*وقتی صدام بو برد!
صدام فکر میکرد هدف ایرانیها از عملیات فتحالمبین، رسیدن به استان العماره عراق بوده و میخواست از خاک عراق دفاع کند. مسئولان ایرانی هم در مصاحبههاشان اشاره میکردند که طمعی به خاک عراق ندارند؛ اما اگر تنبیه متجاوز و سقوط صدام ایجاب کند، به این مورد هم فکر خواهند کرد.
کاشت ماشین ها در زمین برای جلوگیری از هلی برن نیروها
همه میدانستند هدف بعدی ایران، خرمشهر است. عراق هم
عزمش را جزم کرده بود تا به هر نحوی از خرمشهر محافظت کند. همه راهها را بسته
بودند و در همه مناطقی که احتمال میدادند ایرانیها نیروهایشان را هلیبرن کنند،
ماشینهای عمودی و تیرآهنهای سرپا کاشته بودند. این در حالی بود که در هیچ یک از
عملیاتهای قبلی، ایران از این راهکار برای عملیات استفاده نکرده بود.
نقشه مناطق اشغال شده
جنوب کرخه را هم با موانع مختلف، مسلح کرده بودند. اگر این موانع هم نبود، آنقدر نیرو داشتند که به راحتی جلوی ایرانیها را سد کنند. جاده اهواز – خرمشهر را هم که به طور عادی، از دشتهای اطرافش بالاتر بود، با ساختن خاکریز و استقرار تجهیزات و نیرو، به سدی نفوذناپذیر تبدیل کردند. در شهر خرمشهر هم نیروی زیادی مستقر شده بود.
همین بود که کار ایران را سخت میکرد و باید عملیاتش را در کوتاهترین زمان، طراحی و اجرا میکرد.
*نیروها مرخصی میخواهند!
ما بین عملیاتهای قبلی، حدود دو تا چهار ماه فاصله افتاده بود و فرماندهان جنگ در این فکر بودند که عملیات بعدی را با زمانی کوتاهتر اجرا کنند تا از این طریق، عراقیها را غافلگیر کنند.
اما فرماندهان تیپها به این نکته اشاره میکردند که نیروهایشان نزدیک به سه ماه است مرخصی نرفتهاند و چند ماهی زمان میخواهند تا آنها را سازماندهی کنند. اما همه میدانستند که اگر یک روز هم عملیات، زودتر شروع شود، چند درصد به موفقیت آن افزوده میشود.
نیروهای اطلاعات عملیات سپاه، از همان روزهایی که خرمشهر اشغال شد، کار شناساییشان را آغاز کرده بودند. بارها و بارها به خطوط دشمن نفوذ کرده و حتی فیلمهایی هم تهیه کردند. گروهی هم از روی دکلی در 40کیلومتری شمال آبادان، به نام دکل ابوذر، غرب کارون را زیر نظر داشتند. حسن باقری که فرمانده اطلاعات عملیات بود، به دیدهبانیهای دقیق، حساس بود و طبق فرمان او باید رفت و آمدها و حتی عدم حرکت عراقیها به صورت کامل گزارش میشد.
*عبور ناممکن
طراحان با تکیه بر اطلاعات به دست آمده و تجربیاتشان، طراحی عملیات را شروع کردند. یکی از راهها، عملیات از شمال و رسیدن به خرمشهر بود که اصل غافلگیری نداشت و ممکن بود به نتیجه نرسد. راه بعدی برای غافلگیری، عبور از کارون و از جایی حدود چهل کیلومتری خرمشهر بود که کار سختی به نظر میرسید و دشواریهای خودش را داشت.
ارتش ایران قبل از انقلاب، چند مانور نظامی در خوزستان انجام داده بود و فهمیده بود که عبور از کارون غیر ممکن است و این کار را خط قرمز خوزستان میدانست. احتمالا این اطلاعات به عراقیها هم رسیده بود و آنها هم فهمیده بودند که ایران از این نقطه قادر به حمله نیست و به همین خاطر، نیروهایش را از کنار کارون به جاده اهواز-خرمشهر منتقل کرده بود.
*اختلاف نظر ارتش و سپاه
ایرانیها تصمیم گرفته بودند از کارون بگذرند. ساعتها زمان
برد تا این بخش را طراحی کنند. چگونگی گذشتن از کارون یک بخش از کار بود و چگونگی
ادامه بقیه عملیات، بخش دیگر و مهمتر. فرماندهان سپاه با چند مرحلهای شدن عملیات
مخالف بودند و ارتشیها میگفتند با چند مرحلهای شدن، میتوانند طراحی دقیقتری
داشته باشند. به هر حال طرحی ما بین چند مرحله شدن و نشدن، طراحی شد.
نقشه مرحله اول عملیات
قرار شد ایرانیها به سمت مرز و نشوه بروند و ارتش عراق را شوکه کنند. به این صورت، نیروهای عراقی از خرمشهر تا شمال بصره به محاصره میافتادند؛ پشتشان به اروند میشد و روبرویشان رزمندههای ایرانی. همین طرح تصویب شد.
*امکانات مهندسی
نیروهای جهاد سازندگی و مهندسی سپاه، پلهایی را آمده کردند
تا ماشینهای زرهی و جنگی بتوانند از روی کارون رد شوند. ارتش هم امکاناتش را
آورد. جوشکاریهای طولانی در حالی که دشمن هم نباید از آنها سر در میآورد. قایقهای
زیادی هم برای عبور نیروها فراهم شد. سپاه هم از ارتش خواست تا بسیجیها را در
پادگانهای خود آموزش دهد.
نقشه پشتیبانی هوانیروز
بیمارستانهای صحرایی هم به همت نیروهای بهداری آماده شده بود. هوانیروز هم بالگردهایش را ظرف مدت یک ماه آماده کرد. آنها باید پشتیبانی عملیات، تخلیه مجروحان و جابجایی نیروها را با بالگردهایشان انجام میدادند.
نیروی هوایی چند پایگاه موشکی ساخت تا از نیروهایی که از کارون میگذرند، حمایت کنند. خلبانهای این نیرو، حدود 100 تن بمب روی نیروهای عراقی در محور شمالی ریختند و عراقیها گمان میکردند جهت حمله ایرانیها از سمت شمال است.
منطقه عملیاتی بیت المقدس - 17 اردیبهشت61
سرعت در این عملیات بسیار مهم بود و جنگ سختی در پیش روی ایرانیها قرار داشت. ارتش و سپاه و بسیج هم باید در کنار هم میجنگیدند تا از هم به بهترین نحو حمایت کنند.
*عبور از کارون
غروب روز 9 اردیبهشت 1361 قبل از تاریکی، نیروهای ایرانی از دو محور از کارون عبور کردند. قرارگاههای فتح و نصر در این محورها بودند. نیروها بیشتر با «قایق» و ماشینها و تجهیزات به وسیله «پلهای پی ام پی» به آنسوی کارون منتقل شدند.
در شمال و در محور کرخه کور(نور) رزمندگان قراگاه قدس با گذر از معبرهایی که قبلا باز شده بود، به نیروهای عراقی نزدیک شده و حدود ساعت یک نیمه شب با عراقیها درگیر شدند.
* منطقهای که خالی شد
سرانجام در شب 10 اردیبهشت رمز عملیات خوانده شده و آتشریزی آغاز شد.
در محور کارون، قرارگاه فتح، پیشروی خوبی داشت و به جاده اهواز – خرمشهر رسید و منتظر ماند تا قرارگاه نصر هم به جاده برسد؛ اما در محور قراگاه نصر، کار به گره خورد. آتش عراقیها زیاد بود و فرماندهان نگران بودند که نکند عراقیها آگاهانه، ایرانیها را به قتلگاه هدایت میکنند. کماندوهای ورزیده عراقی به سمت جاده میآمدند تا با ایرانیها درگیر شوند. جنگ تن با تانک شروع شده بود و ایرانیها شش روز مردانه در گرمای کلافه کننده اردیبهشت خوزستان مقاومت کردند. خلاصه ایرانیها ایستادگی کرده و جاده را به دست آوردند.
پس از شش روز، نتیجه عملیات در قسمت کارون خوب بود. اما در قسمت شمالی و کرخه کور، نیروها در موانع دشمن زمینگیر شده بودند و زیر آتش سنگین آنها تلفات میدادند. البته این محور تمرکز را از عراقیها گرفته بود و در پیروزی محور کارون تاثیر زیادی داشت.
نقشه مرحله دوم عملیات
در مرحله دوم، باز هم نیروهای قرارگاه قدس، شانسشان را امتحان کردند و نیروهای رسیده به جاده هم به سوی شلمچه، راهشان را ادامه دادند. عراق که فکر میکرد ایرانیها به سمت خرمشهر میروند، با رفتن آنها به سمت مرز، کاملا غافلگیر و وحشت زده شد. اگر طبق طرح، ایرانیها از مرز رد شده و به نشوه میرسیدند، از آنجا تا خرمشهر، عراقیها محاصره میشدند.
رزمندگان لشکر 21 حمزه ارتش در مرحله دوم عملیات
عراق که نه تنها خرمشهر بلکه بصره را هم در خطر میدید، قید جنگیدن با نیروهای قدس را زد و جلوی آنها را خالی کرد و نیروهایش را برای مقابله با نیروهای قرارگاه نصر و فتح به عرضهای جنوبیتر منتقل کرد.
*انتظار مردم و رسانهها
نیروهای قدس که در ابتدا جنگ سختی کرده بودند، هر چه پیش آمدند،
دشمنی ندیدند. در نتیجه، هویزه، جفیر و پادگان حمید آزاد شد.
خوشحالی از آزادی هویزه
در مرحله دوم عملیات، به رغم مشکلات و سختی ها، آزادسازی هویزه و پادگان حمید، تا حدودی خسنتگی را از تن رزمندگان درآورد
جز ویرانه ای از هویزه باقی نمانده بود
البته از این مناطق بجز
ویرانهای باقی نمانده بود. مثلا از هویزه فقط یک ساختمان و یک مسجد به جا مانده
بود. حالا ایرانیها میخواستند به مرز بینالمللی و ساحل شطالعرب برسند.
نقشه مرحله سوم عملیات
حضور نیروهای عراقی، تصور عبور از مرز و رسیدن به آن سوی
ساحل شطالعرب را از ایرانیها دور کرد و فقط در این فکر بودند که بقیه نیروها به
شلمچه برسند تا محاصره عراقیها کامل شود. آنها 11 روز جنگیدند تا دو کیلومتر جلو
بروند و خرمشهر را محاصره کنند، اما نشد.
رزمندگان برای عملیات بیت المقدس، بهای سنگینی پرداختند
مردم منتظر آزادی خرمشهر بودند و روزنامهها یک هفته بود مینوشتند: خرمشهر در آستانه آزادسازی است.
ایرانیها بیرمق بودند و ممکن بود داشتههای عملیات را از
دست بدهند.
نقشه طرح مشترک محسن رضایی و شهید صیاد شیرازی
نیروهای تازه نفس به جبههها رسیدند. محسن رضایی و صیاد
شیرازی، آخرین خبرها از مناطق عملیاتی را بررسی میکردند که به نتیجه مشترکی
رسیدند. حمله به محدوده نهر خین، طرحی بود که به ذهن آنها رسیده بود. منطقهای در
جنوب شلمچه و نزدیکتر به خرمشهر. توان عراقیها برای جلوگیری از رسیدن ایرانیها
به نشوه و شلمچه بود و تا حدودی از نهر خین غافل شده بودند. ابتدا این طرح
مخالفانی داشت اما بالاخره قرار شد این تغییر جهت انجام شود.
علی صیاد شیرازی - اوایل خرداد61- پل قدیمی خرمشهر
عراق نیروی بیشتری در منطقه داشت اما انگیزه ایرانیها
بیشتر بود. صدام به ارتشش فرمان میداد که محاصره خرمشهر را بشکنند و میگفت که هر
کس سرپیچی کند، اعدام خواهد شد. هنوز حدود 15000 عراقی در خرمشهر بودند.
محوطه گمرک خرمشهر - 3 خرداد 61
محوطه بندر حرمشهر - 3 خرداد61 - لحظاتی قبل از فتح خرمشهر
*700نفر به 15000نفر
روز اول خرداد بود که ایرانیها به نهر خین حمله کردند و در
پایان دومین روز خرداد، محاصره خرمشهر کامل شد. عراقیها از شلمچه به خرمشهر پاتک
کردند که با مقاومت ایرانیها روبرو شدند.
عراقی ها بدون درگیری خودشان را تسلیم کردند
کلاه های عراقی به جای مانده در محوطه بندر خرمشهر - نشان شکست سنگین
صبح روز سوم خرداد، فقط 700 ایرانی در دروازههای خرمشهر
بودند و صیاد شیرازی مردد بود به آنها بگوید که با 15000 نیروی عراقی در شهر
مقابله کنند یا نه. در همین گیر و دار بود که 15000 نیرو صف بستند تا اسیر شوند.
ایرانیها هم مجبور شدند برای اسیر کردن آنها وارد شهر شوند.
خوشحالی مردم
خوشحالی رزمندگان
ظهر سوم خرداد، مردم خبر آزادسازی خرمشهر را شنیدند و خوشحال شدند. چهارم و پنجم خرداد، عراقیها تلاش کردند مقاومت ایرانیها را در نهر خین بشکنند اما نتوانستند کاری از پیش ببرند.
شادی مردم
مسجد جامع خرمشهر هنوز پابرجا بود
هاوارد تیچر، از مقامات نظامیپنتاگون بعدها گفت: پس از سقوط خرمشهر، رابطه ما با عراق فقط یک تبادل اطلاعات معمولی نبود؛ ما به عراق، هر چه میخواست دادیم تا از ایران شکست نخورد...
*با الهام از کتاب تاریخ جنگ ایران و عراق