گفت: هيچ فكر كردي كه اگر 3هزار ميليارد تومان اختلاس از بانك صادرات را تبديل به اسكناس هزار توماني كنند، طول آن 480 ميليون كيلومتر مي شود!
گفتم: تو هيچ فكر كردي كه با اين 3هزار ميليارد تومان مي توان از رستوران برج ميلاد 30 ميليون بستني طلايي 400هزار توماني خريد!
گفت: «جن» هم جن هاي قديم، خيلي كه زور مي زدند دو تا النگو و يك انگشتر بلند مي كردند.
گفتم: مرد حسابي! بحث «جن» براي رد گم كردن است. بعضي ها وقتي از كنار جن رد مي شوند، جن از ترس، بسم الله، اعوذبالله مي گويد!
گفت: پس چطور، اين همه سازمان هاي بازرسي و نظارت و حراست و دم و دستگاه عريض و طويل مديريت بانك ها و... متوجه اختلاس به اين بزرگي و هنگفتي نشده اند؟!
گفتم: چه عرض كنم؟! از يارو پرسيدند متوجه شدي كه ديشب زلزله اومد؟ گفت آره! پرسيدند؛ بيدار بودي؟ گفت؛ نه! خوابيده بودم. پرسيدند از راديو و تلويزيون شنيدي؟ گفت؛ نه! پرسيدند؛ توي روزنامه خوندي؟ جواب داد نه! پرسيدند؛ پس از كجا متوجه شدي؟ يارو گفت؛ يك اسكناس هزار تومني تو جيب شلوارم بود. صبح كه بلند شدم، ديدم تبديل به پول خرد شده فهميدم ديشب زلزله شديدي اومده!
روزنامه کیهان در ستون گفت و شنود خود آورده است: