سرویس فرهنگ و هنر مشرق- فیلم آرام اما تکان دهندهی «الیویه آسایاس» فیلم ساز فرانسوی که با عشق من پاریس(2006) و ساعات تابستانی (2008) شناخته شد، این بار سرگذشت تراژیک یکی از بازیگران قدیمی فیلمها و نمایشهای ملودرام را در کشاکش تغییرات زمانه و در بوق و کرنا شدن آثار پر زرق و برق و به اصطلاح بیگ پروداکشن حادثهای و علمی-تخیلی به خوبی روایت می کند.
«ماریا اندرس» (با بازی «ژولیت بینوش») یک بازیگر قدیمی تئاتر است که پس از مرگ کارگردان سـالهای گذشتهاش مجددا برای بازی در نمایشی به نام مار مالوجا که 20 سال پیش یکی از نقشهایش را بازی کرده و به شهرت رسیده بود، دعوت میشود. او اینک باید نقش بانوی پیر آن نمایش را ایفا کند و دختری سبکسر و به اصطلاح ستارهی امروزی فیلم های اکشن و علمی-تخیلی به نام «جوآن آلیس» که زندگیاش مملو از شایعات و رسواییهای رسانهای است، نقش دختر جوان نمایش که20 سال قبل، خود ماریا آن را بـازی کرده بود، برعهده دارد؛ بازیگر کم استعداد اما مشهوری که دستیار خود ماریا اندرس به نام «والنتین» (با بازی «کریتسن استوارت») نیز طرفدار اوست و از همین روی هم پس از سال ها، ماریا را ترک می کند.اما همهی زمانه هم با آن بازیگر جلوه های ویژه، یار نیست و نقشی در یک قسمت از فیلم مردان ایکس به ماریا پیشنهاد میشود که وی علی رغم نیاز به دستمزد آن، ابتدا آن را رد میکند ولی متوجه میشود که فیلمساز آن از تمامی تبلیغات پوچ این روزها و بازیگران بادکنکی مانند همان همبازی جوان ماریا گریزان است و در جستجوی هنر و هنرمند واقعی به سراغ ماریا اندرس آمده است.
هنر آسایاس در تنیدن روایت فیلم و آن چه در نمایش مار مالوجا میگذرد برجسته میشود که گاهی تفکیک آنها برای تماشاگر دشوار به نظر میرسد؛ آن چه در برخی دیگر فیلمهای مهم تاریخ سینما نیز به خاطر داریم که چگونه یک داستان یا نمایش یا روایت درون یک فیلم، متن زندگی اصلی کاراکترهای آن فیلم را تشکیل میداد. مثلا یادمان هست که تئوریهای فلسفی چند دانشجو در فیلم طناب (آلفرد هیچکاک 1948) چگونه به واقعیت پیوست ، و سرانجام تلخی برایشان رقم زد یا داستان 10سرخپوست کوچک «آگاتا کریستی» که به صورت نمادین، فرمول قتل عدهای گناهکار شد و یا یکی شدن سرنوشت داستان نویس قصههای فیلم کوایدان (ماساکی کوبایاشی1964 ) و عاقبت شخصیت اصلی یکی از قصه هایش که در واقع حدیث نفس خودش بود یا... .اما علی رغم ساختار قابل توجه فیلم ابرهای سیلز ماریا، این فیلم در هیچ رشتهای (حتی برای فیلمبرداری چشمگیرش) و در هیچ لیست و مراسمی از حلقههای اسکار حتی در حد نامزدی هم مطرح نشد. شاید به دلیل این که نه ماریا اندرس و نه جوآن آلیس و نه حتی والنتین هیچ کدام نمی توانستند آن «شبه قهرمان تک افتاده» باشند و شاید به دلیل این که اندرس آمریکایی نبود و شاید هم به دلیل مضحکهی آثار علمی-تخیلی و بیگ پروداکشن هالیوود که امروزه اساس صنعت سینمای آمریکا را تشکیل می دهند.