«شادی حسی درونی است. میتواند به هیچ کدام از اتفاقات پیرامون ما ربطی نداشته باشد. به زعمِ من ناچیز، دنیا بدون چاپلینها و باستر کیتونها و لورل هاردیها و «جناب خان»ها هم میتواند دنیای شادی باشد. قانون این است: ان اولیاء الله لاخوف علیهم و لا هم یحزنون. یعنی ترس و حزن در هیچ شرایطی مجاز نیست که این دو آدمی را به امراض مختلف مبتلا میکنند.
ترس از دست دادن کاراکتر شیرینی به نام جناب خان برای هیچ کدام ما مجاز نیست. از خالقین او گرفته تا مخاطبان. او در تخیل همه ما در حال زندگی کردن است. عروسک مجازی است. کل این دنیا مجازی است. این را هم کوانتوم میگوید و هم عرفان. برای من کمترین که 16 سالی است محمد بحرانی را میشناسم مشخص است که او فردی است بسیار مستعد، حتی نابغه. البته به زعم من هر انسانی به نوعی دارای نبوغ است ولی هر کدام از ما در زمینهای. در این که محبوبیت این کاراکتر بیش از هر کسی مدیون طنازی شخص محمد بحرانی است شکی نیست. این را نه سعید سالارزهی میتواند منکر شود و نه هیچ کس دیگر. در این که محمد سالهاست به گویش جنوبی تسلط دارد و گوش موسیقی بسیار قدرتمندی دارد هم تردیدی نیست.
من میدانم که پیشنهاد حضور کاراکتری در کوچه مروارید که جنوبی صحبت کند مربوط به محمد بحرانی است. همانطور که سالهای سال است با صدای گرمش در پروژههای مختلف جنوبی میخواند و اما سعید سالارزهی ... به نظر من او شخصی است که با هزاران نیت خیر پروژه «کوچه مروارید» را کلید زد. از سرمایه شخصی هزینه کرد که کاری ماندنی برای بچهها خلق کند. برای شخص من هر دوی آنها بسیار دوست داشتنی هستند.
محمد به عنوان رفیق قدیمی و مهربانم و سالارزهی به عنوان برادری بزرگتر. من میدانم که فقط خداوند است که از سر دلها آگاه است ودر عین حال ستارالعیوب. هیچ کس علاقهای ندارد که جلوی میلیونها ایرانی بایستد و شادی را از آنها بگیرد. نه سعید سالارزهی، نه محمد بحرانی و نه رامبد جوان. از منظر من محبوبیت این عروسک محصول یک کار گروهی است و نمیتوان هیچ کدام از اعضای گروه را خواسته و ناخواسته حذف کرد. از تمامی کسانی که در سری اول خندوانه باعث شدند که این برنامه پربیننده شود و شاید الان در مجموعه حضور ندارند گرفته تا تمامی اعضای اتاق فکر «کوچه مروارید» در این موفقیت سهیم هستند. قضاوت کار مشکلی است. حتما هر کدام از طرفین دعوا خود را محق میدانند که مصاحبه میکنند و بیانیه میدهند. اکنون میتوان در مورد چگونگی شکل گیری کاراکتر جناب خان یک کتاب 500 صفحه ای نوشت. اما این ها مهم نیست.
این که من نوعی چند درصد در موفقیت این کاراکتر سهم داشتم پشیزی ارزش ندارد. تمام این موقعیتها تنها به این دلیل دارای ارزش است که فرصتی را برای خودشناسی ما فراهم میکند. که بفهمیم که تا چه اندازه ظالمیم؟ تا چه اندازه میتوانیم بدون اطلاعات کافی در مورد هم نوعمان قضاوت کنیم؟ چه مقدار قدرت طلبیم؟ چقدر دنبال ثروتیم؟ یا چقدر ایثار میکنیم؟ چه اندازه دنبال کسب آگاهی هستیم؟ آیا می توانیم از وابستگی های عاطفی مان به سادگی دل بکنیم؟ و هزار سوال دیگر که تا در چنین موقعیتهایی قرار نگیریم پاسخی برای آنها نمییابیم».