به گزارش مشرق به نقل از فارس، امیر خوشخبر در خصوص مسائل مختلف این روزهای والیبال از عنوان قهرمانی آسیا تا انتقادهایی که 5 سال از وی میشد صحبت کرد. متن مصاحبه وی را در زیر میخوانید:
* شاید با کادر فنی قبلی هم میتوانستیم قهرمان آسیا شویم
از زمان حضور ولاسکو و ۱۵ فروردین کار خود را آغاز کردیم. ولاسکو با شناخت کامل از والیبال ایران و آسیا به تهران آمد. اطلاعات کاملی از ایران داشت و معتقد بود والیبال پتانسیلی دارد که کمتر کشوری در جهان دارد. برای مثال اسپانیا را نام میبرد و میگفت برای پیدا کردن یک بازیکن مدتها باید وقت گذاشت در حالی که در ایران در هر پست چندین بازیکن وجود دارد. علاقه داشت در آسیا فعالیت کند به همین خاطر ایران را انتخاب کرد و میگفت کشورهای چین و ژاپن و کره شرایط قدیمی و سنتی خاصی دارند که کار کردن در آنها بسیار سخت است.
کار خود را با شناختی که داشت آغاز کرد و فدراسیون سنگ تمام گذاشت و بیشتر خواستههای وی را انجام داد و سرانجام به کمک مسئولان کار در آسیا به سرانجام رسید. کارنامه وی تا کنون برای همه مشخص و رضایت بخش است.
این راهی بود که از چند سال پیش آغاز شده بود و شاید با کادر فنی گذشته هم میتوانستیم با توجه به شرایط بازهم قهرمان شویم. چون مسیر خوبی را پیش گرفته بودیم و اگر اتفاق خاصی رخ نمیداد میتوانستیم در بازیهای گوانگجو نیز قهرمان شویم.
* ولاسکو میخواست تغییر ایجاد کند و موفق هم شد
مدیریت ولاسکو تاثیرگذار بود و نقطه مثبت حضورش هم اعتماد به نفسی بود که بازیکنان داد. امیدوارم با توجه به طرز فکر وی که میگوید نباید کوچک فکر کنیم بتوانیم در ادامه راه هم موفق باشیم.
ولاسکو به چیزی که میخواست رسید. شعارش تغییر بود که به گفته خودش به درصد زیادی از آن رسید. بازیکنان تغییراتی را که باید در آنها انجام میشد پذیرفتند و عادتهای غلط خود را کنار گذاشتند و سرانجام منجربه قهرمانی تیم هم شد.
* سیچلو باید مربی میشد، اما با توجه به شرایط ابراهیمی انتخاب شد
سیچلو تاثیر بسیار زیادی در تیم داشت و اگر نبود شاید این اتفاقات خوب رقم نمیخورد. کمک زیادی به تیم میکرد و همیشه پس از بازی تا ۵ صبح کار میکرد و شاید در روز ۵ ساعت میخوابید تا تمام موارد را تحلیل و آنالیز شده به کادر فنی تحویل دهد. روی نیمکت هم دائماً بازیها را آنالیز میکرد.
روزی که ولاسکو وارد ایران شد بحث انتخاب دستیار ایرانی برای وی بسیار داغ بود و هر کسی با لابیهای مختلف، مربیهای مختلف، زیرآبزنیهای مختلف و... تلاش میکرد فردی را وارد تیم ملی کند که برای ولاسکو بسیار عجیب بود.
او تصمیم گرفت با توجه به شرایط ابراهیمی را به عنوان دستیار خود انتخاب کند، اما در واقع سیچلو باید مربی میشد.
* بیاحترامی برخی رسانهها موجب دوری ولاسکو از خبرنگاران شد
ولاسکو در ابتدای حضورش ارتباط خوبی با رسانهها داشت و رسانهها هیچوقت بدون مصاحبه از کنار وی نمیرفتند، اما در چند مورد ولاسکو احساس کرد که رسانهها به وی بیاحترامی کردهاند و این موضوع باعث شد تا کمی از رسانهها فاصله بگیرد و ارتباط خود را محدود کرد. امیدواریم که این ذهنیت هرچه زودتر از بین برود و ولاسکو باردیگر ارتباط نزدیکی با رسانهها داشته باشد.
وی دوست دارد که اگر حرفی میخواهد بزند در جمع تمام خبرنگاران باشد و با این موضوع و برگزاری نشستهای خبری موافق است.
* مسائل سیاسی در فوتبال بیشتر از والیبال تاثیرگذار است
ولاسکو و کیروش همزمان وارد ایران شدند، اما دلایل بسیاری وجود داشت تا ولاسکو موفق تر باشد. ابتدا مسائل سیاسی است که بسیار در روند حرکتی تیمها و به خصوص فوتبال تاثیر دارد. به عنوان مثال تیم ملی فوتبال ایران برای برگزاری بازیهای تدارکاتی بسیار با مشکل و محدودیت روبرو است، اما ولاسکو با یک تلفن موفق شد اردویی تدارکاتی در اسلوونی و اسواکی فراهم کند. در فوتبال مشکل سیاسی بسیار تاثیرگذار است. همچنین فوتبال و والیبال باهم فرق میکنند و به نظر میرسد محبوبیت و مقبولیت ولاسکو در والیبالیها بسیار بیشتر از مقبولیت کیروش در بین فوتبالیها است.
* آمدن ولاسکو به ایران با هجمههای بسیار همراه بود
زمانی که ولاسکو به ایران آمد موجی تخریبی علیه وی در اروپا ایجاد شد و روزنامهها با نوشتن مطالبی آمدنش به ایران را انتخابی اشتباه اعلام کردند. ولاسکو جملهای گفت و آن هم این بود که من به ایران میروم تا به FIVB خدمت کنم؛ اگر ایران زیر مجموعه فدراسیون جهانی والیبال است پس این صحبتها اشتباه است. فوتبال بیشتر با سیاست سروکار دارد و کیروش هم به ارتباط با کشورهای خارجی بسیار اهمیت میدهد، اما مشکلات سیاسی عاملی بازدارنده برای وی محسوب میشود.
* سرمربی تیم از ابتدا گفت توجهی به نامها ندارد
ولاسکو روز اول گفت که با نام و عنوان بازیکنان کاری ندارم و عملکرد آنها برایم مهم است و این موضوع را بارها به بازیکنان ایران گفت. ولاسکو این جمله را به برخی از بازیکنان که فکر میکردند اگر نباشند تیم لطمه خواهد خورد هم گفت تا در جریان اردوها مشکلی برای تیم ایجاد نکنند. بازیکنان هم درک کردند که با هر نامی اگر تابع دستورات سرمربی نباشند کنار گذاشته خواهند شد. این موضوع را در جریان مسابقات هم دیدیم و به عنوان مثال امیر غفور که اصلا فکر نمیکرد در فینال مسابقات جام ملتهای آسیا به میدان برود برای تیم بازی کرد و عملکرد قابل قبولی هم داشت.
شعار ولاسکو این است که توجهی به نامها نمیکنم و عملکرد برایم مهم است. هر کسی که بتواند برنامههایم را در زمین پیاده کند انتخاب خواهد شد و بازی میکند.
* ولاسکو زرنگ تر از پارک بود
پارک از مدتها قبل جنگ روانی را آغاز کرده بود. 20 روز مانده بود به آغاز مسابقات ولاسکو از من خواست تا با آنالیزورها صحبت کنم و از آنها بخواهم تا اطلاعاتی را بدون هماهنگی به کسی ندهند، چون به گوشش رسیده بود که ممکن است پارک اطلاعات تیم ما و دوستانی در ایران داشته باشد که ناخواسته بخواهند وی را کمک کنند. جنگ روانی را هم آغاز کرده بود و کری خوانده بود و ولاسکو میدانست که پارک از نظر روانی بسیار باهوش است و به همین دلیل توانست بازیکنان ما کنترل کند. در .واقع معتقدم که پارک باهوش بود، اما ولاسکو زرنگتر از وی بود.
* بازی در ایران سختتر است
علت واگذاری دو گیم ابتدایی بازی با کرهجنوبی و چین استرسی بود که ما به دلیل حضور تماشاگران داشتیم. بازی مقابل چشم تماشاگران ایرانی بسیار سخت است و معتقدم بازیکنانمان در خارج از ایران راحتتر بازی میکنند. برایمان قابل پیشبینی بود که بازیکنان در گیمهای نخست دچار مشکل شوند.
حتی ولاسکو به من گفت شرایطی فراهم کنم تا بازیکنان به دنبال صندلی خالی برای اقوام خود نباشند، چون نمیخواهم ذهن بازیکنان درگیر این موضوع شود. دو گیمی که واگذار کردیم به دلیل حساسیت و فشار تماشاگران بود.
* اگر مرا نخواهند خودم میروم
حدود 5 سال است که سرپرست تیم ملی هستم و برخی در این مدت با من سر جنگ دارند. افرادی با من میجنگند که پیش از حضور در تیم ملی و زمانی که سرپرست تیم صنام بودم من را به عنوان سرپرست برتر ایران انتخاب کردند، این در حالی بود که من آن زمان هم غیر والیبالی بودم، اما همین که وارد تیم ملی شدم مرا بدترین سرپرست لقب دادند.
به نظر من اینها خارج از والیبال هستند و منافعشان ایجاب میکند که دست به این کارها بزنند.
توجهی به این افراد نمیکنم هرچند که در این مدت 5 سال بدترین کارها را با من کردهاند و حتی وارد زندگی خصوصی من شدهاند. مهم برای من موفقیت تیم ملی است و اگر روزی متوجه بشوم در تیم ملی هم یک نفر مخالف حضور من است دیگر در تیم نمیمانم.
کسانی که اینگونه درمورد من حرف میزنند صلاح تیم ملی را نمیخواهند. برخی از شکست تیم ایران بیشتر خوشحال میشدند و به همین خاطر و چون نیت خیری ندارند بدون شک به هدف خود نمیرسند.
* اگر کنار زمین بودم بازیکنان با داور زن دست نمیدادند
دست دادن بازیکنان با داور زن قزاقستانی یک حادثه بود. بازیکن خسته درحال ترک زمین است و فکرش به بازیها است و استرس دارد و ممکن است متوجه نشود که با چه کسی دست میدهد. من معتقدم اگر مانند تمام مسابقات بینالمللی به من به عنوان سرپرست اجازه میدادند که کنار بازیکنان باشم بدون شک این اتفاق هم رخ نمیداد. متاسفانه من را در جایگاه تماشاگران فرستادند و حتی در پایان بازی هم کسی متوجه نشده بود که با داور زن دست داده است. حتی در هتل هم بازیکنان بحث میکردند که آیا من دست دادم و آیا داور زن بود و...؟ یعنی هیچکدام به خاطر نداشتند که چه اتفاقی افتاده بود.
به هر حال باید از مردم عذرخواهی میکردیم و قول قهرمانی میدادیم و شاید یکی از عواملی که باعث شد بازیکنان با تمام توان بازی کنند، جبران این اتفاقی بود که افتاد و موجب ناراحتی جامعه شد و خوشحالم که سرانجام بازیکنان بخشیده شدند.
* رفتن و ماندن در لیگ جهانی بسیار دشوار است
برای رسیدن به لیگ جهانی نیاز به منابع سختافزاری و نرم افزاری هستیم. لوازم سختافزاری را داریم و به قول ولاسکو منابعی داریم که ایتالیا هم ندارد، اما برخی مسائل مانند برنامهریزی است که باید تقویت شود.
برای رسیدن به سطوح بالا نیاز به ارتباط با تیمهای قدرتمند هستیم. ورودمان به لیگ جهانی شاید آسان باشد، اما ماندن در آنجا بسیار سخت است. به عنوان مثال هر بازی که از صداوسیما از مسابقات لیگ جهانی پخش نشود باید 800 هزار دلار جریمه پرداخت کنیم؛ در نظر بگیرید یک بازی ایران را بنا به دلایلی نتوانستم پخش کنیم، آنگاه چه مشکلی پیش خواهد آمد؟ چه تضمینی وجود دارد که تمام مسابقات ایران پخش شود؟ بحث تبلیغات دور زمین است که تماماً دست ما نیست و فدراسیون جهانی تعیین میکند. این مسائل از عوامل بازدارنده هستند. انجام بازیهای تدارکاتی برای ما بسیار مشکل است.
* تلویزیون بازهم فوتبال را در اولویت قرار داد
اگر تلویزیون بخش خصوصی باشد قرارداد میبندیم و طرف حتماً باید به آن عمل کند و در غیر اینصورت باید جریمه پرداخت کند. امکانان، بازیکنان، شرایط و مربی بزرگی داریم، اما برخی مسائل را هنوز نتوانستیم حل کنیم.
اگر شبکه ورزش هم تاسیس شود فکر میکنم تنها به فوتبال توجه کند و والیبال را پخش نکنند. در مسابقات آسیایی هم شاهد بودیم که این موضوع و پخش مسابقات از شبکه دوم از نظر روحی بازیکنان را آزار میداد و میگفتند نمیشود یک بار فوتبال را پخش نکنند؟
برای بازی با ژاپن حضور بانوان را ممنوع اعلام کردند، در حالی که میتوانستند فوتبال را برگزار نکنند و یا راهی را فقط برای ورود بانوان در نظر میگرفتند چون مادر یا خواهر بازیکنان میخواستند در سالن مسابقه حاضر شوند و بازی را از نزدیک تماشا کنند و من ناچار بودم که بازیکنان را دلداری داده و بگویم که حتماً از خانه بازی را تماشا میکنند. زمانی که شبکه سوم را به فوتبال اختصاص میدهند یعنی آن اولویت دارد.
* ولاسکو خواست تا فینال لیگ جهانی در ایران برگزار شود
ولاسکو وقتی به ایران آمد گفت به طور مداوم به فدراسیون جهانی نامه زده و در خواستهای بالا داشته باشید. برای مثال متنی آماده کنید و بنویسید که ما حاضریم مسابقات فینال لیگ جهانی را به صورت رایگان برای شما برگزار کنیم، چون آنها همیشه برای برگزاری این مسابقات با مشکل مالی روبرو میشوند. ولاسکو میدانست که آنها قبول نمیکنند، اما میگفت با این کار مسئولان فدراسیون جهانی نام ایران را به خاطر میسپارند و میفهمند که شما از آسیا خارج شدهاید.
* باید فکری بهحال خدمت سربازی بازیکنان کرد
بحث سربازی به معضلی بسیار بزرگ برای تیم ملی والیبال ایران تبدیل شده است. برای بازیهای ژاپن ولاسکو نام بازیکنانی مانند میرزاجانپور، سالافزون و قائمی را اعلام کرده تا در اردوها حاضر شوند. به نظام وظیفه رفتم تا شرایط آنها را بررسی کنم و آنها هم اعلام کردند که نمیتوانند در تیم ملی باشند، مگر اینکه خدمت را بگذارند.
بازیکنان دنبال هر راهی هستند تا خدمت نروند و به زور خود را دانشجو میکنند و... تا بتوانند یک سال دیگر پول بگیرند و هر سال پشت گوش میاندازند.
از داورزنی خواستم برای افرادی که وضعیت مشمولی آنها مشخص نیست صادر نکند و این درخواست ولاسکو است. شاید اگر این مشکل را نداشتیم میانگین سنی ایران در جام ملتهای آسیا جوانتر میشد.
سرباز قهرمان همچنان پابرجاست، اما چون بازیکنان غیبت میخورند نمیتوانند از این شرایط استفاده کنند. سازمان لیگ باید بازیکنان را تحت فشار قرار دهد.
* مدیران پیکان اشباع شدهاند
میزان پول را عرضه و تقاضا تعیین میکند. زمانی باشگاههای دیگر به پیکان خرده میگرفتند که چرا میزان دستمزد بازیکنان را بالا میبرید در حالی که در سال جاری باشگاه پیکان معترض به تعیین سقف قرارداد بود. به نظر من سقف قرارداد برای باشگاه پیکان یک انگیزه بود، چراکه دیگر انگیزه ندارند و قهرمانی جهان هم برای آنها ارزشمند نیست. شاید تیمهای دیگر سالها تلاش کنند تا قهرمان آسیا شوند، اما پیکانیها سالهاست این اتفاق برایشان افتاده است و مدیرانش اشباع شدهاند.
بحث سلقیه هم بسیار در باشگاههداری مطرح است. باشگاه پیکان متعلق به تمام ایرانیها است و مدیریت نباید ناگهان تصمیم بگیرد که امسال تیمداری کند یا خیر؟ پول برای بازیکنانی که بیمه، آینده و مهارت دیگری ندارند معنای چندانی ندارد و پول تاثیر زیادی در زندگی آنها ندارد. اگر باشگاهی تعطیل شود بازیکن چه باید بکند و سراغ چه کاری برود؟ به همین خاطر بازیکن دوست دارد بالاترین پول را بگیرد چون شاید سال آینده باشگاهها دیگر توان پرداخت چنین پولی را نداشته باشند.
* میخواستم اتحادیه بازیکنان تشکیل دهم، اما نشد
اگر جایی بنام اتحادیه بازیکنان یا جایی بنام اتحادیه باشگاه داران داشته باشیم و پرداخت پول در قالب قانون قرار بگیرد دیگر شاهد این اتفاقات نخواهیم بود و بازیکنان حقوق و بیمه و بازنشستگی خواهند داشت. مشکل ما قانونمند نبودن مسئله باشگاهداری است برای مثال امسال باشگاهی مانند گیتیپسند میآید و دوست دارد 10 میلیارد تومان خرج کند و سال آینده دوست ندارد در والیبال تیمداری کند. اگر قانون باشد این اتفاق رخ نمیدهد و هرچ و مرج ایجاد نمی شود.
هیچ منطقی در قراردادها حاکم نیست. خودم پیش قدم شده بودم تا اتحادیه بازیکنان تشکیل دهم و حق بازیکنان را بگیرم. زمانی که یک بازیکن به کمیته انضباطی فراخوانده میشود هیچ راهی برای دفاع از خود ندارد و محکوم است که جریمه شود. میخواستم بزرگان والیبال ایران مانند اکبری، رضایی، ترکاشوند، محمودی و ...جمع شوند و این کار را انجام دهند، اما نشد.
مالیاتی که از بازیکنان گرفته میشود زیاد است و همه قبول دارند که منطقی نیست، اما میگویند چون کسی اعتراض نمیکند میگیریم. اگر قانون وجود داشت بازیکنان میتوانستند با دولت مشکلات خود را درمیان بگذارند و بگویند حالا که ما مالیات پرداخت میکنیم شما چه خدماتی به ما میدهید؟
با ایجاد اتحادیه پولهای زیر میزی هم نخواهیم داشت؛ کاری که در کشورهای اروپایی انجام دادهاند را ما هم باید انجام بدهیم تا بازیکنان پول مفت نگیرند و از طرفی سرشان کلاه نرود.
* اگر خصوصیسازی شود به سود همه است
گیتیپسند یک باشگاه خصوصی است و اگر به آنها خرده بگیریم میگویند پول جیبم است و به شما ربطی ندارد، اما باشگاه پیکان نمیتواند این حرف را بزند و مجبور است زیر میزی بازیکن خود را جذب کند. اگر تمام تیمهای خصوصی شوند به سود همه است. در قانون برنامه چهارم بودجه بندی داشتیم برای مالیات باشگاهها، اما اکنون آن قانون وجود ندارد. بحث سر بودجه و پول و بازیکن بسیار مفصل است و کمتر کسی به آن توجه میکند. اگر هرج و مرج باشد در باشگاههای دیگری بسته خواهد شد.
باشگاهی که رقم غیرمعقولی را پرداخت میکند سال آینده با چه مقداری میخواهد آن بازیکن را راضی نگه دارد و اگر نتوانست بازیکن با چه انگیزهای باید در تیم دیگری بازی کند؟ میتواند نصف پول فصل گذشته را بگیرد و در تیم دیگری بازی کند؟
* داورزنی قصد رفتن ندارد
داورزنی آدمی نیست که دروغ بگوید و اگر بخواهد برود میرود و نیازی نمیبیند که قبلش اعلام کند و راحت میرود. بحث رفتن داورزنی موضوعی بود برخیها عمداً آن را مطرح کردند و به آن دامن زدند تا این ذهنیت را بهوجود بیاورند که وی باید برود تا آدمی جدید سرکار بیاید. وزارت ورزش هم از این موضوع ناراحت شد و اعلام کرد که آیا داورزنی چیزی خواسته که ما برآورده نکردیم که قصد دارند برود؟ که ما هم اعلام کردیم که رفتن داورزنی تنها یک شایعه است. تفکرات ناثوابی پشت این موضوع است و حتی خودش هم فکرش را نمیکند.
* تیم شایسته و خسته مشحون نتیجه نگرفت
در زمان حضور مشحون من بازیکن تیم ملی بودم و بعد از وی غضنفری آمد و من از قهرمانی خارج شدم و با بازگشت مجدد مشحون در بخشهایی از تیم ملی فعالیت میکردم. وی مدیر بسیار خوبی است، اما ایرادهایی دارد و وقتی تیمی نتیجه نمیگیرد نمایان میشود. مشحون در شرایط کنونی در موضع ضعف قرارداد، چرا که تیم شایستهاش نتیجه نگرفت است. در این مواقع فردی که گوشه رینگ میافتد کسی به وی رحم نمیکند. بسکتبال همیشه مشکلاتی دارد و به تیم های پایه توجه نکردند و با تیمی خسته و مصدوم به مسابقات رفتند و لطمه خوردند.