کد خبر 6669
تاریخ انتشار: ۲۷ شهریور ۱۳۸۹ - ۰۲:۵۰

اگر شما به اندازه‏ي کافي از فکر خود استفاده مي‏کنيد و به عبارتي اگر فردي معقول و انديشمند هستيد، و همچنين اگر به دستورات الهي توجه داريد و آنها را به کار مي‏بنديد، نگران نباشيد که ديگران شما را غير عادي بدانند.

اميرعباس در جديدترين مطلب وبلاگ "نامحرمانه" نوشت: واقعيتِ جهاني که در آن زندگي مي‏کنيم اين است که بيشتر مردم در مسير غلط حرکت مي‏کنند. به همين دليل، تنظيم کورکورانه‏ي رفتار و حرکت خود با اجتماع، چه بسا شما را به بيراهه ببرد. شيخ شهيد ثاني اشراق، حضرت علامه مطهري(ره) بارها به ضرب المثل «خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو» خرده گرفته است و در جايي گفته است:«مسئله‏ي ديگر مسئله عدد است. انسان همان‏طور که گوسفندصفت از گذشتگان پيروى مى‏کند، در مقابل جمع و عدد که قرار مى‏گيرد مى‏خواهد همرنگ جماعت شود. مى‏گويند:"خواهى نشوى رسوا همرنگ جماعت شو". وقتى جماعت رسوا باشد، همرنگ جماعت شدن رسوا شدن است. ولى در انسان تمايل به اينکه همرنگ جمع شود زياد است‏.» ? و ظاهراً ايشان در مقابل ضرب المثل فوق آورده است:«خواهي نشوي همرنگ، رسواي جماعت شو».
مشخص است که همچون امروز، در طول تاريخ همواره اکثريت مردم در پي کسب دنيا و مقام و شهرت بوده‏اند و تقواپيشگان، مخلصين، مجاهدان و دانشمندان همواره بخش کوچکي از جامعه بشري را تشکيل داده‏اند. ضمن اينکه دنياطلبان هميشه براي رفتار خود توجيهات عقلي، منطقي، اجتماعي و فلسفي تراشيده‏اند و چون عده بيشتري در اجتماع دارند، خيلي وقت‏ها خود را محق جلوه داده، به تخطئه و گاه تمسخر اقليت راستين پرداخته‏اند!
بايد توجه داشت که – با ساده کردن شرايط - تفاوت رويه‏ي فرد با اجتماع در يکي از حالات زير متصور است:
الف- گاهي حق با اجتماع است. در اين صورت عقل سليم حکم مي‏کند که فرد به اشتباه خود پي ببرد و با جامعه اسلامي همراه شود.
ب- اغلب حق با فرد است. اينجاست که آدمي بايد بداند در مقابل اجتماع مجبور نيست و هويت ديني و انساني هر فرد، به او در برابر روح حاکم بر جامعه استقلال داده است. در قيامت نيز آدمي با توجه به دار بودن همين آزادي و استقلال مورد محاسبه قرار مي‏گيرد. از اين رو کسي که مسير خود را بر اساس آموزه‏هاي ديني و خردمندانه انتخاب کرده است، نبايد شرمنده باشد و يا از هجمه‏هاي اصحاب دنيا بترسد، بلکه بايد با توکل به خداي لايزال، در رفتار عقلاني و خداپسندانه‏ي خود ثابت قدم باشد و بداند که وعده‏ي الهي قطعاً محقق خواهد شد که «العاقبة للمتّقين».
ج- گاهي شرايط علي السويه و متشابه است. به اين معني که اگرچه فرد مرتکب اشتباهي نشده است، اما روح حاکم بر اجتماع نيز در اين مورد خطايي ندارد. در اينجا شايسته‏تر است که فرد خود را با اجتماع هماهنگ سازد، اما اگر بنا به يک سلسله دلايل رواني و حسّي، به روش خود دلبستگي دارد، به اين معني که با در پيش گرفتن اين رفتار، نشاطي براي انجام ديگر تکاليف خود به دست مي‏آورد، باز بايد به روش خود پايبند باشد و از اينکه ديگران او را غيرعادي بدانند واهمه نداشته باشد.
د- ممکن است روح حاکم بر اجتماع و فرد، هر دو در مسير اشتباه باشند. انسان همواره بايد مراقب باشد تا در برابر اشتباهات اجتماع، صبور و خوددار باشد و بنا به تلافي يا از روي غفلت، خود مرتکب اشتباهات ديگر نشود و همان گونه که در ابتداي بحث اشاره شد، توجه به دستورات الهي و حاکم نمودن عقلانيت، آدمي را به ساحل نجات خواهد رساند.
ه- گاهي اجتماع در مسير درست حرکت مي‏کند ولي فرد نيز شيوه‏اي بهتر و کارآمدتر يافته است. اين جدي‏ترين مناقشه‏ي فرد و اجتماع است! اينجاست که خيلي‏ها فرد را مورد عتاب و گاه تمسخر و تحميق قرار مي‏دهند و با اين استدلال که «آيا اين همه آدم اشتباه مي‏کنند؟» به اين نتيجه مي‏رسند که فرد لجباز، احمق و يا ديوانه است. غافل از اينکه اگر چه جامعه ره به خطا نمي‏رود، اما فرد به دليل نخبگي و انديشمند بودن، به شيوه‏اي برتر رسيده است. در اين حالت اگر تزلزل شخصيتي در او وجود داشته باشد، يا تسليم جو و جامعه مي‏شود و يا دست کم همّ و غمّ خود را قانع ساختن مردم قرار مي‏دهد و از ادامه مسير باز مي‏ماند. هرچند تعامل با اجتماع امري لازم است، ولي بايد اين تعامل در حدي باشد که فرد را از ادامه حرکت باز ندارد و همواره حرکت در مسير رشد و تعالي را حفظ نمايد و اجازه دهد جامعه در وقت خود حقايق را دريابد.
آنچه بسيار قابل تأمل است اينکه قرآن مجيد همواره مؤمنين را کم و گمراهان را بسيار مي‏شمارد. براي نمونه و قرابت ذهن، و بدون اشاره به تفسير، به اين چند مورد که برخي چند بار در قرآن تکرار شده‏اند، توجه کنيد:
بَلْ کانُوا لا يَفْقَهُونَ إِلاَّ قَليلاً. نه، اينان جز اندکى نمى‏فهمند. (فتح – 15)
قَليلاً ما تُؤْمِنُونَ. چه اندک ايمان مى‏آوريد. (الحاقه - 41)
ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَليلاً مِنْکُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ. ولى جز اندکى از شما، پشت کرديد و شماييد روى‏گردانندگان. (بقره – 83)
فَلا يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَليلاً. و جز اندکى ايمان نياورند. (نسا - 46)
وَ لا يَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَليلاً. و (در نماز) - جز اندکى- خداى را ياد نکنند. (نسا - 142)
قَليلاً ما تَذَکَّرُونَ. شما چه اندک پند مى‏پذيريد. (اعراف – 3) و (نمل – 22) و (الحاقه – 42)
قَليلاً ما تَشْکُرُونَ. چه اندک سپاس مى‏گزاريد. (اعراف – 10) و (مؤمنون – 87) و (سجده - 9 ) و (الملک - 23)
قَليلاً ما تَتَذَکَّرُونَ. چه اندک پند مى‏پذيريد. (غافر – 58)

و در مقابل:
وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ. وليکن بيشترشان جاهل اند. (انعام - 111)
وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ. ولى بيشترين‏شان نمى‏دانند. (انعام - 37) و (اعراف – 131) و (انفال – 34) و (يونس – 55) و (قصص – 13) و (قصص – 57) و (زمر – 49) و (دخان – 39) و (طور – 47)
وَ لا تَجدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرينَ. و بيشترين‏شان را شکرگزار نخواهى يافت. (اعراف - 17)
وَ ما وَجَدْنا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ إِنْ وَجَدْنا أَکْثَرَهُمْ لَفاسِقينَ. در بيشترين‏شان وفاى به عهد نيافتيم و بيشترين را جز نافرمانان نديديم. (اعراف - 102)
وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا يَشْکُرُونَ. ولى بيشترين‏شان شکر نمى‏گويند. (يونس – 60) و (نمل – 73)
أمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلاً. يا گمان کرده‏اى که بيشترين‏شان مى‏شنوند و مى‏فهمند؟ اينان چون چارپايانى بيش نيستند، بلکه از چارپايان هم گمراه‏ترند. (فرقان - 44)

اگر بنا باشد براي حالات مختلف مثال آورده شود، اين يادداشت بسيار طولاني خواهد شد، اما باز هم براي قرابت ذهن به يک نمونه مهم اشاره مي‏شود. همه شيعيان مي‏دانند که قيام بزرگ حضرت حجت(عليه آلاف التحيّة و الثناء) به همراهي 313 يار راستين محقق خواهد شد. مردان خودساخته و نمونه‏اي که هيچ‏گاه از روح حاکم بر اجتماع پيروي نخواهند کرد. چه اگر به جز اين مي‏بود، و اگر آحاد جامعه خالصانه در مسير درست حرکت مي‏کردند، در طول تاريخ و پس از نسل‏هاي مختلف، مي‏بايست عدد ياران حضرت مهدي(عج) بسيار بيش از اين 313 تن باشد. اما باز مي‏بينيم که زمان گذشته است و سال‏ها از پس سال‏ها آمده و سپري شده‏اند، اما هنوز فهرست 313 يار راستين آن حضرت، تکميل نشده است.
اين يادداشت را با دو بيت شعر زيبا و معروف به پايان مي‏رسانم که:

قـطـعـه‏ي گـم شده‏اي از پـر پـرواز کـم است يـازده بــار شمـرديـم و يـکي بــاز کـم است
اين همه آب که جاري است نه اقيانوس است ‏‏‏ عـرق شرم زميـن است کـه سرباز کم است

پاورقي: 1- مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏22، ص 702.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس