کد خبر 5780
تاریخ انتشار: ۱۶ شهریور ۱۳۸۹ - ۰۳:۰۰
- ۰ نظر
- چاپ
دکتر مايکل والر مدير برنامه ديپلماسي عمومي و نبرد سياسي در موسسه "سياست جهاني"از تلاش دولت آمريکا براي نفوذ استراتژيک در کشورهاي اسلامي از طريق تغيير در نظام آموزشي آنها پرده برداشت.
به گزارش خبرنگار ديپلماسي عمومي مشرق، دکتر مايکل والر(Michael Waller) استاد دانشگاه در زمينه تجربه حرفهاي ارتباط بينالمللي و مدير برنامه ديپلماسي عمومي و نبرد سياسي در موسسه "سياست جهاني" در مقاله اي با عنوان" لزوم جديت درباره نفوذ استراتژيک"( GETTING SERIOUS ABOUT STRATEGIC INFLUENCE) که در نشريه امور امنيت بين الملل در آمريکا منتشر شده است به بررسي ديپلماسي عمومي آمريکا و نقاط ضعف و قوت سياستهاي دولت آمريکا در اين حوزه پرداخته است. دکتر مايکل والر که مدت زيادي به عنوان مشاور آژانس اطلاعات آمريکا، آژانس توسعه بينالمللي آمريکا و دفتر وزير دفاع آمريکا مشغول به کار بوده است در اين مقاله با اشاره به اينکه ديپلماسي عمومي مانند روابط عمومي، عمليات اطلاعاتي و پخش برنامه بينالمللي، يک مولفه صرف ارتباط استراتژيک –توسعه سيستماتيک و بکارگيري اطلاعات و پيامها به مخاطبان خارجي و منتخب در خارج از آمريکا- است، هدف از ديپلماسي عمومي آمريکا را شکل دادن نظرات و ديدگاههاي افکار عمومي و تصميم گيرندگان خارجي با هدف تاثيرگذاري بر اقدامات و سياستهاي آنها دانسته و تاکيد مي کند:هدف ارتباط استراتژيک، نفوذ و تاثيرگذاري استراتژيک است.
وي با رد برخي ديدگاههاي موجود در ميان مسئولان و سياستگذاران آمريکا در زمينه ديپلماسي عمومي آمريکا که هدف آن را، خوب به نظر رسيدن آمريکا درسراسر جهان وکمک کردن به مردم ديگر کشورها براي دوست داشتن آمريکا معرفي مي کند مي نويسد: "نفوذ استراتژيک" در واشنگتن –دست کم تا آنجايي که به پيشبرد منافع ملي در خارج مربوط ميشود- يک واژه کثيف است. فقط به آنچه که براي پنتاگون بواسطه آن نام اتفاق افتاد، نگاه کنيد. خيلي سريع پس از 11 سپتامبر، شماري از برنامه ريزان ارشد وزارت دفاع دريافتند که آمريکا ديگر قابليت مبارزه در بُعد ايدئولوژيک جنگ را ندارد. سازمان سيا از منافع پنهان خود نااميد شده و در آن مقطع، در رابطه با ايجاد شبکه هاي جديد ماموران و قابليت هاي مخفي تاثيرگذاري سياسي از جنگ سرد فراتر نرفته بود.
وي با اشاره به تاسيس دفتر نفوذ استراتژيک (OSI)در اواخر اکتبر 2001 از سوي اداره سياستگذاري پنتاگون که خود وي نيز عضو آن بوده، مي نويسد:تمام ابتکار عملهاي دفتر نفوذ استراتژيک تاييديه و تصويب بين سرويسي (interagency) را از جمله از سوي معاون وزير خارجه در امور ديپلماسي عمومي کسب کردند. اين دفتر جايي که در آن با مشکل مواجه شد دفتر روابط عمومي خود پنتاگون بود که در آن "ويکتوريا کلارک"، سخنگوي جديد موافقت خود را اعلام نکرده و ابتکار عملهاي کليدي را تاييد نکرد. دليل ظاهري اين امر اين بود که دفتر نفوذ استراتژيک در حوزه روابط عمومي قدم مي گذاشت و ريسک ايجاد مشکلات روابط عمومي را مطرح مي کرد.
وي در ادامه اين مقاله به يکي از مهمترين اقدامات اين دفتر در زمينه تغيير در مفهوم و حذف واژه "جهاد" از کتب درسي در کشورهاي اسلامي و بطور مشخص در پاکستان پرداخته و مي نويسد: يکي از ابتکار عملهاي دفتر نفوذ استراتژيک با 26 هزار مدرسه تحت حمايت مالي عربستان در پاکستان سر و کار داشت که مردان جوان ناراضي و بشدت آموزش داده شده را منحرف کرده و آنها را به طرفداران متعصب اسلام و تروريست تبديل مي کرد. دفتر نفوذ استراتژيک با حمايت دولت پاکستان يک برنامه اي را طراحي کرد تا بر اساس آن از بودجه هنگفت و قابليت غيرقابل رقابت لجستيکي ارتش آمريکا براي تامين کتابهاي جايگزين، و تامين مالي معلمان جايگزين استفاده کرده و اساسا شبکه اي از مدارس را به منظور جايگزيني هزاران مدرسه که مقامات پاکستاني قرار بود آنها را تخريب کنند، ايجاد مي کردند. "پرويز مشرف"، رئيس جمهور سابق پاکستان در ژانويه 2002 زماني که به "جهاد" در حال ظهور در آموزش پاکستان اشاره کرد، به اين برنامه اشاره ضمني کرد. اما اين برنامه هرگز اجرا نشد؛ کلارک و دست اندرکاران روابط عمومي با آن مخالفت کردند. کلارک طي يادداشتي به مدير دفتر نفوذ استراتژيک نوشت:
«من با ابزار و تاکتيکهاي برنامه جاري موافق نيستم؛ از آنجايي که برنامه فوق بهانه ها و مدارکي را به دشمنان ما خواهد داد که سيستم آموزشي جهت دار و تحت کنترل است. اين سلسله اقدامات آگاهي خود از صداهاي بسياري که از گزينه آموزش و تعليم مذهبي به عنوان پديده اي به دور از تاثير و نفوذ دولت حمايت مي کنند، نشان نمي دهد.
علاوه بر اين عواقب ناخواسته جنگ اطلاعاتي وجود دارند که مي توانند به صورت ما پس زده شوند. به عقيده من، چندين برنامه اين سلسله عملياتها در حيطه ماموريت نظامي نيستند ... موفقيت مشترک ما به اعتماد، اعتبار و شفافيت دسترسي ما به رسانه وابسته است. از آنجايي که ما به دنبال تامين اين آزادي براي ديگران هستيم، ما نمي توانيم به نحوي اين کار را انجام دهيم که آن آزادي را محدود کند.»
نويسنده با انتقاد از اين رفتار و نگرش کلارک و معاونان نظامي وي در روابط عمومي پنتاگون او را متهم مي کند که با هماهنگي يکديگر در آن زمان يک افشاي خبر ساختگي را بواسطه روزنامه نيويورک تايمز انجام داده و بطور نادرست دفتر نفوذ استرتژيک را به ارائه اطلاعات نادرست متهم کرده اند.
وي در ادامه مي نويسد: اين در شرايطي بود که آنها مقامات دفتر نفوذ استراتژيک را از گفت وگو با رسانه ها منع کردند. دفتر نفوذ استراتژيک با اين ضربه اداري، چنان وجهه لکه داري پيدا کرد که ماموريت آن به خطر افتاد و سريعا منحل شد.
وي با انتقاد از اين اقدام مسئولان نظامي آمريکا در پنتاگون مي نويسد: بيش از 7 سال بعد ما مي توانيم محصول و ميوه کارشکني اداري در زمينه عمليات ضد مدرسه را مشاهده کنيم که در پي آن نفوذ استراتژيک آمريکا از بين رفته و پاکستان در دستان خشونت سياسي الهام گرفته از وهابي ها افتاد.
مايکل والر، نويسنده اين مقاله که نائب رئيسي عمليات اطلاعات در مرکز سياست امنيتي آمريکا را نيز عهده دار است با تاکيد بر اينکه اينکارشکني در زمينه تلاش براي اصلاح سيستم آموزشي پاکستان، بطور قابل توجهي، شکست چشم انداز ديپلماسي عمومي نبود ادامه مي دهد: "شارلوت بيرز"، معاون وزير خارجه در امور ديپلماسي عمومي ابتکار عمل دفتر نفوذ استراتژيک را تاييد و تصويب کرد. نکته قابل توجه در اينجا توضيح اين موضوع است که چگونه يکي از اجزاي اصلي ارتباط استراتژيک – روابط عمومي – تلاش براي نفوذ و تاثيرگذاري مهم را بواسطه تفکر مرسوم نامناسب، ترس در تقابل با دشمن، هوشياري بيش از حد، و حيله گري اداري، ناکام گذاشت.
عضو کارگروه ويژه کاخ سفيد در امور آمريکاي مرکزي در اين مقاله معتقد است: فرهنگ روابط عمومي ارتش، در بسياري از جنبه ها، مي تواند تقريبا شبيه به فرهنگ ديپلماسي عمومي وزارت خارجه باشد، هر چند که روابط عمومي پنتاگون در زمينه تاثيرگذاري بر ادراکات خارجي، چندين سال از وزارت خارجه جلوتر است.
اين استاد دانشگاه و متخصص در حوزه ديپلماسي عمومي تاکيد مي کند: به همان ميزان که سپردن جنگ به ژنرالها حائز اهميت فراوان است، سپردن ديپلماسي عمومي به ديپلماتها نيز بسيار مهم است.
او مي نويسد: بسيار حياتي است که ارتباطات استراتژيک به ديپلماتها و افراد حرفه اي در زمينه روابط عمومي سپرده شود – به ويژه اينکه تاثيرات خالص سياستها و استراتژي هاي شکست خورده مي تواند افراد ملبس را به کام مرگ بکشاند. وزارت خارجه مسيرهاي نامعقولي را طي مي کند تا اطمينان حاصل کند که در مناطق جنگي و در جنجال درباره شرکتهاي امنيتي نظير بلک واتر و گواهي ديگران، تلفاتي ندارد. اما اين امر بطور آشکار به سمت ايجاد يک شبکه حمايت ديپلماسي عمومي/ارتباطات استراتژيک از جنگجويان حرکت خواهد کرد.
او در ادامه چنين نتيجه گيري مي کند که: اگر ارتش تمام تفکر استراتژيک درباره ارتباط استراتژيک را انجام داده است؛ و تقريبا تمامي فرآيندها و زيرساختهاي جديد اطلاعات زمان جنگ را ساخته؛ و کادر وسيستمهاي کاملا جديدي را براي عملياتهاي اطلاعات و زمينه هاي مرتبط توسعه داده؛ و افزايش حمايت مالي زيادي را در پشتيباني از ارتباط استراتژيک درخواست و دريافت کرده؛ و بطور شگفت آوري با گردآوري بيشمار وب سايتها، وبلاگها، شبکه هاي اجتماعي و ساير ابزار الکترونيک چندرسانه اي جهاني، به سمت جلو حرکت کرده و به سرمايه گذاري در زمينه تربيت پرسنل خود در زمينه اطلاعات و تاثيرگذاري تا هزاران نفر ادامه مي دهد، پس چرا ما آن را به ضرر مي فروشيم؟مطمئنا ارتش براي يک بوروکراسي بزرگ، با سرعت خيلي بالايي حرکت کرده است و با تمام شکل هاي جنگيدن نبرد در جبهه ارتباطات استراتژيک از طريق آزمون و خطا در صف جلو حرکت مي کند.
اين استراتژيست آمريکايي از سياستمداران اين کشور در دولت و کنگره مي خواهد تا با نگاه خاص و ويژه به راهبرد نفوذ استراتژيک بنگرند و از طريق وزارت خارجه آمريکا ابتکار عمل دراين زمينه را بر عهده گرفته و آن را به پيش برند.
وي در اين زمينه مي نويسد: ارتش سهم خود از اشتباهات را مرتکب شده است. در زمينه استراتژي از خود پيشي گرفته است. اما ارتش هنوز بايد - بطور عمده به خاطر احترام مداوم به وزارت خارجه به عنوان نهاد پيشتاز - يک دکترين ارتباطات استراتژيک را توسعه دهد، اما سريعتر از همه و با ايثارگري بسيار زياد براي افراد خود، به سمت جلو حرکت مي کند. اما اين شعار و سخن هنوز ادامه پيدا مي کند: دولت بايد پيشروي را بر عهده بگيرد. بسياري در کنگره مي خواهند که ارتش را تقريبا کاملا از فضاي تاثيرگذاري استراتژيک بيرون بکشند.
ادامه دارد...
انتهاي خبر/