به گزارش مشرق، انتخابات تمام شد؛ حالا خیلیها میخواهند خود را پیروز انتخاباتی معرفی کنند که در دو مرحله، ترکیب مجلس دهم را مشخص کرد.
اصلاح طلبان این روزها خود را پیروز قاطع انتخابات مجلس می دانند و میگویند باید فراکسیون اکثریت را هرچه زودتر تشکیل داد تا برای ریاست مجلس و بقیه ماجرا، برنامه ریزی کرد!
در سوی دیگر اما واقعیتهایی وجود دارد که باید به آنها نیز نگاه کرد؛ واقعیتهایی که بررسی آنها میتواند تحلیل جامعی از هرآنچه در انتخابات مجلس دهم رخ داده است، ارائه کرد.
جریان اصلاحات و حامیان دولت از پیروزی خود در انتخابات صحبت میکنند و میگویند نزدیک به 120 نماینده به مجلس فرستادهاند، اما از شاخصهای پیروزی خود در مجلس حرفی نمیزنند؛ شاخصهایی که تنها چند هفته دیگر در انتخابات ریاست مجلس دهم، نمود بیشتری پیدا خواهد کرد.
چند روز آینده با آرامتر شدن فضای رسانهای و فاصله گرفتن از تیترهای جنجالی برخی روزنامهها، جریانی که مدعی پیروزی در انتخابات مجلس است باید به سوالاتی پاسخ دهد؛ سوالاتی که شاید ادعای پیروزی بزرگ در انتخابات مجلس دهم را به چالش بکشد.
اصلاح طلبان؛ از تمارض بی نامزدی تا ادعای پیروزی!
پیش از انتخابات مجلس دهم در حالی که جریانات مختلف سیاسی خود را برای رقابت آماده میکردند، جریان اصلاحات نیز با تشکیل شورای سیاستگذاری انتخاباتی خود را وارد گردونه انتخابات کرد.
اما در این میان پس از مشخص شدن نتایج بررسی صلاحیتها توسط شورای نگهبان، برخی چهرههای نزدیک به اصلاحات تاکید داشتند که شورای نگهبان تقریباً تمامی نامزدهای آنان را ردصلاحیت کرده است.
حسین مرعشی عضو کارگزارانی شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان اولین کسی بود که نسبت به آنچه ردصلاحیت گسترده کاندیداهای جریان اصلاحات میخواند، اظهارنظر کرد.
حسین مرعشی که معتقد بود که «جمعاً در کشور 3000 اصلاحطلب ثبتنام کردهاند که تنها 30 نفر تایید شدهاند» و بر اساس این اظهارنظر تنها 1 درصد اصلاحطلبان تایید شدهاند و به عنوان نمونه در تهران فقط چهرههایی نظیر عارف، کواکبیان و محجوب و سهیلا جلودارزاده تائید صلاحیت شدهاند.
اظهارنظر مرعشی اما آخرین تلاش اصلاح طلبان برای اثبات بدون نماینده بودن این جریان در گردونه انتخابات نبود؛ محمدرضا عارف رئیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان نیز در آستانه اعلام لیست نهایی اصلاح طلبان در تهران در اظهارنظری پیرامون ردصلاحیتها گفت: «چهرههای شاخص به لیست وزن میدهند ولی حالا این رد صلاحیتها اتفاق افتاده و دست ما هم نبوده است.»
مرتضی مبلغ، معاون سیاسی وزارت کشور دولت اصلاحات و عضو دیگر شورای عالی سیاست گذاری اصلاحطلبان نیز با اشاره به اینکه «هیچکس تصور نمیکرد میزان رد صلاحیتها، این تعداد باشد» گفت: «تعداد بسیار زیادی از افرادی که در این مرحله رد صلاحیت شدهاند، کسانی هستند که هیچگونه شائبهای درباره سوابق، عملکرد و التزام آنان به اسلام و انقلاب و نظام وجود ندارد.»
اظهارات اینچنینی از سوی چهرههای اصلاحطلب حتی بعد از تهیه لیست موسوم به «امید» در سراسر کشور هم ادامه پیدا کرد؛ اصلاحطلبان میگفتند که کاندیداهای معرفی شده در واقع کاندیداهای اصلی اصلاح طلبان نیستند.
اصلاحطلبان اما پس از برگزاری دور اول انتخابات ریاست جمهوری و راهیابی تعدادی از اصلاح طلبان به مجلس و به ویژه در تهران رویه خود را به طور محسوسی تغییر دادند؛ آنها معتقد بودند که به یک پیروزی بزرگ در انتخابات مجلس دهم دست یافتهاند.
آمارها اما نشان میداد که اصلاح طلبان به جز تهران، در بسیاری از استانها نتوانسته بودند گزینههای خود را راهی مجلس شورای اسلامی کنند؛ این ادعای پیروزی این سوال را ایجاد میکرد اصلاحطلبان که تاکید میکردند به دلیل ردصلاحیتها کاندیدایی در انتخابات ندارند، چگونه خود را پیروز مطلق معرفی میکردند؟
تغییر ترکیب مجلس؛ ادعایی دیگر برای پیروزی نمایی!
برگزاری مرحله دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی در نهایت ترکیب مجلس دهم را مشخص کرد؛ اصلاحطلبان و جریانهای رسانهای حامی آنها، پس از نهایی شدن ترکیب مجلس تلاش کردند تا عدم رای آوری تعداد زیادی از نمایندگان دوره نهم را به عنوان عدم اقبال مردم به اصولگرایان معرفی کنند.
آمار نشان میداد که حدود217 نفر از نمایندگان مجلس نهم، در دوره دهم نتوانستند به مجلس دهم راه پیدا کنند و همین مساله به تیتر برخی روزنامههای حامی اصلاحات تبدیل شد.
اما بررسی آمار ادوار مختلف مجلس شورای اسلامی نشان میدهد که تغییر تعداد زیادی از نمایندگان مجلس در دورههای مختلف انتخابات، موضوعی طبیعی است و حتی در مجالسی که از نظر جریانی با یکدیگر همسو بودهاند نیز این مساله رخ داده است.
به عنوان مثال در دوره هشتم مجلس حدود 190نفر از نمایندگان نتوانستند به دوره نهم که مجلسی با شاکله اصولگرایی بود راه پیدا کنند؛ همین موضوع در دوره انتخابات مجلس هشتم نیز رخ داد و 183نفر از نمایندگان دوره هفتم که مجلسی با اکثریت اصولگرایی بود نتوانستند در دوره هشتم وارد مجلس شورای اسلامی شوند.
بررسی آمار ریزش نمایندگان در دورههای دیگر نیز نشان میدهد که همواره حدود 60 تا 75 درصد از نمایندگان در هر دوره ریزش کرده و مردم سعی کردهاند به چهرههای جدیدی از طیفهای مختلف سیاسی رای دهند.
در این میان برخی معتقدند که نمیتوان تغییر ترکیب مجلس شورای اسلامی در دوره دهم و حتی دورههای پیشین مجلس شورای اسلامی را نمادی برای پیروزی یک جریان سیاسی بر جریان سیاسی دیگر دانست چون فارغ از مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی، جامعه تلاش میکند چهرههای جدیدی را در عرصه قانونگذاری انتخاب کند.
برخی کارشناسان نیز حضور اکثریت اصولگرایی در سه دوره مجالس هفتم، هشتم و نهم را در تغییر گسترده نمایندگان (جدای از اینکه تعداد زیادی از چهره های جدید از میان اصولگرایان هستند) در دوره دهم، بی تاثیر ندانسته و این تغییر را واکنش طبیعی افکار عمومی برای روی کار آمدن چهرهها و افکار جدید در عرصه قانونگذاری میدانند؛ نکتهای که با نگاهی دقیق به گرایش نمایندگان جدیدالورود به مجلس شورای اسلامی میتواند به واقعیت نزدیک شود.
رسانههای حامی اصلاح طلبان بدون در نظر گرفتن این واقعیت که در دورههای مختلف مجلس تعداد زیادی از نمایندگان مجلس تغییر میکنند، این اتفاق را به عنوان یکی از نمادهای پیروزی خود در انتخابات مجلس دهم بیان می کنند.
اما انتخابات مجلس دهم زوایای دیگری نیز دارد؛ زوایایی که بررسی آنها می تواند تحلیلی روشن تر درباره ادعای پیروزی یک جریان سیاسی در انتخابات، ارائه کند.
انتخابات مجلس دهم؛ واقعیتهایی که دیده نشد!
«اکثریت مجلس دهم...» این همان چیزی است که همه جریان های سیاسی به دنبال آن بودند؛ اصلاح طلبان اما پس از مشخص شدن ترکیب نهایی مجلس دهم بیشترین تلاش را برای القای کسب اکثریت مجلس از سوی خود، انجام دادند؛ ولی آمارهای ارائه شده از سوی رسانههای اصلاح طلب نیز نشان می داد که این جریان حداکثر 120 نماینده (در مجلسی که 290 نماینده خواهد داشت) دارند.
از سوی دیگر این جریان برای اثبات در اکثریت بودن خود، سعی کرد با تکنیکهای رسانهای مابقی ترکیب مجلس دهم را میان اصولگرایان و چهره های مستقل مجلس تقسیم کند تا اینگونه القا شود که اصلاح طلبان می توانند ضمن تشکیل فراکسیون اکثریت، در تعیین هیات رئیسه مجلس آینده نیز تاثیرگذار بوده و به هدف خود برسند.
بررسیها نشان میدهد که در مجلس آینده نزدیک به 130 نماینده اصولگرا حضور دارند و در این میان چهرههایی که به صورت مستقل به مجلس راه یافتهاند، پس از تشکیل مجلس دهم، موضع خود را آشکار میکنند؛ موضعی که قطعاً در تعیین سرنوشت ریاست مجلس دهم تاثیرگذار خواهد بود.
برخی چهرههای اصلاحطلب نیز پس از برگزاری دور اول انتخابات مجلس شورای اسلامی با اظهارنظر خود درباره رئیس مجلس آینده نشان دادند که اصلاح طلبان در کسب اکثریت مجلس دهم ناکام بودهاند؛ بیان این حرف که «بهتر است لاریجانی رئیس مجلس دهم باشد» از سوی برخی نشان از این داشت که اصلاح طلبان در پشت فضاسازیهای رسانه ای می دانند که اکثریتی مستقل برای تعیین رئیس مجلسی دهم را ندارند.
عباس عبدی فعال سیاسی اصلاحطلب در اظهارنظری درباره ریاست مجلس آینده، اصلاحطلبان را از ورود به «چالش ریاست مجلس» برحذر داشته و میگوید: «من خیلی خوشبین هستم که اصلاحطلبان وارد چالش انتخاب رئیس مجلس نشوند. نکته اینجاست که اگر آقای لاریجانی همچنان رئیس مجلس باقی بماند، بین آنها اعتماد بیشتری هست و انداختن آقای لاریجانی از ریاست مجلس، شکاف و معضل بیشتری درست میکند.»
صادق زیباکلام فعال سیاسی اصلاحطلب نیز با عبدی همنظر است و درباره لزوم حمایت اصلاح طلبان از لاریجانی برای رسیدن به ریاست مجلس دهم تصریح کرد: «اعتقاد دارم نمایندگانی که با لیست شورای ائتلاف اصلاحطلبان رای آوردهاند باید برای ریاست مجلس دهم به ریاست علی لاریجانی رای دهند.»
روزنامهاصلاح طلب آرمان نیز اواخر فروردین ماه در گزارشی از انصراف محمدرضا عارف، سرلیست تهران و رئیس شورای سیاستگذاری انتخاباتی اصلاح طلبان خبر داد و شانس لاریجانی را برای استمرار حضور در جایگاه هیات رئیسه بسیار بالا عنوان کرد.
نکته مبهم برای افکار عمومی اما اینجاست که چرا اصلاح طلبان با وجود ادعای پیروزی قاطع در انتخابات مجلس، گزینه اصلی خود برای ریاست مجلس دهم را کنار گذاشته و ترجیح می دهند وارد «چالش» ریاست مجلس آینده نشوند؟
در این میان برخی ناظران عرصه انتخابات با اشاره به ورود دولت به موضوع ردصلاحیت برخی نامزدها، آنرا حمایت دولت از اصلاح طلبان تلقی کردند؛ حمایتی که چندان کارساز واقع نشد و برای نخستین بار، یک دولت بر خلاف روال گذشته نتوانست در دوره اول، اکثریت مجلس بعدی را با خود همسو کند.
البته در این میان بهره گیری کاندیداهای جریان اصلاحات و حامی دولت از توافق هسته میان ایران و غرب نیز پیش از انتخابات برای این جریان به عنوان یک برگ برنده مطرح می شد و فعالان سیاسی اصلاح طلب و حتی مستقل، معتقد بودند که حامیان برجام می توانند به دلیل فضاسازی ایجاد شده از سوی دولت، اکثریت مجلس بعد را تصاحب کنند؛ اما عدم کسب اکثریت مجلس از سوی اصلاح طلبان و همچنین رای آوری برخی نمایندگان نشاندار منتقد برجام در انتخابات مجلس دهم، نشان می دهد برجام نیز نتوانست برای تصاحب اکثریت مجلس از سوی اصلاح طلبان اثرگذار باشد.
اصلاح طلبان که این روزها خود را پیروز انتخابات معرفی می کنند حتی حاضر شدند بزرگترین ادعای مطرح شده از سوی خود یعنی «تقلب» را هم برای انتخابات مجلس دهم هزینه کنند؛ آنها با هدایت موسوی و کروبی به سمت صندوقهای رای تلاش کردند تا از این رهآورد تعداد بیشتری از نامزدهای خود را راهی مجلس کنند، اما این برنامه ریزی نیز هدف نهایی اصلاح طلبان را تامین نکرد.
در این میان تشکیل مجلس آینده و شکل گیری ترکیب کمیسیونها نشان خواهد داد که آیا ادعای پیروزی جریان اصلاحات در انتخابات مجلس دهم تا چه میزان به حقیقت نزدیک است؛ حالا افکار عمومی منتظر خواهد ماند تا ببیند جریانی که مدعی پیروزی در انتخابات بوده چه وزنی را از خود در مجلس آینده به نمایش خواهد گذاشت.