
به گزارش مشرق، آنچه پیش روی دارید،گزارش و متن بازجویی از عالم مجاهد مرحوم آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی درباره ترجمه کتاب «سرگذشت فلسطین» است که درسال 1343 انجام پذیرفته است. اهمیت این سند تاریخی در آن است که بستر زمانی و سیاسی انتشار اولین اثر آگاهی بخش درباره جنایات اسرائیل، در کشورمان را نشان میدهد. امید آنکه مقبول افتد.
گزارش بازجویی
محترماً معروض میدارد: در اجرای اوامر صادره از اکبر هاشمی رفسنجانی در مورد ترجمه کتاب سرگذشت فلسطین بازجوییهای لازم به عمل آمد و نتیجه ذیلاً به عرض میرسد:
1ـ اکبر هاشمی کتاب سرگذشت فلسطین را از حاج میرزا خلیل کمرهای دریافت میدارد. در ابتدا به وسیله ناصر پسر حاج میرزا خلیل کمرهای مطلع میشود که چنین کتابی هست و مطالب آن جالب است و سپس شخصی به نام صالحی کرمانی ـ پیشنماز مسجد سبحان ـ در تهران واسطه دریافت از آیتالله مزبور و ارسال آن از تهران به قم میشود.
2ـ اکبر هاشمی بعد از مطالعه کتاب و اخذ اجازهنامه کتبی از اکرم زعیتر، سفیر کبیر اردن در تهران و مؤلف کتاب مزبور اقدام به ترجمه کتاب میکند.
3ـ در چهارده ماه قبل ترجمه کتاب مزبور در چاپخانه حکمت قم که مدیر آن اخوان برقعی است، دو بار مجموعاً دو هزار و پانصد جلد به چاپ رسیده و در ماه محرم سال گذشته در معرض فروش قرار گرفته و بالاخره همه آنها به فروش رسیده و چاپ سوم آن در ماه رمضان سال جاری در دو هزار جلد در چاپخانه رشدیه، واقع در بازار بزرگ تهران انجام یافته ـ افست ـ شده است.
4ـ در چاپ و نشر این کتاب از مقامات صلاحیتدار اجازه دریافت نداشته و مدعی است اولاً در قم هر نوع کتاب چه ترجمه و چه تألیف بدون کسب اجازه قبلی چاپ و منتشر میشود، ثانیاً قبل از فروش یک جلد آن بر حسب درخواست سازمان امنیت قم، توسط عبدالحمید مولانا مدیر مؤسسه مزبور تحویل داده شده است.
5ـ مترجم مزبور به زبان عربی تسلط کامل دارد و بدون همکاری شخص یا اشخاص غیر آن را ترجمه کرده است.
6ـ این کتاب یک مقدمه نسبتاً مشروح به قلم خود مترجم دارد که موضوع آن ربطی به اصل کتاب ندارد. اکبر هاشمی رفسنجانی در تحقیقات معموله اظهار داشت: «حس کردم حادثه فلسطین معلول استعمار است. بنابراین کاملاً این مقدمه که مربوط به استعمار است با مطالب کتاب مربوط میشود و منظور من ـ نویسنده مقدمه ـ هم از نوشتن این مقدمه این بود که روشن کنم علل اینگونه حوادث از کجا سرچشمه میگیرد.»
7ـ مخارج اولیه در چاپ این کتاب به وسیله خود مترجم با انتشار قبض پیشفروش انجام گرفته و از کسی کمک دریافت نداشته است.
8ـ کتاب ترجمه شده فوق اولین ترجمه اوست و تا به حال کتابی به صورت ترجمه با تألیفی که به چاپ رسیده باشد نداشته است.
9ـ مسافرتهای خارج از کشور او فقط محدود به این بود که دو بار به مکه مسافرت کرده و یک سفر هم به کربلا مشرف شده و حدود اطلاعات او در زمینه استعمار صرفاً بر اثر مطالعه کتب و سایر نشریات بوده است.
استحضاراً معروض شد.
بهزادپور
متن بازجویی
*هویت خودتان را بیان کنید.
نام اکبر، نام پدر علی، نام خانوادگی هاشمی بهرمانی، شماره شناسنامه 308 صادره رفسنجان، تاریخ تولد 1313، محل تولد قریه بهرمان رفسنجان، مذهب اسلام (شیعه جعفری)، متأهل دارای یک پسر و دو دختر هستم، شغل محصل علوم دینی در قم، میزان تحصیلات قریبالاجتهاد، محل سکونت قم، خیابان صفایی [: صفاییه]، کوچه پژویان، خانه آقای دکتر مصفا.
*شما به چه زبانهای خارجی آشنا هستید؟
آشنایی کامل به زبان عربی و خیلی مختصر به زبان انگلیسی نیز آشنا هستم.
*آشنایی شما به زبان عربی در مورد مکالمه نیز هست یا خیر؟
به عربی کتابی به سبک ادبیات قدیم عرب آشنا هستم و به این شکل میتوانم صحبت کنم، ولی به زبان عربی روزمره آشنایی کمی دارم، ولی مسلط نیستم و [اگر] جراید عربی را بخوانم بیشتر مطالب آن را میفهمم.
*وضع تحصیلات خودتان را از ابتدا تا امروز بیان کنید.
از پنج سالگی به مکتب رفتم. تا حدود چهارده سالگی در همان مکتب که در ده واقع بود و آقا سید حبیب روضهخوان معلم ما بود درس خواندم. بعد به قم آمدم و از آن موقع تا به حال مشغول [تحصیل] علوم دینی هستم و دوره آکادمیک [را] طی نکردهام. ضمناً در مورد دروس دبستانی ریاضیات، تاریخ و جغرافیا بهطور متفرقه مطالعاتی داشتهام.
*آیا شما تا به حال تألیفات و ترجمه هم داشتهاید یا خیر؟
کتاب سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار را ترجمه کردهام. این نامی است که من روی آن گذاشتهام و اسم اصلی آن القضیه الفلسطینیه است و دیگر کتابی تألیف و یا ترجمه نکرده و فقط چند مقاله در سالنامه مکتب تشیع نوشتهام.
*کتاب سرگذشت فلسطین به چه زبانی نوشته شده است و شما آن را به چه وسیلهای به دست آوردید؟
کتاب عربی بود و نوشته آقای اکرم زعیتر که سفیر اردن در ایران است و این کتاب را از آقای حاج میرزا خلیل کمرهای به توسط آقای صالحی کرمانی گرفتم.
*آقای صالحی کرمانی چه کسی است و با شما چه نسبتی دارد؟
از دوستانم و پیشنماز مسجد سبحان در تهران است.
*این کتاب را خواستید به شما دادند یا آنها به شما دادند و منظور از به دست آوردن این کتاب برای چه بود؟
از آقای ناصر پسر آقای کمرهای شنیدم که پدر ایشان چنین کتابی دارند و جالب است برای تشریح قضیه فلسطین چاپ شده است و به آقای صالحی پیغام دادم در تهران این کتاب را تهیه کنند و بفرستند و ایشان هم فرستادند.
*شما بعد از اینکه این کتاب را خواندید چه تصمیمی در باره آن گرفتید؟
بعد از آنکه خواندم دیدم کتاب مفیدی است و نامهای به آقای زعیتر نوشتم و از ایشان اجازه گرفتم که آن را به فارسی ترجمه کنم و ایشان طی نامهای موافقت کردند و در آن نامه از آن استقبال کردند.
*شما این کتاب را شخصاً ترجمه کردید یا کسانی هم در ترجمه آن به شما کمک کردند.
نخیر. کمکی در کار نبود، خودم ترجمه کردم.
*ترجمه کتاب کی شروع و کی خاتمه یافت؟
ترجمه کتاب در حدود چهار[ده] ماه طول کشید و تقریباً در حدود چهارده ماه قبل این کار جریان پیدا کرد. به این معنی [که] بعد از تابستان سال گذشته به ایشان ـ منظور آقای زعیتر ـ نامه نوشتم، ضمناً مشغول ترجمه هم بودم. جواب ایشان که رسید با جدیت ادامه دادم و حدود چهار[ده] ماه طول کشید.
*چاپ این کتاب چه مدت طول کشید و در کجا به چاپ رسید؟
چاپ کتاب دو ماه طول کشید و در چاپخانه حکمت در قم انجام گرفت.
*شما برای چاپ [و] انتشار این کتاب اجازه از مقامات صلاحیتدار گرفتید یا خیر؟
نخیر. چنین کاری نکردم و علت آن این است که در شهرستان قم معمولاً تمام کتاب، چه ترجمه و چه تألیف بدون کسب اجازه از مقامات صلاحیتدار چاپ و منتشر میشود. البته قبل از چاپ و انتشار کتاب قبض پیشفروش و اعلامیه معرفی کتاب در قم و سایر شهرستانها پخش شد.
*ظاهراً کتب مذهبی در قم چاپ و انتشار میشود، در حالی که این کتاب از نوع کتب مذهبی نیست. چطور شده است که خود را مقید به اجرای مقررات جاریه و اجازه کسب نکردید؟
اولاً که منحصر به کتب مذهبی نیست در قم و ثانیاً این کتاب جنبه مذهبی دارد، زیرا متعلق به حادثهای است که در یکی از سرزمینهای مقدسه اسلامی رخ داده و مربوط به سرنوشت چند میلیون برادران اسلامی ماست که از نظر مذهبی لازم است مسلمانان دیگر از حالات آنها مطلع شوند.
*این کتاب مقدمهای به قلم جنابعالی دارد. این مقدمه را شما نوشتهاید یا خیر؟
بله، من نوشتهام.
*در این مقدمه یک سلسله مطالبی نوشته شدهاند که ربطی به اصل کتاب ندارند. منظور شما از نوشتن این مقدمه برای کتاب چه بود؟
من از خواندن کتاب احساس کردم حادثه فلسطین معلول استعمار است و بنابراین کاملاً این مقدمه که مربوط به استعمار است با مطالب کتاب مربوط میشود و منظور من هم از نوشتن این مقدمه این بود که روشن کنم علل اینگونه حوادث از کجا سرچشمه میگیرد.
*آیا شما با تشریح این مقدمه فکر نمیکنید که مطالب صرفاً سیاسی بودهاند و اخذ اجازه از مقامات صلاحیتدار لازم بوده است؟
نخیر. مقدمهای که باعث توضیح علل اساسی مطالب کتابی [میشود] که جنبه مذهبی دارد قهراً جنبه مذهبی پیدا میکند.
*نام مدیر چاپخانه چیست؟
نام مدیر چاپخانه آقای اخوان برقعی است.
*آیا آقای برقعی در مورد اجازه چاپ و نشر کتاب مزبور با شما صحبتی نکرد؟
نخیر.
*تعداد چند نسخه از این کتاب به چاپ رسید و به هزینه کی انجام گرفت؟
این کتاب تا به حال سه بار به چاپ رسیده که مجموعاً چهار هزار و پانصد نسخه شده است.
*تاریخ دفعات چاپ این کتاب را بیان بفرمایید.
چاپ اول و دوم آن تقریباً به هم مرتبط بود، چون زمان چاپ احساس شد تقاضا زیاد است و در آن موقع از نو مقدار دیگری چاپ شد و چاپ اول و دوم تقریباً در یک سال قبل انجام شد و به فروش رسید و چاپ سوم هم در سال جاری در ماه مبارک رمضان در تهران به چاپ رسید و دو هزار [و] پانصد عدد چاپ اول و دوم و دو هزار عدد چاپ سوم بود.
*در تهران در کدام چاپخانه به چاپ رسید؟
در تهران افست کردیم در چاپخانه رشدیه و این چاپخانه در بازار واقع است و مدیر آن آقای رشدیه است.
*هزینه اولی این کتابها به وسیله چه کسی تأمین میشد؟
تعدادی قبض پیشفروش کردم، از حاصل آن خرج اولیه تأمین شد و کسی کمک نکرد.
*تعداد چند عدد کتاب تا به حال به فروش رسیده است؟
چاپ اول و دوم تا به حال به کلی تمام شده و چاپ سوم کتابها در شهرستانها منتشر شدهاند و اطلاعی ندارم چه تعداد به فروش رسیده است.
*آیا توضیحات دیگری دارید؟ بیان بفرمایید.
در مورد اجازه، وقتی قبضها و اعلام کتاب انتشار شد اداره سازمان امنیت قم یک نفر از نمایندگان قبوض پیشفروش را به نام عبدالحمید مولانا را احضار کرد و پس از توضیحاتی که در باره کتاب از ایشان خواست، از ایشان تعهد گرفت قبل از انتشار یک نسخه به آن اداره بدهد و ایشان هم طبق تعهد عمل کرد و در این مدت با اینکه سازمان امنیت اطلاع داشت برای گرفتن جواز چاپ کتاب دستوری نداد.
*یک متن در زمینه همین استعمار که تعریف کردهاید به قلم خودتان بنویسید.
در باره استعمار و خطراتی که از ناحیه آن دامنگیر جهان بشریت شده است، خیلی چیزها میشود نوشت و جنایاتی که از این رهگذر به جوامع بشری وارد آمده بهقدری زیاد است که انسان حیران میماند از کجا شروع کند. کشورهای اسیر استعمار تا آنجا که ما میدانیم از بیشتر مواهب طبیعی و امتیازات بشری محرومند. فرهنگ، بهداشت، صنعت، بهرهبرداری از منابع طبیعی و خلاصه بهرهگیری از تمدن عینی [و] واقعی در میان ملتهای استعمارزده کمتر به چشم میخورد و یا اصلاً به چشم نمیخورد. آنچه که در مقدمه کتاب سرگذشت فلسطین در این باره نوشتهام فقط میتواند فهرستی از کارنامه سیاه، ننگین و آلوده به خون و اشک ملتهای استعمارزده استعمار باشد و بهطور خلاصه [میشود گفت که] در جهان بشریت یکی از ریشههای اساسی فلاکتها و بدبختیها[ست].
*آیا تا به حال به خارج از ایران مسافرت کردهاید یا خیر؟
بله. دو سفر به مکه و یک سفر هم به کربلا مشرف شدهام. دیگر به هیچ جا نرفتهام.
*وضع زندگی شما به چه طریق [تأمین] میشود؟
معدودی درخت پسته در بهرمان رفسنجان دارم و مقداری هم از راه منبر تأمین میشود.
*مقالاتی که تا به حال منتشر کردهاید مشروحاً بیان بفرمایید.
اولین مقاله در سال فوت مرحوم آیتالله بروجردی در سالنامه سوم مکتب تشیع تحت عنوان «شیعه و مرجعیت» نوشتم. مقاله دیگر در سالنامه چهارم مکتب تشیع تحت عنوان «معجزه» نوشتم و مقاله دیگر در سالنامه پنجم مکتب تشیع تحت عنوان «اسرائیل و فلسطین» نوشتم. ضمناً کتابی به نام خانوادههای خوشبخت نوشتهام، بهمنظور شرکت در مسابقهای که یکی از مؤسسات فرهنگی وابسته به وزارت فرهنگ ترتیب داده بود تألیف کردم و یک نسخه را به مؤسسه مزبور فرستادم و نسخه دیگری هم پهلوی خودم هست که هنوز چاپ نشده است.
*جواب سئوالات خودتان را امضا کنید.
بله. اکبر هاشمی.
بازجویی آیتالله هاشمی رفسنجانی در ساواک
گزارش بازجویی
محترماً معروض میدارد: در اجرای اوامر صادره از اکبر هاشمی رفسنجانی در مورد ترجمه کتاب سرگذشت فلسطین بازجوییهای لازم به عمل آمد و نتیجه ذیلاً به عرض میرسد:
1ـ اکبر هاشمی کتاب سرگذشت فلسطین را از حاج میرزا خلیل کمرهای دریافت میدارد. در ابتدا به وسیله ناصر پسر حاج میرزا خلیل کمرهای مطلع میشود که چنین کتابی هست و مطالب آن جالب است و سپس شخصی به نام صالحی کرمانی ـ پیشنماز مسجد سبحان ـ در تهران واسطه دریافت از آیتالله مزبور و ارسال آن از تهران به قم میشود.
2ـ اکبر هاشمی بعد از مطالعه کتاب و اخذ اجازهنامه کتبی از اکرم زعیتر، سفیر کبیر اردن در تهران و مؤلف کتاب مزبور اقدام به ترجمه کتاب میکند.
3ـ در چهارده ماه قبل ترجمه کتاب مزبور در چاپخانه حکمت قم که مدیر آن اخوان برقعی است، دو بار مجموعاً دو هزار و پانصد جلد به چاپ رسیده و در ماه محرم سال گذشته در معرض فروش قرار گرفته و بالاخره همه آنها به فروش رسیده و چاپ سوم آن در ماه رمضان سال جاری در دو هزار جلد در چاپخانه رشدیه، واقع در بازار بزرگ تهران انجام یافته ـ افست ـ شده است.
4ـ در چاپ و نشر این کتاب از مقامات صلاحیتدار اجازه دریافت نداشته و مدعی است اولاً در قم هر نوع کتاب چه ترجمه و چه تألیف بدون کسب اجازه قبلی چاپ و منتشر میشود، ثانیاً قبل از فروش یک جلد آن بر حسب درخواست سازمان امنیت قم، توسط عبدالحمید مولانا مدیر مؤسسه مزبور تحویل داده شده است.
5ـ مترجم مزبور به زبان عربی تسلط کامل دارد و بدون همکاری شخص یا اشخاص غیر آن را ترجمه کرده است.
6ـ این کتاب یک مقدمه نسبتاً مشروح به قلم خود مترجم دارد که موضوع آن ربطی به اصل کتاب ندارد. اکبر هاشمی رفسنجانی در تحقیقات معموله اظهار داشت: «حس کردم حادثه فلسطین معلول استعمار است. بنابراین کاملاً این مقدمه که مربوط به استعمار است با مطالب کتاب مربوط میشود و منظور من ـ نویسنده مقدمه ـ هم از نوشتن این مقدمه این بود که روشن کنم علل اینگونه حوادث از کجا سرچشمه میگیرد.»
7ـ مخارج اولیه در چاپ این کتاب به وسیله خود مترجم با انتشار قبض پیشفروش انجام گرفته و از کسی کمک دریافت نداشته است.
8ـ کتاب ترجمه شده فوق اولین ترجمه اوست و تا به حال کتابی به صورت ترجمه با تألیفی که به چاپ رسیده باشد نداشته است.
9ـ مسافرتهای خارج از کشور او فقط محدود به این بود که دو بار به مکه مسافرت کرده و یک سفر هم به کربلا مشرف شده و حدود اطلاعات او در زمینه استعمار صرفاً بر اثر مطالعه کتب و سایر نشریات بوده است.
استحضاراً معروض شد.
بهزادپور
متن بازجویی
*هویت خودتان را بیان کنید.
نام اکبر، نام پدر علی، نام خانوادگی هاشمی بهرمانی، شماره شناسنامه 308 صادره رفسنجان، تاریخ تولد 1313، محل تولد قریه بهرمان رفسنجان، مذهب اسلام (شیعه جعفری)، متأهل دارای یک پسر و دو دختر هستم، شغل محصل علوم دینی در قم، میزان تحصیلات قریبالاجتهاد، محل سکونت قم، خیابان صفایی [: صفاییه]، کوچه پژویان، خانه آقای دکتر مصفا.
*شما به چه زبانهای خارجی آشنا هستید؟
آشنایی کامل به زبان عربی و خیلی مختصر به زبان انگلیسی نیز آشنا هستم.
*آشنایی شما به زبان عربی در مورد مکالمه نیز هست یا خیر؟
به عربی کتابی به سبک ادبیات قدیم عرب آشنا هستم و به این شکل میتوانم صحبت کنم، ولی به زبان عربی روزمره آشنایی کمی دارم، ولی مسلط نیستم و [اگر] جراید عربی را بخوانم بیشتر مطالب آن را میفهمم.
*وضع تحصیلات خودتان را از ابتدا تا امروز بیان کنید.
از پنج سالگی به مکتب رفتم. تا حدود چهارده سالگی در همان مکتب که در ده واقع بود و آقا سید حبیب روضهخوان معلم ما بود درس خواندم. بعد به قم آمدم و از آن موقع تا به حال مشغول [تحصیل] علوم دینی هستم و دوره آکادمیک [را] طی نکردهام. ضمناً در مورد دروس دبستانی ریاضیات، تاریخ و جغرافیا بهطور متفرقه مطالعاتی داشتهام.
*آیا شما تا به حال تألیفات و ترجمه هم داشتهاید یا خیر؟
کتاب سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار را ترجمه کردهام. این نامی است که من روی آن گذاشتهام و اسم اصلی آن القضیه الفلسطینیه است و دیگر کتابی تألیف و یا ترجمه نکرده و فقط چند مقاله در سالنامه مکتب تشیع نوشتهام.
*کتاب سرگذشت فلسطین به چه زبانی نوشته شده است و شما آن را به چه وسیلهای به دست آوردید؟
کتاب عربی بود و نوشته آقای اکرم زعیتر که سفیر اردن در ایران است و این کتاب را از آقای حاج میرزا خلیل کمرهای به توسط آقای صالحی کرمانی گرفتم.
*آقای صالحی کرمانی چه کسی است و با شما چه نسبتی دارد؟
از دوستانم و پیشنماز مسجد سبحان در تهران است.
*این کتاب را خواستید به شما دادند یا آنها به شما دادند و منظور از به دست آوردن این کتاب برای چه بود؟
از آقای ناصر پسر آقای کمرهای شنیدم که پدر ایشان چنین کتابی دارند و جالب است برای تشریح قضیه فلسطین چاپ شده است و به آقای صالحی پیغام دادم در تهران این کتاب را تهیه کنند و بفرستند و ایشان هم فرستادند.
*شما بعد از اینکه این کتاب را خواندید چه تصمیمی در باره آن گرفتید؟
بعد از آنکه خواندم دیدم کتاب مفیدی است و نامهای به آقای زعیتر نوشتم و از ایشان اجازه گرفتم که آن را به فارسی ترجمه کنم و ایشان طی نامهای موافقت کردند و در آن نامه از آن استقبال کردند.
*شما این کتاب را شخصاً ترجمه کردید یا کسانی هم در ترجمه آن به شما کمک کردند.
نخیر. کمکی در کار نبود، خودم ترجمه کردم.
*ترجمه کتاب کی شروع و کی خاتمه یافت؟
ترجمه کتاب در حدود چهار[ده] ماه طول کشید و تقریباً در حدود چهارده ماه قبل این کار جریان پیدا کرد. به این معنی [که] بعد از تابستان سال گذشته به ایشان ـ منظور آقای زعیتر ـ نامه نوشتم، ضمناً مشغول ترجمه هم بودم. جواب ایشان که رسید با جدیت ادامه دادم و حدود چهار[ده] ماه طول کشید.
*چاپ این کتاب چه مدت طول کشید و در کجا به چاپ رسید؟
چاپ کتاب دو ماه طول کشید و در چاپخانه حکمت در قم انجام گرفت.
*شما برای چاپ [و] انتشار این کتاب اجازه از مقامات صلاحیتدار گرفتید یا خیر؟
نخیر. چنین کاری نکردم و علت آن این است که در شهرستان قم معمولاً تمام کتاب، چه ترجمه و چه تألیف بدون کسب اجازه از مقامات صلاحیتدار چاپ و منتشر میشود. البته قبل از چاپ و انتشار کتاب قبض پیشفروش و اعلامیه معرفی کتاب در قم و سایر شهرستانها پخش شد.
*ظاهراً کتب مذهبی در قم چاپ و انتشار میشود، در حالی که این کتاب از نوع کتب مذهبی نیست. چطور شده است که خود را مقید به اجرای مقررات جاریه و اجازه کسب نکردید؟
اولاً که منحصر به کتب مذهبی نیست در قم و ثانیاً این کتاب جنبه مذهبی دارد، زیرا متعلق به حادثهای است که در یکی از سرزمینهای مقدسه اسلامی رخ داده و مربوط به سرنوشت چند میلیون برادران اسلامی ماست که از نظر مذهبی لازم است مسلمانان دیگر از حالات آنها مطلع شوند.
*این کتاب مقدمهای به قلم جنابعالی دارد. این مقدمه را شما نوشتهاید یا خیر؟
بله، من نوشتهام.
*در این مقدمه یک سلسله مطالبی نوشته شدهاند که ربطی به اصل کتاب ندارند. منظور شما از نوشتن این مقدمه برای کتاب چه بود؟
من از خواندن کتاب احساس کردم حادثه فلسطین معلول استعمار است و بنابراین کاملاً این مقدمه که مربوط به استعمار است با مطالب کتاب مربوط میشود و منظور من هم از نوشتن این مقدمه این بود که روشن کنم علل اینگونه حوادث از کجا سرچشمه میگیرد.
*آیا شما با تشریح این مقدمه فکر نمیکنید که مطالب صرفاً سیاسی بودهاند و اخذ اجازه از مقامات صلاحیتدار لازم بوده است؟
نخیر. مقدمهای که باعث توضیح علل اساسی مطالب کتابی [میشود] که جنبه مذهبی دارد قهراً جنبه مذهبی پیدا میکند.
*نام مدیر چاپخانه چیست؟
نام مدیر چاپخانه آقای اخوان برقعی است.
*آیا آقای برقعی در مورد اجازه چاپ و نشر کتاب مزبور با شما صحبتی نکرد؟
نخیر.
*تعداد چند نسخه از این کتاب به چاپ رسید و به هزینه کی انجام گرفت؟
این کتاب تا به حال سه بار به چاپ رسیده که مجموعاً چهار هزار و پانصد نسخه شده است.
*تاریخ دفعات چاپ این کتاب را بیان بفرمایید.
چاپ اول و دوم آن تقریباً به هم مرتبط بود، چون زمان چاپ احساس شد تقاضا زیاد است و در آن موقع از نو مقدار دیگری چاپ شد و چاپ اول و دوم تقریباً در یک سال قبل انجام شد و به فروش رسید و چاپ سوم هم در سال جاری در ماه مبارک رمضان در تهران به چاپ رسید و دو هزار [و] پانصد عدد چاپ اول و دوم و دو هزار عدد چاپ سوم بود.
*در تهران در کدام چاپخانه به چاپ رسید؟
در تهران افست کردیم در چاپخانه رشدیه و این چاپخانه در بازار واقع است و مدیر آن آقای رشدیه است.
*هزینه اولی این کتابها به وسیله چه کسی تأمین میشد؟
تعدادی قبض پیشفروش کردم، از حاصل آن خرج اولیه تأمین شد و کسی کمک نکرد.
*تعداد چند عدد کتاب تا به حال به فروش رسیده است؟
چاپ اول و دوم تا به حال به کلی تمام شده و چاپ سوم کتابها در شهرستانها منتشر شدهاند و اطلاعی ندارم چه تعداد به فروش رسیده است.
*آیا توضیحات دیگری دارید؟ بیان بفرمایید.
در مورد اجازه، وقتی قبضها و اعلام کتاب انتشار شد اداره سازمان امنیت قم یک نفر از نمایندگان قبوض پیشفروش را به نام عبدالحمید مولانا را احضار کرد و پس از توضیحاتی که در باره کتاب از ایشان خواست، از ایشان تعهد گرفت قبل از انتشار یک نسخه به آن اداره بدهد و ایشان هم طبق تعهد عمل کرد و در این مدت با اینکه سازمان امنیت اطلاع داشت برای گرفتن جواز چاپ کتاب دستوری نداد.
*یک متن در زمینه همین استعمار که تعریف کردهاید به قلم خودتان بنویسید.
در باره استعمار و خطراتی که از ناحیه آن دامنگیر جهان بشریت شده است، خیلی چیزها میشود نوشت و جنایاتی که از این رهگذر به جوامع بشری وارد آمده بهقدری زیاد است که انسان حیران میماند از کجا شروع کند. کشورهای اسیر استعمار تا آنجا که ما میدانیم از بیشتر مواهب طبیعی و امتیازات بشری محرومند. فرهنگ، بهداشت، صنعت، بهرهبرداری از منابع طبیعی و خلاصه بهرهگیری از تمدن عینی [و] واقعی در میان ملتهای استعمارزده کمتر به چشم میخورد و یا اصلاً به چشم نمیخورد. آنچه که در مقدمه کتاب سرگذشت فلسطین در این باره نوشتهام فقط میتواند فهرستی از کارنامه سیاه، ننگین و آلوده به خون و اشک ملتهای استعمارزده استعمار باشد و بهطور خلاصه [میشود گفت که] در جهان بشریت یکی از ریشههای اساسی فلاکتها و بدبختیها[ست].
*آیا تا به حال به خارج از ایران مسافرت کردهاید یا خیر؟
بله. دو سفر به مکه و یک سفر هم به کربلا مشرف شدهام. دیگر به هیچ جا نرفتهام.
*وضع زندگی شما به چه طریق [تأمین] میشود؟
معدودی درخت پسته در بهرمان رفسنجان دارم و مقداری هم از راه منبر تأمین میشود.
*مقالاتی که تا به حال منتشر کردهاید مشروحاً بیان بفرمایید.
اولین مقاله در سال فوت مرحوم آیتالله بروجردی در سالنامه سوم مکتب تشیع تحت عنوان «شیعه و مرجعیت» نوشتم. مقاله دیگر در سالنامه چهارم مکتب تشیع تحت عنوان «معجزه» نوشتم و مقاله دیگر در سالنامه پنجم مکتب تشیع تحت عنوان «اسرائیل و فلسطین» نوشتم. ضمناً کتابی به نام خانوادههای خوشبخت نوشتهام، بهمنظور شرکت در مسابقهای که یکی از مؤسسات فرهنگی وابسته به وزارت فرهنگ ترتیب داده بود تألیف کردم و یک نسخه را به مؤسسه مزبور فرستادم و نسخه دیگری هم پهلوی خودم هست که هنوز چاپ نشده است.
*جواب سئوالات خودتان را امضا کنید.
بله. اکبر هاشمی.