به گزارش مشرق به نقل از فارس، روز شنبه در ويژهنامه «خاتون1» روزنامه ايران، مهمترين ضروريات دين اسلام حجاب و چادر را زير سؤال رفت. شايد نكته قابل توجه آن بخش مصاحبه با مهدي كلهر با تيتر «اين رنگ مشكي متكبرانه را ناصرالدين شاه از فرانسه به ايران آورد» بود، كه موج اعتراضات بانوان محجبه را به همراه داشت، چرا كه به راحتي عفاف و حياي زن مسلمان ايراني را زير سوال برده و با بيان اينكه «قطعاً چادر مشكي بدترين پوشش است»، نقاب از چهره خود بر كشيد، لذا به منظور شناختن اصل ماهيت و چرايي حجاب در دين مبين اسلام با حجتالاسلام و المسلمين حميد احمدي جلفايي
نويسنده كتاب «احكام حجاب و عفت در گلستان مرجعيت»، «حجاب برتر» (بررسي جايگاه چادر در حجاب اسلامي)، «چهل حديث پيرامون حجاب و عفت زنان» به گفتوگو نشستيم كه مشروح آن در ذيل ميآيد:
------------------------------------------------------------------------------------------
پوشش سرتاسري و رنگ مشكي چادر قبل از اسلام وجود داشته است
------------------------------------------------------------------------------------------
* در خصوص جايگاه چادر مشكي در زمان صدر اسلام و اينكه آيا قبل از اسلام چيزي به عنوان چادر وجود داشته است، توضيح بفرماييد؟
- در زمان صدر اسلام و قبل از آن پوشش سرتاسري و هم رنگ مشكي وجود داشته است، اين قابل انكار نيست و طبيعت قضيه اين است كه در زمانهاي گذشته و ما قبل اسلام لباسهاي سرتاسري و وسيع با دوخت كم، زياد استفاده ميشده، مثل لباسهاي امروزي در تكههاي مختلف نبودند، چرا كه صنعت نساجي ضعيف بود و صنعت رنگرزي هم در حدي نبود كه رنگهاي متنوع و جذاب به بازار ارائه دهند، لذا اين بود و نبود پوشش، بيشتر به شرايط طبيعي و اقتضاي زماني بر ميگردد، منتها اين كه بگوييم در شرع مقدس به اين پوشش توصيه شده كه از اين پوششها مردم عدول نكنند، اين يك بحث ديگري است كه جنبه فقهي دارد و پوشش سرتاسري و رنگ مشكي يك مسئله ديگري است.
پوشش سرتاسري را در كتاب«حجاب برتر» از ابعاد لغوي، تاريخي و فقهي بررسي كردهام، وقتي از چادر صحبت ميكنيم، يعني همان لباسي كه در ايران مورد استفاده قرار ميگيرد، پوشش سرتاسري يك معناي عامتري دارد كه ميتواند يك لباس واحد باشد، مثل چادر در ايران، عبايه در برخي كشورهاي عربي و با اسمهاي ديگر در برخي كشورهاي ديگر مورد استفاده قرار ميگيرد، در برخي از دورهها همين پوشش سرتاسري در دو تيكه واقع ميشده، يعني يك مقنعه بسيار بلندي بوده كه با يك روسراندازي كه دو تا روي هم، يك رونمايي مثل چادر را شكل ميدادند، اين پوشش در دورههاي مختلف وجود داشته و در زمان صدر اسلام بين زنان مسلمان نيز بيشتر رواج داشته است.
از لحاظ روايت و آياتي كه در اين مورد بيان شده، در قرآن تحت عنوان «جلباب» آمده و تقريب معنا اين است كه اين كلمه به معناي پوشش سرتاسري ميباشد، منتها هم از آيه و هم از روايات معتبري كه ميشود به آن استناد كرد، وجوب چادر بيان نشده، يعني نميشود گفت پوشش سرتاسري براي زنان واجب است، منتها يك استحباب خاصي دارد، به همين خاطر فقها بدون استثنا اين پوشش را مستحب يا پسنديده و داراي ثواب زياد ميدانند، پس نهايت مطلب اينكه حجاب سرتاسري واجب نيست، ولي حجاب برتر و پسنديده است.
------------------------------------------------------------
چادر فلسفه پوشش را در خود اجرا ميكند
------------------------------------------------------------
* پس با توجه به چه مباني و اصولي چادر قابل دفاع است؟
- در اسلام معمولاً به اسم و مصداق پوشش توصيه نكرده است، ولي اصولي براي پوشش در روايات وضع شده كه اين اصول به حكم عقل درست و پسنديده است، يكي از اصول پوشش در اسلام چه براي آقايان و چه براي خانمها اين است كه تا حد امكان پوشش بايد حجم بدن را بپوشاند، يعني آن برآمدگيهايي كه در بدن زن است كه هر چه با لباس بيشتر آن را بپوشاند و براي بيننده نشان ندهد، اين پوشش خوب است، خوب طبيعتاً چادر اين حالت افتادگي را دارد و اين فلسفه را به خوبي در خودش اجرا ميكند، لذا پوشش خوبي است، منتها به شرطي كه اين پوشش واقعاً فلسفه را در خودش اجرا كند و الا اگر كسي چادري را بر سر كند و به گونهاي به خود بپيچاند كه برآمدگي بدن پيدا شود، در واقع زن چادر نپوشيده است، پس فلسفه پوشش اين است كه تا ميتواند برآمدگي زن و لباسهاي مقطعي او و لباسهايي كه بيشتر نامحرم را به خود جلب ميكند، همه را يكجا در خودش بپوشاند و معناي جلباب همين است، «جلباب» در لغت عرب به معناي چيزي است كه هر شئ مقطعي و جزيي در تاريكي شب را بپوشاند كه اهل لغت و مفسران از ماده اين لغت همين معنا را برداشت كردند و فقها در بررسيهاي فقهي خودشان به اين رنگ مشكي چادر اشاره داشتهاند.
---------------------------------------------------------------------
مراجع تقليد رنگ مشكي براي چادر را استثنا كردهاند
---------------------------------------------------------------------
* با اين اوصاف بهترين رنگ چادر همان مشكي است يا رنگ ديگري بايد جايگزين شود؟
- كلاً در مورد رنگ پوشش سرتاسري بيشتر نويسندگان يا مغالطه كردند يا از حدس و گمانهايي براي خودشان نظريه ساختند، اينكه برخي نويسندگان كه كتابي در اين زمينه نوشتهاند و فكر ميكنند رنگ پوشش سرتاسري زن بايد مشكي باشد و غيرمشكي اشكال دارد، را قبول ندارم، چون دليلي وجود ندارد كه اينكه ما بگوييم در تاريخ صدر اسلام، يك عدهاي از زنان سياه ميپوشند، دليل نميشود، چيزي را واجب كنيم، در آن زمان در ميان مردم عربستان اقتضاي ملت آنها و اقتضاي زمانهاي كه در آن زندگي ميكردند، رنگ مشكي زياد استفاده ميكردند، البته در جاهاي ديگر هم زياد از رنگ مشكي استفاده ميشده، اين يك بحث تاريخي است ،ولي اينكه در عالم واقع بگوييم چادر به رنگ مشكي موجب جذابيت بيشتر و يا كمتر ميشود، اينها بحثهايي است كه ميشود در مورد آن مطرح كرد، ولي حكم شرعي را وقتي ميتوانيم براي مسئلهاي بار كنيم كه دليل داشته باشيم، يعني بايد بررسي كنيم كه آيا از زبان روايات و اهل بيت عليهمالسلام به اين رنگ پافشاري و توصيه شده است يا نه؟
بله! دليل در روايت هست و در ذيل برخي از آيات از ناحيه مفسران بيان شده كه بيشتر زنان صدر اسلام پوششان به رنگ مشكي بوده و در جامعه پذيرفته شده است، ولي آيا اسلام عنايتي به اين پوشش داشته است يا نه؟ بنده هيچ دليلي با نهايت تفحصي كه انجام دادهام و در كتاب «حجاب برتر» مورد بحث قرار دادهام، هيچ دليل معتبري كه نشان دهد كه اهل بيت عليهمالسلام عنايتي به اين رنگ براي پوشش زن داشتند، اين پذيرفته شده نيست، توجه به اينكه لباس مشكي را اهل بيت عليهمالسلام به صورت مطلق مكروه دانستهاند اما در مورد چادر مشكي زن، فقها و مراجع تقليد در اين خصوص گفتهاند، استثناء است و اشكالي ندارد، اين استثنا در روايت هيچ سندي ندارد و مراجع به حساب برخي منابع عقلايي اين فتوا را دادهاند، منتها از لحاظ تاريخي شبههاي كه بعضي از نويسندگان در مورد پوشش سرتاسري و رنگ آن مطرح كردند و اولين شبهه كنندهاي كه اين شبهه را مطرح كرد، «فاطمه خاتمي» بود كه بعدها ديگران اين را از او گرفتند و آن را نشر دادند.
در كتاب «حجاب برتر» اين شبهه را آوردهام و جواب مفصلي به آن دادم، شبهه «سرتاسري و رنگ مشكي از زمان قاجاريه آخوندها وارد ايران كردند و به زنان توصيه كردند كه اين رنگ را بپوشانند، به خاطر مبارزه با انگليس و با كشورهايي بوده كه ميخواستند صنعت نساجي را با تكيه بر تنوعطلبي بر امور پوشش اختصاص دهند، جبهه گرفتند و اين بساط را راه انداختند» را مطرح كردند و اين گونه استناد كردند، منتها حتي از اديان ديگر در كتابهاي مقدس مسيحيان، يهوديان، تورات و انجيل نقل قولهايي را در اين كتاب آوردهايم كه بيان ميكند، در زمانهاي گذشته حتي ما قبل اسلام، پوشش سرتاسري بين بانوان رايج بوده، بلكه در بعضي دورهها و در برخي ممالك زنان به اين پوشش سرتاسري التزام داشتند، حتي تصاويري از دوران هخامنشيان، ساسانيان و از آثاري كه در موزههاي ديده ميشود، كاملاً نشان ميدهد كه هم پوشش سرتاسري و هم رنگ مشكي در ميان زنان گذاشته، رايج بوده و اين ادعا كاملاً بي اساس است و حتي بر عكس اين در تاريخ مشاهده ميشود، يعني درست از زمان قاجاريه به بعد مبارزه عليه حجاب سرتاسري و رنگ مشكي اتفاق افتاده است.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
جاسوسان انگليسي در زمان ناصرالدين شاه براي محو چادر مشكي در ايران تلاش ميكردند
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
لذا در اسناد تاريخي آن دوره تاييد شده كه جاسوساني كه از انگلستان به ايران ميآيند، يكي از جاسوسان انگليسي به نام «مستر همفر» كه در دوره ناصرالدين شاه مرتبط با همين موضوع درايران فعاليت ميكرد در گزارشي به اربابان خود چنين مينويسد «در مسأله بيحجابي زنان بايد كوشش فوق العادهاي به عمل آوريم تا زنان مسلمان به بيحجابي و رها كردن چادر مشتاق شوند؛ بايد با استفاده شواهد و دلايل تاريخي اثبات كنيم كه پوشيدگي زن از دوران بني عباس متداول شده و مطلقاً سنت اسلام نيست، مردم همسران پيامبر را بدون حجاب ميديدهاند و زنان صدر اسلام در تمام شئون زندگي دوش به دوش مردان فعاليت داشته اند ... پس از آن كه حجاب با تبليغات وسيعي از ميان رفت، وظيفه مأموران ما آن است كه جوانان را به عشق بازي و روابط نامشروع با زنان تشويق كنند و بدين وسيله فساد را در جوامع اسلامي گسترش دهند ...» و تصريح مي كند كه در ايران، فلسطين، لبنان، عراق، پاكستان و افغانستان در تلاشيم اين پوشش سرتاسري و رنگ تيره پوشي را از ميان زنان برداريم، يكي ديگر از اهداف آنها اين بود كه از آنجايي كه زنان ايراني در جامعه خيلي رنگارنگ نميپوشيدند، توليدات پوشش آنها كه وارد ايران ميشد، در دستشان ميماند و كسي نميخريد، لذا سعي كردند با رواج تنوع پوشي در ايران، تقاضا براي محصولات نساجي مخصوصاً انگلستان زياد شود.
«مستر همفر» در نامه تصريح ميكند كه ما ميخواهيم مردان و زنان را به عشق بازي و به روابط نامشروع با يكديگر تحريك كنيم تا اينها مشغول عشق بازي و فساد شوند تا قدرت مقابله با تهاجم غربي را از دست بدهند و در اين هنگام راحتتر بتوانيم در مرزها نفوذ كنيم و در سياستهايشان دخالت كنيم، بنابراين اين ادعايي كه فاطمه خاتمي مطرح كرد و بقيه كوركورانه آن را گرفتند و نشر دادند، بي اساس است، چرا كه قراين تاريخي گواه خوبي در رد اين ادعاست.
-------------------------------------------------------------------
لزوم طرح اصول پوشش اسلامي براي مقاطع مختلف
------------------------------------------------------------------
* آيا با وجود چادر مشكي، حضور چادرهاي رنگي نظير طوسي، آبي و زرشكي قابل نشر و طرح هست، آن گونه كه از شواهد بر ميآيد برخي در تلاش هستند اين رنگها را جايگزين رنگ مشكي كنند؟
* با توجه به همه بررسيهاي كه روي حجاب سرتاسري و رنگ پوشش دادم و آنچه كه از مجموع آيات و روايات اسلامي برداشت كردم، در كتاب «حجاب برتر»، به همه نويسندگان توصيه كردم كه به جاي اينكه دست روي اين موضوع كه چادر باشد يا مانتو يا چادر مشكي باشد يا رنگي بگذارند، بياييم روي اصول پوشش اسلام بحث كنيم، اگر ما اصول را از اسلام بپذيريم و بگوييم اسلام براي پوشش زن اين چند اصل را قائل است، حال در هر زماني ممكن است لباس اختراع شود، اگر اين اصول را در خودش داشت، اسلامي است و اگر برخي از اين اصول را در خودش نداشته باشد، غير اسلامي ميشود.
يكي از اصلها اين است كه لباس زن و حتي لباس مرد تا حدودي نبايد به بدن آنچنان بچسبد كه جاهاي مواقع حساس بدن را نشان دهد كه اين اصل در آيات و روايات به آن پافشاري شده است،. حالا اين چادرهايي كه اختراع و توليد ميشوند و يا چادرهايي كه تا به حال بوده، بدن زن را نپوشاند، بلكه بيشتر نمود دهد، اين شرعي نيست، لذا هر لباسي كه اين اصل را بيشتر در خود جاي دهد، مستحبتر و هر چه كمتر به آن بها دهد، مكروهتر ميشود، كماكان كه بسياري از پوششهايي كه مردان، پسران و جوانانها استفاده ميكنند، از اين باب است و اينها طبق اين اصل از لحاظ شرعي اشكال دارد.
اصلي ديگر اينكه، هر چقدر لباس زن جذابتر باشد و مورد تحريك نامحرم شود، اشكال دارد و هر چه اين اشكال را كمتر در پوشش داشته باشد قطعاً پسنديدهتر است، يك اصل ديگر انگشت نما بودن لباس است كه اين خود به خود موجب ميشود، نامحرمي كه از روبروي زن رد ميشود، يك نگاه به قد و بالاي زن بياندازد، اين لباس اشكال دارد، از ديگر اصول ميتوان به لباسهايي اشاره كرد كه نماد كفر است، منتها نه اينكه لباسهايي كه غربيها ميپوشند يا غربيها توليد ميكنند، بلكه مراد لباسهايي است كه نماد كفار است، هر كسي كه اين لباس را بپوشد به نوعي ترويج فرهنگ ضد اسلامي را ميكند.
------------------------------------------------------------------------------------
پرداختن به فلسفه حجاب قبل از بيان محدوده حجاب ضروري است
-----------------------------------------------------------------------------------
* در نوزدهمين دوره نمايشگاه بينالمللي قرآن بخشي به عنوان حجاب و عفاف داير شده است، در اين بخش به جاي اينكه به تبيين مساله حجاب و چرايي آن پرداخته شود، بيشتر محل عرضه فروش محصولات حجاب بوده است، به نظر شما اين گونه اقدامات باعث اثر معكوس در جامعه نميشود و به اصل حجاب ضرر نميرساند؟
-بنده اعتقادم اين است كه قبل از اينكه بياييم از چگونگي حجاب و محدوده حجاب سخن بگوييم، بايد از فلسفههاي حجاب بحث كنيم، اولين شخصيت گرانقدري كه در اين زمينه دست به قلم شد و برخي فلسفههاي حجاب را به رشته تحرير در آورد، مرحوم شهيد مطهري است كه در كتاب «حجاب»، از چندين فلسفه مهم حجاب كه در آيات قرآن و روايات اشاره شده بود، به آنها پرداخت، منتها اين به عنوان سرمشق قصه بود و انتظاري ميرفت، محققان در اين زمينه بيشتر تامل كنند و در آيات و روايات، فلسفههاي نقلي و عقلي اين پوشش را استخراج كنند و تبيين كنند، منتها اين كار ضعيف صورت گرفته است.
در اين خصوص، چند تا موضوع را بايد از هم تفكيك كنيم، يكي اينكه در طول تاريخ مخصوصاً در زمان مشروطيت نويسندگان عصر مشروطي، نويسندگان روشنفكر مآبان عصر مشروطي يك نابساماني در عرصه مطالعات حجاب و عفت ايجاد كردند كه اين نابساماني موجب شد كه ترديد در ذهن مكلفان ايجاد شود و عدهاي را به تسامح اين قصه راضي كنند، به عنوان مثال برخي شعراي عصر مشروطي و نويسندگان و روزنامهنگاران در دوران پهلوي بحث حجاب را با عفت درآميختند و يك مغالطهاي در اين عصر ايجاد كردند كه يا حجاب را فداي عفت كردند يا عفت را فداي حجاب، در اينكه در اسلام دو تا حكم داريم كه يك حكم متوجه عفت و يك حكم متوجه حجاب است، در زمينه حجاب نيز يك عده كيفيت حجاب را فداي محدوده حجاب كردند، يك عده به بهانه اينكه فلاني عفت دارد، حجاب را زير سؤال ميبرند و ميگويند به حجاب نيازي نيست، اين شبيه اين به اين ميماند كه ميگويند، فلاني نماز نميخواند، منتها دلش پاك است، تقريباً مشابه همين مقايسه در اينجا اتفاق افتاده است، حجاب شامل رفتار و كردار زن، نگاه زن، گويش زن، نوع اختلاط زن با نامحرمان، به طور كلي متوجه رفتار، كردار و عملكرد زن در جامعه و در مواجهه با نامحرمان كه اين هم چند بخش دارد.
اسلام فلسفهها و حكمتهايي از حجاب دارد، يك حكمت بسيار مهمي كه در ادامه آيه جلباب آمده و مرحوم علامه طباطبائي اولين شخصي است كه اين استفاده را به نام خودش ثبت كرده، اين است كه پوشش و حجاب زن در اسلام براي امنيت خود زن است، از اين آيه شريفه علامه طباطبائي استفاده كرده، هرچه زن در جامعه پوششاش تحريك كننده نباشد، نامحرمان جرأت تعرض، متلك گفتن و مزاحمت كمتر به خودشان ميدهند، بنابراين هر حدي كه زن از ناحيه حجاب و پوشش خارج شود، امنيت خودش را زير سؤال برده و به نامحرمان و مزاحمان جرأت مزاحمت داده است.
حكمت قرآني ديگر حجاب با استفاده از آيه «الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ» مطرح ميشود كه حجاب موجب موفقيت زن در امر زوجيابي و ازدواج ميشود، معمولاً هر جواني كه ميخواهد ازدواج كند در مرحله تصميمگيري و انتخاب دنبال زنهايي ميرود كه همعقيده و هم مسلك خودش است، معمولاً اين گونه است كسي كه تقيد به شرع ندارد، دنبال دخترهايي ميرود كه آنها نيز تقيد به شرع ندارند و معمولاً جوانهايي كه شخصيت دارند به دنبال زنهاي با شخصيت ميروند، از اين همساني آيات استفاده ميشود كه خود مسئله پوشش مؤيد موفقيت در امر زوجيابي ميشود، در عالم واقع ما ميبينيم معمولاً اين قصه اتفاق ميافتد و بيشتر زنهايي كه در امر ازدواج ناموفق شده، در دام مردان هوسران و بدون قيد و بند گرفتار شدند، زنهايي هستند كه فريب نفس خود را خوردهاند و فكر كردند هرچقدر به خودشان برسند و از دايره حجاب و عفت خارج شوند، زود شوهر پيدا ميكنند و اين در حالي كه يك شوهر لاابالي و بيقيد و بند نصيبشان ميشود و بعد از ازدواج پشيمان شدند، فلسفه ديگري كه نياز به تبيين بيشتري دارد،اينكه هرچه زنان در جامعه پوششان اسلاميتر و تحريككنندگي كم باشد، باعث ميشود هم زنان و هم مردان شهوت از دايره زناشويي به جامعه بروز پيدا نكند و گروه زنان و مردان از لحاظ رويكرد شهوت و وسوسههاي نفساني سالمتر بمانند، قرآن به بيان اثر اين حكمت به صورت «ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ» بيان ميكند كه در نتيجه رعايت حجاب و عفت، موجب پاكي قلوب زنان و مردان ميشود.
--------------------------------------------------------------------------
كساني كه اصل حجاب را زير سوال ميبرند، مرتد هستند
--------------------------------------------------------------------------
* به نظر شما با كساني كه در امر حجاب و عفاف در جامعه به ايراد شبهات ميپردازند و مغالطه ميكنند، چگونه بايد رفتار كرد؟
- يك اصل فقهي داريم كه همه مراجع در آن اتفاق نظر دارند و من در كتاب «احكام حجاب و عفاف در گلستان مرجعيت» در طي 14 فصل همه نظرات مراجعي كه الان مطرح هستند، تقريباً آوردهام، اينكه همه فقها فتوا دادهاند، اگر كسي عمداً اين امر ضروري دين در خصوص حجاب را منكر شود يا يكي از اصول مهم اين اصل را منكر شود و زير سؤال ببرد، اين مرتد است و از دايره دين خارج شده است، خوب از اين اصل، قانون ميتواند از آن استفاده كند، يك وقت برخي از افراد در مسائل جزئي حجاب با هم بحث ميكنند، دليل ميآورند و با اصول پذيرفته شده در عالم استنباط، نظريهپردازي ميكند، بسياري از نويسندگان، روشنفكر مآبان ديگر ميآيند نظريه پائين را ميگيرند و همينطور پخش ميشود و در بسياري از موارد نظريهپردازان مغرض و بيمار نسبت به نشر اين مطالب راضي هستند و ميخواهد فقط يك فضايي را پيدا كنند و آب را گلآلود كنند، خوب كساني كه اين هدف را دارند، به نظر من قانون شديداً ميتواند با آنها برخورد كنند.
يكي از آفتهايي كه ما علاوه بر اينكه دنبال فلسفههاي حجاب و عفت باشيم، بايد دنبال ريشههاي بيحجابي هم باشيم، ريشههايي كه موجب گسترش روزافزون بيحجابي و بيعفتي در جامعه ميشود. بايد شناسايي شود و عوامل بازدارنده مناسب با اين ريشهها را به مرور زمان از ناحيه حكومت اسلامي اتخاذ شود. به نطر بنده يكي از ريشههايي كه در گسترش بيحجابي و بيعفتي در دهههاي اخير نقش داشته همين شبهاتي است كه از طرف برخي خوديها منتشر شده است.
بنده اعتقاد دارم شبهاتي كه در ماهوارهها از ناحيه كفار، از ناحيه ضد دينها در كشورهاي خارجه انتشار پيدا ميكند، مردم ايران خيلي به آن اهميت نميدهند و بها نميدهند، چون ميدانند در اصل ايمانشان مشكل دارند،. مردم ايران و جوانان از كساني منحرف ميشوند كه آ»ها حالت خودي دارند و در متن حكومت اسلامي و در رشتههاي حساس اداره جامعه اسلامي هستند و ايت قبيل افراد يك شبهه بدون چكشكاري، بيپايه و اساس مطرح ميكنند و چون برخي شبهات از ناحيه يكي از بستگان مسئولين درجه يك اتفاق ميافتد و به همين خاطر قانون نميتواند با آن برخورد كند و زيرا يك محدوديتهايي براي برخورد دارد و شبهه «قطعاً چادر مشكي بدترين پوشش است»، از طرف كسي مطرح شده كه نه روايت بلد است، نه آيه خوانده و نه با فقه آشناست و نه حداقل با علوم اجتماعي آشناست، يك شخصي است كه در اين زمينه شرايط لازم براي نظريهپردازي را ندارد و نويسندگان هم گاهي وقتي اين شبهه تاثيرش را ميگذارد، دست به قلم ميشوند مثل شبههاي كه از طرف فاطمه خاتمي در يك نشريهها بيان شده بود، به نظر من قبل از اينكه با افراد مكلف در كوچه و بازار برخورد كنند، با اين افراد بايد برخورد كنند و در اينجا مجلس ميتواند با تصويب لايحه و طرح در برخورد با نظريهپردازان مغرض و شبهه آفرين وارد ميدان شود.
کد خبر 62161
تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۳:۵۶
- ۰ نظر
- چاپ
نويسنده كتاب «حجاب برتر» با رد ادعاي مهدي كلهر مبني بر ورود چادر مشكي از زمان ناصرالدين شاه به ايران، با اشاره به روند تاريخي اين قضيه، مبارزه عليه حجاب سرتاسري و رنگ مشكي را حاصل دوران حكومت ناصرالدين شاه دانست.