انواع انتقاد
حبيب كاشاني با بيان اين نكته كه:«حتي وقتي قهرمان هم ميشويم، بعضيها توهين ميكنند» نشان داد هنوز علت چنين توهينهايي را نميداند. خب شايد بعضيها توهين غيرورزشي توي دلشان داشته باشند، شما بايد اينجوري جلوي همه جار بزنيد؟ شايد قبلا در مدرسه نمره كافي بهشان نداده باشيد، شايد تراكم كم گرفتهاند، شايد هم بن شهروند... اصلا شايد نخواهند دليل توهينهايشان را رسانهاي كنند، شايد نوع قهرمانيتان توهينآميز بوده، وگرنه «بعضيها» بيكار كه نيستند در اين فراواني افراد توهينپذير، بيايند توهينهايشان را صرف ديگران كنند. اول ببينيد مشكلشان چيست، بعد بياييد به افراد تهمت بزنيد؛ شايد هم توهيني كه شما از آن حرف ميزنيد، براي آنها يك انتقاد خشك و خالي باشد. فقط همينمان مانده كه آخر عمري بياييم انواع و اقسام انتقادها را براي شما توضيح بدهيم؛ شما كه خودتان هزارماشاا... اهل فن هستيد، شما ديگر چرا حاج حبيب؟!
پَ نه پَ، افشين و اين كارها!
افشين قطبي بههمراه شيميزوي ژاپن در حال كسب نتايجي است كه در نهايت باعث ميشود جهانيان از اين بهبعد از بين مربي ايراني و تجديد سونامي، دومي را انتخاب كنند. بزنيم به تخته خوش اشتها هم هست، زير چهار تا نميخورد. سرمربي سابق تيم ملي كشورمان كه از سوي برخي رسانههاي داخلي، شايستهترين مربي تمام تاريخ ايران ناميده ميشد و با دل شير و سم اسب، ادبيات ورزشي ما را تكان داد، پس از آنكه در ژاپن خودش را به شدت وسط زمين تكان داد، ناگهان ورقش برگشته و حالا از پايين به بالا براي او ميبارد. البته همان دوستان رسانهاي، هر گونه حركات موزون قطبي را رد كرده و معتقدند:«افشين و اين كارها؟» پَ نه پَ، سونامياش را برايش كنار گذاشته بودند و وسط بازي به بدنش تزريق كردند، كه سونامي جون يك تكاني به كمر آقا داده! پ نه پ، كريم باقري و اين كارها! حالا از اين بهبعد مربي ايراني - آمريكايي ديدند با تير و تخته آنها را دنبال كردند، متوجه ميشويد نبايد براي هر كس و بيكسي كه از راه ميرسد، رزومهسازي كنيد. اين بندههاي خدا خودشان كم مصيبت داشتند؟
توزيع عادلانه بستني
از دار دنيا كلا يك رفيق ورزشكار داريم كه او هم آبرو و حيثيت ما را برد با اين مريضياش؛ از شما چه پنهان، باخبر شديم مهدي تقوي، قهرمان جهان در رشته كشتي آزاد، به دليل استفاده بيرويه از بستني، وضعيت مزاجياش بهم ريخت و يك روز از تمرينات تيم ملي كشتي را از دست داد! اين هم شد مرض، پسر؟ لااقل وبايي، هپاتيتي، ميگرني، چيزي ميگرفتي كه آدم جلوي دوست و دشمن خجالت نكشد؛ آخر دلپيچه هم شد ميگرن؟ اين مزاج است كه تو داري؟ گلوله كه نخوردي، بستني خوردي. چقدر گفتيم اين بستنيهاي تهران مال ما شهرستانيها نيست، مگر به خرجش رفت؟ يكبار هم كه آمد اداي بچه تهرانيها را در بياورد، كل وضعيتش، از مزاجي گرفته تا مجازي، زير سوال رفت. همين مانده فردا، پس فردا از خانه كشتي خبر بياورند صادق گودرزي يبوست گرفته و قادر به حضور در رقابتهاي جهاني نيست. غلام محمدي از هر جاي دوستان ما كه مراقبت ميكند، يك جاي ديگرشان مشكل پيدا ميكند. مادر آدم هم كه باشد بالاخره خسته ميشود، غلام محمدي كه ديگر جاي خود دارد!