هرچند فرهنگ غرب بعد از رنسانس به مرور به سمت اختلاط جنسیتی حرکت کرد و اختلاط زن و مرد از قرن هیجدهم به بعد به شدت باب شد، اما به نظر میرسد با گذشت زمان جوامع غربی – البته مردم و نه سیاستمداران – به این نتیجه برسند که تفاوتهای ذاتی در آفرینش زن و مرد که چه از نظر جسمی و چه از نظر روحی غیرقابل انکار است، میتواند دلیل بسیار مناسبی برای جداسازی جنسیتها از یکدیگر در برخی مکانهای عمومی از جمله مدارس و آموزشگاهها باشد.
اصل ماجرای گسترش اختلاط جنسیتی در غرب نیز، به مسئله اقتصاد باز میگردد، زمانی که با صنعتی شدن جوامع غربی، بورژوازی حاکم بر این صنایع به مرور احساس کرد که به نیروی کار عموما ارزانتر زنان نیازمند است، فلذا تلاش کرد آنها را از محیط خانه به محیط کار بکشاند. طبیعی است که این کار بدون زمینهسازی فرهنگی ممکن نبود. لیبرالیسم فرهنگی اینجا به میدان آمده و هر روز افتضاحی بر افتضاحات فرهنگی جوامع غربی افزود که فروپاشی بنیان خانواده در این جوامع بخصوص از نیمه دوم قرن بیستم به بعد از آن جمله بود.
هر چند این موضوع محل بحث ما نیست، اما تذکار این نکته ضروری است که اصولا اختلاط جنسیتی نه طبیعی و ماهوی بلکه امری اقتصادی است. اقتصاد سرمایهداری به این اختلاط نیاز دارد تا زنان و مردان در بازار کار رقیب یکدیگر قرار گیرند و برای یک لقمه نان، مدام از قیمت شغلی خود و در عین حال، شان انسانی خود بکاهند.
به هر حال، حقایق خود را در گذر زمان به رخ میکشند. احساس امنیت برای پسران و دختران جوان در محیطهای مختلف از جمله محیط درس، از چند سال پیش بهانه تاسیس برخی مدارس در آمریکا شده است که دختران و پسران در آنها در کلاسهای متفاوت حاضر میشوند.
این امر تازه نیست و چندین سال است که در آمریکا، مهد تحقق سرمایهداری لیبرال، دنبال میشود. روز ۱۵ ژوئن سال ۲۰۰۸ میلادی، یعنی همان سالی که سال شعار تغییر در آمریکا بود و باراک اوباما با این شعار توانست در انتخابات ریاستجمهوری پیروز شود، روزنامه مشهور واشنگتنپست در گزارشی خبر از آن داد که تعداد مدارس تفکیک شده جنسی در آمریکا رو به افزایش است.
بر اساس گزارش این روزنامه آمریکایی، بسیاری از مدارس در شهر واشنگتن و حومه آن در سال ۲۰۰۸ در تلاش بودهاند تا طرح تفکیک جنسیتی را آغاز کنند. تا سال ۲۰۰۲ تقریبا جز در موارد خاص کسی اجازه تاسیس این گونه کلاسها را نداشت اما در سال ۲۰۰۶ با منعطفتر شدن قوانین آموزش و پرورش در آمریکا، این مشکل تا حدودی حل شد و این مدارس شکل گرفتند.
اینکه از ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ یعنی تنها ظرف دو سال این مدارس با استقبال فراوان مواجه میشوند، تا آنجا که واشنگتنپست از تاسیس ۵۰۰ مورد از آنها خبر میدهد، خود نشانگر تضعیف نظرات معطوف به اختلاط جنسیتی در آمریکاست. واشنگتنپست حتی نظرات برخی کارشناسان موافق این طرح را نیز در زمان خود مطرح کرده است.
بنابرین به نظر میرسد طرح تفکیک جنسیتی حتی در آمریکا نیز که کشوری غیراسلامی است چندان سطحی به نظر نمیرسد، چرا که از ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶ روی آن بحث شده و از سال ۲۰۰۶ به بعد دستکم در برابر آن عقبنشینی شده است! از ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ نیز کلی طرفدار پیدا کرده است.
البته این طرح در آمریکا نیز مخالفان خود را دارد. در همان سال ۲۰۰۶، روزنامه "یو اس ای تودی" در گزارشی مدعی شد که طرح جداسازی خلاف نتایج تحقیقات علمی است و اصولا جنسیت در آموزش چندان مسئله مهمی نیست. این روزنامه همچنین این ادعا را طرح کرد که با این کار امکانات بیشتر به پسران خواهد رسید و دختران دچار تبعیض خواهند شد!
بدیهی است فرهنگ لیبرالیستی آمریکا تا تن دادن به چنین موضوعی فاصله زیادی دارد و از آنجا که سکس و خشونت در این فرهنگ به مولفههای اصلی تبدیل شدهاند، مقاومت در برابر آن بسیار قوی خواهد بود. اما به هر حال در گذر زمان میتوان شواهدی از رشد تمایل به تفکیک جنسیتی را حتی در آمریکا نیز یافت، چه رسد به دیگر نقاط جهان.
اصل ماجرای گسترش اختلاط جنسیتی در غرب نیز، به مسئله اقتصاد باز میگردد، زمانی که با صنعتی شدن جوامع غربی، بورژوازی حاکم بر این صنایع به مرور احساس کرد که به نیروی کار عموما ارزانتر زنان نیازمند است، فلذا تلاش کرد آنها را از محیط خانه به محیط کار بکشاند. طبیعی است که این کار بدون زمینهسازی فرهنگی ممکن نبود. لیبرالیسم فرهنگی اینجا به میدان آمده و هر روز افتضاحی بر افتضاحات فرهنگی جوامع غربی افزود که فروپاشی بنیان خانواده در این جوامع بخصوص از نیمه دوم قرن بیستم به بعد از آن جمله بود.
هر چند این موضوع محل بحث ما نیست، اما تذکار این نکته ضروری است که اصولا اختلاط جنسیتی نه طبیعی و ماهوی بلکه امری اقتصادی است. اقتصاد سرمایهداری به این اختلاط نیاز دارد تا زنان و مردان در بازار کار رقیب یکدیگر قرار گیرند و برای یک لقمه نان، مدام از قیمت شغلی خود و در عین حال، شان انسانی خود بکاهند.
به هر حال، حقایق خود را در گذر زمان به رخ میکشند. احساس امنیت برای پسران و دختران جوان در محیطهای مختلف از جمله محیط درس، از چند سال پیش بهانه تاسیس برخی مدارس در آمریکا شده است که دختران و پسران در آنها در کلاسهای متفاوت حاضر میشوند.
این امر تازه نیست و چندین سال است که در آمریکا، مهد تحقق سرمایهداری لیبرال، دنبال میشود. روز ۱۵ ژوئن سال ۲۰۰۸ میلادی، یعنی همان سالی که سال شعار تغییر در آمریکا بود و باراک اوباما با این شعار توانست در انتخابات ریاستجمهوری پیروز شود، روزنامه مشهور واشنگتنپست در گزارشی خبر از آن داد که تعداد مدارس تفکیک شده جنسی در آمریکا رو به افزایش است.
بر اساس گزارش این روزنامه آمریکایی، بسیاری از مدارس در شهر واشنگتن و حومه آن در سال ۲۰۰۸ در تلاش بودهاند تا طرح تفکیک جنسیتی را آغاز کنند. تا سال ۲۰۰۲ تقریبا جز در موارد خاص کسی اجازه تاسیس این گونه کلاسها را نداشت اما در سال ۲۰۰۶ با منعطفتر شدن قوانین آموزش و پرورش در آمریکا، این مشکل تا حدودی حل شد و این مدارس شکل گرفتند.
اینکه از ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ یعنی تنها ظرف دو سال این مدارس با استقبال فراوان مواجه میشوند، تا آنجا که واشنگتنپست از تاسیس ۵۰۰ مورد از آنها خبر میدهد، خود نشانگر تضعیف نظرات معطوف به اختلاط جنسیتی در آمریکاست. واشنگتنپست حتی نظرات برخی کارشناسان موافق این طرح را نیز در زمان خود مطرح کرده است.
بنابرین به نظر میرسد طرح تفکیک جنسیتی حتی در آمریکا نیز که کشوری غیراسلامی است چندان سطحی به نظر نمیرسد، چرا که از ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶ روی آن بحث شده و از سال ۲۰۰۶ به بعد دستکم در برابر آن عقبنشینی شده است! از ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ نیز کلی طرفدار پیدا کرده است.
البته این طرح در آمریکا نیز مخالفان خود را دارد. در همان سال ۲۰۰۶، روزنامه "یو اس ای تودی" در گزارشی مدعی شد که طرح جداسازی خلاف نتایج تحقیقات علمی است و اصولا جنسیت در آموزش چندان مسئله مهمی نیست. این روزنامه همچنین این ادعا را طرح کرد که با این کار امکانات بیشتر به پسران خواهد رسید و دختران دچار تبعیض خواهند شد!
بدیهی است فرهنگ لیبرالیستی آمریکا تا تن دادن به چنین موضوعی فاصله زیادی دارد و از آنجا که سکس و خشونت در این فرهنگ به مولفههای اصلی تبدیل شدهاند، مقاومت در برابر آن بسیار قوی خواهد بود. اما به هر حال در گذر زمان میتوان شواهدی از رشد تمایل به تفکیک جنسیتی را حتی در آمریکا نیز یافت، چه رسد به دیگر نقاط جهان.