به گزارش مشرق، محمد کاظم انبارلویی ذر یادداشتی نوشت: قرآن کریم از اقوامی یاد می کند که امروز آثاری از آنها باقی نیست؛ قوم نوح، لوط، ثمود، عاد، مدین و....یعنی نه تنها تک تک انسانها میمیرند و عمرشان پایان می پذیرد، بلکه ملتها همه میمیرند و متلاشی و منقرض می شوند.
این روزها در آمریکا و اروپا اعتراضاتی رخ نشان می دهد که شباهتی با اعتراضات گذشته این جوامع ندارد. پاپ با نگرانی، از ظهور فاشیسم در آمریکا خبر می دهد. راستی در غرب چه خبر است؟
ما اطلاعات درستی از تضادهای درون جامعه سرمایه داری نداریم، عمدتا اطلاعات ما محدود به همان چیزهایی است که آنها خود می گویند. اما حوادثی که در غرب رخ می دهد حکایت از آن دارد که مسائل آنها عمیقتر از آن است که می گویند.
پیروزی ناباورانه ترامپ در آمریکا با تکیه بر شعارهای ناسیونالیستی و پوپولیستی همراه با اردوکشیهای خیابانی که قبل و بعد از انتخابات ادامه دارد نشان می دهد سیر افول قدرت آمریکا سرعت گرفته است.
آشفتگی و بی نظمی، ریخت مقبولیت و مشروعیت حکومت در غرب را به هم ریخته است. آنان که ویروس حاکمیت دوگانه و دوقطبی های کاذب را برای انقلابات رنگی در ایران و برخی کشورهای اروپایی و آسیایی تجویز می کردند امروز به راحتی می توانند همین ویروس را در آمریکا، انگلیس و برخی دولتهای غربی ببینند. دو قطبی کاهنده مشروعیت و مقبولیت در نظامات غربی را می شود در تظاهرات میلیونی دو روز گذشته در اروپا و آمریکا و در درون جامعه سرمایهداری دید. میلیونها انسان به خیابانها ریختند و با نادیدهگرفتن رأی و جایگاه ترامپ، در برابر او صف کشیدند. کلینتون نامزد ناکام انتخابات اخیر آمریکا در پیامی خطاب به میلیون ها اروپایی و آمریکایی که در کف خیابانها خطاب به ترامپ فریاد می زدند: «فاشیست به خانه ات برگرد»، می گوید: «من به خاطر ایستادگی، بیان نظرات و تظاهرات به خاطر ارزشهایمان تشکر می کنم.» همراه با این پیام، رسانههای آمریکایی و اروپایی از حضور جان کری در تظاهرات اعتراضی به ترامپ یاد نموده و تصویر او را به جهان مخابره کردند. جرج سوروس اسپانسر انقلابات رنگی در جهان نیز می گوید؛ «ترامپ یک دیکتاتور است، او شکست خواهد خورد.»
این مخالفتها نشان می دهد که قطب مخالف ترامپ نه تنها دو دورهای بودن رئیس جمهور آمریکا را نفی میکنند بلکه یک دورهای بودن او را هم قبول ندارند و می خواهند رأی او را وتو کنند.
کابینه ترامپ متشکل از مولتی میلیاردرهاست و بی شک بیریختترین کابینه در تاریخ دولتهای آمریکاست.
برگردیم به اصل قصه! در آمریکا چه خبر است؟ در جهان سرمایه داری چه می گذرد؟ صف کشی سرمایه داران در برابر هم چه معنا می دهد؟ آنها که طی 2 قرن گذشته هر چه درمی آوردند با هم می خوردند، چرا امروز زدند زیر سفره و با هم دست به یقه شدند؟ چرا ترامپ قبول کرده است که اقتصاد آمریکا دیگر کشش یک جنگ دیگر را در هر نقطه از جهان ندارد؟ چرا ترامپ بازسازی زیرساختها، تقویت تولید داخلی و ایجاد شغل را در دستور کار خود دارد؟ چرا او می گوید: «جنس آمریکایی بخرید، آمریکایی استخدام کنید» و رو در روی مهاجران ایستاده است؟!
باید دید مقامات و نهادهای امنیتی آمریکا چه می گویند؟ شورای ملی اطلاعات آمریکا هر 4 سال یک گزارش جامع بالینی از اوضاع و احوال امنیت و اقتدار آمریکائیها تهیه می کند. شورای ملی اطلاعات آمریکا متشکل از 16 نهاد اطلاعاتی این کشور از جمله سازمان سیا و آژانس اطلاعاتی نیروهای مسلح آمریکاست. این شورا در ششمین گزارش خود اعلام کرده است:
1- نظم پساجنگ جهانی دوم فرسوده شده است
2- روند جهانی شدن در معرض تهدید خیزش ناسیونالیسم است
3- لیبرالیستم مورد تهدید پوپولیسم است
4- پایبندی به اصول دموکراسی مشکل شده است
5- تلاشهای دسته جمعی به راحتی وتو می شود
6- شبکههای پرشمار رسانهای به تفرقه دامن می زنند
7- فناوری در بازار کار، خطری برای کاهش فقر است
آنچه اشاره شد بخشی از این گزارش است که به صورت کوه یخی از آب بیرون است، اما قسمت اعظم این کوه زیرآب پنهان است که در گزارش یا نیامده است یا آمده ولی منتشر نشده است.
واقعیت آن است که ظهور اسلام به عنوان یک قطب قدرت در معادلات جهانی و ناکارآمدی اندیشه لیبرال دموکراسی غرب در حل مشکلات جوامع انسانی، پیری و فرتوتی رهبران آمریکایی طی دهههای اخیر به ویژه در آستانه ورود به هزاره سوم میلادی و بعد از آن، رقابتهای ژئوپلتیک میان قدرتهای نوظهور، انتقال آرام کانون ثروت از آمریکا به سایر نقاط جهان و کم شدن فاصله آمریکا با دیگر قدرتهای اقتصادی، زنگ افول قدرت آمریکا و فروپاشی نظام تک قطبی جهان را به صدا درآورده است.
آمریکا امروز بدهکارترین دولت جهان است و هر روز این بدهی در مقابل چشمان آمریکاییها و مردم جهان، کنتور می اندازد. امروز آمریکا متحدان خود را نمی تواند قانع و یا حتی ساکت کند. دوران حرف شنوی از واشنگتن گذشته است. آمریکا به عنوان نمایندگی تام و تمام «جامعه جهانی» که هر از چندی از آن سخن می گویند، یک توهم است. امروز رهبران آمریکا در اوج استیصال و اضطرار هستند. اشرافیگری و مفاسد اخلاقی و جنسی و فاصله طبقاتی در آمریکا تصویری از کریه ترین حکومت جهان را واتاب می دهد. آنها محکوم به فروپاشی، اضمحلال و آنتروپی هستند. امروز آمریکا به سمت کاهش تعهدات امنیتی خود در جهان می رود و می خواهد وقت خود را صرف تامین امنیت داخلی کند. اگر ترامپ رأی نمیآورد معلوم نبود امروز چه تصویری از امنیت داخلی آمریکا داشتیم. آمریکا دیگر نقش اول را در مدیریت بحرانهای منطقهای بازی نمیکند. اجلاس آستانه برای غلبه بر تروریسم در سوریه حکایتگر این واقعیت است.
چین به زودی در جایگاه نخست اقتصاد جهان می ایستد. گروه بریکس شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی تا سال 2032 اقتصادی بزرگتر از گروه 8 خواهند داشت. جهان امروز دنبال تصویری پساآمریکاست . ظهور انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی، زنگ پایان هژمونی نظام دوقطبی را به صدا درآورد. دولتها و ملتها قبل از ورود به هزاره سوم شاهد فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بودند. آمریکا فکر می کرد پس از فروپاشی وارث تاج و تخت نظام تک قطبی در جهان خواهد بود. اما خیلی زود فهمید که «هزینه» این تاج و تخت بیشتر از «درآمد» آن است.
دیگر آن دوران گذشته که مقامات کاخ سفید با یک تشر، قدرتی را در آسیا و اروپا و آفریقا بر جای خود مینشاندند. تصویری که جهان از مذاکرات 1+5 با ایران در جریان چانه زنی هستهای دید، این بود که آمریکا برای محدود کردن قدرت یک کشور مجبور است برود پنج قدرت جهان را همراه خود بیاورد تا بتواند روی جابجایی چند سانتریفیوژ چانه بزند و آخر هم دید نمی تواند دبه کند! این یک رسوایی برای آمریکا و حیثیت اخلاقی و حقوقی آنهاست. اینها نشانه افول و پایان عمر این قوم تبهکار است.
آنچه این روزها در خیابانهای واشنگتن و 50 ایالت آمریکا و همچنین در لندن، پاریس، بن و... در اعتراض به ترامپ دیده می شود، یک بهانه است. در زیر پوست این اعتراضات اصل نظام های لیبرال دموکراسی غرب هدف قرار گرفته شده است.
اخیراً شماری از نمایندگان کنگره آمریکا با ارائه طرحی خواستار پایان دادن به عضویت آمریکا در سازمان ملل شدند. اکنون این طرح در دستور کار کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان است. بر اساس این طرح قرار است آمریکا دفتر نمایندگی خود را در سازمان ملل متحد تعطیل کند و مفهوم این کنش دیپلماتیک آن است که آمریکا دیگر در کنار ملل متحد نیست! قرار است راه خود را برود، کاری به دیگر ملل ندارد. در این طرح آمده است هیچ بودجهای برای کمک به سازمان ملل در عملیات صلح بانی یا نظامی اختصاص نمی یابد. هیچ نمایندهای یا مامور کارمند سازمان ملل مصونیت دیپلماتیک قید شده در کنوانسیون وین را ندارد.
مشارکت آمریکا در سازمان بهداشت جهانی، یونسکو، برنامه های زیست محیطی، نهادها و کمیسیون های تخصصی تعطیل می شود. این کار بزرگی است که باید از آن استقبال کرد. چرا که اگر همه دول جهان جمع می شدند که آمریکا را از سازمان ملل اخراج می کردند قادر به این کار نمی شدند . اکنون آمریکا داوطلبانه از سازمان ملل بیرون می رود. مفهوم این رویکرد این است که آمریکا از همگرایی جامعه جهانی با سیاست های خود، ناامید است. این یک گام بزرگ برای انزوای آمریکا در جهان و نزدیک شدن به پرتگاه افول است. باید همه ملت ها و دولت ها به گرمی از آن استقبال کنند.
این روزها در آمریکا و اروپا اعتراضاتی رخ نشان می دهد که شباهتی با اعتراضات گذشته این جوامع ندارد. پاپ با نگرانی، از ظهور فاشیسم در آمریکا خبر می دهد. راستی در غرب چه خبر است؟
ما اطلاعات درستی از تضادهای درون جامعه سرمایه داری نداریم، عمدتا اطلاعات ما محدود به همان چیزهایی است که آنها خود می گویند. اما حوادثی که در غرب رخ می دهد حکایت از آن دارد که مسائل آنها عمیقتر از آن است که می گویند.
پیروزی ناباورانه ترامپ در آمریکا با تکیه بر شعارهای ناسیونالیستی و پوپولیستی همراه با اردوکشیهای خیابانی که قبل و بعد از انتخابات ادامه دارد نشان می دهد سیر افول قدرت آمریکا سرعت گرفته است.
آشفتگی و بی نظمی، ریخت مقبولیت و مشروعیت حکومت در غرب را به هم ریخته است. آنان که ویروس حاکمیت دوگانه و دوقطبی های کاذب را برای انقلابات رنگی در ایران و برخی کشورهای اروپایی و آسیایی تجویز می کردند امروز به راحتی می توانند همین ویروس را در آمریکا، انگلیس و برخی دولتهای غربی ببینند. دو قطبی کاهنده مشروعیت و مقبولیت در نظامات غربی را می شود در تظاهرات میلیونی دو روز گذشته در اروپا و آمریکا و در درون جامعه سرمایهداری دید. میلیونها انسان به خیابانها ریختند و با نادیدهگرفتن رأی و جایگاه ترامپ، در برابر او صف کشیدند. کلینتون نامزد ناکام انتخابات اخیر آمریکا در پیامی خطاب به میلیون ها اروپایی و آمریکایی که در کف خیابانها خطاب به ترامپ فریاد می زدند: «فاشیست به خانه ات برگرد»، می گوید: «من به خاطر ایستادگی، بیان نظرات و تظاهرات به خاطر ارزشهایمان تشکر می کنم.» همراه با این پیام، رسانههای آمریکایی و اروپایی از حضور جان کری در تظاهرات اعتراضی به ترامپ یاد نموده و تصویر او را به جهان مخابره کردند. جرج سوروس اسپانسر انقلابات رنگی در جهان نیز می گوید؛ «ترامپ یک دیکتاتور است، او شکست خواهد خورد.»
این مخالفتها نشان می دهد که قطب مخالف ترامپ نه تنها دو دورهای بودن رئیس جمهور آمریکا را نفی میکنند بلکه یک دورهای بودن او را هم قبول ندارند و می خواهند رأی او را وتو کنند.
کابینه ترامپ متشکل از مولتی میلیاردرهاست و بی شک بیریختترین کابینه در تاریخ دولتهای آمریکاست.
برگردیم به اصل قصه! در آمریکا چه خبر است؟ در جهان سرمایه داری چه می گذرد؟ صف کشی سرمایه داران در برابر هم چه معنا می دهد؟ آنها که طی 2 قرن گذشته هر چه درمی آوردند با هم می خوردند، چرا امروز زدند زیر سفره و با هم دست به یقه شدند؟ چرا ترامپ قبول کرده است که اقتصاد آمریکا دیگر کشش یک جنگ دیگر را در هر نقطه از جهان ندارد؟ چرا ترامپ بازسازی زیرساختها، تقویت تولید داخلی و ایجاد شغل را در دستور کار خود دارد؟ چرا او می گوید: «جنس آمریکایی بخرید، آمریکایی استخدام کنید» و رو در روی مهاجران ایستاده است؟!
باید دید مقامات و نهادهای امنیتی آمریکا چه می گویند؟ شورای ملی اطلاعات آمریکا هر 4 سال یک گزارش جامع بالینی از اوضاع و احوال امنیت و اقتدار آمریکائیها تهیه می کند. شورای ملی اطلاعات آمریکا متشکل از 16 نهاد اطلاعاتی این کشور از جمله سازمان سیا و آژانس اطلاعاتی نیروهای مسلح آمریکاست. این شورا در ششمین گزارش خود اعلام کرده است:
1- نظم پساجنگ جهانی دوم فرسوده شده است
2- روند جهانی شدن در معرض تهدید خیزش ناسیونالیسم است
3- لیبرالیستم مورد تهدید پوپولیسم است
4- پایبندی به اصول دموکراسی مشکل شده است
5- تلاشهای دسته جمعی به راحتی وتو می شود
6- شبکههای پرشمار رسانهای به تفرقه دامن می زنند
7- فناوری در بازار کار، خطری برای کاهش فقر است
آنچه اشاره شد بخشی از این گزارش است که به صورت کوه یخی از آب بیرون است، اما قسمت اعظم این کوه زیرآب پنهان است که در گزارش یا نیامده است یا آمده ولی منتشر نشده است.
واقعیت آن است که ظهور اسلام به عنوان یک قطب قدرت در معادلات جهانی و ناکارآمدی اندیشه لیبرال دموکراسی غرب در حل مشکلات جوامع انسانی، پیری و فرتوتی رهبران آمریکایی طی دهههای اخیر به ویژه در آستانه ورود به هزاره سوم میلادی و بعد از آن، رقابتهای ژئوپلتیک میان قدرتهای نوظهور، انتقال آرام کانون ثروت از آمریکا به سایر نقاط جهان و کم شدن فاصله آمریکا با دیگر قدرتهای اقتصادی، زنگ افول قدرت آمریکا و فروپاشی نظام تک قطبی جهان را به صدا درآورده است.
آمریکا امروز بدهکارترین دولت جهان است و هر روز این بدهی در مقابل چشمان آمریکاییها و مردم جهان، کنتور می اندازد. امروز آمریکا متحدان خود را نمی تواند قانع و یا حتی ساکت کند. دوران حرف شنوی از واشنگتن گذشته است. آمریکا به عنوان نمایندگی تام و تمام «جامعه جهانی» که هر از چندی از آن سخن می گویند، یک توهم است. امروز رهبران آمریکا در اوج استیصال و اضطرار هستند. اشرافیگری و مفاسد اخلاقی و جنسی و فاصله طبقاتی در آمریکا تصویری از کریه ترین حکومت جهان را واتاب می دهد. آنها محکوم به فروپاشی، اضمحلال و آنتروپی هستند. امروز آمریکا به سمت کاهش تعهدات امنیتی خود در جهان می رود و می خواهد وقت خود را صرف تامین امنیت داخلی کند. اگر ترامپ رأی نمیآورد معلوم نبود امروز چه تصویری از امنیت داخلی آمریکا داشتیم. آمریکا دیگر نقش اول را در مدیریت بحرانهای منطقهای بازی نمیکند. اجلاس آستانه برای غلبه بر تروریسم در سوریه حکایتگر این واقعیت است.
چین به زودی در جایگاه نخست اقتصاد جهان می ایستد. گروه بریکس شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی تا سال 2032 اقتصادی بزرگتر از گروه 8 خواهند داشت. جهان امروز دنبال تصویری پساآمریکاست . ظهور انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی، زنگ پایان هژمونی نظام دوقطبی را به صدا درآورد. دولتها و ملتها قبل از ورود به هزاره سوم شاهد فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بودند. آمریکا فکر می کرد پس از فروپاشی وارث تاج و تخت نظام تک قطبی در جهان خواهد بود. اما خیلی زود فهمید که «هزینه» این تاج و تخت بیشتر از «درآمد» آن است.
دیگر آن دوران گذشته که مقامات کاخ سفید با یک تشر، قدرتی را در آسیا و اروپا و آفریقا بر جای خود مینشاندند. تصویری که جهان از مذاکرات 1+5 با ایران در جریان چانه زنی هستهای دید، این بود که آمریکا برای محدود کردن قدرت یک کشور مجبور است برود پنج قدرت جهان را همراه خود بیاورد تا بتواند روی جابجایی چند سانتریفیوژ چانه بزند و آخر هم دید نمی تواند دبه کند! این یک رسوایی برای آمریکا و حیثیت اخلاقی و حقوقی آنهاست. اینها نشانه افول و پایان عمر این قوم تبهکار است.
آنچه این روزها در خیابانهای واشنگتن و 50 ایالت آمریکا و همچنین در لندن، پاریس، بن و... در اعتراض به ترامپ دیده می شود، یک بهانه است. در زیر پوست این اعتراضات اصل نظام های لیبرال دموکراسی غرب هدف قرار گرفته شده است.
اخیراً شماری از نمایندگان کنگره آمریکا با ارائه طرحی خواستار پایان دادن به عضویت آمریکا در سازمان ملل شدند. اکنون این طرح در دستور کار کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان است. بر اساس این طرح قرار است آمریکا دفتر نمایندگی خود را در سازمان ملل متحد تعطیل کند و مفهوم این کنش دیپلماتیک آن است که آمریکا دیگر در کنار ملل متحد نیست! قرار است راه خود را برود، کاری به دیگر ملل ندارد. در این طرح آمده است هیچ بودجهای برای کمک به سازمان ملل در عملیات صلح بانی یا نظامی اختصاص نمی یابد. هیچ نمایندهای یا مامور کارمند سازمان ملل مصونیت دیپلماتیک قید شده در کنوانسیون وین را ندارد.
مشارکت آمریکا در سازمان بهداشت جهانی، یونسکو، برنامه های زیست محیطی، نهادها و کمیسیون های تخصصی تعطیل می شود. این کار بزرگی است که باید از آن استقبال کرد. چرا که اگر همه دول جهان جمع می شدند که آمریکا را از سازمان ملل اخراج می کردند قادر به این کار نمی شدند . اکنون آمریکا داوطلبانه از سازمان ملل بیرون می رود. مفهوم این رویکرد این است که آمریکا از همگرایی جامعه جهانی با سیاست های خود، ناامید است. این یک گام بزرگ برای انزوای آمریکا در جهان و نزدیک شدن به پرتگاه افول است. باید همه ملت ها و دولت ها به گرمی از آن استقبال کنند.