به گزارش مشرق به نقل از فارس، یک شرکت کننده روس که در همایش بیداری اسلامی در تهران شرکت داشت، در مقاله ای نوشت: در همایش بیداری اسلامی احساس کردم که ایران به رهبر کشورهای انقلابی جهان تبدیل میشود.
هفته نامه «زافترا»، 28 سپتامبر 2011مطلبی را به نقل از «آلکساندر پروخانوف» که در اجلاس بینالمللی بیداری اسلامی شرکت کرده بود، منتشر کرده که از نظر خوانندگان میگذرد.
* * *
اینجانب که مسیحی ارتدوکس هستم، از قضا از اصل مرکز انفجار انقلابی اسلامی سر در آوردم. مرا به تهران برای شرکت در همایش بیداری اسلامی دعوت کردند. فرستادگان کشورهایی که دستخوش آتش انقلاب اسلامی شدهاند، در تهران گرد هم آمدند، اعم از اندیشمندان دینی، فلاسفه، علمای دینی و نمایندگان گروهها و احزاب سیاسی.
لباسهای بلند، عمامههای سیاه و سفید و ریشهای با عظمت دور و بر مرا گرفته بودند.
آنجا انقلابیون تونس که جدیداً حاکم منفور خود را سرنگون کردند، اخوان المسلمین از میدان آتشین تحریر قاهره، رزمندگان کشور ستمدیده و خونین عراق و افغانستانی که صحنه درگیریها در کوهها و درهها شده است؛ قهرمانان حماس و حزبالله که هنوز اثرات شکنجه با آتش در سیاهچالهای اسرائیل و گلولههایی که در خیابانهای غزه شلیک شدند، بر روی بدنشان حفظ شده است، حضور داشتند.
من سخنان تاجیکها و قرقیزهایی را گوش کردم که از شعله آتش جنگ داخلی گذشتند. آنجا نفس جهان آتشین عرب، جمعیت مسلمان اندونزی و هند و نفس شخصیتهای سیاه پوست آفریقای مرکزی و آمریکای لاتین شنیده میشد. این افراد پر عاطفه، متعالی و به ظاهر فرد بیدار شده از یک خواب طولانی ایذایی، آب جوش احساسات و آتش ملتهای انقلابی خود را به تالار میریختند. این شعلههای قیامها، این اخگرهای نبردهای جاری و آتی، این جرقههای حریق اسلامی جهانی به هم پیوسته و یک مشعل واحد انقلاب جهانی اسلامی را تشکیل دادند که از انقلاب ایران که به دست امام خمینی به وقوع پیوست، آتش گرفته است.
کسانی که آنجا گرد هم آمدند، در مباحثات الهی و مناظرات سیاسی خود سعی میکردند علل عمیق این انفجار آنی انقلابی را پیدا کنند که انرژی خود را از یک کشور به کشور دیگر میریزد و از این نظر به آتشسوزی جنگلی شباهت دارد که از بالای یک درخت به درخت دیگر منتقل میشود و فضاهای بیکران و تودههای بی شمار مردم را احاطه میکند.
آنها سعی کردند اصول این انقلاب جهانشمول را که شروع شده است، فرمولبندی کنند، تلاشها و مهارتهای خود را یکی بکنند و با تشکیل جبهه واحدِ مقاومت، به صورت دسته جمعی با ستمکاران غربی مقابله کنند.
من کنار اخوان المسلمین نشسته بودم که برای من راهبرد بلندمدت دهها ساله این جنبش کم نظیر را توضیح دادند که اکنون حاضر است ریاست انقلاب بسیاری از کشورهای اسلامی را بر عهده خود بگیرد.
من دست ربانی، رئیس جمهور سابق افغانستان را فشردم که دستههای ویژه ارتش شوروی در زمان خود در مناطق کوهستانی هرات با او جنگیده بودند.
سخنان امام خامنهای رهبر روحانی ایران مرا شگفتزده کرد. آیتالله که عالم و عارف است، سخنان خود را به رسم سیاستمدار حسابگری تنظیم کرد که بر نظریه و عمل انقلابی مسلط است.
وی انقلابیون جوان را از ارتکاب اشتباهات بالقوه بر حذر داشته و توجه آنها را به چالشها و خطرات آیندهای جلب کرد که در کمین نشسته و میتوانند موجبات تغییر هویت و نابودی انقلاب را فراهم کنند.
سخنان محمود احمدینژاد رئیس جمهور ایران هم مرا شگفتزده کرد. نه سیاستمداری که به قدرت رسیده و آرام شده باشد، نه شخص حسابگر آگاه به فناوریهای حکومتی و متمایل به استفاده از آمارها و فرمولهای محتاطانه بلکه یک شاعر آتشین و فیلسوف ژرفاندیش دینی و سخنران بینظیر سخنرانی کرد که فوراً توجه همه حضار را به خود جلب کرد به طوری که همه نفس در سینه حبس کرده و سخنان یک ساعته او را گوش کردند.
رئیس جمهور درباره جنگ و خدا، درباره آزادی و عدالت به عنوان حقوق حقه و طبیعی خدادادی انسان صحبت کردند. وی توضیح داد که شور و شعف انقلابی که نصف جهان را فرا گرفته است، نتیجه مشیت الهی است که بردگان گوش به فرمان و اتباع بی تفاوت و بی بخار سابق را به رزمآوران آزادیخواه و شهدای دلیر تبدیل کرد.
خوشا به حال کشوری که چنین شخصی رئیس جمهور آن باشد. احساس کردم که رهبر سیاسی ایران در این لحظات به رهبر کشورهای انقلابی جهان تبدیل میشود.
آنجا در برابر دیدگانم، در همان تالار، ستاد انقلابی تشکیل شد تا انقلابهای گوشه و کنار جهان را اداره کند. کمیته دائمی برای اداره روند انقلابی، پشتیبانی و هماهنگی انقلابها در مناطق مختلف جهان و تأمین معنوی، سیاسی و سازمانی این انقلابها تشکیل شد.
من موفق شدم با آقای ولایتی، رهبر سیاسی آن به دیدار و به تبادل نظر بپردازم.
ایران که سی سال پیش انقلاب اسلامی خود را به عمل آورد و از تجربه مبارزه انقلابی، جنگ انقلابی و ایجاد دولت و جامعه انقلابی برخوردار است، به دارنده طبیعی این فناوریها و دانش انقلابی تبدیل شده و حاضر است آن را در اختیار جهان اسلام قرار دهد.
نظام دولتی ایران بر اصل عدالت استوار است که نه تنها روابط بین انسانها بلکه مناسبات بین انسانها و دولت را تنظیم میکند. همین اصل تمام نظام هستی، دوَران سیارهها دور خورشید، درخشش ستارهها، عطر گلها و چهچهه پرندگان را اداره میکند. تمام جهان جاندار و بیجان، تمام دنیای معنوی و مادی مملو از این اصل الهی عدالت است.
دولت ایران مسئول رعایت این اصل شده است. رهبر روحانی کشور بر رعایت بی چون و چرای این وصیت الهی در سیاست، فرهنگ، اقتصاد، دیپلماسی و صنایع نظارت میکند.
من که در آن مجمع خروشان انسانهای آتشین قرار داشتم، پیوسته به فکر میهن خویش، روسیه بودم. اتحاد شوروی که به عنوان سلطنت عدالت و نیکی طراحی شده بود، انقلاب عظیم و نیرومند خود را به عمل آورد و در راه این اصل برنده وحشتناکترین و خونینترین جنگ جهانی شد، ولی بعد از آن رو به زوال گذاشت زیرا اصل عدالت در آن به عنوان اصل دنیوی و ابزار اداره جامعه انسانی تعبیر شده و از اندیشه ازلی الهی جدا شده بود.
در نهایت امر، این اصل به دست انسانهای فاقد اصول و معنویت، با عقل ضعیف و بدون اراده خلاقانه افتاده و پایمال شد. و حالا در جای کشور بزرگ سرخی که مساحت آن معادل یک ششم جهان بود، فقط جای خاکستر سوخته باقی مانده است.
ویرانگران اتحاد شوروی که جای رهبران کمونیست را گرفتند، برای روسیه جدید الگوی لیبرال غربی را انتخاب کردند، در حالی که آن الگو دچار انحطاط شده و رو به افول نهاده است. جهان غرب بر اثر بحرانهای اقتصادی و معنوی از هم پاشیده ولی در همان حال بذرهای جنگ و نفاق را در سراسر جهان میافشاند. جامعه غربی دچار قهقرا شده است و انسان غربی که خداوند را در قلب خود نیافته، بیش از پیش به حیوان تبدیل شده است.
همین الگو را به تن روسیه پوشاندند و این حالت شبیه به آن بود که لباس یک مرده را که از تابوت بیرون کشیده باشند، به تن انسان برهنه بکنند ولی بر روی این کفن قسمتهایی از جسد هویدا میشود.
روسیه امروزی که هنوز این کفن را از خود در نیاورده است، از آن رنج میبرد. این لباس مرده به تن جامعه، جنبش و توسعه روسی را ویران میکند.
این نظام که بر لیبرالیسم غربی استوار است، محکوم به نابودی است.
بعد از آن چه میشود؟ فلاسفه، فرهنگشناسان و علمای روسی که به فکر آینده میهن هستند، سعی میکنند آینده را بر اندیشه عدالت استوار کنند که این عدالت باید نه به معنی دنیوی و اجتماعی بلکه به عنوان فرمان لایزال الهی تعبیر شود.
طراحان آینده روسیه ضمن به هم متصل کردن امور اجتماعی و شئون الهی، بیش از پیش به ایدئولوژی سوسیالیسمِ ارتدوکس متمایل میشوند. فرمان انجیلی «نزدیکان خود را به اندازه خود دوست بدارید» منعکس کننده اصل عدالت اجتماعی است. فرمان «خدای خود را دوست بدار» به عدالت اجتماعی حالت فراگیر الهی بخشیده و آن را از معنای لایزال و جاویدان برخوردار ساخته است.
از همین رو است که با شور و شوق فراوانی ماهیت الگوی ایرانی را مطالعه میکنم.
به همین علت من که در میدان خروشان انقلابی در بین انسانهای الهام گرفته قرار داشتم، به فکر بیداری روسی و معجزه روسی بودم که حس مأموریت جهانی، حس لایتناهی تاریخ و حس آن آسمان نیلگون رنگی را به ملت ما اعاده کند که بر روی بالها و رداهای ثالوث اقدس (شمایل معروف) آندری روبلف نقش بسته است.
در ایران، در نزدیکی شهر باستانی شیراز، بازماندههای شهر پرسپولیس، مرکز امپراطوری که توسط داریوش ساخته شد، باقی مانده است. یونانیان و مصریها، بابلیها و آشوریها، حبشیها و اسکیفها، سارماتها و آریاییها یعنی تمام بینالملل جهان باستان، آنجا برای بزم و مراسم عبادی گردهم میآمدند.
روی ویرانههای معبد نقش برجسته سنگی به چشم میخورد که در آن شیر نیرومندی به پشت گاو بزرگ پریده است. این مظهر بهار است که انرژی آتشین نور، ظلمت زمستانی را بر میاندازد. این شیر ایرانی، سیمای بهاری است که در حال حاضر ملتهای مسلمان را فرا گرفته است.