کد خبر 6321
تاریخ انتشار: ۲۲ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۷:۳۹

در طبقه بندي اختلالات شخصيت در علم روان شناسي يکي از اختلالات متداول پارانوئيد نام دارد شخصيت پارانويايي در سوء ظن، بي اعتمادي، غلط بودن قضاوت و در سازش نايافتگي اجتماعي خلاصه مي شود.

به گزارش مشرق به نقل از بولتن، در طبقه بندي DSM-IV-TR به عنوان معتبرترين نظام طبقه بندي رفتارهاي نابهنجار اولين معيار تشخيصي براي اختلال شخصيت پارانوئيد ، سوء ظن و شکِ بدون پايه و اساس به ديگران است همان نشانه اي که در رفتار مخملباف به کرات ديده مي شود. بررسي نظام شخصيتي مخملباف نشان از اختلال شخصيت پارانوئيد با نشانه هايي از شخصيت «مرزي» در کنار اختلال رواني «افسردگي» دارد.
کنکاش در پارامتر شخصيتي پارانوئيد مخملباف، نشان مي دهد حوزه و محل درگير اين سوء ظن طيف وسيعي از عناصر پيراموني مخملباف شامل اعضاي خانواده، بستگان، دوستان وهمکاران، نهاد اجتماعي، نهاد دين، نظام اجرائي کشور و... را شامل مي شود.
گاهي اين سوء ظن آنچنان حالت افراطي به خود گرفته که پيامد آن هزينه هاي جبران پذيري همچون خودکشي (البته موفق) آنهم از نوع خودسوزي براي همسر مخملباف (فاطمه ) به دليل سوء ظن شوهر به وي باقي گذاشته است. در اين زمينه معيار هفتم تشخيص اختلالات رواني تصريح دارد شخصي پارانويايي شک هاي مکرر و بدون دليل در مورد وفاداري همسر يا شريک جنسي خود دارد.
خانواده هايي که قبلاً روابط دوستانه اي با خانواده مخملباف داشتنه اند بارها مواردي از خودکشي فرزندان مخملباف گزارش کرده اند که نتيجه سوء ظن پدر به فرزندان بوده است.
فرد پارانويائي دچار تنش است و در ناايمني بسر مي برد. او اضطراب خود را در فعاليتهاي افراطي، خشم مزمن و تهاجم منعکس مي سازد معيارهايي که نشانه هاي آن در رفتار و شخصيت مخملباف به کرات ديده مي شود. رفتار و نگرش پرنوسان و متناقض او طي 40 سال گذشته گوياي اين امر است.
محسن در سالهاي نخست انقلاب عليرغم برخورداري از روحيه غيرمذهبي وبي قيدي اخلاقي اجتماعي (به دليل پرورش در محيط و خانواده اي که مسائل تربيتي و رشد در آن جايگاهي نداشت البته خانواده اي که شامل محسن و مادري که شغل آن پرستار بود و پدر هيچ وقت در آن نبود چرا که پدر محسن مدت کوتاهي در حد چند روز با مادر او زندگي کرده و سپس جدا شده بودند) سعي دارد در هيبت يک انقلابي ظاهر شود دوستان نزديک محسن نقل مي کنند او قصد تغيير وضعيت گذشته را داشت و بيشتر از آنکه به اصول نداشته خود متکي باشد درگير نقد ديگران بود. در داستانها و نمايشنامه هايش به نقد نظام سلطنتي پرداخت، بر عليه روشنفکران نوشت (داستان آقاي نويسنده)، عليه سرمايه دارها نوشت (حصار در حصار)، بر عليه چپ ها نوشت (نمايشنامه بايکوت)، بر عليه منافقين نوشت (توجيه)، عليه بني صدر نوشت، عليه حکومت و مردم آمريکا نوشت علاوه بر ديدگاهها تند رفتار افراطي نيز داشت او سعي داشت به شدت اخلاقي باشد و اين امر تا حد افراط شديدي پيش پيش مي رفت تا آن حد که با کساني که با جنس مخالف مراوده داشتند درگير مي شد و دائما روزه مي گرفت همکارانش مي گويند که در آن موقع از ترس او در مستراح سيگار مي کشيدند.
از دست دادن دوستان و همکاران به دليل هويت هاي شخصيتي متعارض، ساخت فيلمي با مضمون اعتقاد به عالم غيب و جهان آخرت (دو چشم بي سو ، توبه نصوح و استعاذه) تا کارگرداني فيلمهايي با مضامين پوچ گرايي و نيست انگاري (به نام سکس و فلسفه و يا فرياد مورچه ها)، تائيد و مشارکت در تسخيرلانه جاسوسي و عذرخواهي از حکومت آمريکا بابت اين تسخير و دستگيري اعضاي سفارت آمريکا از سوي دانشجويان ايران و... نمونه هايي از رفتارهاي افراطي و نوسان دار مخملباف ارزيابي مي شود که معطوف به بعد پارانويائي شخصيت مخملباف است همانطور که اشاره شد شخص پارانويائي اضطراب خود را در فعاليتهاي افراطي، خشم مزمن و تهاجم منعکس مي سازد.
ترک ايران، اقامت در تاجيکستان و سپس تغيير مکان به افغانستان و در نهايت فرانسه در چارچوب تنش و ناايمني و اضطراب وي که مشخصه هاي افراد پارانوئيدي است معنا مي يابد به طور حتم مخملباف در فرانسه نيز به آرامش نرسيده و به احتمال فراوان چند صباحي ديگر براي فرونشاندن اضطراب دروني که در ناخودآگاه وي موج مي زند بايد راهي بيروني از طريق تعويض مکان و انتخاب کشور ديگري براي اقامت خواهد نمود.
هر چند بر اساس گزارش دوستان و همکاران قبلي مخملباف به نظر مي رسد اضطراب مخملباف فراتر از اضطراب شخصيتهاي واجد اختلال پارانوئيد که توصيف آن گذشت است و اظهار نظر در اين زمينه که مي تواند کمک بزرگي به مخملباف کند نيازمند بررسي و مطالعه کودکي و نوجواني مخملباف دارد.
بررسي ارتباطات و مناسبات مخملباف با محيط و افراد پيراموني خود در حوزه بستگان، دوستان و همکاران نشان از عدم حفظ و تداوم هيچ يک از تعاملات دارد که خواستگاه آن از سويي سوء ظن و از طرفي نتيجه انشعابي است که مخملباف به عنوان يک فرد پارانوئيدي تصور مي کند در جهان صورت گرفته و آن چيزي که خوب است درون فکنده شده و آن چيزي که بد است به بيرون فرافکنده شده است اين نوع «ماني گري» در کانون شخصيت افراد پارانويائي است.
در مناسبات اجتماعي در حوزه فعاليتهاي گروهها، افراد پارانويائي به راحتي مورد سوء استفاده گروه ها براي تخريب گرو ه هاي رقيب قرار مي گيرد چرا که اينگونه شخصيتها براي هماهنگي بين نهاد و من و فرامن شخصيت و کاهش اضطراب دروني، به ميزان زيادي از مکانيسم دفاعي «فرافکني» استفاده مي کنند در روانشناسي شخصيت اصولاً مکانيسم دفاعي موصوف بيشتر مورد استفاده شخصيتهاي پارانويائي قرار مي گيرد و اين نوع شخصيتها موارد منفي درون خود را به ديگران و محيط نسبت مي دهند. يعني همان سوء استفاده اي که گروهها و عناصر مخالف نظام ايران در ماجراي انتخابات، از مخملباف کردند. ادعاي تقلب و کودتا در ايران در مراکز سياسي اروپا، ترجمان نارسائي شخصيت و اضطراب دروني مخملباف بود که هزينه زيادي در بر داشت.
گفتني است: روانشناسان معتقدند زندگي و بسياري از آثار سينمايي مخملباف بروز ناکامي ها و عقده هاي فروخورده رواني مخملباف است و نمادها و المانهاي آن نيز تبلور زندگي خود او است. نيست انگاري همواره در آثار مخملباف وجود دارد جهان از منظر او کريه و زشت است. روابط انساني ناعادلانه و ظالمانه و سرنوشت انسان به سوي هيچ و پوچ پيش مي رود. آدمهاي آثار مخملباف همه ناقص اند، زنها بي شوهر يا شوهر مرده اند يا تنها مانده اند (زندگي مادر وي که سه بار ازدواج ناموفق داشت)، بچه ها ناقص الخلقه اند و شخصيتها لکنت زبان دارند.
 

کودکي نحيف و سراسر بيماري مخملباف


در زندان کميته‌ي مشترک ضدخرابکاري




محسن مخملباف، فاطمه مشکيني، سميرا مخملباف و ميثم مخملباف



به همراه سميرا در کودکي و آموزش بازيگري





سميرا مخملباف به رنگ سبز!

به همراه سميرا در جشنواره‌ي کن

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس