به گزارش مشرق، دکتر زهرا طباخی طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت:
اتفاقاتی در جهان رخ داده است. یک نفر که انگار خیلی برای سروسامان دادن به وضع و اوضاع شخصی و حاکمیتی خود عجله دارد، گمان کرده میتواند با ادبیات سال 58 طلبکارانه با ایرانیها مواجه شود و از دریای متلاطم پسابرجام مثل همتای سابقش باراک اوباما، اعتبار برای آمریکا صید کند! دونالد ترامپ در هفته سوم ریاستجمهوری، پس از مواجهه با بحرانهای نسبتا شدید داخلی و نقض کمی تا قسمتی جدی مشروعیت، ناگهان توپ را به زمین خاورمیانه انداخت و در ادامه راه اوباما، با وضع تحریمهای جدید علیه اشخاص و سازمانها و نهادهای ایرانی، «برجام» را نقض کرد تا ثابت کند همه آنچه جان کری و باراک اوباما در نخستین ساعات پس از انعقاد توافق هستهای بر زبان جاری کرده بودند، صحت داشت.
برجام بیجان
اما شرایط جدید ثابت کرد «برجام» از توان بازدارندگی لازم برابر تهدید و تحریم ایران برخوردار نیست و هیچ توفیقی در مسیر کاهش دشمنی آمریکا علیه منافع ایران، در پی نداشته است. عینا همان نقشهای که از اتاق فکر دموکراتها به بالادست عرشه سیاست خارجی آمریکا در دوره ریاستجمهوری اوباما صعود کرد که میگفت باید هیات حاکمه نظام را با تحریمهای دارویی و گروگانگیری واجبات زندگی ایرانیان، شرمنده مردم کرد تا حاضر به عقبنشینی شوند، امروز در دوره ترامپ جمهوریخواه اجرایی و تحریم کالاهای پزشکی از جمله دستگاههای عکسبرداری و آزمایشگاهی و... علیه «ملت ایران» وضع شد.
آن زمان نایاکیها میگفتند بهترین زمان برای «توافق ایران و آمریکا» وقتی است که ایرانیان از تحریمهای قبلی خسته شدهاند و سایه وضع تحریمهای جدید نیز روی سر ملت است و امروز نیز ترامپ خیلی ساده سیاست «امتیازخواهی منطقهای» را با حواله دادن ایران به «گزینههای قدیمی روی میز رئیسجمهور آمریکا»، تزیینشده با کمی فحاشی و بددهانی، فریاد میزند.
پس برخلاف تبلیغات غربگرایان در شبکههای اجتماعی که مشابه «ستون پنجم دشمن»، برای رونقبخشی به تحلیلهای جهان سومی خود در میان عوام وحشت از «جنگ» به راه انداختهاند، از دیگ سیاست خارجی آمریکا تحفهای درنیامده است! آش همان آش است و کاسه همان کاسه! سر و شکل بازی کمی تغییر کرده اما قواعد ثابت است.
خزانه خالی قدرت
اما در این میان یک سوال مهم بیپاسخ میماند... چرا ترامپ ناگهان به تهدید بیموقع ایران روی آورد؟ آن هم دقیقا زمانی که باید در کنگره برای معرفی و رای آوردن گزینههای وزارت لابی کند و وقت و انرژیاش را صرف حلوفصل مشکلات داخلی کند! مساله دقیقا از «داخل آمریکا» شروع میشود.
درگیریها در داخل کشور اعم از راهپیمایی اتحاد ضدترامپ همراه با آتش زدن پرچم آمریکا و فحاشی جهانی به وی، قدرت نرم ایالات متحده در عرصه بینالملل را کاهش داده است و به عبارت سادهتر خزانه اعتبار او وضعیت بحرانی را تجربه میکند. در چنین شرایطی که تبلیغات پیرامون همراهی او با سیاست خارجی «روسیه» در تعامل با ایران در جنگ با داعش و مذاکرات منطقهای، بالا گرفته، یک عقبگرد پرسروصدا در حمایت از سیاستهای منطقهای «رژیم صهیونیستی» و بازی رسانهای بر ایران تا حدی میتواند فشارها را تعدیل کند و قدرت آیپک و یهودیان افراطی صهیونیست را به خزانه اعتبارش واریز میکند.
در فضای جهانی نیز هر چند تهدید ایران به واسطه تمسک ترامپ به قطعنامه 2231 برای ممنوعیت آزمایش موشکی به واسطه کارنابلدی او شکست خورد اما اندکی وجهه رئیسجمهور آمریکا را به علت به چهره زدن «ماسک قدرت» در عرصه جهانی، بهبود بخشید.
با این احتساب میتوان چنین نتیجه گرفت که تهدیدات ترامپ بیش از همه «مصرف داخلی» داشته و تا حدی نیز با هدف ایجاد فاصله و ترمیم دیسیپلین قدرت در میان همتایان اروپایی روی پرده رفته است.
گفتوگو نشستند.
خوددرگیری ترامپ
ترامپ گرفتار بحرانهای داخلی آمریکا در 2 حوزه تعامل با کانونهای قدرت و پیادهنظام سوروس و راکفلر در خیابانهاست. تغییر سیاست خارجی آمریکا مطابق آنچه در برنامههای انتخاباتیاش عنوان کرد با تعریف تهدید جدیدی به نام «چین» و شیفت از خاورمیانه به شرق آسیا پرهزینه است و فعلا ناگزیر است تا زمانی که سرمایه قدرت نرم مقام «ریاستجمهوری» را افزایش نداده، راه و رسم اوباما را با زبانی تندتر ادامه دهد تا از فشارها بکاهد. شاید هم در میانه راه تسلیم شود و بازی اوباما با ادبیاتی متفاوت ادامه یابد! اما در هر حال آنچه قطعی است ناتوانی آمریکا از ایجاد و اداره جنگهای جدید جهانی بویژه فقرههای «بلندمدت و پرهزینه» با قدرتهای نوظهوری همچون ایران در دوره افول سیاسی و اقتصادی است.
حماقت سعودی
به نظر میرسد جز «سعودیها» نیز هیچ کدام از کشورها و بلوکهای قدرت روی سیاست خارجی ماجراجویانه نمایشی و صرفا ادعایی فعلی ترامپ حساب باز نکردهاند اما از آنجا که «غریق به هر شاخه خشکیدهای چنگ میاندازد» این روزها از تهدید توخالی ترامپ علیه ایران، آل سعود از خود بیخود شده و شاهزادگان سعودی که ترامپ آنها را «گاوهای شیرده نفتی» خوانده بود در توهمات فانتزی خود «ارباب ترامپ» را تصور میکنند که پای در رکاب ناوهای جنگی وارد خلیجفارس میشود و انتقام تروریستهای به خاک و خون کشیده شده در حلب و تکریت و موصل را از «حاج قاسم» میستاند!
فارغ از توهمات منطقهای، وضعیت سعودی به حدی بغرنج است که آمریکاییها از تلاش برای نجات «آلسعود» حتی روی کاغذ نیز دست کشیدهاند. به عنوان نمونه اندیشکده «امریکن اینترست» که سال گذشته عنوان کرده بود از میان ایران و عربستان یکی میتواند در آینده به عنوان قدرت اول خاورمیانه به باشگاه قدرتهای جهانی راه یابد، امسال نام سعودی را به کل از لیست خود خارج کرد! راز لشکرکشی فرانسه و انگلیس به خلیجفارس نیز در علم به مقدور نبودن جلوگیری از رشد ایران است اما در عالم سیاست هیچگاه نباید دست از تلاش کشید! به نظر میرسد اروپاییها در حال تلاش هستند با نزدیک شدن به مرزهای قدرت نوظهور جدید، حواشی ماجرا را با اعمال قدرت نرم در عرصه بینالملل کنترل کنند. این یعنی اصل پذیرش ایران در باشگاه قدرتهای جهانی بهرغم اینکه با دردی جانکاه برای سایرین همراه بوده، موضوعی حل شده است اما درباره اندازه حوزه قدرت ایران و اختیارات، چانهزنیها کماکان ادامه دارد.
انتخابات و موانع رشد