به گزارش مشرق، سربازان ارتش سوریه که بیش از چهار سال در جبهه شهر حلب با تروریستهای تکفیری میجنگیدند، به تشریح روزهای سخت نبرد و خاطرات خود پرداختند.
یکی از این سربازان گفت : ما از چهار و سال پیش اینجا هستیم. نقاط تماسی که میان ما(و تروریستها) بود، در هر نقطه دو یا حداقل سه انفجار رخ میداد.افراد مسلح برای قطع راههایی که از طریق آن سلاح سنگین میرسید، تلاش میکردند.
وی تاکید میکند: مسئله، مسئله جنگ چریکی و نامنظم بود که ما توانستیم فشار وارد کنیم و افراد مسلح را دور بزنیم و محاصره کنیم تا یکییکی از شر آنها خلاص شدیم تا اینکه آنها وادار شدند به مناطق دیگر عقبنشینی کنند.
وی در پاسخ به این سئوال که تروریستها در حملات خود به قلعه حلب بر چه چیزی تکیه میکردند، بر تونلها یا نفوذهایشان؟ پاسخ داد : آنها ترسوتر و بزدلتر از آن بودند که خود را به ما نشان دهند و رو در رو با ما بجنگند، هنگامی که با ما میجنگیدند، در پشت دو یا سه یا چهار پوشش و مانع مخفی میشدند، به طوری که در برخی اوقات یک گلوله تانک هم بر آنها تاثیر نداشت.
این سرباز افزود: ما از پنجرهها به آنها شلیک میکردیم، این پنجره را میبینید؟ من از اینجا به سوی آنها شلیک میکردم، اما یکی از آنها(تروریستها) وقتی میخواست به سوی ما شلیک کند، از پشت چهار مانع و پوشش شلیک میکرد، آنها زیر زمین میماندند، ما آنها را روی زمین نمیدیدیم.
وی گفت : این منطقهای که شما حضور دارید، منطقه قدیمی حلب است که از مستحکمترین بخشهایی است که نیروهای ارتش در آن حضور دارند و افراد مسلح نتوانستند در هیچ نقطهای از آن پیشروی کنند، خدا را از این بابت شاکریم.
سرباز سوری تاکید کرد: در مقابل آنها(افراد مسلح) هیچ راهی وجود نداشت جز اینکه تونلی حفر و خود را منفجر کنند، ما بیش از 80 شهید در زیر آوارها تقدیم کردیم، خداوند آنها را برگزیند و روحشان را شاد گرداند ، ما در اصل برای شهادت در اینجا حضور داشتیم.
از سرباز سوری سئوال شد که چه گروههایی در اینجا با شما میجنگیدند؟ که وی پاسخ داد : گروههای بسیار مختلفی بودند، همه گروههای مسلح در سوریه به این منطقه آمده بودند تا به تناوب از آنها استفاده کنند، چرا که همه آنها مشتی دزد و راهزن هستند.به خاطر اینکه بیشتر افراد مسلح دزد هستند، مناطق ثروتمندتر را انتخاب میکردند، مثلا بازار زنان و بازار زرگرها را انتخاب میکردند، این مسئله از کاروانها(تروریستها) که از محلههای شرقی خارج شدند و میزان طلا و پولی که همراه آنها بود، به وضوح آشکار بود.
وی تاکید کرد: تروریستها به بازار قدیم دستبرد زدند و آن را به غارت بردند، و پیش از عقبنشینی، آنجا را منفجر کردند، آنها حتی مسجد بزرگ(اموی) را منفجر کردند که آثار ویرانی و آتشگرفتن در آن برای همه واضح و نمایان است. آنها از شیوه حفر تونل و منفجر کردن آن استفاده میکردند، هر چند این مسئله بر ما تاثیر میگذاشت، ولی تاثیری بر عزم و اراده ما نداشت و آن را تضعیف نمیکرد، آنها حتی نتوانستند یک وجب از خاک این منطقه را بگیرند یا نبرد تن به تن با ما داشته باشند.
وی میگوید : هنگامی که ما وارد مسجد اموی شدیم، چهار جوان بودیم، با احتیاط وارد شدیم، چرا که گروههای تروریستی بخش اعظم مسجد را بمبگذاری کرده بودند.اوج سعادت و خوشبختی بود که وارد مسجد شدیم و آن را آزاد کردیم. خدا را شکر، با وجودی که افراد مسلح تونلهایی حفر کرده بودند و تلاش کردند به قلعه برسند، اما این قلعه پابرجا و استوار باقی ماند و متزلزل نشد، آنها در داخل این تونلها به هلاکت رسیدند و اجسادشان زیر زمین باقی ماند، آنهایی راکه توانستند با خود بردند و آنهایی را که نتوانستند ببرند، در داخل تونلها ماندند.
سرباز دیگری گفت : وقتی وارد مقرهای افراد مسلح شدیم، مقادیر زیادی غذا و مواد غذایی وجود داشت، این در حالی بود که آنها مردم حاضر در این مناطق(محلههای شرقی) را از این مواد غذایی محروم میکردند، هنگامی که اهالی از آنها میخواستند از این محلهها بیرون روند، پاسخ تروریستها این بود : اگر در کنار ما سلاح به دست نگیرید و با ارتش نجنگید، از غذا خبری نخواهد بود.
وی افزود: بسیاری از اهالی محلههای شرقی انسانهای شریفی هستند، ما به آنها درود میفرستیم و کلاهمان را به نشان احترام در مقابل آنها برمیداریم، این افراد(تروریستها) راه مرگ را انتخاب کرده بودند.
این سرباز تاکید کرد : ما خونهای زیادی تقدیم کردیم تا توانستیم مقاومت و ایستادگی کنیم، ما وارد جنگهای خیابانی بسیار کثیفی با آنها(تروریستها) شدیم، ولی با توجه به مسئولیتپذیری خود توانستیم آنها را بیرون برانیم، بهترین دلیل و مدرک برای سخنانم این است که حلب به یاری خداوند آزاد شد، خدا را شکر.
فیلم مربوط به این گزارش را میتوانید در زیر مشاهده کنید:
یکی از این سربازان گفت : ما از چهار و سال پیش اینجا هستیم. نقاط تماسی که میان ما(و تروریستها) بود، در هر نقطه دو یا حداقل سه انفجار رخ میداد.افراد مسلح برای قطع راههایی که از طریق آن سلاح سنگین میرسید، تلاش میکردند.
وی تاکید میکند: مسئله، مسئله جنگ چریکی و نامنظم بود که ما توانستیم فشار وارد کنیم و افراد مسلح را دور بزنیم و محاصره کنیم تا یکییکی از شر آنها خلاص شدیم تا اینکه آنها وادار شدند به مناطق دیگر عقبنشینی کنند.
وی در پاسخ به این سئوال که تروریستها در حملات خود به قلعه حلب بر چه چیزی تکیه میکردند، بر تونلها یا نفوذهایشان؟ پاسخ داد : آنها ترسوتر و بزدلتر از آن بودند که خود را به ما نشان دهند و رو در رو با ما بجنگند، هنگامی که با ما میجنگیدند، در پشت دو یا سه یا چهار پوشش و مانع مخفی میشدند، به طوری که در برخی اوقات یک گلوله تانک هم بر آنها تاثیر نداشت.
این سرباز افزود: ما از پنجرهها به آنها شلیک میکردیم، این پنجره را میبینید؟ من از اینجا به سوی آنها شلیک میکردم، اما یکی از آنها(تروریستها) وقتی میخواست به سوی ما شلیک کند، از پشت چهار مانع و پوشش شلیک میکرد، آنها زیر زمین میماندند، ما آنها را روی زمین نمیدیدیم.
وی گفت : این منطقهای که شما حضور دارید، منطقه قدیمی حلب است که از مستحکمترین بخشهایی است که نیروهای ارتش در آن حضور دارند و افراد مسلح نتوانستند در هیچ نقطهای از آن پیشروی کنند، خدا را از این بابت شاکریم.
سرباز سوری تاکید کرد: در مقابل آنها(افراد مسلح) هیچ راهی وجود نداشت جز اینکه تونلی حفر و خود را منفجر کنند، ما بیش از 80 شهید در زیر آوارها تقدیم کردیم، خداوند آنها را برگزیند و روحشان را شاد گرداند ، ما در اصل برای شهادت در اینجا حضور داشتیم.
از سرباز سوری سئوال شد که چه گروههایی در اینجا با شما میجنگیدند؟ که وی پاسخ داد : گروههای بسیار مختلفی بودند، همه گروههای مسلح در سوریه به این منطقه آمده بودند تا به تناوب از آنها استفاده کنند، چرا که همه آنها مشتی دزد و راهزن هستند.به خاطر اینکه بیشتر افراد مسلح دزد هستند، مناطق ثروتمندتر را انتخاب میکردند، مثلا بازار زنان و بازار زرگرها را انتخاب میکردند، این مسئله از کاروانها(تروریستها) که از محلههای شرقی خارج شدند و میزان طلا و پولی که همراه آنها بود، به وضوح آشکار بود.
وی تاکید کرد: تروریستها به بازار قدیم دستبرد زدند و آن را به غارت بردند، و پیش از عقبنشینی، آنجا را منفجر کردند، آنها حتی مسجد بزرگ(اموی) را منفجر کردند که آثار ویرانی و آتشگرفتن در آن برای همه واضح و نمایان است. آنها از شیوه حفر تونل و منفجر کردن آن استفاده میکردند، هر چند این مسئله بر ما تاثیر میگذاشت، ولی تاثیری بر عزم و اراده ما نداشت و آن را تضعیف نمیکرد، آنها حتی نتوانستند یک وجب از خاک این منطقه را بگیرند یا نبرد تن به تن با ما داشته باشند.
وی میگوید : هنگامی که ما وارد مسجد اموی شدیم، چهار جوان بودیم، با احتیاط وارد شدیم، چرا که گروههای تروریستی بخش اعظم مسجد را بمبگذاری کرده بودند.اوج سعادت و خوشبختی بود که وارد مسجد شدیم و آن را آزاد کردیم. خدا را شکر، با وجودی که افراد مسلح تونلهایی حفر کرده بودند و تلاش کردند به قلعه برسند، اما این قلعه پابرجا و استوار باقی ماند و متزلزل نشد، آنها در داخل این تونلها به هلاکت رسیدند و اجسادشان زیر زمین باقی ماند، آنهایی راکه توانستند با خود بردند و آنهایی را که نتوانستند ببرند، در داخل تونلها ماندند.
سرباز دیگری گفت : وقتی وارد مقرهای افراد مسلح شدیم، مقادیر زیادی غذا و مواد غذایی وجود داشت، این در حالی بود که آنها مردم حاضر در این مناطق(محلههای شرقی) را از این مواد غذایی محروم میکردند، هنگامی که اهالی از آنها میخواستند از این محلهها بیرون روند، پاسخ تروریستها این بود : اگر در کنار ما سلاح به دست نگیرید و با ارتش نجنگید، از غذا خبری نخواهد بود.
وی افزود: بسیاری از اهالی محلههای شرقی انسانهای شریفی هستند، ما به آنها درود میفرستیم و کلاهمان را به نشان احترام در مقابل آنها برمیداریم، این افراد(تروریستها) راه مرگ را انتخاب کرده بودند.
این سرباز تاکید کرد : ما خونهای زیادی تقدیم کردیم تا توانستیم مقاومت و ایستادگی کنیم، ما وارد جنگهای خیابانی بسیار کثیفی با آنها(تروریستها) شدیم، ولی با توجه به مسئولیتپذیری خود توانستیم آنها را بیرون برانیم، بهترین دلیل و مدرک برای سخنانم این است که حلب به یاری خداوند آزاد شد، خدا را شکر.
فیلم مربوط به این گزارش را میتوانید در زیر مشاهده کنید: