
مجري: اما آنها مهاجرت دادن اعراب را به آرامي به اجرا ميگذارند؟
محمد داود عوده: آنها نه
مجري: مثلا قدس را در نظربگيريد...
محمد داود عوده: شايد حرف شما درست باشد، اما اين اقدام، اقدام بسيار خطرناکي است بويژه آنکه آنها مهاجرت دادن اختياري و نه اجباري را در مورد فلسطينيها به اجرا گذاشتهاند. مثلا آنها کارخانهاي را در مناطق همجوار سرزمينهاي اشغالي راه اندازي ميکنند...
مجري: منظورتان اردن است؟
محمد داود عوده: در اردن هم ميتواند باشد؛ يک فلسطيني وقتي يک روز، دو روز، يک ماه، دو ماه برود و در آنجا کار کند و ببيند پول خوبي به او ميدهند و فرصت کار هم دارد، فکر ميکنيد چکار مي کند؟ دست خانواده اش را ميگيرد و به آنجا ميآورد تا در کنارش باشند و به اين ترتيب ملاحظه ميکينم، شهرهاي حاشيهاي در اردن شکل گرفتند.
مجري: آيا خود شما چنين شهرها يا شهرکهايي را به چشم ديدهايد؟
محمد داود عوده: بله و اين اقدام بسيار خطرناکي است و جهان عرب بايد به آن توجه ويژهاي داشته باشد.
مجري: به اين ترتيب شما از وجود نوع ديگري از مهاجرت دادن فلسطيني ها سخن مي گوييد؟
محمد داود عوده: بله.
مجري: به اين ترتيب طبق گفته شما مهاجرت دادن ، ايجاد فرصتهاي شغلي در جهان عرب يا آمريکا يا کشورهاي اروپايي براي فلسطينيها نيز از اين نوع است ؟
محمد داود عوده: بله کاملا درست است.
مجري: بنابراين تمام اين قضايا نيز وارد چارچوب کلي قضيه ترانسفر يا مهاجرت دادن فلسطينيها ميشود؟
محمد داود عوده: بله، به نظر من اين نوع از مهاجرت دادن ها در شکل گيري قضيه فلسطينيهم دخيل است.
مجري: اجازه دهيد در جاي ديگر به اين موضوع بطور مفصل و مشروح بپردازيم. به سال 67 بازگرديم. داشتيد در کنار اين خيل عظيم جمعيت که از کرانه باختري به سوي شرق روانه بودند، دنبال پدر، مادر و پسرتان ميگشتيد...
محمد داود عوده: بله، روز دوم از رود رد شدم و به اريحا رفتم. بالطبع اوضاع در اريحا با روز پيش از آن تفاوتهاي بسيار کرده بود. اسرائيليها براي جلوگيري از بازگشت اعراب کمين گذاشته بودند.
مجري: يعني اسرائيليها از مهاجرت اعراب خوشحال بودند و نميخواستند آنها دوبازه بازگردند؟
محمد داود عوده: دقيقا...
مجري: و هرکس بازميگشت، بازگشتش غيرقانوني و قاچاق تلقي و کشته يا دستگير ميشد...
محمد داود عوده: بله، اما من توانستم وارد اريحا شوم و به خانه يکي از بستگانم رفتم. در آنجا فهميدم پدر، مادر و پسرم صبح آن روز اريحا را ترک کرده و راهي عمان شده بودند.
مجري: در آن لحظه چه حالي داشتيد؟ خانواده شما در کويت بودند، شما در دمشق تحصيل ميکردي، پدر و مادر و پسرت در سلوان بودند. وقتي بازگشتيد، ديديد سرزمينتان را از دست دادهايد، اسرائيليها بر کشورشما استيلا يافته اند و شما به دنبال پدر و مادر و پسرت ميگردي، ميشود بگوييد در آن زمان مثل هزاران فلسطيني ديگر چه حالي داشتيد؟
محمد داود عوده: در آن موقع سرگردان بودم، سرگرداني فلسطيني که بر همه فلسطينيها سايه افکنده بود. درست است که من تمام توجهم در آن زمان به خانوادهام در کويت معطوف بود، اما به فلسطين هم توجه داشتم که اکنون سربازان اسرائيلي بر آن استيلا يافته بودند و اين معناي دقيق سرگرداني فلسطيني بود. من هنگامي که به فتح پيوستم، تلاش نميکردم که تمام کرانه باختري يا نوار غزه را آزاد کنم، آن را براي اعراب گذاشته بودم، من ميخواستم آنچه را که در سال 48 از دست دادم، دوباره پس بگيرم و اکنون ميبينم که نه تنها آن چه را که در سال 48 از دست دادم، پس نگرفتم، بلکه چيزهاي ديگري را هم از دست دادم، بنابراين اوضاع و احوال بسيار تاسفبار بود و اين بر روح و روانم تاثير بسيار منفي داشت.
مجري: گفتيم که شما يکي از شاهدان عيني شکست 1967 در جبهه اردن بوديد. به نظر شما مسئوليت واقعي اين شکست بر عهده چه کسي يا کشوري است؟
محمد داود عوده: واقعيت امر اين است که مسئوليت اين شکست بر عهده کشورهاي عربي شرکت کننده در جنگ است چون به نظر من سربازان عرب مأمور بودند و معذور. شکست 67 در جبهه اردن به اين دليل حاصل شد که اصلا جنگي در اين منطقه صورت نگرفت، با اين که معروف بود، ارتش اردن ارتش بسيار قدرتمند و جنگجويي است، اما به صورت دراماتيکي به آن دستور عقب نشيني داده شد و تصويري که از ارائه گرديد، اين بود که خسارتهاي وارده به اين ارتش تلفات چند هزار نفري است اما واقعيت امر اين است که اين ارتش جز در يک يا دو صحنه در جنگ شرکت نکرد. قدس به حال خود رها گرديد، البته به نظر من از اين شهر جز در دو مورد يکي در زمان صليبيها که 40 هزار مسلمان از آن دفاع کردند و ديگري در سال 67 که 10 رزمنده که به شهادت هم رسيدند، دفاع نشد، آنهم شهري که اولين قبله و سومين حرم شريف (مسجد الاقصي) مسلمانان جهان در آن قرار دارد. هانطور که گفتم نه از اين شهر و نه از اين سرزمين جز در دو مورد دفاع نشد، سرزميني وسيع و کوهستاني که هيچ يک از ساکنان آن اقدامي جهت دفاع از آن به عمل نيآوردند. البته مردم در آن زمان آمادگي اين کار را نداشتند، اگر چه به نظر من اگر سلاح بدست آنها داده ميشد، آنها مي توانستند، خسارتهاي سنگيني به اسرائيليها وارد کنند.
مجري: چطور ميشد ميان اين مردمي که همديگر را از وجود اسرائيليها مي ترساندند، سلاح توزيع کرد؟
محمد داود عوده: چرا نميشود، اگر انسان مسلح باشد، توان و قدرت روحي و معنوياش بسيار بالا ميرود و اعتماد به نفسش افزايش مييابد. اگر اين مردم اعتماد به نفس داشتند و من باز تکرار ميکنم، دليل از بين رفتن اين اعتماد به نفس رسانه ها هستند...
مجري: منظورتان اطلاع رساني و رسانههاي عربي است؟
محمد داود عوده: بله دقيقا، رسانههاي عربي دروغ ميگفتند، اين رسانهها از پيروزيهاي بزرگ سخن ميگفتند، در حالي که اهالي قدس به چشم خود شکست اعراب و پيشروي اسرائيليها را مي ديدند و اين از جمله دلايل بروز و شکل گرفتن اين ترس و وحشت بود. اگر مردم مسلح بودند و اطلاع رساني درستي صورت ميگرفت و رسانههاي عربي اطلاعات درست و دست اول در اختيار آنها قرار مي دادند، بيشک مقاومت آنها بينظير بود و براي ارتش رژيم صهيونيستي اشغال کرانه باختري به اين آسانيها ممکن نميگرديد.
مجري: به نظر شما در جبهه مصر هم بسان جبهه اردن همان حادثه دراماتيک روي داد؟ يعني دستور عقب نشيني صادر شد، چون در اين زمينه علامت سوالهاي بسياري وجود دارد و اين که در آن جبهه چه اتفاقاتي روي داد؟
محمد داود عوده: من اينگونه تصور ميکنم، با اين که دوست ندارم تا مطمئن نشدهام کسي را به خيانت متهم کنم، اما بايد بگويم تصور من اين است که در اين جبهه ضعف پيش بيني و برآورد شرايط و اوضاع مشاهده ميشد، جرم مسئولان امر در آن زمان در اين جبهه عدم پيش بيني درست اوضاع بود. آنها ميبايست از امکانان و تواناييهاي دشمن و تعداد نيروها و تجهيزات آنها برآوردهاي درستي انجام مي دادند. همين برآوردهاي نادرست بود که ما را به اينجا رساند. باور کنيد اگر اکنون به من اجازه دهند به کرانه باختري بروم و در کوچه پس کوچه هاي آن قدم بزنم، چندان خوشحال نخواهم شد و غم و اندوهي بزرگ سراسر وجودم را فراخواهد گرفت چون هنگامي که ميبينم ما پيش از جنگ 67 کجا بوديم و اکنون کجا هستيم، خيلي ناراحت ميشوم. بويژه وقتي اين تغييرات گسترده صورت گرفته را ميبينم، شهرکهاي صهيونيست نشيني که بر روي زمينهايي که از آن ما بودند ساخته شده اند، بزرگراهها و کمربنديهايي که بر روي اراضي که پيش از سال 67 در اختيار ما بود، احداث شده اند. اگر در آن زمان فلسطينيها خانه و کاشانه و شهر و ديار خود را ترک نميکردند، وضع ما و وضعيت قضيه فلسطيني دهها برابر بهتر از حال حاضر بود.
مجري: اکنون شما به فتح پيوستهايد و مهمترين انگيزههايي که شما را در نيمههاي دهه شصت جذب فتح نمود، آزادي فلسطين بود و فلسطين آن وقت، فلسطين 48 بود به اين معنا که کرانه باختري و نوار غزه همچنان در دست اعراب بود، تصوير عرصه فلسطيني و بخصوص جنبش فتح پس از شکست 67 چگونه تصويري بود؟
محمد داود عوده: درحقيقت پس از شکست 67 اعراب را رکود بيسابقهاي فرا گرفت و اين رکود تا مي67 ادامه داشت تا زماني که جنبش فتح تصميم گرفت، دوباره به جنگ با دشمن صهيونيست برود.
مجري: تا آن زمان فتح مسلح نبود؟
محمد داود عوده: نه، البته سلاحهايي در اختيار داشت، اما اين سلاحها فقط در اختيار گروههاي کوچک و اندکي بود تا به درون اراضي 48 نفوذ کنند. در آن موقع در فتح نه خبري از اسلحه بود و نه آموزش و نه نيروي انساني. پس از سال 67 اکثر دانشجويان عرب و فلسطيني دانشگاههاي اروپايي و ديگر کشورهاي عربي ترک تحصيل کردند و به دمشق آمدند تا به فتح ملحق شوند. آنها باعث شدند مردم فلسطين از ضربهاي که خورده بودند، به خود بيآيند و واقعيتهاي جديد را بپذيرند. در آن زمان بود که فتح تصميم گرفت به جنگ رژيم صهيونيستي برود و اين تصميم سختي بود چون هيچ کس جرات نداشت پس از آن شکست بزرگ به جنگ اسرائيلي ها برود.
در مي 1967 جنبش تصميم به جنگ گرفت.
مجري: يعني فقط دو ماه پس از شکست.
محمد داود عوده: بله دو ماه بعد؛ جنگ از گشتي هايي که از دره اردن به حرکت درآمده بودند، شروع شد.
مجري: تا آن زمان روابط شما با فتح چگونه بود و در چه سطحي قرار داشت؟
محمد داود عوده:روابط چندان گسترده اي نداشتم.
مجري: مثل گذشته در کويت تدريس مي کرديد؟
محمد داود عوده: نه تدريس نمي کردم و به استخدام وزارت دادگستري کويت درآمده بودم.
مجري: چون دانشجوي حقوق بوديد، مشغول به اين کار شديد؟
محمد داود عوده: بله.
مجري: هم در کويت کار مي کرديد و هم براي فتح فعاليت مي نموديد؟
محمد داود عوده: بله. بعد از سال 1967 از مردم و دوستانمان براي فتح کمک جمع آوري مي کرديم. با دوستان و نزديکان و آشناهايم تماس مي گرفتم و براي فتح پول جمع آوري مي کرديم تا آن را براي رزمندگاني که در جبهه که هر روز هم بر تعدادشان افزوده مي شد، خرج کنند. غير از آن حتي اقدام به عضو گيري هم مي کردم و جواناني را که عضو جنبش بودند و يا حتي عضو جنبش هم نبودند، براي شرکت در جنگ به اردن مي فرستادم.
مجري: از کويت؟
محمد داود عوده: بله از کويت تا اين که جنگ کرامه شروع شد.
مجري: جنگ کرامه در مارس 1968 بوقوع پيوست و در آن زمان شما هنوز در کويت بوديد اما با جبهه فلسطيني فعال در اردن ارتباط داشتيد. پس از شکست 67، فلسطيني هاي بسياري راهي اردن شدند. پس از تصميم آگوست 67 مبني بر جنگ با اسرائيل تعداد فلسطيني هايي که راهي اردن شدند، بيش از پيش افزايش يافت و عمليات آموزش آنها آغاز گرديد و اسلحه بود که وارد اردن مي شد.
در آن زمان و در مارس 67 اسرائيل تصميم گرفت، جنگي جهت غلبه بر گروه هاي مقاومت فعال در آن سوي رود اردن تدارک ببيند و جنگ کرامه بوقوع پيوست که فلسطيني ها اصرار دارند. خود به تنهايي در آن مقابل اسرائيل ايستادگي و مقاومت کرده و پيروزي را محقق نمودند.درحالي که "مشهور حديثه" فرمانده ارتش اردن در آن جنگ مي گويد، جنگ کرامه نبرد مشترکي بود که ارتش اردن هم در آن مشارکت داشت و اگر ارتش اردن نبود، رزمندگان فلسطيني نمي توانستند، پيروزي و موفقيتي در آن احراز کنند، نظر شما در اين باره چيست؟
محمد داود عوده: من اين گفته برادر مشهور حديثه را تاييد مي کنم و در عين حال به اين نکته هم اشاره مي کنم که برخي از فلسطيني ها ادعا مي کنند، آنها به تنهايي در اين جنگ حضور داشتند و جنگيدند. اين درحالي است که رسانه هاي اردن نيز ادعا مي کنند، ارتش اردن به تنهايي در اين جنگ حضور داشته است، اما در حقيقت و به گواه و شهادت کساني که در اين جنگ حضور داشتند و خود من اين که : اسرائيلي ها همان گونه که گفتيد، مي خواستند در کرامه بر گروه هاي مهم و اساسي مقاومت فلسطيني غلبه کنند، اين اطلاعات وقتي بدست گروه هاي مقاومت و توامان ارتش اردن رسيد و آنها دريافتند که اسرائيل درصدد تدارک حمله گسترده اي عليه آنهاست، ستاد فرماندهي فتح با تشکيل جلسه اي تصميم به عقب نشيني از کرامه و مقاومت گرفت و هنگامي که حمله آغاز شد، مبارزان فلسطيني با کمربندهاي انفجاري و سلاح هايي که در اختيار داشتند، مقابل ارتش رژيم صهيونيستي ايستادگي کردند و خسارات سنگيني به آنها وارد نمودند، اما در آن زمان اگر رزمندگان فلسطيني مي خواستند، به تنهايي جنگ را ادامه دهند، بي شک اسرائيلي ها بر آنها غلبه مي کردند، به همين دليل ارتش اردن با پشتيباني نيروي توپخانه و تانک هاي خود وارد عمل شد و خسارات سنگيني به اسرائيلي ها وارد کرد و آنها را وادار به عقب نشيني نمود و براي اولين بار آنها برخي از تجهيزات و حتي کشته هاي خود را در ميدان جنگ رها کردند.
مجري: حتي به نظر مي رسد، يکي از سربازان آنها در اين جنگ مفقود هم شد و تاکنون نيز مفقود است و برادر مشهور فکر مي کنم، در سال 98 بود که به من گفت چند اسرائيلي به اردن آمده اند و به دنبال نام و نشان يا جسد آن سرباز هستند، اما چون ديدند کسي به درخواست آنها توجه نمي کند دست خالي برگشته اند. به هر روي با اين که اين جنگ بيش از يک روز بطول نيانجاميد و چندان به چشم نيآمد اما در واقع اولين پيروزي اعراب بر اسرائيلي ها بشمار مي آمد و متاسفانه اين جنگ آنگونه که بايد در رسانه هاي عربي مورد توجه قرار نگرفت و به آن پرداخته نشد و چه بسا برخي از اعراب حتي درمورد آن چيز زيادي ندانند.
محمد داود عوده: بله کاملا درست است. در اين نبرد دو چيز ثابت شد، اين که اگر رزمندگان در کنار سربازان قرار گيرند، پيروزي محقق خواهد شد و پيروزي زماني محقق مي شود که سرباز اردني در کنار رزمنده فلسطيني قرار گيرد. هم چنين ثابت شد که ارتش اسرائيل ارتش شکست ناپذيري نيست و به راحتي مي توان آن را شکست داد و وادار به عقب نشيني کرد و اگر اين وضعيت بر جنگ هاي ديگر هم حاکم بود، بي شک ارتش اسرائيل شکست هاي متوالي بزرگ و بي شماري مي خورد و از بين مي رفت، اما با کمال تاسف اين همکاري فقط براي مدت بسيار کوتاهي ادامه داشت و خيلي زود به پايان رسيد.
مجري: با کمال تاسف...
محمد داود عوده: بله با کمال تاسف... اگر به همکاري با هم ادامه مي داديم، مي توانستيم پيروزي هاي بزرگي را محقق کنيم.
مجري: البته به اين موضوع و مسئوليت گردان هاي فلسطيني و تعدد و کثرت آنها خواهيم پرداخت. اجازه دهيد دوباره به عقب بازگرديم. شما در سال 68 کار در کويت را رها کرديد و جهت فعاليت بيشتر در سازمان به آن ملحق شديد. چه وظايفي در اين دوره به شما محول گرديد، شما در اين زمان به عمان منتقل شديد؟
محمد داود عوده: نه من در عمان نبودم، دستور يافتم کويت را به سوي قاهره ترک کنم.
مجري: از سوي چه کسي اين دستور داده شد؟
محمد داود عوده: برادر ابواياد.
مجري: بله به اينجا رسيديم رابطه شما با ابواياد و اين که اين ابواياد بود که هميشه به شما دستورات لازم را مي داد اما مي خواهم در مورد رابطه ابو اياد با ياسر عرفات هم چيزهايي بدانم، سعي مي کنم، در جايي ديگر مفصلا به اين مسئله بپردازم، اما اکنون شما دستور يافته بوديد که به قاهره برويد تا در آنجا آموزش هاي لازم را ببينيد.
محمد داود عوده: بله من به قاهره رفتم. در آن زمان دستورات سازمان جهت ديدن دوره هاي آموزشي يا نقل و انتقال لازم الاجرا و غير قابل بحث بودند، مثلا به ياد دارم در آن زمان قانوني در کويت وجود داشت که به موجب آن هر کارمندي از سمت خود به هر دليل استعفا مي داد، شش ماه حقوق وي را دولت بالاعوض پرداخت مي کرد، من وقتي درخواست استعفايم را ارائه دادم، وزير وقت دادگستري کويت در سفر بود و من براي استفاده از اين شش ماه حقوق مي بايست يک هفته منتظر مي ماندم تا از سفر بازگردد، درحالي که به آن پول هم نياز مبرم داشتم، اما چون با فرمان سازمان جهت انتقال به قاهره در تعارض قرار مي گرفت، همه چيز را به حال خود رها کردم و به سرعت خانواده ام را در يک اتاق در عمان اسکان دادم و سپس راهي قاهره شدم تا آموزش هاي لازم را در آنجا ببينم، درآن جا دوره آموزشيم به دو قسمت تقسيم مي شد: يکي آموزش هاي نظامي و ديگري امنيتي.
مجري: فکر مي کني دقيقا چه ماهي بود؟
محمد داود عوده: فکر کنم ماه هفتم بود.
مجري: منظورتان جولاي 68 بود؟
محمد داود عوده: بله و برادران مصري ما تلاش بسيار کردند، سطح اين دوره را بالا ببرند تا دوره اي مفيد باشد.
مجري: چند نفر بوديد؟
محمد داود عوده: 10 نفر.
مجري: آنها را به ياد مي آوريد؟
محمد داود عوده: تقريبا، مي توانم از ابوحسن سلامه، ابو محمد العمري، فردي به نام ابو حسن و ابو محمد که همه به رحمت خدا پيوستند و هم چنين غسان الهوا نام ببرم که اکنون در قيد حيات است و در غزه زندگي مي کند.
مجري: دقيقا اين دوره آموزشي چه چيزهايي را دربرمي گرفت؟
محمد داود عوده: گفتم اين دوره به دو قسمت تشکيل شد: يکي امنيتي و ديگري نظامي.
مجري: يعني سازمان اطلاعات و جاسوسي مصر به شما آموزش مي داد؟
محمد داود عوده: سازمان امنيت و اطلاعات عمومي مسئوليت آموزش را در اين دوره بر عهده داشت.
مجري: يعني شما در واقع مي خواستيد، هسته اوليه سازمان اطلاعات و امنيت را در جنبش تشکيل دهيد؟
محمد داود عوده: بله بخش اطلاعات و امنيت جنبش را تشکيل دهيم تا در اراضي اشغالي براي جمع آوري اطلاعات سودمند نفوذ کنيم و در عين حال از نفوذ جاسوسان اسرائيلي در جنبش که افزايش قابل ملاحظه اي يافته بود، جلوگيري نماييم.
مجري: آيا اين دوره آموزشي براي اين کار کافي به نظر مي رسيد؟
محمد داود عوده: اين دوره دو ماه که نبود، سه ماه بطول انجاميد، اما دوره بسيار فشرده اي بود و ما آموزش هاي لازم را در آن ديديم، چون شب و روز تحت آموزش بوديم و مي دانستيم برادران مصري عجله بسياري براي اتمام دوره دارند، البته ما هم عجله داشتيم، به همين دليل اين دوره بيش از سه ماه طول نکشيد.
مجري: چرا مصري ها عجله داشتند؟
محمد داود عوده: آنها مي دانستند جنگ و درگيري ميان اعراب و اسرائيل هم چنان ادامه دارد و ما مي بايست در انتقال اطلاعات کمک مي کرديم و در عين حال مانع نفوذ جاسوسان دشمن در جنبش مان مي شديم، به همين دليل همه تلاش بسيار داشتيم تا موفقيت هاي لازم را در کوتاهترين زمان ممکن احراز کنيم.
مجري: درست است که پس از اتمام دوره عبد الناصر با شما ديدار کرد؟
محمد داود عوده: پس از پايان دوره ما را نزد او بردند و او به هريک از ما يک قرآن و يک هفت تير هديه داد، من هنوز آن قرآن را دارم.
مجري: هفت تير چه شد؟
محمد داود عوده:آن را تحويل داديم.
مجري: پس از اين که اين دوره را به پايان رسانديد و به عمان بازگشتيد، چه وظايف و مسئوليت هايي به شما محول گرديد؟
محمد داود عوده: وقتي به عمان رسيدم، من و برادر مجيد موظف به پايه گذاري بخش اطلاعات و امنيت در جنبش شديم، با کوهي از پرونده ها و اطلاعات رها شده به حال خود مواجه شديم، آنها را مطالعه و دسته بندي کرديم و بدين ترتيب بخش اطلاعات و امنيت را در جنبش و در عمان داير کرديم، سپس ابو حسن ستاد را از ما تحويل گرفت و من و مجيد به شمال رفتيم .
مجري: آيا در اينجا ميان تو و ابو حسن اختلافي بروز کرده بود؟
محمد داود عوده: نه ما تا آلان هم باهم اختلاف نداريم و در يک سازمان در کنار هم کار مي کينم، به هر روي با مجيد به شمال رفتيم و شروع به پايه ريزي بخش اطلاعات و امنيت جنبش در شمال نموديم.
مجري: چه کسي به شما دستور داد به شمال برويد؟
محمد داود عوده: ابو اياد چون او نماينده اجرايي سازمان بشمار مي آمد، البته رابطه من با ابو اياد رابطه اي مستقيم و بي واسطه بود.
ادامه دارد...