کد خبر 5723
تاریخ انتشار: ۱۵ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۱:۲۲
مشرق - پس از انتخابات 22 خرداد 88، جرياني در کشور ما شکل گرفت که علاقمندان و فعالان آن نام «سبز» بر آن گذاشته و خود را جريان و يا جنبش سبز مي‌دانند. اين جريان که عمدتاً سرمايه و هواداران موسوم به «اصلاحات»، «اصلاح‌طلبان» و دوم خردادي‌ها را به ارث بردند، تحت هدايت و مديريت ظاهري ميرحسين موسوي، رقيب اصلي دکتر احمدي‌نژاد و کانديداي معترض به نتيجه انتخابات؛ و تا حدودي مهدي کروبي بعنوان طفيلي اين جريان، سياست‌ها و اقدامات خود را هماهنگ مي‌کردند.
اما از ابتدا پيدا بود که موتور محرکه اين جريان و تحولات پيراموني آن در جاهاي ديگري است و تجمع بر حول مديريت و نام موسوي صرفاً بخاطر استفاده ابزاري از يک کانديداي قانوني انتخابات و کسي است که تا آن مقطع بعنوان معارض با نظام شناخته نمي‌شد و وجهه قانوني داشت.
مطالبات، نمادها، شعارها و تاکتيک‌هاي جريان و گروه‌هاي مختلفي که تحت عنوان معترضين به نتيجه انتخابات، در خيابان‌ها و محافل مختلف شاکله اصلي جريان سبز را تشکيل دادند، خارج از اعتراضات و انتقادات معمول و مجرّب گروه‌هاي داخل نظام بود.
اين جريان طي مدت اندکي از شعارهاي ناظر و معطوف به اعتراض‌هاي انتخاباتي به سمت شعارها و مطالبات خارج از نظام جمهوري اسلامي و مهدوف به سرنگوني نظام سوق پيدا کرد بگونه‌اي که آشکارا عليه جمهوري اسلامي و رهبري آن اتخاذ موضع کرد و در شعارها و نمادها و مطالبات و تاکتيک‌هاي خيابان‌ها عملاً و علناً خواستار سرنگوني نظام شدند.
هم موسوي و هم کروبي بعنوان دو کانديداي معترض به نتيجه اعلام شده انتخابات، در يک موقعيت پارادوکسيکال قرار گرفتند، چرا که اگر علناً در مقابل مطالبات و تحرکات ساختارشکنانه موضعگيري مي‌کردند و اعلام برائت مي‌نمودند، از سوي معترضين خياباني که علي‌الظاهر تصاوير آنها را حمل مي‌کردند طرد مي‌شدند و در صورتي که بنا داشتند با اين معترضين همراهي کنند بايد با حمايت علني و ضمني از آنها، در مقابل نظام، ميراث امام خميني و اصول اعلام شده اوليه خود مي ايستادند. آنها راه دوم را برگزيدند تا از جانب معترضين طرد نشوند.
همراهي موسوي و کروبي با اعتراضات ساختارشکنانه، آنچنان صريح و خارج از انتظار بود که حتي بهت و تعجب و البته تحسين محافل ضدانقلابي خارج از کشور و کشورهاي غربي را نيز به همراه داشت.
جريان سبز اينک صريحاً خواستار جدايي دين از سياست و استقرار يک نظام سکولار و غيرمذهبي و اصلاح قانون اساسي و بلکه لغو آن و تشکيل يک نظام سياسي خارج از موازين و شاکله اصلي جمهوري اسلامي مي‌باشند.
البته موسوي و کروبي بخاطر جلوگيري از آبروريزي خود مدعي‌اند که جريان اصلي اعتراضات کماکان در کنترل آنها است و تمايلي به سرنگوني نظام ندارند. ليکن استحاله فکري و سياسي آنها بخوبي گويا است که آنها ديگر نه اميدي به احيا و ابقاي موقعيت خود در نظام دارند ونه تمايلي به مقابله با خواست معترضين داخلي و خارج‌نشين از خود ابراز مي‌نمايند. و بنظر مي‌رسد که بتدريج به اين نتيجه مي‌رسند که در تنگنايي قرار گرفته‌اند که چاره‌اي جز شکستن ساختارهاي فکري سابق خود را ندارند.
هر دو هم البته طي سه دهه تاريخ نظام جمهوري اسلامي ايران، همواره حضوري پراگماتيک و عملگرايانه داشته و فاقد توان فکري و تئوريکي هستند که بتوانند راه گريزي از اين مخمصه براي خود طراحي کنند. لذا منفعلانه پشت سر جريانات ساختارشکن دوان‌دوان در حرکت‌اند و با زحمت هرچه تمام‌تر امروز به ايستگاهي مي‌رسند که جريان مورد حمايت آنها چند روز پيش از آن گذشته‌اند، البته انصافاً زحمت و تلاش زيادي انجام مي‌دهند اما نبايد دشمنان نظام انتظاري بيش از اين، از آنها داشته باشند چون راه ساختارشکني و نفي جمهوري اسلامي و تبليغ موازين حقوق بشر و دموکراسي غربي براي اين دو شاگرد تنبل و فاقد توان تئوريک، راه ناشناخته‌اي است و طبيعي است که اندک اندک با آن انس مي‌گيرند.
چهره‌ها و شخصيت‌هاي حامي جريان برانداز، بتدريج ابتدا ساختارهاي فکري خود را مي‌شکنند و سپس به نفي نظام و انقلاب مي‌رسند. حمايت از ديدگاه‌هاي کج و معوج مرحوم منتظري، نقد کارنامه حقوق بشري امام خميني و جمهوري اسلامي و اختلاط با دشمنان شناخته شده نظام و انقلاب و اظهارات شگف‌انگيز و مضحک چند ماه اخير موسوي و کروبي و پاره‌اي چهره‌هاي ديگر اطراف آنها در تعريض به مباني انقلاب و نظام و همراهي با مواضع ساختارشکنانه همه گوياي آن است که جنبش سبز بتدريج خود را مي‌يابد و بدنه آنها از حالت بالقوه خارج و بر موتور محرکه اوليه‌اش که در خارج از نظام و خارج از کشور است منطبق مي‌شود.
در اين ميان بنظر نمي‌آيد همه قورخانه و سرمايه جريان سابق اصلاح‌طلب به اين فرايند دلبسته باشند و در اختيار جريان برانداز قرار گيرند. عناصري از مجمع روحانيون و نمايندگان اصلاح‌طلب مجلس و وزراء و مسئولان دولت‌هاي بعد از انقلاب قابل تصور نيست که اين چنين دست بسته به مسلخ بروند و اجازه دهند حيثيت سياسي آنها دستمايه دشمنان نظام و انقلاب قرار گيرد.
افکار عمومي انتظار دارد که آن بخش از جريان اصلاح‌طلب که با ساختارشکنان و دشمنان کينه‌توز نظام نرد عشق نباخته‌اند، ليت و لعل را رها کنند و بالصراحه در مقابل اين گنداب آلوده که سرمايه سياسي آنها را بتاراج مي‌برد، سد بزنند. بيانات اخير رهبر معظم انقلاب ناظر بر حرمت شرعي اختلاف‌افکني ميان نيروهاي انقلاب، به ايجاد فرصتي براي اظهار مواضع صريح اصلاح‌طلباني که به انقلاب و نظام علاقمندند، کمک مي‌نمايد. آنها بايد اين فرصت را مغتنم بشمارند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس