کد خبر 60995
تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۸:۱۲

در سريال مختار هر دو نوع جنگ(نرم و سخت) به شكل تمام عيار و همگام با هم از سوي دو طرفِ خير و شر داستان در جريان است. هم بسته سياستي جبهه شر بسته كاملي است و همه نوع سياست و برنامه‌اي در آن پيش‌بيني مي‌شود و هم بسته جبهه‌ي خير...

به گزارش مشرق به نقل از فارس، تحليل راهبردي سريال مختارنامه از يك سو براي ارزيابي خروجي اصلي اين سريال و ميزان تطبيق اين خروجي با نيازهاي اساسي جبهه ي فرهنگي انقلاب اسلامي ضروري است و از سوي ديگر براي ارزيابي قدرت اين سريال در رمز گشايي نمادين از سياست‌ها و راهبردها، اهداف و برنامه‌ها و ابزارها و شيوه‌هاي دشمن و جبهه ي معارض انقلاب اسلامي لازم است. اين تحليل راهبردي نشان مي‌دهد كه حركتي انقلابي‌، چگونه ايجادشده، مؤلفه‌هاي اصلي گفتمانش چيست‌، چگونه استمرار مي‌يابد و چگونه بايد براي جلوگيري از تبديل شدن به ضد خودش از آن محافظت كرد.
نكات ذيل عناصري هستند كه توجه جدي و عمل به آنها هم براي پيروزي و استمرار انقلاب اسلامي ايران تعيين‌كننده بوده است و هم براي قيام‌هاي جاري منطقه سرنوشت‌ساز خواهد بود و هم نوع بشر به آن نياز دارد.
۱ - در ايجاد و استمرار انقلاب‌ها و قيام‌ها عنصر اراده را تعيين‌كننده دانستن:
بيان مستقيم، قابل فهم، روان، عميق، واقعي، هنرمندانه، قوي و در عين حال پيچيده، چند بعدي و معرفت افزا از "تعيين‌كننده بودن عنصر اراده و خطر پذيري و شجاعت " در قيام مختار، براي ايجاد تحول و انقلاب و استمرار آن.
زندان، شكنجه، تبعيد، تحريم، شهادت نزديكان و ياران و حتي خيانت برخي، اراده‌ي قوي مختار در ايستادگي بر سر مواضع اصولي تا آخرين نفس را نه تنها متزلزل نمي‌كند بلكه هر چه قيام پيشتر مي‌رود اراده‌ي او قوي‌تر مي‌شود. در جايي مختار مي‌گويد: "من به مقاومت خود تا شكست كامل دشمن ادامه خواهم داد " و در جايي ديگر در پاسخ به برخي از شكاكان به حقانيت قيام مي‌گويد: " من حجت تمام كردم باشد تا خداوند مرا از همكاري شكاكان و بد دلان بي‌نياز سازد " حتي عبدالله ابن زبير نيز در جايي كه از شكست اراده ي مختار مأيوس مي شود به مختار مي گويد: " كسي كه به شمشير خدعه نشكند به هيچ شمشيري نمي شكند " خطاب پاياني مختار به مادرش نيز چنين است : " مباد بر مرگ من بي تابي كني يا گريبان چاك كني و ناخن بر صورت بكشي . سرم را بر نيزه ديدي ، گردن فراز كن ، سينه ستبر بايست و سروده بخوان ، سروده اي كه در وصف فاتحين مي خوانند "
۲- براي اتحاد و يكپارچگي نقش و اهميت حياتي قائل بودن و با قاطعيت مرزبندي با دشمن را حفظ كردن و به وعده‌هاي الهي ايمان سرشار داشتن:
بيان عميق و باور پذيرِ «نقش و اهميت حياتي وحدت و يكپارچگي و حفظ مرزبندي با دشمن و ايمان سرشار به وعده‌هاي الهي» به ويژه در مواقع خطر و هجوم دشمن.
جنگ مختار با ابن زياد و قاتلين امام حسين عليه السلام و همزمان روشنگري و حمايت از قيام توّابين در حالي كه توّابين مختار را تشنه? قدرت مي‌پنداشتند و او را در مقابل زبيريان و يزيديان تضغيف مي‌كردند، همچنين جلوگيري مختار از در گرفتن دعوا ي عرب و عجم و تذكر و ايمان به وعده‌هاي الهي از جمله شاخص‌هاي اصلي قيام مختار است. در يكي از قسمت‌ها مختار مي‌گويد: «يا لثارات الحسين، اين شعار انسان‌هاي آزاده است چه عرب چه عجم...» و در آخرين خطابه، به يارانش مي‌گويد: «يا ايهاالذين آمَنوا آمِنوا، به شما قول مي‌دهم چنانچه با‌‌ همان نيات روزهاي نخستين قيام شمشير بزنيد پيروزيد... تزوير به شما امان مي‌دهد تا مقاوتتان را بشكند، پس از غلبه، شك نكنيد، گردنتان را خواهد شكست»
۳ - ايجاد دشمني و اختلاف را سياست دائمي دشمن دانستن:
تبين ملموس و مؤثر "سياست دشمن در ايجاد دشمني و اختلاف ميان مسلمين " از طريق تعميق جاهليت و تحريك و تقويت تعصبات قومي، قبيله‌اي و ناسيوناليستي.
ماجراي كشته شدن كيان ابوعمره و ياران ايراني‌اش در جنگ با زبيريان در اثر غلبه جهل و تعصب عربي فرماندهي سپاهيان مختار بر اخوت اسلامي. مختار در جايي مي‌گويد: "براي من وفاي عجم ذخيره‌ي روزهاي بي‌وفايي كوفيان بود گرچه غفلت مرحوم بن شميط اژدهايي شد و ذخيره‌ي روزهاي سخت قيام را بلعيد اما هنوز نيروهاي نامريي وجود دارند... " و در جايي مي‌گويد: " بحث برتري قوم و نژاد حتي اگر به شوخي، مال اشرافيت عرب و عجم است نه پيروان خاكي و مخلص علي ... عرب و عجم هردو مخلوق يك خدايند و برادرند و برابر . برتري به ديانت است. "
امروز نيز يكي از سياست هاي دشمن براي ايجاد دشمني و اختلاف در خاورميانه و جلوگيري از الگوپذيري ملت هاي منطقه از ايران سياست ايران هراسي است كه استقبال چشم گير مردم منطقه به ويژه كشورهاي عربي از سريال مختارنامه ضمن ايجاب ضرورت توليد چنين سريال هايي و ايجاد بستر هاي همگرايي و دوستي ميان ملت هاي منطقه با ايرانيان و انقلاب اسلامي، پاسخي بسيار نرم ، روشن گر ، قاطع ، مؤثر ، عميق و نافذ به اين سياست محسوب شده و تبليغات ، دروغ پردازي ها ، شايعه پراكني ها ، تهمت زني ها و جنگ رواني دشمن عليه جمهوري اسلامي را به شكل مؤثري خنثي مي كند.
۴ - نگاه توأم به بُعد عقلاني، معنوي و عدالتي مكتب اسلام ناب داشتن:
بيان مناسب ضرورت و درستي اين نگاه و آثار سوء عدم توجه به يكپارچگي و در هم تنيدگي اين ابعاد و مفاهيم . در اين ارتباط سه گروه در سريال مختار نامه به شكل واضحي معرفي شده اند . يكي زبيريانِ كه با عقل گرايي و منفعت گرايي صِرف ، بي توجه به معنويت و عدالت ، مذهبي تشريفاتي داشتند و به اقتضاي منافع شان حتي با قاتلين فرزند پيامبر نيز كنار آمده و متحد شدند و صف شان را از دشمنان اسلام و اهل بيت پيامبر جدا نكردند ، ديگري جريانِ سليمان بن صُرد خزاعي و توّابينِ كه با ساده لوحي ، بي بصيرتي و معنويت گرايي صِرف و بي توجه به عقلانيت و عدالت ، به مختار بد گمان شدند و در شرايط فتنه سكوت كردند و پشت قيام مختار را خالي كردند و حتي بازماندگان ايشان بعد ازجنگِ عين الوَرده با وجود اين كه برادري مختار و حمايت مختار از ايشان براي شان اثبات شده بود بدليل كج فهمي ، مجدداً از مختار جدا شدند و تا آخرين لحظات عمر در صف دشمن در كنار امثال شمر در مقابل مختار در كوفه جنگيدند و وقتي بيدار و پشيمان شدند كه ديگر فرصت جبران نداشتند . در واقع توابين نه سكوت شان به موقع بود و نه قيام شان به موقع و هماهنگ با مختار . در يكي از قسمت ها ساده لوحي ، كج فهمي و بي بصيرتي توابين در قالب رفتار و شخصيت رُفاعه ابن شداد كه از بزرگانِ توابين است به خوبي تبين شده است . بعد از جدا شدن مجدد رفاعه از مختار و پيوستن اش به دشمنان مختار ، شمر پس از نمازي كه به امامت رفاعه خوانده اند مي گويد : "جناب رفاعه بايد اعتراف كنم امشب خاضعانه ترين نماز عمرم را خواندم خدا عمرت دهد كه باني خير شده اي اجماع امشب ما كافر كُش است ". و رفاعه به شمر مي گويد : " خدا نيامرزد مختار را كه با نيات پليدش به خون خواهان حسين خيانت كرد و مثل مني را در كنار مثل شمايي قرار داد ... في الحال مختار دشمن مشترك من و شماست ... " و ديگري مختار كه نشان مي داد داراي شخصيتي عميق ، پيچيده و ذوابعادي است و به هر سه بُعد توجه دارد هر چند در سريال بُعد عقلانيت مختار برجسته تر نشان داده شده بود )
۵ - ارزش هاي مطلق و ارزش هاي نسبي را شناختن وصحيح پياده كردن و دوستي و دشمني را ارزش نسبي ، و توجه توأم به اصول و محكمات و مصالح را معيار تعيين اين نسبت دانستن:
تبين ظريف ارزشِ نسبي صلحِ تاكتيكي با دشمن فرعي و بالقوه نظير آنچه مختار با زبيريان تا قبل از اتحاد زبيريان با قاتلين امام حسين (ع)، براي ضربه زدن به يزيديان انجام داد و ارزشِ مطلقِ مجازاتِ عدالت خواهانه ي قاتلين امام حسين (ع) كه به دست مختار صورت گرفت.
۶ - شناخت تكليف شرعي و التزام به عمل به آن و نتيجه را دست خدا دانستن و در عين حال از كيد دشمن و فريب خوردگان و جُهّال داخلي غافل نبودن:
تبين مفهوم تكليف شرعي و اهميت حياتي عمل به آن و تأثير آن در جلوگيري از انحراف و اختلاف و تبين مفهوم اخلاص به معني انجام آنچه كه تكليف الهي انسان است .نظير آنچه كيان ابو عمره ، عليرغم نظر درست و كارشناسانه اش و شناخت كيد دشمن و خطر فريب خوردگان و جُهّال داخلي ، در حروراء انجام داد و به دستورِ بن شُمَيط فرمانده ي سپاه مختار با ياران ايران اش از اسب هايشان پايين آمده ، و با عِلم به خطاي محض بودن دستور بن شميط ، و تنها براي حفظ مصلحت بزرگ تر و بازي نكردن در زمين دشمن ، پياده به ميدان جنگِ با زبيريان رفت و به شهادت رسيد . دستوري كه بن شميط ، تحت تأثير وسواس جاهلي و ضد عجمي بن وهب - يكي از افسران سپاه مختار - و در سوء ظن به كيان و ايرانيان صادر كرد و وقتي اين سوءظن براي اين فرمانده ي ساده لوح ، نفوذ پذير و ضعيف النفس برطرف شد كه سپاه مختار شكست سختي از زبيريان و نيرنگ ظريف و پيچيده ي مُهَلَّب - مغز متفكر زبيريان - خورد و خدعه ي جنگِ عرب ، عجمِ مهلب به لطف خطاي فاحش بن شميط كارگر افتاد و براي بن شميط چاره اي جز اقرار به خطا و خيانت و حماقت و پشيماني باقي نگذاشت .
۷ - ثبات قدم و استقامت به خرج دادن و پاي حرف درست و حق ايستادن:
بيان اين كه در هر قيام و انقلابي ، ايستادگي و پايداري بر مواضع اصولي ، ارزش هاي مطلق ، محكمات ، خطوط ، سياست ها و جهت گيري هاي اصلي به معني پاي حرف درست ايستادن و ضامن حفظ هويت ، اصول ، استمرار ، بقا و جلوگيري از استحاله و انحراف يك قيام و انقلاب است . در سريال مختار اين معنا تا آخرين قسمت برجسته ماند و حتي قسمت به قسمت به موازات افزايش فشارها بر قيام ، برجسته تر شد . حرف هاي اصلي از جمله اصرار و ايستادگي بر : قاتلين امام حسين (ع) را قصاص كردن ، با دشمن مهاجم كنار نيامدن ، مردمي و غير وابسته به باندهاي قدرت و ثروت بودن ، اخلاقي ، قانوني ، عدالت خواهانه و انقلابي عمل كردن و اسلام را مدار اصلي و ارزش محوري و پايه در اداره ي امور قرار دادن ، در همه حال رضاي خدا را در نظر گرفتن ، از آفت اشرافي گري بركنار ماندن ، تشنه ي قدرت نشدن ، شيفته ي عدالت و خدمت بودن ، حامي مظلومان و مستضعفان بودن ، بر اساس حكمت و مصلحت و عزت و با عقل و تدبير و شجاعت و اعتماد به نفس تصميم گرفتن ، به امداد الهي توكل و توسل كردن و به خدا اعتماد پايان ناپذير داشتن ، براي معنويت و راز و نياز با خدا اهميت اساسي قائل شدن و با مخالف ، معاند و دشمن ، هر يك به نحو مقتضي رفتار كردن ، مواردي بود كه به خوبي و با هنرمندي در سريال مختار جا اندازي شده بود.
۸ - اعتماد به نفس داشتن، مبتكر ، دشمن شناس،انعطاف ناپذير و بي اعتماد به دشمن مهاجم بودن و در مقابل دشمن و حربه هاي گوناگون اش منفعل نشدن:
اين ويژگي ها كه ويژگي هاي يك شخصيت محكم و قابل اتكا و پيش برنده در هر حركت سرنوشت ساز و تاريخ سازي است در تمام طول سريال به نحو جذاب ، زيبا و باور پذيري در مختار و كليت حركتش مشاهده مي شد. از رويارويي با نام آوران جنگي عرب هم چون حصين بن نمير ، حَطَب ، مشهور به فارِسِ يل يل شام ، حرمله و يحيي بن زمزم گرفته تا استقامت در زندان ابن زياد و صلابت برخورد با عبدالله بن زبير در كاخ اش و حفظ صلابت در عين عطوفت در ارتباط با دوستان و نزديكان و خادمين.
۹ - بي‌اخلاقي و قانون‌شكني به اسم انقلابي‌گري و عدالت، را تخطئه كردن و از تبديل شدن عدالت و عدالت خواهي به ضد خودش جلوگيري كردن:
بيان اينكه انقلابي بودن و عدالت خواهي نه تنها با قانوني و اخلاقي عمل كردن منافاتي ندارد بلكه قانوني و اخلاقي عمل كردن عين انقلابي بودن و عدالت خواهي است . به عنوان مثال در قالب بحث بين مختار و رُفاعه بن شَدّاد - يكي از بزرگان توّابين و از نزديكترين دوستان سليمان بن صرد خزاعي - به اين مفهوم ، صورت بخشيده شده است.آنجا كه مختار عده اي از علويان يمني را به جرم قتل پدر و فرزندي ظالم كه نسبت به علويان ظلم زيادي كرده بودند ، به زندان انداخته و رفاعه كار دوستان اش را به نام انقلابي گري و عدالت ، توجيه مي كند و نگاه درست مختار را زير سؤال مي برد و مختار زير بار ايجاد هرج و مرج و اينكه هر كس در هر جا بدون محكمه ، حكم صادر كند و خودش هم حكم را اجرا كند نمي رود و به شدت اين گونه نگاه به عدالت را تخطئه مي كند و به رفاعه مي گويد " هيچ وقت ضرورت هاي زمانه را درك نكرديد ... هيچ وقت بر صراط عدالت حركت نكرديد ، نه در عين الورده - محل جنگ توابين با سپاه ابن زياد - نه در كربلا و نه امروز ، هميشه يا افراط كرديد يا تفريط ... در كاري كه در آن جاهليد و علم نداريد دخالت نكنيد و فتواهاي صد من يك غاز ندهيد. "
۱۰ - نسبت به ظلم و نا امني و تجاوز اوباش به مردم بي‌تفاوت نبودن و از حضور در ميان مردم بويژه در مواقع نياز و استغاثه‌ي مردم نهراسيدن:
در قسمتي ديگر وقتي عامل داخلي وابسته به دشمن - ابن حُر - برخي مأمورين نيازمند و ضعيف النفس دارالشرطه ي مختار را مي خرد و براي ايجاد نارضايتي ، يأس و نااميدي و تحريك مردم عليه قيام و حكومت مختار و تضعيف حمايت مردم از مختار ، به حريم خصوصي مردم تجاوز مي كند و با ايجاد ضرب و شتم و رعب و وحشت و تخريب اموال ، شهر را به آشوب مي كشد و مردم از اين بابت به شكايت از حكومت مختار برمي خيزند مختار مي گويد: " راه را باز كن شُرطه... بيا جلو همشيره ، تُف كن به صورتم " و زن كوفي كه تحت تأثيرِ غيرت و تأثّر مختار قرار گرفته مي گويد : " دهانم بشكند " و بعد مختار خطاب به ياران اش مي گويد : "ما يا عرضه داريم از جان و مال مردم حفاظت كنيم يا نداريم ، نداشته باشيم بهتر است بريم بميريم "
۱۱ - به اشتباه خود اعتراف و از غرور دوري كردن، خود را بي‌عيب ندانستن، انتقادپذيربودن:
بيان بزرگي مختار درقالب اعتراف او به اشتباه اش راجع به برخي ياران اش و نيز ضرورت مراقبت دائمي و تقواي فردي و جمعي . يكي ابوعبيده ، وقتي كه مختار بخاطر گذشته ي ابوعبيده فكر كرد كه علت غيبت ابوعبيده ، خارج شدن او از اردوگاه براي خوردن شراب بوده و پس از آنكه به اشتباه اش پي برد و فهميد كه ابوعبيده براي انجام كار اطلاعاتي روي مواضع دشمن غايب بوده است ، از ابوعبيده حلاليت طلبيد و حتي حاضر شد در صورت عدم حلاليت ، ابوعبيده او را به جرم بدبيني ، در مقابل ديدگان ياران اش حد بزند. ديگري ابراهيم ابن مالك اشتر، كه مختار در آخرين نامه براي او مي نويسد : " يك بار نوشتي ترك موصل اشتباه لشكر خدا در اُحد است، پنداشتم پا سوز موصل شده‌اي، از تو مي‌خواهم كه مرا بخاطر اين ظن شيطاني حلال كني ". و ديگري ، زماني كه مختار در مكاشفه اي ، سر بريده ي خود را به جاي سر بريده ي ابن زياد مي بيند ، به بن كامل - يكي از ياران نزديك و اصحابُ السرش - مي گويد : " بن كامل ، اصحاب قدرت اغلب خودشان به خودشان خنجر مي زنند ... هنوز شيطان را خوب نشناخته اي رفيق ، او مرا به لذت قدرت وسوسه نمي كند ، مي داند شيفته ي عدالتم نقاب عدالت خواهي به چهره زده امير مختار را به جان مختار مي اندازد "
۱۲ - از آفت اشرافي‌گري بركنار ماندن:
تبين ضرورت ايستادگي مسئولين در مقابل توجيهات رنگارنگ اطرافيان و حتي خانواده ، براي تن دادن يك مسئول به تجملات ، تشريفات زائد و اشرافي گري كه در برخي قسمت هاي سريال از جمله مشي اشرافي و تجملاتي زبيريان و در مقابل ، مشي ساده زيستانه ي مختار بويژه بعد از تسلط مختار بر كوفه به خوبي برجسته سازي شده بود . به عنوان مثال در جايي مختار به بعضي دوستان و مسئول تشريفات دارالعماره - ابا مفلس - كه اصرار دارند مختار به اسم رعايت آداب و رسوم امارت به تجملات و اشرافي گري تن دهد اين گونه پاسخ ميدهد : " ( تخت را ) برش داريد و به جاي آن كرسي ساده اي بنشانيد ... جلوه ي اين تخت خُلق و خو را عوض مي كند ...قرار است ما سوار بر تخت باشيم يا تخت سوار ما؟ سادگي ما در اين قصر وصله ي ناجور نيست ، شكوه اين قصر در برابر سادگي ما وصله ي ناجور است. "
۱۳ - ارزش مردمي بودن و موروثي نبودن حكومت را باور داشتن:
فاصله گذاري مناسب بين حكومت متكي به مردم با حكومت بريده از مردم . در سريال مختارنامه اين فاصله گذاري به شكل مناسبي صورت گرفته است . مختار به طبقه ي اجتماعي و قوميت و نژاد و رنگ پوست افراد توجهي ندارد و ملاك برتري افراد نسبت به يكديگر را ميزان دينداري آنها مي داند لذا در ارتباط گيري ، ميدان دهي و كار سپاري ، بر ظرفيت هاي عمومي مردم تكيه كرده و با مردم بيش از هر گروه و جرياني ، درآميختگي دارد. در جايي از يكي از قسمت ها گفته مي شود : " حسن (ع) پسر همان عدالتي است كه معتقد است فرماندارانش بايد هميشه در دسترس رعيت باشند . عدالتي كه به مردم متكي است ... پيمان صلح بين حسن ابن علي و معاويه ابن ابي سفيان بسته شد كه به گواهي تاريخ شامل پنج اصل اساسي بود و مهمترين اصل آن موروثي نبودن حكومت پس از معاويه بود "
۱۴ - به ظرايف حكومت كردن و نحوه ي رفتار با كاگزاران حكومت توجه داشتن و در هر حال شيطان را در كمين دانستن و دائماً مراقب خود و كارگزاران حكومت بودن و ايشان را با حمايت و تذكر و تشويق و اصلاح حفظ كردن و به مسئوليت سنگين شان در مقابل خدا و خلق خدا متذكر شدن :
در يكي از قسمت ها كيان بعد از تقديم سر شمر و سنان ابن انس به مختار مي گويد : " براي قاتلين حسين كيسان ابو عمره يعني حضرت عزراييل " و مختار در پاسخ اش مي گويد : " مراقب حضرت ابليس هم باش سردار " ...و باز مختار در جايي ديگر مي گويد : " برعدل حكومت كردن مثل گردن نهادن بر لبه ي تيز شمشير است لحظه اي غفلت كني شاهرگت پاره مي شود هر چه در كار حكومت جلوتر مي روم مظلوميت علي برايم ملموس تر مي شود درك غم و رنج علي جان كاه است و كمترين اثرش سپيد كردن موي است. "


۱۵ - براي خانواده محوريت قائل بودن و در حفظ منزلت معنوي آن كوشيدن:
يكي از بي اهميت ترين نهادها در فيلم ها و سريال هاي غربي نهاد خانواده است .هم اينك در غرب خانواده در اوج بحران است. در سريال مختار نامه اين جريان عكس است و مختار به عنوان قهرمان داستان از اين جهت در مجموع مثبت و الگو است . او در عين جهاد و مبارزه به شدت مراقب خانواده است. او حتي خواهر ش كه از مادر ديگري است و در اثر عشقي زميني همسر عمر سعد شده و پس از سال ها بيدار شده و از كرده ي خود به شدت پشيمان شده است را به گرمي مي پذيرد و به مادرش _ دمه الحسنا - مي گويد : " سال ها پيش اهرمن با خنجري نامريي پاره اي از تن مان را جدا كرد حال كه به لطف خدا حق به حق دار رسيده و پاره ي تن مان از چنگال گرازي پليد نجات يافته ببريد و بر زخم سال ها دوريش مرهم نهيد "


۱۶ - جنگ نرم و جنگ سخت را لازم و ملزوم يكديگر دانستن و سرنوشت نهايي اين دو جنگ را به نحوه ي رفتار خواص هر دو جبهه وابسته دانستن:
تبين اهميت و كيفيت جنگ نرم و تأثير موفقيت در اين جنگ بر سرنوشت نهايي جنگ سخت و بالعكس كه سقوط و بقاي حكومت ها در گرو پيروزي و يا شكست در اين دو عرصه ي در هم تنيده است. در سريال مختار هر دو نوع جنگ به شكل تمام عيار و همگام با هم از سوي دو طرفِ خير و شر داستان در جريان است. هم بسته سياستي جبهه ي شر بسته ي كاملي است و همه نوع سياست و برنامه‌اي در آن پيش بيني مي شود و هم بسته ي جبهه‌ي خير و در واقع مختار بسته ي كاملي است و حتي برتري محسوسي نسبت به بسته ي دشمن دارد بطوريكه خود دشمن هم به آن اعتراف مي كند و دائماً از اينكه در تله ي مختار بيفتد در هراس و نگراني است . ليكن با همه ي اينها در سريال مختار مثل همه ي صحنه هاي رويارويي حق و باطل آنچه سرنوشت نهايي اين رويارويي را تعيين مي كند نحوه رفتار خواص هر دو جبهه است و آنچه در نهايت باعث شكست قيام مختار مي شود عمدتاً بي بصيرتي و يا كم بصيرتي برخي عناصر كليدي قيام مختار است كه يكي از شاخص ترين ايشان ابراهيم ابن مالك اشتر نخعي است .مختار در آخرين نامه اش به ابراهيم مي نويسد : " ... وقتي اين نامه را مي خواني كه يحتمل ديدار در قيامت ميسر شده است . ابراهيم تو هميشه تكيه گاه امن براي من و قيام بودي ... اينك عقبه ي قيام و برپايي دولت علوي منوط به همت شماست . ما هر چه مي توانستيم كرديم اميد كه مرضي درگاه احديت واقع شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس