به گزارش مشرق، مقصد، خانه ای در یکی از کوچه پس کوچه های یکی از محلات جنوبی شهر تهران است.
در این خانه، صد ها نوزاد خرید و فروش شده اند. نوزادانی که مشخص نیست تکلیف آنها چه می شود.
مادران معتاد، اینجا فرزندانشان را به بهایی ارزان می فروشند تا خرج اعتیاد خود را تامین کنند.
این خانه، مقر مادران معتادی است که در صف زایمان قرار دارند. مادرانی که ناخواسته در دام یک باند خرید و فروش نوزاد افتاده اند.
ورود به خانه، کار بسیار دشواری است. اعضای باند تمام تمهیدات لازم را اندیشیده اند تا خانه شان شناسایی نشود.
با هزار ترفند به همراه یک زن معتاد باردار وارد خانه می شویم.
خبری از پلاک به روی دیوار خانه 3 طبقه نیست. در که باز می شود، بوی تند مواد مخدر را می توان استشمام کرد.
ظاهر ساختمان، با خانه های معمولی قدیمی تفاوتی ندارد اما وقتی که وارد آن می شویم، انگار وارد یک مسافر خانه شده ایم.
سراسر فضای ساختمان 3 طبقه به اتاق های کوچکی تبدیل شده که هر کدام آنها متعلق به یک مادر معتاد است. زنان باردار مجبور هستند تا زمان زایمانشان در این اتاقک ها بمانند و روز و شب آنها در این اتاقک ها خلاصه می شود.
در تمام اتاق ها، موکت هایی طوسی رنگ خودنمایی می کنند. موکت هایی که به روی هر کدام از آنها، فرشی مندرس پهن شده است. فرش هایی که در نقطه به نقطه آن می توان اثر سوختگی را دید.
در این خانه علاوه بر غذا، مواد مخدر نیز به رایگان در اختیار مادران قرار می گیرد تا روزی که تولد نوزاد فرا می رسد. آن روز مادر به یکی از بیمارستان های جنوب شهر تهران برده شده تا وضع حمل کند.
بعد از ترخیص از بیمارستان نیز، مقدار اندکی پول در اختیار مادر قرار می گیرد، مبلغی بسیار کمتر از رقمی که در ابتدا به مادر قول داده شده است.
آدرس این خانه اسرار آمیز را یک مادر معتاد به ما می دهد. مادری که خود فرزند دخترش را فروخته است.
"ثریا"، 35 ساله است. 4 فرزند داشته که آخری آنها را فروخته است و از دو فرزند دیگر او نیز خبری نیست. او از کرده خود به شدت پشیمان است اما ترسش از این است که به جرم فروش فرزندش دستگیر شود.
وی در رابطه با آشنایی خود با فردی که نسبت به خرید فرزند او اقدام کرده است می گوید: زن که معتاد می شود اساس و پایه زندگی به هم می ریزد. آدم معتاد حتی برای 100 هزار تومان هم که شده اقدام به هر کاری می کند. من نیز برای پول، با اولین پیشنهادی که دریافت کردم، بر سر جنینی که در شکم داشتم معامله کردم.
ثریا می افزاید: زنان کارتن خواب ارتباط خوبی با هم دارند. من هم زمانی که باردار شدم از یکی از همین زنان شنیدم که فردی هست که اقدام به خرید نوزاد می کند. از طریق این واسطه، با زنی آشنا شدم که پیشنهاد خرید فرزندم را به من داد.
وی در رابطه با رقم پیشنهاد شده به او برای خرید نوزادش می گوید: به من گفته شد که رقم، بعد از سونوگرافی مشخص می شود. قیمت نوزاد پسر 7 میلیون تومان و قیمت نوزاد دختر 8 میلیون تومان است اما روزی که نوزادم به دنیا آمد، در بیمارستان دسته ای پول به من داده شد که وقتی آنها را شمارش کردم، 2 میلیون و 100 هزار تومان می شد. دیگر کاری از دستم بر نمی آمد. آنهایی که به من وعده داده بودند، روی قول خود نماندند و من هم توان گرفتن باقیمانده پول از آنها را نداشتم.
ثریا در خصوص وضعیت خانه ای که تا زمان زایمانش در آنجا زندگی کرده است می گوید: روز اولی که وارد خانه شدم، تجعب کردم. چندین زن در این خانه بودند که وضعیت مشابهی با من داشتند. همه باردار بودند و همه معتاد. بعد از مدتی که توانستم با آنها ارتباط برقرار کنم، متوجه شدم که زنان زیادی به این خانه آمده و رفته اند.
وی می افزاید: در این خانه، گاهی اوقات بسته بندی مواد مخدر را انجام می دادیم و خیلی وقت ها هم بیکار بودیم. اجازه خروج از خانه را نداشتیم و هر یک از زنان زمانی که لازم بود برای سونوگرافی بروند، یک زن بسیار شیک پوش با یک ماشین شاسی بلند به دنبال آنها می آمد. گمان می کنم که این زن، همان سر دسته باند باشد زیرا تمام هماهنگی ها از سوی او انجام می شد. آن روز من به روی صندلی عقب خودرو در کنار زنی دیگر که از کارمندان این زن بود نشستم. او مرتب تلفن همراهش زنگ می خورد و مجبور بود که به تلفن ها پاسخ دهد.
خود من نیز به همراه این زن به محلی برای سونوگرافی برده شدم. هنوز بوی عطر او را فراموش نکرده ام. با ناخن هایی لاک زده، دستانش را که به روی فرمان ماشین می گذاشت، در دلم هزار بار آرزو می کردم که ای کاش من جای او بودم. محلی که من با این زن رفتم، بیمارستان نبود و حتی مطلب دکتر هم نبود. آنجا خانه ای بود که در آن یک خانم دکتر و یک پرستار حضور داشتند. در آن خانه مشخص شد که فرزند من دختر است.
ثریا در رابطه با چرایی گرایشش به مواد مخدر می گوید: من از 13 سالگی، سابقه فرار از خانه را داشتم. بار اول که از خانه فرار کردم، زمان بازگشت به خانه، والدینم مرا به اجبار به همسری مردی در آوردند که هیچ علاقه ای به او نداشتم. مهر ازدواج که در شناسنامه ام خورد، تمام رویاهایم نابود شد. بعد از آن، مرتب اقدام به فرار از خانه کردم. بار اول از آبادان فرار کردم و به اصفهان رفتم. بعد از آن هم مرتب شهری که در آنجا زندگی می کردم را تغییر داده و در نهایت ساکن تهران شدم.
وی می افزاید: همان روزهای ابتدایی فرار از خانه، با مواد مخدر آشنا شدم تا اینکه در تهران مستقر شده و یک بار دیگر ازدواج کردم. اکنون هم شیشه و هروئین مصرف می کنم.
ثریا با بیان اینکه " از فروش فرزندم پشیمان هستم" می گوید: مجبور به فروش نوزادم شدم و اکنون پشیمان هستم اما پشیمانی فایده ای ندارد. می دانم که کار خلافی انجام داده ام و اگر به سراغ آنهایی بروم که فرزندم را به آنها فروخته ام، قطعا کاری از پیش نخواهم برد. همسرم به دلیل فروش مواد مخدر در زندان بود و برای تامین هزینه های مواد مخدرم به شدت با مشکل مواجه شده بودم. تنها راهم این بود که نوزادم را بفروشم.
ترس ثریا، از نوع ترس مادران معتاد دیگری است که به دلیل فقر، نوزادشان را به حراج گذاشته اند. نوزادانی که به دنیا آمده اند تا هزینه مواد مخدر مادر و یا پدرشان را تامین کنند.
رقیه موسوی، مددکار اجتماعی موسسه خیریه مهرآفرین در رابطه با وضعیت حال حاضر ثریا می گوید: ثریا موردی بود که به موسسه خیریه مهرآفرین معرفی شد. او نوزاد خود را فروخته بود اما به سختی این موضوع را عنوان کرد. پس از اینکه اعتماد او جلب شد، آدرس خانه ای را به ما داد که ماه ها در آنجا زندگی می کرده است.
وی می افزاید: اعضای یک باند خرید و فروش نوزاد در این خانه فعالیت می کنند. طبق اطلاعاتی که به دست آورده ام، ماهیانه حدود تعداد قابل توجهی نوزاد از سوی این باند، خرید و فروش می شوند.
این مددکار اجتماعی با اشاره به وضعیت سر دسته این باند می گوید: سردسته این باند خانمی 35 و یا 36 ساله است. او معتاد نیست و ظاهری بسیار موجه دارد. در این باند، پزشک و پرستار نیز حضور دارند اما نوزادان در بیمارستان متولد می شوند.
موسوی در خصوص وضعیت حال حاضر ثریا می گوید: ثریا فرزند 17 ساله ای دارد که معتاد نیست و با دستفروشی اکنون هزینه های خود و مادرش را تامین می کند. او علاقه زیادی به تحصیل دارد اما به این خاطر که هیچ مدرک هویتی ندارد، تاکنون موفق به درس خواندن نشده است. ثریا بعد از فروش آخرین فرزندش اکنون با پسر 17 ساله اش زندگی می کند اما از 2 فرزند دیگر او اطلاعاتی در دست نیست.
وی با بیان اینکه " برای نوزادان این باند، مدارک شناسایی جعلی تهیه می شود" می گوید: پس از بررسی های صورت گرفته، مشخص شد که نوزادان پس از تولد در یکی از بیمارستان های جنوب شهر تهران، از بیمارستان خارج شده و پس از آن مدارک هویتی جعلی برای نوزادان تهیه می شود. این طور که ما متوجه شده ایم، نوزادان از کشور خارج می شوند اما اطلاعات دقیقی در این رابطه در اختیار نداریم.
این مددکار اجتماعی با اشاره به دلایل اکثر زنان معتاد برای فروش نوزادان خود می گوید: زنی که معتاد است و سرپناهی نیز ندارد، راحت به هر کاری دست می زند. اکنون معضل اصلی، شخصی نیست که اقدام به فروش نوزاد خود می کند بلکه این دلال ها و واسطه های خرید و فروش کودکان هستند که باید شناسایی و مجازات شوند.
در این خانه، صد ها نوزاد خرید و فروش شده اند. نوزادانی که مشخص نیست تکلیف آنها چه می شود.
مادران معتاد، اینجا فرزندانشان را به بهایی ارزان می فروشند تا خرج اعتیاد خود را تامین کنند.
این خانه، مقر مادران معتادی است که در صف زایمان قرار دارند. مادرانی که ناخواسته در دام یک باند خرید و فروش نوزاد افتاده اند.
ورود به خانه، کار بسیار دشواری است. اعضای باند تمام تمهیدات لازم را اندیشیده اند تا خانه شان شناسایی نشود.
با هزار ترفند به همراه یک زن معتاد باردار وارد خانه می شویم.
خبری از پلاک به روی دیوار خانه 3 طبقه نیست. در که باز می شود، بوی تند مواد مخدر را می توان استشمام کرد.
ظاهر ساختمان، با خانه های معمولی قدیمی تفاوتی ندارد اما وقتی که وارد آن می شویم، انگار وارد یک مسافر خانه شده ایم.
سراسر فضای ساختمان 3 طبقه به اتاق های کوچکی تبدیل شده که هر کدام آنها متعلق به یک مادر معتاد است. زنان باردار مجبور هستند تا زمان زایمانشان در این اتاقک ها بمانند و روز و شب آنها در این اتاقک ها خلاصه می شود.
در تمام اتاق ها، موکت هایی طوسی رنگ خودنمایی می کنند. موکت هایی که به روی هر کدام از آنها، فرشی مندرس پهن شده است. فرش هایی که در نقطه به نقطه آن می توان اثر سوختگی را دید.
در این خانه علاوه بر غذا، مواد مخدر نیز به رایگان در اختیار مادران قرار می گیرد تا روزی که تولد نوزاد فرا می رسد. آن روز مادر به یکی از بیمارستان های جنوب شهر تهران برده شده تا وضع حمل کند.
بعد از ترخیص از بیمارستان نیز، مقدار اندکی پول در اختیار مادر قرار می گیرد، مبلغی بسیار کمتر از رقمی که در ابتدا به مادر قول داده شده است.
آدرس این خانه اسرار آمیز را یک مادر معتاد به ما می دهد. مادری که خود فرزند دخترش را فروخته است.
"ثریا"، 35 ساله است. 4 فرزند داشته که آخری آنها را فروخته است و از دو فرزند دیگر او نیز خبری نیست. او از کرده خود به شدت پشیمان است اما ترسش از این است که به جرم فروش فرزندش دستگیر شود.
وی در رابطه با آشنایی خود با فردی که نسبت به خرید فرزند او اقدام کرده است می گوید: زن که معتاد می شود اساس و پایه زندگی به هم می ریزد. آدم معتاد حتی برای 100 هزار تومان هم که شده اقدام به هر کاری می کند. من نیز برای پول، با اولین پیشنهادی که دریافت کردم، بر سر جنینی که در شکم داشتم معامله کردم.
ثریا می افزاید: زنان کارتن خواب ارتباط خوبی با هم دارند. من هم زمانی که باردار شدم از یکی از همین زنان شنیدم که فردی هست که اقدام به خرید نوزاد می کند. از طریق این واسطه، با زنی آشنا شدم که پیشنهاد خرید فرزندم را به من داد.
وی در رابطه با رقم پیشنهاد شده به او برای خرید نوزادش می گوید: به من گفته شد که رقم، بعد از سونوگرافی مشخص می شود. قیمت نوزاد پسر 7 میلیون تومان و قیمت نوزاد دختر 8 میلیون تومان است اما روزی که نوزادم به دنیا آمد، در بیمارستان دسته ای پول به من داده شد که وقتی آنها را شمارش کردم، 2 میلیون و 100 هزار تومان می شد. دیگر کاری از دستم بر نمی آمد. آنهایی که به من وعده داده بودند، روی قول خود نماندند و من هم توان گرفتن باقیمانده پول از آنها را نداشتم.
ثریا در خصوص وضعیت خانه ای که تا زمان زایمانش در آنجا زندگی کرده است می گوید: روز اولی که وارد خانه شدم، تجعب کردم. چندین زن در این خانه بودند که وضعیت مشابهی با من داشتند. همه باردار بودند و همه معتاد. بعد از مدتی که توانستم با آنها ارتباط برقرار کنم، متوجه شدم که زنان زیادی به این خانه آمده و رفته اند.
وی می افزاید: در این خانه، گاهی اوقات بسته بندی مواد مخدر را انجام می دادیم و خیلی وقت ها هم بیکار بودیم. اجازه خروج از خانه را نداشتیم و هر یک از زنان زمانی که لازم بود برای سونوگرافی بروند، یک زن بسیار شیک پوش با یک ماشین شاسی بلند به دنبال آنها می آمد. گمان می کنم که این زن، همان سر دسته باند باشد زیرا تمام هماهنگی ها از سوی او انجام می شد. آن روز من به روی صندلی عقب خودرو در کنار زنی دیگر که از کارمندان این زن بود نشستم. او مرتب تلفن همراهش زنگ می خورد و مجبور بود که به تلفن ها پاسخ دهد.
خود من نیز به همراه این زن به محلی برای سونوگرافی برده شدم. هنوز بوی عطر او را فراموش نکرده ام. با ناخن هایی لاک زده، دستانش را که به روی فرمان ماشین می گذاشت، در دلم هزار بار آرزو می کردم که ای کاش من جای او بودم. محلی که من با این زن رفتم، بیمارستان نبود و حتی مطلب دکتر هم نبود. آنجا خانه ای بود که در آن یک خانم دکتر و یک پرستار حضور داشتند. در آن خانه مشخص شد که فرزند من دختر است.
ثریا در رابطه با چرایی گرایشش به مواد مخدر می گوید: من از 13 سالگی، سابقه فرار از خانه را داشتم. بار اول که از خانه فرار کردم، زمان بازگشت به خانه، والدینم مرا به اجبار به همسری مردی در آوردند که هیچ علاقه ای به او نداشتم. مهر ازدواج که در شناسنامه ام خورد، تمام رویاهایم نابود شد. بعد از آن، مرتب اقدام به فرار از خانه کردم. بار اول از آبادان فرار کردم و به اصفهان رفتم. بعد از آن هم مرتب شهری که در آنجا زندگی می کردم را تغییر داده و در نهایت ساکن تهران شدم.
وی می افزاید: همان روزهای ابتدایی فرار از خانه، با مواد مخدر آشنا شدم تا اینکه در تهران مستقر شده و یک بار دیگر ازدواج کردم. اکنون هم شیشه و هروئین مصرف می کنم.
ثریا با بیان اینکه " از فروش فرزندم پشیمان هستم" می گوید: مجبور به فروش نوزادم شدم و اکنون پشیمان هستم اما پشیمانی فایده ای ندارد. می دانم که کار خلافی انجام داده ام و اگر به سراغ آنهایی بروم که فرزندم را به آنها فروخته ام، قطعا کاری از پیش نخواهم برد. همسرم به دلیل فروش مواد مخدر در زندان بود و برای تامین هزینه های مواد مخدرم به شدت با مشکل مواجه شده بودم. تنها راهم این بود که نوزادم را بفروشم.
ترس ثریا، از نوع ترس مادران معتاد دیگری است که به دلیل فقر، نوزادشان را به حراج گذاشته اند. نوزادانی که به دنیا آمده اند تا هزینه مواد مخدر مادر و یا پدرشان را تامین کنند.
رقیه موسوی، مددکار اجتماعی موسسه خیریه مهرآفرین در رابطه با وضعیت حال حاضر ثریا می گوید: ثریا موردی بود که به موسسه خیریه مهرآفرین معرفی شد. او نوزاد خود را فروخته بود اما به سختی این موضوع را عنوان کرد. پس از اینکه اعتماد او جلب شد، آدرس خانه ای را به ما داد که ماه ها در آنجا زندگی می کرده است.
وی می افزاید: اعضای یک باند خرید و فروش نوزاد در این خانه فعالیت می کنند. طبق اطلاعاتی که به دست آورده ام، ماهیانه حدود تعداد قابل توجهی نوزاد از سوی این باند، خرید و فروش می شوند.
این مددکار اجتماعی با اشاره به وضعیت سر دسته این باند می گوید: سردسته این باند خانمی 35 و یا 36 ساله است. او معتاد نیست و ظاهری بسیار موجه دارد. در این باند، پزشک و پرستار نیز حضور دارند اما نوزادان در بیمارستان متولد می شوند.
موسوی در خصوص وضعیت حال حاضر ثریا می گوید: ثریا فرزند 17 ساله ای دارد که معتاد نیست و با دستفروشی اکنون هزینه های خود و مادرش را تامین می کند. او علاقه زیادی به تحصیل دارد اما به این خاطر که هیچ مدرک هویتی ندارد، تاکنون موفق به درس خواندن نشده است. ثریا بعد از فروش آخرین فرزندش اکنون با پسر 17 ساله اش زندگی می کند اما از 2 فرزند دیگر او اطلاعاتی در دست نیست.
وی با بیان اینکه " برای نوزادان این باند، مدارک شناسایی جعلی تهیه می شود" می گوید: پس از بررسی های صورت گرفته، مشخص شد که نوزادان پس از تولد در یکی از بیمارستان های جنوب شهر تهران، از بیمارستان خارج شده و پس از آن مدارک هویتی جعلی برای نوزادان تهیه می شود. این طور که ما متوجه شده ایم، نوزادان از کشور خارج می شوند اما اطلاعات دقیقی در این رابطه در اختیار نداریم.
این مددکار اجتماعی با اشاره به دلایل اکثر زنان معتاد برای فروش نوزادان خود می گوید: زنی که معتاد است و سرپناهی نیز ندارد، راحت به هر کاری دست می زند. اکنون معضل اصلی، شخصی نیست که اقدام به فروش نوزاد خود می کند بلکه این دلال ها و واسطه های خرید و فروش کودکان هستند که باید شناسایی و مجازات شوند.