مشرق- اگرچه نگارش اين بيانيه ها تاکنون با مخالفت طيف قابل توجهي از چهره هاي سياسي تجديدنظر طلب مواجه شده اما زماني که به استدلال هاي موافقان هم نيم نگاهي مي کنيم شايد چاره اي ديگر جز طي اين مسير نباشد.
طيف طرفدار صدور مسلسل وار بيانيه ها معتقدند در شرايط بن بست گونه سياسي و اجتماعي امروز که ديگر نه اثري از وحدت گذشته سران و نه خبري از شبکه هاي اجتماعي و نيروهاي کف خياباني است؛ صدور اين نامه ها و بيانيه ها و شکوائيه ها( که به بهانه هايي چون سخنراني يکي از نيروهاي وفادار به نظام اسلامي صورت گرفته) مي تواند نشانه حضور و بروز جريان تجديد نظر طلب در فضاي سياسي کشور باشد. به عبارت گوياتر" ما بيانيه مي دهيم پس هستيم"
مروري بر آخرين دستور کار جلسات و مذاکرات صورت گرفته در نشست هاي حزبي اين جريان نشان مي دهد تنش ها و اختلافات ميان ليدرهاي فکري و اعضاي شوراي مرکزي گروه هاي اصلي و اقماري بالا گرفته و يکي از مسکن هاي اين آلام مي تواند بيانيه ها و نامه هايي باشد که شايد کورسوي اميدي براي وحدت نظر و جمع شدن آنان حول يک موضوع واحد باشد.
راهپيمايي 22 بهمن، سالگرد انتخابات رياست جمهوري و روز قدس امسال نشان داد نه تنها شبکه اجتماعي و نيروهاي کف خياباني جريان تجديد نظرطلب از دست رفته ، بلکه شبکه مجازي آنان هم با ريزش هاي شديدي مواجه شده به گونه اي که مجبور هستند سايت هاي خبري خود را از لندن، پاريس ، برلين، بروکسل،آمستردام ، استکهلم و... به روزرساني نمايند. بنابراين در چنين شرايط رو به اضمحلالي، آيا چاره ديگري جز صدور بيانيه هايي از جنس بيانيه هاي سي ساله گروهک هايي چون ملي-مذهبي ها مي ماند.
سخنان هاشمي رفسنجاني در مجلس خبرگان، حمايت وي از طرح ملي هدفمند شدن يارانه ها، تاکيد بر صيانت از حقوق هسته اي ملت ايران در برابر تهديدها و تحريم ها وحضور وي در جلسات سران سه قوه، بازي تجديد نظرطلبان را در مصادره هاشمي با شکست وناکامي همراه کرده است به گونه اي که برخي سران سبز با عتاب و شداد عنوان کرده اند" ما از همان اول نبايد با طناب پوسيده هاشمي به چاه مي رفتيم"
ترک سفره افطار عبدالله نوري توسط سيد حسن خميني در اعتراض به ترکيب ميهمانان دعوت شده،حضور وي در ديدار کارگزاران نظام واعتراض به برخي رفتارهاي ساختارشکنانه جريان فتنه پيشه باعث شده تا تجديدنظرطلبان آخرين سنگرهاي فرضي خود را نيز تسخير شده به نظاره بنشينند.
مواضع چند ماه گذشته خاتمي در جلسات پيدا و پنهان که در مقام يک جراح حاذق تلاش مي کند جريان آلوده فتنه را از پيکره اصلاحات جدا کند، همچنين ديدار هاي وي با واسطه هايي که جايگاهي در نظام دارند و پيام هايي که ارسال کرده،دوري او از احزابي چون مشارکت و سازمان و همچنين پرهيز از يک کاسه شدن با کروبي وموسوي و ده ها نمونه و شاهد مثال ديگر، نشان مي دهد خاتمي هم ضلع سوم مثلث طلايي برباد رفته اي است که اگر جريان تجديد نظرطلب مي توانست آن را به نفع خود مصادره کند به يقين صاحب مرغ تخم طلا شده بودند.
در عين حال جريان فوق يقينا بازتاب بيانيه هاي خود را درسطح افکار عمومي، شبکه هاي تلويزيوني و مجازي رصد کرده و با اين واقعيت تلخ مواجه شده است که چه اتفاقي باعث شده اين بيانيه ها که زماني در ميان حاميان آنان موجي برپا مي کرد و به تيتر يک شبکه هاي تلويزيوني تبديل مي شد و در فضاي مجازي با 300 – 400 کامنت همراه بود، امروز با کمترين اقبال و توجه مواجه مي شود و حتي کامنت نويس هاي اجير شده هم ديگر حوصله نوشتن هرزنامه هاي مجازي را ندارند.
امروز جريان سبز خود را آبستن يک زوال زودرس مي بيند.او تبديل به يک حزب و جريان بيانيه نويس شده است. بيانيه هايي که آنقدر تکراري، بي خاصيت وتهوع آور شده اند که بعيد است به جز نويسنده مواجب بگير آن، حتي اعضاي شوراي مرکزي آن حزب و سازمان و مجمع هم زحمت خواندن آن را کشيده باشند. بيانيه هاي بي بو وخاصيتي که اگر بخواهند به همين منوال ازاتاق فکرهاي لندن و جلسات پر تنش تهران صادر شوند لاجرم ادامه کار آن برعهده عريضه نوسان جنب پله هاي دادگاه هاي خانواده خواهد بود.اگر حزب شکست خورده و درهم فروريخته اي با بيانيه هاي تکراري توانست راه به جايي برد احزاب سبز هم به هدف خود خواهند رسيد.
اين بيانيه ها تکرارهمان بليه اي است که ميرحسين موسوي به دام آن افتد. در قصه موسوي آن بيانيه هاي مسلسل آن قدر مضحک شده بود که کاريکاتوريست خارج نشين هم فرياد بر آوردکه موسوي براي حفظ آبروي راي دهندگان به وي هم که شده به اين بازي مضحک خاتمه دهد.
به راستي اين جنبش ادعايي به کدام نقطه قوت خود مي توانند غره شود و به کدام ليدر فکري اش بنازد.دستاورد نقد و نسيه اين جنبش چقدر در دستان آنان است؟ چگونه از آن صيانت کردند؟
آيا اميدي به رهبران اين جنش که به بهانه هاي واهي چون بي اشتهايي و ديسک کمر و ناراحتي قلبي و ريوي و ديابت و فشار خون از زنداني که ديگر نمي خواهند حتي اداي قهرمانان را هم دربياورند، خود را خلاص مي کنند، هست؟
آيا به گروه هاي مبارزي که براي خود شيريني و فرار از جرم پس از هر جلسه درون سازماني تلفن هايشان به صدا در مي آيد و مي خواهند تازه ترين اخبار جلسات سازماني خود را به نيروهاي امنيتي و رسانه اي اطلاع دهند مي توان اميدي بست؟
فردي که در رقابت ميان چهار کانديدا نفر پنجم مي شود ديگر چه اميدي به او مي رود؟ آيا او با کشکولي از امراض روان پريشي و پيش فعالي و اختلال هاي دو قطبي و هذيان هاي خود شيفتگي مي تواند اين مسير را ادامه دهد؟ آيا با رهبراني که يکي دچار پيش فعالي و ديگري افسردگي و کيش شخصيتي است مي توان از اين گردنه هاي صعب و خطرناک عبور کرد؟ اين روزها خاتمي هم حال و روز خوشي ندارد و سخت افسرده و نگران است. او که خود را در اوراق تاريخ جستجو مي کرد اينک ميراث دار جرياني بي پالايش است که تمام ظرفيت آنان در غر زدن و طرح شکوائيه هاي کودکانه است.
آنان شکايت به قوه اي مي برند که نمي دانند با اين پارادکس چگونه کنار بيايند.از يک سو بايد قوه را متهم به انواع بي عدالتي ها نمايند و از ديگر سو شکايت به اين عدالتخانه بياورند.
اگرهمزمان با اعلام دادستان تهران مبني بر تشکيل پرونده براي سران فتنه، آنان به تکاپو براي صدور بيانيه مي افتند نشان مي دهد که از برخورد قضايي هم سخت نگرانند و در صدد فرار از صحنه جرم هستند تا جلوي برخورد سخت نظام را بگيرند.
اين بيانيه ها يک فرار رو به جلو است که از محاکمه در دادگاه عدل فرار نمايند. آنها پاورپوينتي را بهانه کرده اند که مي دانند اين موضوع ارائه شده به دبيرخانه شوراي عالي خالي از سند نيست و اگر قرار شود اسناد اين خيانت ورزي ها به محکمه عدل ارائه شود همه آنان درگير خيانتي بي گذشت خواهند شد.
اين بيانيه ها در ادامه سياست دروغ بزرگ است.پس از افشاي دروغي به نام تقلب در انتخابات، به سراغ دخالت نظاميان در سياست رفته اند. صدور اطلاعيه و بيانيه هاي مختلف و جوابيه هايي که هر روز بيشتر مي شود دقيقا بازي خوردن از خبرنگاراني است که هر روز خبري را از جلسات آنان به بيرون درز مي دهند.
بيانيه هايي که در لندن نوشته مي شود و سپس به ايران مي رسد چه بوي و خاصيتي جز ذلت مي تواند داشته باشد. جلسات متشتت و سراسر دعوا و نزاع و خرده گيري و بهانه جويي و دنبال مقصر گشتن براي آنان چه عايداتي مي تواند همراه داشته باشد.
ظاهرا سفارش دهندگان بيانيه ها در مقام اثبات آن هستند که ما بيانيه مي دهيم پس هستيم.
کد خبر 6923
تاریخ انتشار: ۲۹ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۳:۲۲
- ۰ نظر
- چاپ
در فرهنگنامه هاي سياسي اگر بخواهيم واژه اي براي روز هاي پاياني شهريورماه سال 89 پيشنهاد دهيم بي ترديد يکي از گزينه هاي پيشنهادي" روزهاي داغ بيانيه نويسي" است که دامن گير گروه هاي تجديدنظرطلب شده است.