به گزارش مشرق، «محمدجواد اخوان» در روزنامه «جوان» نوشت:
فراز و فرود گفتمانهای سیاسی ایران معاصر در چند دهه اخیر، پرونده مطولی است که تحقیق و مداقه در باب آن به مجالی فراخ و تأملی چندوجهی و فرادانشی در حوزههای تاریخ، جامعهشناسی و جریانشناسی سیاسی میطلبد، اما بسیاری این مدعا را میپذیرند که دگرگونیهای گفتمانی با جابهجاییهای در قدرت رابطهای نزدیک و مستقیم داشته است. بهبیاندیگر تغییرات سپهر گفتمان سیاسی و اجتماعی در چند دهه اخیر در کشورمان یا متأثر از تغییرات سیاسی پساانتخاباتی بوده یا آنکه این تغییرات گفتمانی، نتیجه انتخابات و بهتبع آن روند سیاسی جدیدی را رقمزده است.
این ادعا را میتوان به محک تاریخ سیاسی نیز آزمود. هرچند انتخابات ریاست جمهوری سال 1368 در فضایی تقریباً بدون غیریت گفتمانی برگزار شد، اما دولت سازندگی و رئیس آن رویکرد خاصی در اداره جامعه در پیش گرفتند که نوعی «گفتمانسازی» در ذیل آن نهفته بود. اگرچه «عملگرایی» تکنوکراتهای سازندگی، میکوشید از ابراز تئوریک و بیان نظری پرهیز کند، اما پهلو به لیبرالیسم میزد و در مقابل زوایای خود را با کلانگفتمان انقلاب اسلامی به رخ میکشید. حتی بر همین اساس گفتمانسازی، تلاش برای جریانسازی نیز صورت پذیرفت و اولین حزب «دولت ساخته» در جمهوری اسلامی محصول همین دوره است. بدینترتیب میتوان گفت جابهجایی قدرت بهنوعی تغییر گفتمانی انجامیده است.
در انتخابات دوم خرداد نیز هرچند مفهوم «اصلاحطلبی» زاییده پساانتخابات بود و در ادبیات رقابتها اثری از آن دیده نمیشد، اما بهروشنی پیدا بود که تغییرات اجتماعی ناشی از تغییر گفتمانی پیش از آن در دوره سازندگی در رقم خوردن نتیجه انتخابات بیتأثیر نبوده است. پیروزمندان انتخابات، سرمست از نتیجه شگفتآور، کوشیدند اندیشه مطلوب خود را در سپهر گفتمانی کشور حاکم سازند و بدینترتیب با ابداع عنوان جذاب «اصلاحات» به گفتمانسازی و جریانسازی پرداخته و طی همین دوره بود که دومین حزب «دولت ساخته» پدید آمد.
البته سیاست زدگی و الیتیسم افراطی و بیتوجهی به مطالبات اجتماعی عملاً فرایند گفتمانآفرینی پسادومخرداد را ناکام گذارد و این گفتمان در سطح بخشی از نخبگان جامعه متوقف شد و به لایههای ژرف جامعه رسوخ نکرد. همین امر سبب شد روند بسط سیاسی و اجتماعی این جریان نهتنها متوقف شد، بلکه سیر معکوس پیدا کرد و اصلاحطلبان سنگرهایی را که یکییکی فتح کرده بودند، واگذار کردند.
در سوی مقابل معتقدان به آرمانها و اصول اولی انقلاب اسلامی با دو حرکت موازی گفتمانسازی فرهنگی از یکسو و بازسازی سیاسی جریانی، گفتمان مبتنیبر اصول و ارزشها را تسری میدادند که نتیجه آن مطالبهگری حاکمیت اصول و عدالت در جامعه بود. نتیجه این روند فضای انتخابات 1384 را رقم زد و پیروز میدان کسی بود که نماد این گفتمان شده بود.
این بار انتخابات محصول یک تغییر گفتمانی بود و از سویی رئیسجمهور منتخب نیز چندان روی خوشی به احزاب و جریانهای رسمی نشان نمیداد، بنابراین فرایند گفتمانسازی شتاب چندانی نداشت. هرچند در جریان فتنه 88، غیریت و دگرسازی دو گفتمان رقیب تا حدی اجتماعی شد که فضای عمومی جامعه را به التهاب کشاند، اما خساراتی که جامعه از این دوقطبی حاد دید، نوعی سیاست پرهیزی را در لایههایی از جامعه رسوخ داد. علاوه بر آن چالشهای معیشتی و اقتصادی که در دوره دولت دهم بروز و ظهور پیدا کرد، توجه جامعه را از سیاست به سمت اقتصاد کشاند. در انتخابات سال 1392 ناامیدی از حل مشکلات، به سود جریان عملگرا شد و نتیجه، آن بود که جریانی بارها بخت خود را در انتخابات مختلف آزموده و موفقیت چندانی نداشت، بهیکباره آرای بیش از نیمی از جامعه را کسب کرد. این جریان گفتمان مشخص و قابل انتزاعی نداشت و صرفاً با شعارواژههایی همچون «اعتدال» و «تدبیر و امید» خود را در مقابل وضع ناراضیکننده موجود تعریف میکرد.
«اعتدال» فاقد معنا و مفهوم مستقل است و تنها در مقابل افراط و تفریط معنا مییابد. بنابراین در ساحت اجتماعی نیز حداکثر میتواند یک «شبهگفتمان» بنا نماید. در عمل تلاش زیادی برای بسط و تسری این شبهگفتمان از سوی منادیان آن صورت گرفت، ولی به دلیل پایههای نهچندان مستحکم و مستقل و نیز فقدان کارآمدی اجتماعی خصوصاً در حوزه قدرت، عملاً این تلاشها تاکنون بینتیجه مانده است.
اکنون بهنظر میرسد شاهد نوعی خلأ گفتمانی در عرصه سیاسی اجتماعی هستیم و این مسئله در آستانه انتخابات 1396، قابلتأمل است. انبوه مطالبات مردم که بیشتر در حوزه معیشتی، اقتصادی و اجتماعی است، همچنان بیپاسخ بوده و وعدههای بیسرانجام سال 92 نیز بر سطح توقعات افزوده است. در حال حاضر نیاز به گفتمانی داریم که هم خوانشی از کلانگفتمان انقلاب اسلامی باشد و هم پاسخ درخوری به مطالبات مردم و اقتضائات روز ارائه دهد. گفتمانی که انقلابیگری در بطن آن باشد و تغییری برای عبور از چالشهای کنونی را نوید دهد.