به گزارش مشرق، امير حاجرضايي در گفتوگويي با ايسنا با ابراز نااميدي از روند فوتبال كشور به تشريح وضع موجود در نتيجه عملكرد فدراسيون و نيز تصميمهايي كه براي تيم ملي جوانان ايران پرداخت كه در زير ميآيد:
** آمار استعداديابيها ميتواند شبيه آمار افزايش حقوق كارمندان باشد!
او ابتدا درباره آمار كميته جوانان مبني بر استعداديابي از 5000 بازيكن به منظور پشتوانهسازي براي تيم ملي جوانان، اظهار كرد: آمارهاي درخشان و نويدبخشي در خبرها از استعداديابي انبوهي از بازيكنان جوان به گوش ميرسد. اين حرفها خوب و قشنگ، اما با يك مثال آن را تعبير ميكنم، به خبر اضافه شدن حقوق كارمندان تا حد 20 درصد كه اميدهاي زيادي را ميان اين قشر و خانوادههايشان ايجاد ميكند، اما در نهايت روي 8 درصد آن هم توافق نميشود.
** نميتوانم با سادهلوحي آمارهاي فدراسيون را باور كنم!
وي افزود: با در نظر گرفتن پنج، شش ماهي كه از عمر اين فدراسيون باقي مانده، بايد همچون گذشته پرسيد خروجي اين آمار درخشان چه بوده است؟ نتيجه فعاليتدر تمامي زمينهها چه شد؟ من نميخواهم خودم را به سادهلوحي زده و اينگونه مسايل را باور كنم. نسبت به عدم اعلام رسمي نام سرمربي تيم ملي جوانان از سوي فدراسيون در شرايطي كه اولين اردوي اين تيم امروز (دوشنبه) آغاز شده، نوعي پنهانكاري آشكار وجود دارد. شايد فدراسيون كه مدت ها قبل انتخابش را انجام داده، خواسته نام سرمربي را اعلام نكند تا در رسانهها عليه او تاخته نشود.
** امثال اكبرمحمدي با قبول مسووليتهاي بزرگ به خودشان ظلم ميكنند
حاجرضايي تاكيد كرد: كاري به شخص انتخاب شده براي اين مسووليت ندارم و فكر ميكنم اگر هدايت تيم جوانان را به اكبر محمدي سپردهاند، تنها عيبي كه به او وارد ميشود اين است كه اگر به حقيقت توانايي اين كار را ندارد، نبايد مسووليت ميپذيرفت. اگر مشكل اصلي از جانب كساني است كه او را براي اين كار ميگمارند، امثال اين مربيان جزو نسل جوان مربيگري فوتبال ما هستند كه با قبول چنين مناصبي به خودشان ظلم ميكنند.
** نتيجهگرايي با ناديده گرفتن مسير پيشرفت فوتبال ملي به درد نميخورد
وي افزود: در مجموع در فضاي كنوني فوتبال، اميد چنداني به موفقيت تيم ملي جوانان ندارم. وضعيتي كه به شدت نتيجهگرا بوده و در تصميمهايش اين مساله را دنبال كرده و روند پيشرفت فوتبال در كشور برايش چندان اهميتي ندارد، به درد ما نميخورد. مگر تيمي در رده نوجوانان نساختيم كه در مسابقات ازبكستان قهرمان آسيا شد، آيا موفقيتهاي رده نوجوانان را تكرار شد؟ ديديم كه سال بعد چه سرنوشتي براي اين تيم رقم خورد و حتي از مرحله گروهي رقابتهاي قهرماني آسيا بالا نيامد. استعداديابيها و كيفيت تشكيل آن تيم در ادامه چه ثمرهاي براي فوتبال ملي ما داشت؟
** سالهاست به اصول و مباني فوتبال پشت كرديم
اين كارشناس فوتبال ادامه داد: هرچيزي اصول و مباني دارد؛ ساليان سال است كه ما به مباني فوتبال پشت كردهايم و فقط به دنبال نتايج بوديم كه به آن هم نرسيديم! مدتهاست بعضي قهرمانيها، راهيابي به تورنمنتها و... سقف آروزوهاي ما شده در حالي كه خيلي از كشورهاي مترقي با ناكاميهاي بزرگي مواجه بودند، اما مسيرشان را تغيير ندادند چون مسير صحيحي از پيشرفت در پيش گرفته بودند. تيم ملي انگلستان در مسابقات انتخابي يورو 2008 با سرمربيگري "استيو مكلارن" در استاديوم ومبلي به كرواسي از پيش صعود كرده باخت و به اين رقابتها راه پيدا نكرد، اما مديران فوتبالشان چه كردند؟ آنها تشخيص دادند آن مربي براي فعاليت در اين سطح ناتوان است و او را بركنار كردند، اما روند كارشان تغييري نكرد چون اركان، سازمان و تشكيلاتشان بهم نخورد. زلزله و سونامي به ساختار و برنامههايشان وارد نشد و فقط جايي از كارشان را اصلاح كردند.
** مگر نميبينيد در دنيا با قانونشكنان چه ميكنند؟
وي گفت: اين روزها نابسامانيهاي مالي و اخلاقي متعددي را درباره مسوولان فوتبال دنيا ميشنويم كه خيلي پررنگ شده و كشورها به طور شفاف در اين زمينه اطلاعرساني ميكنند. كرهجنوبي و تركيه از اين دست هستند، اما نكته مهمي كه كنارش وجود دارد برخورد قاطع و قانوني با آنهاست. هفتاد نفر از حق قانونيشان سوءاستفاده كرده و قانونشكني كردند، اما با شفافيت نامشان عنوان شد و اكنون حق استفاده از امتيازات مختلف را ندارند.
** عصر "گفتاردرماني" بر مديريت فدراسيون حاكم شده!
حاجرضايي در نتيجهگيري بخشي از صحبتهايش به تعريف جديدي براي اوضاع كنوني فوتبال ايران رسيد و اظهار كرد: امروزه ما در فوتبال ايران با "عصر گفتار درماني" مواجه هستيم. هيچ اقدامي نميشود و تنها با جملات و كلمات سعي در توجيه ناكاميها دارند. اگر كسي كار غيرقانوني ميكند، برخورد لازم و كافي صورت نميگيرد.
** فدراسيون در عصر تكنولوژي با تفكر عصر چاپار اداره ميشود!
وي ادامه داد: به تعبير برخي متفكران، دنياي امروزه عصر موج سوم پيشرفت بشريت كه وامدار تكنولوژيست را سپري ميكند. نسل كنوني ما در موج كنوني زندگي ميكنند. در اين عصر انواع و اقسام منابع اطلاعاتي درست و كافي ميتواند در اختيار هر كسي قرار گيرد و عصر چاپار و پيك نيست كه آمار دواخطار يك بازيكن از سوييس به تهران حركت كند تا پس از روزها به اينجا برسد! اما ظاهرا اين اتفاق افتاده و افكار گردانندگان فوتبال ما مربوط به عصر چاپار است؛ عصري كه سالها دفن شده است.
** خروجي فعاليت فدراسيون در 3،5 سال گذشته واقعا چه بود؟!
وي افزود: بنابر اين تفاسير نميتوانم به آمارهاي قشنگ فدراسيون براي كارهاي پايهاي، استعداديابي و... دلخوش كنم. نه آن را تاييد ونه تكذيب ميكنم، چرا كه تنها با شنيدن آمارها نميتوان قضاوت دقيقي داشت. هر كسي را براساس عملكردش ميشناسند و رفتارش مبين شخصيت اوست؛ اگر فدراسيون را يك مجموعه بدانيم بايد پرسيد در طول سه سال و نيم فعاليت اين دوره مديريتي، خروجي كار چه بوده و آيا به سود پيشرفت فوتبال ملي ما بوده است؟ فكر ميكنم همه علاقمندان فوتبال در كشور پاسخ منفي به اين پرسش بدهند.
** الفاظ استفاده از خرد جمعي، كميته فني يا... ظاهري است
اين كارشناس فوتبال با بيان اينكه اگر اكبرمحمدي علاقمند به اعتلاي فوتبال ملي ايران بود، نبايد پيشنهاد سرمربيگري تيم ملي جوانان را ميپذيرفت، خاطرنشان كرد: اگر كسي توانايي قبول مسووليتي در اين سطح را نداشته و افراد شايستهتر از خود را براي اين پست ميشناسد، خيلي ساده نبايد آن را بپذيرد هرچند چنين اشخاصي خيلي كمياب هستند. همانطور كه گفتم ايراد جدي متوجه اشخاصي است كه به خود اجازه دادن چنين پيشنهاداتي را ميدهند. كساني كه بدون كار كارشناسي مينشينند و تنها ظاهر الفاظي چون خرد جمعي، كميته فني يا... را هم به تصميمهايشان ميبندند.
** نياز به رنسانس در سه اصل
حاجرضايي در ترسيم آينده فوتبال ايران، گفت: اين روند نزولي و بينتيجه كار را به جايي رسانده كه نياز به يك رنسانس و نوزايي دارد. نوزايي كه در آن سه اصل مديريت، برنامهريزي و سرمايهگذاري بايد عميقا دستخوش تغييرات نگرشي شود. شايد براي هزارمين بار است كه پرسشهايم به ديوار ميخورد اما چارهاي جز اين راه نيست.
** چرا بايد4 سال صبر كنيم تا دوره مديريتهاي ناكارآمد تمام شود؟!
وي با بيان اينكه اگر مديريتي توانايي لازم را در فوتبال نداشت نبايد صبر كرد تا دوره چهارسالهاش تمام شود، تصريح كرد: معنايي ندارد شخصي كه در انجام امور مديريتي فوتبال ناكارآمد بود تا اتمام دورهاش صبر كنيم تا شخص ديگري جايگزين شود. اين به نوعي اصرار بر حاكميت اجرايي تفكر غيرتوانمند بر راس فوتبال كشوراست.
** فدراسيون نيازمند تغييرات جدي در فكر و انديشه مديريتي است
اين كارشناس فوتبال افزود: اين تنها مختص به دوره علي كفاشيان نيست و در اصلي مهم و جامع نياز به تغييرات در فدراسيون، تغييرات فيزيكي اشخاص نيست بلكه تغييرات انديشهاي در مديريت فدراسيون مهم و نياز است. اينكه يكي برود و يكي ديگر با همان نظام فكري بيايد كار را به جايي نميرساند و اين فكر و انديشه حاكم بر كار است كه بايد دگرگون شود.
** بعد از فاجعه تيم اميد، گفتند نيازي به تشكيل مجمع نيست!
حاجرضايي همچنين با انتقاد به نوع سيستم نظارت بر كار فدراسيون و تشكيل مجمع در مواقع اضطراري، به ايسنا گفت: در خبرها شنيدم مجمع، هيات رييسه يا افرادي كه مسوول تشخيص امكان برگزاري مجمع فدراسيون در مواقطع اضطراري هستند، بعد از افتضاحي كه براي تيم اميد بوجود آمد، اعلام كردند نيازي به تشكيل مجمع اضطراري نيست! وقتي آنها بعد از آن فاجعه ضرورتي براي تشكيل مجمع نميبينند، ما چه بگوييم؟! اصلا چطور ميدانيم اين اتفاقات را درك كنيم؟
** مدتهاست نسبت به حذف تيمهاي ملي واكسينه شدهايم!
وي ادامه داد: مگر منتقدان به خاطر حذف تيم اميد خواسته بودند مجمع تشكيل شود؟ ما كه نسبت به حذف تيمهاي ملي واكسينه هستيم و عادت كرديم. ما مشكلي با حذف تيم اميد نداريم، حالا حسرت 36سالهمان شده 40 ساله اصلا بشود 80 ساله! مشكل حذف اين تيم نيست، مشكل اين است كه در عصر تكنولوژي، سازمان فوتبال ما نميداند كدام بازيكنش دو اخطاره است و از او استفاده ميكند! با اين خطاي به اين بزرگي كه تيم يك مملكت هفتاد ميليوني را حذف كرد و چهارسال به عقب انداخت، چه انتظارهاي ديگري بايد داشته باشيم؟
** قرار باشد انديشه حاكمتغيير نكند همان بهتر كه كفاشيان بماند
حاجرضايي خاطرنشان كرد: فرضا كه ضرورت تشكيل مجمع را هم احساس ميكردند و كفاشيان ميرفت؛ اگر با رفتن او فرد ديگري از همان جنس تفكر و انديشه برسر كار ميآمد كه فرقي نميكرد؛ اتفاقا در آن شرايط بهتر است كفاشيان بماند؛ چون ميدانيم اگر او كارش را بلد نيست حداقل آدم خوبي است.
** افراد كه صلاحيت تشخيص تشكيل مجمع دارند نبايد ذينفع فدراسيون باشند!
وي تاكيد كرد: از قوانين تشكيلات مديريتي فدراسيون اطلاع دقيقي ندارم اما معتقدم افراد تصميمگيرنده كه به طور قانوني صلاحيت تشخيص تشكيل مجمع فدراسيون به منظور بررسي عملكرد آن را دارند نبايد غيرمستقل باشند؛ نبايد مسووليتهايي داشته باشند كه ذينفع امورات فدراسيون باشد. مگر ميشود كسي كارش در بخشهايي به سيستم اجرايي فدراسيون مرتبط ميشود، در حالت كلان بر مديريت مجموعه نظارت كرده و قابليت استيضاح آن را داشته باشد.
** تنها راه نجات فوتبال ملي ما استخدام مربي بزرگي در حد كيروش نيست
اين كارشناس فوتبال در پاسخ به اين سوال كه حضور كارلوس كيروش چقدر ميتواند اميد به موفقيت حداقل تيم بزرگسالان را زنده نگه دارد، گفت: انسان با اميد زنده است و شايد تنها تيمي كه اميدوارانه منتظر هستيم اول مرداد نخستين حضور رسمياش را ببينيم تيم كارلوس كيروش است. حضور او كه پرفسور ورزش بوده، به پنج زبان زنده دنيا صحبت ميكند، سرمربي چندين تيم ملي و باشگاهي معتبر در دنيا بوده در تيم ملي مهم است و قطعا با زحمت زيادي هم او را آوردهاند اما بدانيم كه راه نجات فوتبال ملي ما تنها استخدام يك مربي بزرگ نيست. در كنار استفاده از او الزامات ديگري چون بستر مناسب، امكانات كافي، مسير پيشرفت منطقي بازيكنان در باشگاهها، سيستم آكادميها، كشف و پرورش استعدادها و... مهم است تا فرصت بروز تواناييها را به سرمربي بدهد. آيا همه اينها يا حداقل بخشي از آنها را فراهم كردهايم؟
** عمده مربيان خارجي كه به ايران آمدند با توجه به منافعشان همآهنگ فوتبال ما شدند
حاجرضايي خاطرنشان كرد: به حضور كيروش در تيم ملي خوشبينم و از برخي جملاتش در فوتبال ايران لذت ميبرم. او مدتي پيش گفت " آمدم فوتبال ايران را تغيير دهم نه آنكه خودم تغيير كنم." اين خيلي مهم است چرا كه مربيان بسياري بودند كه با فوتبال ما تغيير كردند و با آن همآهنگ شدند. عمده آنها تنها منافع شخصيشان را ديدند. با اين حال آوردن كيروش به تنهايي مهم نيست و بايد قطعات ديگر پازل موفقيت را هم تكميل كرد.