فضای کشور کمی عوض شد. شهرها و محلهها کمی رنگ و بوی جبهه به خود گرفتند.
بعضی ادارات چند گونیِ پر از خاک را جلوی درب اداره گذاشتند و هفته دفاع مقدس را گرامی داشتند!
تلویزیون هم از صبح تا شب هرچه فیلم جنگی که در این سالها ساخته شده بود، پخش کرد. به اندازهی همه ظرفیت یک سال بینندگان!
حرفها همان حرفهای همیشگی، فیلم ها هم همان فیلمهای تکراری. گویی به هر قیمتی باید این هفت روز را پشت سر گذاشت، به هر جان کندنی! هفت روزی که قرار است هشت سال پرافتخار را گرامی بدارد؛ اما …
اما در اثر این نگاه صرفا «هفتگی» و این گرامیداشت صرفا «ظاهری» نتیجه این میشود که فهم و دانش و خاطرات ما از تاریخ بیست سال پیش این سرزمین گنگ و تار و مبهم و گاهی خسته کننده میشود. دورهای که جزو مهمترین و حساسترین دورههای تاریخ ایران است، آنقدر از ما دور میشود که حتی در یادآوری خاطرات آن هم دچار مشکل میشویم، گویی با تاریخی و دورهای دورتر از هخامنشیان و ساسانیان روبرو هستیم!
جنگ تحمیلی، هشت سال تمام با زندگی شبانه روزی مردم ایران همراه بود، نه اینکه گاهی باشد و گاهی نباشد. حرف این نیست که امروز هم شبانه روز در حالت جنگی باشیم و در همان حس و حال و وضعیت زندگی کنیم، اما فراموشی این دورهی سخت و کنار گذاشتن عمدی و سهوی آن از زندگی فعلی و نسلهای بعدی، بزرگترین خیانت به همه آنهایی است که در آن سالها زندگی کردهاند و از همه بیشتر خیانت به رزمندگان و بسیجیان و جانبازان و شهدا.
متاسفانه بعد از پایان جنگ تحمیلی، شرایطی به وجود آمد که خیلی زود (شاید بعد از گذشت دو سه سال) دفاع مقدس و آن همه خاطره تلخ و شیرین به تاریخ پیوست و فراموش شد. گویی اصلا چنین حادثهای در ایران رخ نداده است. (اگر روایت فتح شهید آوینی نبود، همین خاطرات مستند ضبط شده را هم امروز نداشتیم)
البته بخش زیادی از این فراموشی قطعا متوجه مسئولانی است که دقیقا بعد از پایان جنگ تغییر رویه دادند و با شعار «توسعه و سازندگی» و با این ادعا و بهانه که «نباید ذائقه مردم را بیشتر از این تلخ کرد و مردم به رفاه و آسایش هم احتیاج دارند» به جنگ با فرهنگ دفاع مقدس رفتند.
فرهنگ دفاع مقدس، فقط ترویج جنگ و باروت و تفنگ و موشک نیست. فرهنگ دفاع مقدس یعنی فرهنگ ایثار، از خودگذشتگی، جانبازی، شهادتطلبی، دوست داشتن دیگران، کمک به دیگران، صبر، تحمل، استقامت، صرفه جویی، جهاد، مهربانی و …
در این که سالهای جنگ، جزو سختترین دورههای زندگی مردم ایران بود، شکی نیست؛ اما در همان سال های سخت و پر مصیبت هم مردم ایران مثل همیشه زندگی میکردند و اتفاقا زندگی معنا و مفهوم واقعی خود را داشت. چون فرهنگ غالب، فرهنگ معنا بود. همه چیز در ماده و پول و ثروت و کلاه برداری و جاه طلبی و اختلاس و دزدی و رشوه خلاصه نمیشد!
پس ترویج این فرهنگ و گرامیداشت یاد و خاطره شهدا و جانبازان و رزمندگان و بسیجیان به نوعی بیمه کنندهی مردم و جوانان و آینده این سرزمین است. به هر حال، اگر میخواهیم روایتی درست و اثرگذار از جنگ تحمیلی و دفاع مقدس برای نسل های بعدی داشته باشیم، باید از نگاه صرفا احساسی و تبلیغاتی و هفتگی فعلی عبور کنیم و نگاه و برنامه ریزی درست و بلندمدتی داشته باشیم.
چه زیبا گفت آن بسیجی که اگر قرار است آن هشت سال دفاع مقدس را روایت کنیم، باید فیلمی ساخت به مدت زمانی هشت سال، که زندگی شبانه روزی مردم ایران و رزمندگان را نشان دهد. از زندگی عادی مردم در پشت جبهه تا مراحل آموزش و اعزام رزمندگان به جبهه و عملیات!