشد و صدای دو قطبی فقر و غنا که در حال شکل گیری است راخوب بشنود و برای آن راه حل های عملیاتی پیداکند که در غیر این صورت نمی توان با تلقین توهم جنگ به مردم از آنها خواست باردیگر در انتخابات به آنها رای بدهند .