کد خبر 5490
تاریخ انتشار: ۱۳ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۳:۰۲

اين نکته روشن است که نمي‎شود اين همه کلمات فاخر را در قالب يک متن از پيش تنظيم شده حفظ کرد و آنجا جلوي آنتن زنده و چشم ميليون‎ها بيننده مثل يک ضبط صوت تحويل مخاطب داد؛ آنهم بدون تپق و سکته و اشتباه لپي!

به گزارش مشرق، رجا نوشت: سال‎ها پيش که هنوز تلويزيون مهمان سفره افطار خانه‎ها نبود، راديو با دعاي سحر مشهور استاد صالحي زمزمه‎اي داشت که سکوت سفره سحر را پر مي‎کرد و با اهل مناجات همنوا بود. اما حالا، تلويزيون جاي راديو را براي وقت سحري گرفته و نگاه ما به فرزاد جمشيدي و سبک متفاوت اجرايش گره مي‎خورد؛ تا آنجاکه اجراي او همان اندازه نماد وقت سحر شده که اذان موذن زاده اردبيلي، نشان وقت افطار.
در سال‌هاي گذشته روند استقبال از اين برنامه به نحوي بوده است که سال گذشته با استقبال 88 درصدي مخاطبان صداوسيما روبرو شد؛ رکوردي که تاکنون براي کمتر برنامه اي محقق شده است. امسال نيز درخواست هاي مکرر بينندگان براي استمرار اين برنامه در طول سال از سيما ارائه مي شود.
در نامه هاي ارسالي بينندگان به اين برنامه، آنها خواستار اين هستند که در وقت مناسب ديگري براي طول سال، اين برنامه زنده با رويکرد معارفي استمرار يابد.
اما دليل اقبال مردم به اين برنامه و مجري آن چيست؟
* سحري با طعم کلمات فرزاد
سبک متفاوت جمشيدي به آساني به دست نيامده و به مرور پخته شده. او نويسنده‎اي بوده که مجري شده. خودش مي‎گويد: «من اول کار نويسندگي مي‌کردم. بعد از جنگ شروع به بازنويسي خاطرات رزمنده‌ها کردم که آنها مجموعه‌هايي شدند از آن جمله اين شرح بي‌نهايت، آبي به رنگ خاطره و... همزمان در صفحه جبهه و جنگ روزنامه جمهوري اسلامي قلم مي‌زدم. بعد آمدم راديو پس از مدتي از راديو به شبکه چهارم تلويزيون آمدم و بعد ادامه ماجرا... الان 15 سال است با راديو و تلويزيون همکاري مي‌کنم.»
بعد که به تلويزيون آمد، برخلاف اين برنامه مونولوگ سحرهاي ماه رمضان، با يک برنامه ديالوگ چالشي به نام «نماي نزديک» شروع کرد و در همانجا شد نمونه يک «مجري مولّف»
اجراي موفق، تجربه، تحصيل و مطالعات گسترده، آرام آرام باعث شد تا پايش به دانشکده علوم اجتماعي تهران باز شود؛ آنهم به عنوان اولين مدرس اصول و مباني اجراي تلويزيون و صحنه. وي در گفتگو با شبکه ايران گفته بود: «بنده رفتم 33 امتحان دادم تا توانستم از وزارت کار مدرک مربي‌گري گويندگي را با استانداردش تعريف کنم، سال 79 در وزارت کار براي اين کار استاندارد تعريف شد، سپس گواهينامه مديريت آموزشگاه فني و حرفه‌اي گرفتم براي تأسيس اولين مدرسه اجراي تلويزيوني.»
و بالاخره همين سه سال پيش بود که رئيس دفتر هماهنگي و سازماندهي مجريان سيما شد. به اين ترتيب شايد الان تنها مجري تلويزيون است که حق دارد از همکارانش انتقاد کند و به آنها آموزش بدهد. فرزاد درباره کار مجريان معتقد است: «لحظه مرگ يک مجري لحظه‌اي است که ديگران هم بتوانند مثل او صحبت کنند، مهمترين ابزار يک مجري واژه است.» و خودش نيز البته بيش از همه به ابزار کارش وارد است.
ابزار کارش کلمه است و کارش هم اينکه چنان اديبانه بداهه گويي کند که اهل ادبيات از آن لذت ببرند و ما مردم عادي نيز رشته کلام از دستمان نرود. او در برنامه سحرگاه فقط صحبت نمي‎کند؛ جلوي چشم ما و شما قاليچه‎اي از کلمات مي‎بافد. هر روز يعني هر سحر هم نقش تازه‎اي مي‎زند. نقش‎هايي که بازي نيست.
مي‎گويند مجري موفق کسي است که خوب بتواند به معني سينمايي کلمه، «بازي» کند؛ در مورد خاص جمشيدي، جوشش واژگان از يک شاعرانگي و دانش برمي‎خيزد؛ هرچند که باز مطالعه و فن اجرا هم براي رسيدن به سبک «اجراي ويژه» او کفايت نمي‏کند.
«براي همين برنامه سحري حداقل 10 ساعت مطالعه مي‎کنم»؛ مجري سحري رمضان نکته مهم در اجراي يک مجري را مطالعه مي‎داند: «انبان ذهن يک مجري هم خيلي زود تمام مي‌شود، اگر 50-40 تا واژه داشته باشد، زود تمام مي‌شود، مگر بتواند واژه ذخيره کند.» فرزاد نمي‎تواند از مطالعه دل بکند حتي موقع غذا خوردن! اين نکته را دوستش رضا رشيدپور مي‎گويد.
اجراي جمشيدي، مجموعه‎اي از تدارک انديشگي، تکنيک بيان و اجرا، خلاقيت ادبي و روحيه شاعرانه اوست که خروجي‎اش، شهرت او به صفت «مرغ سحر» است. تناقض ثقيل‏گويي با پر هيجان و پيوسته سخن گفتن از تفاوتهاي اوست.
اما اين «پديده جمشيدي» وقتي با ميان‏برنامه‎ها جمع مي‎شود، خوراک معرفتي و معنوي سحري روزه‏داران را جور مي‏کند.
دشواري کار مجري اين برنامه، اجراهاي مونولوگ چند دقيقه‎اي و سرساعت چرخاندن آيتم‏ها و ميان‎برنامه‏ها است به نحوي که راس ساعت اذان با ما خداحافظي کند؛ خداحافظي و سلامي که به کلي متفاوت از همه اجراهاي تلويزيوني است. مثلا فقط براي يک سلام مي‎گويد: «در دنيايي که مردم قناري لطيفه‌هايشان رو تو تلفن همراه حبس مي‌کنند، تو دنيايي که مردم خبر بزرگ مرگ آدم‌ها رو روي ورق‌هاي A4 براي هم فکس مي‌کنند، من دستم را مي‌گذارم روي سينه به شما مي‌گويم سلام.»
فرزاد جمشيدي با تکرار و عادت، غريبه است و سحر روز بعد جور ديگري سلام مي‎کند: «اگه راست باشه که بسم‌الله الرحمن الرحيم اسم اعظم خداست، اگه راست باشه که خاصيت اين اسم رهاندن پليدي‌ها از دل مخاطب‌هاست، توي يه دستم بسم‌الله الرحمن الرحيم و تو دست ديگرم سلام مي‌گذارم و به شما عرض احترام مي‌کنم.»
او ضمن آسيب شناسي اجراي تکراري مجريان سيما معتقد است: «ما سراغ واژه‌ها نرفته‌ايم، چون به روح واژه‌ها نزديک نشده‌ايم.» وقتي از او مي‎پرسيم منظورش دقيقا چيست و اصلا او اين سبک نوشتن و گفتن را از کجا بدست آورده، مي‎گويد: «در اين مورد دو تا چيز را سر کلاس دانشگاه به بچه‌ها گفته‌ام، دو نکته را من ياد گرفتم از شهيد آويني و علي حاتمي، از علي حاتمي تصويرسازي و تصويري نوشتن را ياد گرفتم، از شهيد آويني آن چيزي که براي من به يادگار مانده، صراحت در لهجه و صادقانه نويسي است. شهيد آويني اصلاً به دنبال دستچين کردن جملات نبود، من فکر مي‌کنم به روح واژه رسيده بود و از اين جهت که روح واژه را با مخاطب در ميان گذاشته بود، توانسته بود قالب تعارف‌آميز روزمره را بشکند و بيننده و شنونده را خيلي راحت دستشان را بگذارد در دست واقعيت؛ صداقت را، آويني مثل نفس کشيدن در دست لمس مي‌کرد و مي‌توانست به را حتي با ما در ميان بگذارد.»
اين نکته روشن است که نمي‎شود اين همه کلمات فاخر را در قالب يک متن از پيش تنظيم شده حفظ کرد و آنجا جلوي آنتن زنده و چشم ميليون‎ها بيننده مثل يک ضبط صوت تحويل مخاطب داد؛ آنهم بدون تپق و سکته و اشتباه لپي!
اگرچه او نمي‎خواهد پدرخوانده اجرا در ايران باشد اما «پدر اجراي ايران» عنواني است که در ميان مجريان سيما، بيش از همه برازنده سيماي اوست.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس