به گزارش وبلاگستان مشرق، نویسنده وبلاگ "باز باران" در مطلب اخیر خود نوشت:
خداوند حکیم جسم و هوش بشر را پیشرفته تر از بسیاری از مخلوقات دیگر آفریده است. طراحی انگشتان انسان، دستهای انسان، هوش انسان و سایر ویژگیهای حیوانی انسان، بیش از بسیاری از موجودات است. هم هوش انسان بیش از هوش میمون است، هم قدرت بهره مندی انسان از نعمتهایی که ناشی از رحمانیت خداوند است، بیش از بسیاری از موجودات است. بنابراین خداوند در خلقت انسان کرامت خاصی کرده، او را بر بسیاری از موجودات برتری داده است: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً» اسراء، ۷۰. این کرامت به دلایل عقلی و شواهد موجود در آیه، مربوط به خلقت جسمانی بشر است؛ زیرا، الف. شواهدی که بر کرامت ذکر شده است، شواهد توان بهره گیری از خشکی و دریا و بهره مندی از خوراکی های پاکیزه است؛ ب. اینکه اگر منظور توان اوج گیری روحی انسان و کرامت روحی وی بود، در این حال، باید گفته می شد که انسان اشرف مخلوقات و برتر از همه آنان می تواند بشود نه اینکه بگوید: «و او را بر بسیاری از مخلوقات برتری دادیم» مسلما بعد خَلقی فرشته و جسمی جن، لطیف تر و قوی تر از انسان است؛ یعنی همان «وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً». پس کرامت انسان ذاتی است، اما مربوط به ذات جسم و جسمانیات است نه مربوط به روح و عقل انسانی.
معیار ارزشمندی و کرامت روحی:
از نظر عقل و دین، ارزش هر موجود مختار، به تقوا و کارهایی است که از روی اختیار خودش انجام می دهد. یعنی انسان وقتی ارزش دارد که خوب باشد: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» حجرات، ۱۳.
معیار شیطانی و اومانیستی کرامت انسان:
از منظر انسانزدگی، ارزش و کرامت انسان، مقدم بر خوب یا بد بودن وی است؛ یعنی، انسان، صرف نظر از خوب باشد یا بد، دارای کرامت ذاتی و احترام است. نه اینکه خوب و بدی، تعیین کننده کرامت و ارزش انسانی باشد. البته اومانیستها، در عمل اگوسنتریست و خودمحور هستند و انسان های خوب را دارای کرامت انسانی نمی شمرند. نمونه های تاریخی و کنونی زیادی می تواند حقیقت شیطانی اومانیستها را نشان دهد.
ادبیات گفتگو از نگاه اومانیستها:
بر اساس منطق اومانیزم ( که انسان چه بد باشد و چه خوب، ذاتا محترم است) یک مرد، به کسی که به زور و در جلوی چشمان خانواده، به همسر حامله اش، تجاوز کرده، بچه او را سقط کرده، سپس با قیچی شکم او را دریده، بچه اش را درآورده و با شیشه سر آن بچه را بریده است، باید بگوید: آقای محترم! مستر! سینیورِ، سیدی! چون کرامت و حرمت آن مرد، ذاتی است! اما از دید عقل و دین، این موجودکثیف، از هر حیوانی پست تر است و قطعا او را «آقا، سیدی، مستر و محترم و دارای کرامت» دانستن حرام است! و این را بشر بالضرورة درک می کند؛ مگر اینکه شعورش، با ادبیات شیطانی امروزی مسخ شده باشد، البته متاسفانه برخی به دلیل غفلت از این مبانی شیطانی، و گاه به دلایل دیگر که ممکن است موجه باشد، اوباما، بوش، برون و ... را «آقای بوش، آقای اوباما و آقای برون» خطاب می کنند. در حالی که همان مدعیان اومانیزم و کرامت ذاتی انسان، نگاه اگوسنتریستی (من محوری) داشته، رئیس جمهور ایران را مِستر نمی شمرند!
نرم نگفتن، تند گفتن و تند را گفتن در قرآن کریم:
قرآن کریم، بر پایه مبانی فکری دقیق، انسان های بد را "آقا" نمی داند، بلکه از آنان، با عباراتی یاد می کند که در ادبیات اومانیستی، بی ادبی شمرده می شود! یعنی هم تند سخن گفتن و هم سخن تند گفتن و هم سخن تند را با لحن تند گفتن، می تواند خوب باشد. زیرا آنچه از نظر اسلام، حسن و قبح ذاتی دارد، ظلم و عدل است نه چیز دیگر؛ بنابراین اگر سخن و لحن تندی، مصداق عدل باشد، مطلوب است و اگر سخن و لحن احترام زده ای هم، مصداق ظلم باشد، مطرود است.
۱. «بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم که ... آنان مثل چارپایان بلکه گمراهترند» اعراف، ۱۷۹. آیا همانند خواندن انسان با خر و خوک و بوزینه و گمراهتر دانستن وی از آنان، بر خلاف ادب و کرامت انسانی است؟
۲. خداوند به برخی از انسان ها گفت که بوزینه و خوک شوید و آنان هم میمونی پستی و خوک شدند: «وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازيرَ» اعراف، ۶۰. آیا گفتن «بوزینه و خوک شوید» توهین و برخلاف کرامت انسانی است؟ به ویژه که نه فقط در حرف، بلکه در عمل هم اینان به بوزینه و خوک تبدیل شدند.
۳. «مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً» جمعه، ۵: مثل آنان که تورات بر آنان نهاده شد و آن را [به کار] نبردند، مانند آن خر است که کتاب بر پشت می برد. متاسفانه بسیاری از مترجمان برای آنکه ادب سکولاریستی را رعایت کنند، حِمار را، چارپا، درازگوش یا آلاغ معنا کرده اند، در حالی که حمار به معنای خر است، نه چارچا یا درازگوش یا حتی الاغ، گرچه معنای اصلی حمار و الاغ یکی است ولی زیرمعنای متفاوتی دارند.
۴. وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیهِ یلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یلْهَثْ» اعراف، ۱۷۶. و اگر می خواستیم، بلعم باعورا را به سبب آن، بالا می بردیم، ولی او به زمین گرایید و از هوسش پیروی کرد، پس داستان او مانند مثل سگ است؛ اگر او را برانی له له کند و اگر واگذاری له له کند!
۵. «قالَ اخْسَؤُوا فيها وَ لا تُكَلِّمُونِ» مومنون، ۱۰۸. خداوند در اینجا عبارت توهینباری به اهل دوزخ می گوید، عبارتی که برای راندن سگ به کار می رود؛ مثل سگ بروید گم شوید و با من سخن نگویید!
نگاهی به ادبیات اهل بیت علیهم السلام؛ نابودگران ادبیات ریازده ابلیس!:
در کلام اهل بیت علیهم السلام هم عباراتی ارزشگذارانه در مواجه با مخاطبین مسلمان و غیرمسلمان دیده می شود که به برخی از آنان اشاره می شود:
۱. سخن امیر بیان (ع) به اشعث: «عَلَيْكَ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ لَعْنَةُ اللَّاعِنِينَ حَائِكٌ ابْنُ حَائِكٍ مُنَافِقٌ ابْنُ كَافِر» نهج البلاغه خطبه ۱۹. لعنت خدا بر تو باد و لعنت لعنتگران! بافنده فرزنده بافنده، منافق فرزند کافر! امیرالمومنین، این سخنان بلیغ و سراپا حق، را در واکنش به خرده گیری بی جای اشعث، از سخنان شان در لیلة الهریز بیان کردند. آن هم فی المجلس و در جلو چشم همه! آیا اینها بر خلاف ادب است یا عین ادب و عدالت؟
۲. سخن امیر بیان به مردم کوفه و رعیت خودش؛ خدا مرگ تان بدهد! امیرالمومنین در خطبه ۲۷ نهج البلاغه، معروف به خطبه جهادیه خطاب به اهل کوفه: «يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ حُلُومُ الْأَطْفَالِ وَ عُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ لَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَرَكُمْ وَ لَمْ أَعْرِفْكُمْ مَعْرِفَةً وَ اللَّهِ جَرَّتْ نَدَماً وَ أَعْقَبَتْ سَدَماً قَاتَلَكُمُ اللَّهُ!» ای همانندان مردها! در حالی که مردی نیست! رویای کودکانید و خِرد زنان حجله نشسته ... خدا شما را بکشد!
۳. امام علی (ع) در خطبه ۹۷، درباره یاران خود: «تَرِبَتْ أَيْدِيكُمْ يَا أَشْبَاهَ الْإِبِلِ غَابَ عَنْهَا رُعَاتُهَا! ...» خاکسار و ذلیل شوید! ای همانندان شتران بدون شترچران!
۴. امام علی درباره نفر سوم قوم، در خطبه شقشقیه: «إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ»: تا اینکه سومین فرد قوم به پا خاست در حالی که دو پهلویش [از پرخوری] ورم کرده بود و بین محل سرگین انداختن و آخور در تردد بود!
۵. امام حسین فرمودند: "الا و إنّ الدَّعیّ بنَ الدعیّ قد رکزنی بین اثنتین، بین السلّة و الذلة؛ هیهات منا الذلة" احتجاج، شیخ طبرسی، ج ۲، ص ۲۴. اگر امام حسین (ع) پشت سر عبید الله بن زیاد بگویند: آن مجهول الوالد! که خود، پسر یک مجهول النسب است ...! خلاف ادب یا غیبت است؟
نگاهی به ادبیات بزرگان اسلام:
۱. امام خمینی در منشور روحانیت، برخی از روحانیون را احمق و بی شعور خطاب می کند: «خطر تحجرگرايان و مقدس نمايان "احمق" در حوزههاى علميه كم نيست. طلاب عزيز لحظهاى از فكر اين مارهاى خوش خط و خال كوتاهى نكنند، اينها مروّج اسلام امريكايىاند و دشمن رسول اللَّه. آيا در مقابل اين افعيها نبايد اتحاد طلاب عزيز حفظ شود؟ ... ديروز "مقدس نماهاى بيشعور" مىگفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است، ... اتهام كشتن زنان آبستن و حِليّت قمار و موسيقى از چه كسانى صادر مىشود؟ از آدمهاى لامذهب يا از "مقدس نماهاى متحجر و بيشعور!" ... همه اينها نتيجه نفوذ بيگانگان در جايگاه و در فرهنگ حوزههاست.» نرم افزار صحیفه امام خمینی، ویرایش3، منشور روحانیت، جلد ۲۱ از ص ۲۷۳ تا ص۲۹۳. منشور روحانیت، یک متن شفاهی نیست، بلکه، یک منشور جاوید مکتوب است و نمی توان عبارات آن را ناشی از هیجان و اشتباه لسانی شمرد.
۲. امام خامنه ای خطاب به گروهک سازش در فلسطین در ۱۰ دی ۷۸: «ينقدر اينها بىشرمند! همان وقتى كه اين شخص [عرفات] اوّلين مذاكرات را با اسرائيليها كرد، من گفتم او، هم خائن است و هم احمق!
۳. بیان علامه مصباح در آشغال خواندن جریان انحرافی، به نقل از رجانیوز: «[جریان انحرافی مانند تیر سه شعبه است] تیر وقتی یك شعبه باشد می توان آن را بیرون كشید، اما وقتی سه شعبه شد، وقتی بخواهیم آن را بیرون بكشیم، تمام نقاطی كه تیر در آن نفوذ كرده از بین خواهد رفت. ... اما با این حیله ها در برابر اراده الهی نمی توانند كاری را به ثمر برسانند و از این رو این آشغال ها هیچ كاری نمی توانند بكنند.»
برخی از دوستان، به کاربست واژه «آشغال» برای جریان انحرافی را، نشانه ضعف شخصیت علامه مصباح دانسته اند. چیزی که نشان از عمق درک ایشان در کاربرد عبارات و کلمات در اقتدا به قرآن و اهل بیت دارد.
گونه های دهگانه متناسب با سخن تند، تندی سخن، بیان منطقی و یا سخن هیجانی:
با مطالعه دقیق موارد سخنان ارزشگذارانه خداوند و معصومین، متوجه می شویم که دست کم، ده گونه مختلف قابل بررسی است و نمی توان به یکباره و با استناد به دسته ای از آیات، احادیث[۱]، یا ارشادات عقلی، همه را بد یا خوب خواند. بلکه سخن تند گفتن و تند سخن گفتن[۲] گاهی درست و گاهی نادرست است.
۱. گاهی مخاطب فرد خاصی است؛ مانند « فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیهِ یلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یلْهَثْ» اعراف، ۱۷۶. گاه یک مجموعه خاص؛ مانند «قالَ اخْسَؤُا فيها» مومنون، ۱۰۸؛ و گاه یک مجموعه مبهم؛ مانند « مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً» جمعه، ۵؛ و گاه یک جریان.
۲. در هر کدام از موارد بالا، گاه فرد/گروه آشکارا هدف سخن است و گاه در پرده.
۳. گاه هدف از بیان یک سخن، شخصی؛ مانند انتقام جویی و خنک شدن دل است و گاه هدف از آن کمک به حق است.
۴. گاه بیان یک سخن به خاطر شرایط زمانی، مکانی و روانی مخاطب و جامعه، کارامد است و گاه ناکارامد.
۵. گاه فضای سخن، فضایی تبیینی است، در این حال، بیان هیجانی، مفید نیست و گاه فضای سخن، هیجانی است و در این حال، بیان تبیینی ناکارامد است. گاه مخاطب سخن، انسانی خوب، ولی فریب خورده است، گاه گمراه است و گاه، کافر عنود و منحرف لجباز؛ بنابراین، گونه گفتگو با هر کدام از مخاطبان بالا فرق دارد.[۳]
۶. گاه در فضای هیجانی، بی توجهی و تحقیر ضمنی، کافی است و گاه نیاز به کلام زهرآگین بی پرده است؛ تا فرد را به اندیشیدن وادارد.[۴]
۷. گاه کلام زهرآگین با لحن زهرآگین هم همراه می شود و گاه این کلام، در زر ورق پیچیده می شود. «لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» نساء، ۱۴۸.
۸. گاه کلام زهیر آگین نسبت و ارتباط حقیقی با فرد/گروه/جریان دارد و گاه سخن گفته شده، تهمت و افتراء است.
۹. گاه فرد/گروه/جریان مخاطب، می تواند با حفظ موقعیت خود، مقابله به مثل کند و هزینه زیادی بر جریان حق تحمیل کند[۵] و گاه به هر دلیلی، مخاطب نمی تواند مقابله به مثل کند؛ مانند سخن امام حسین به حرّ؛ «ثَکَلَتکَ اُمُّک. بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۳۷۸.
۱۰. گاه بیان یک سخن، برای تحقیر و شکستن فرد/گروه/جریان است؛ گاه فرد یا جریان، در یک جغرافیای زمانی و مکانی دیگری است و هدف از تحقیر کردن آنان، تحقیر جایگاه آنان است تا باعث عبرت مردم شود؛ که مبادا خود را در جایگاهی قرار دهند که مورد تحقیر و نفرت واقع شوند؛ مانند سخن حضرت سیده زینب، دختر علی بن ابی طالب به یزید گفت: «يَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ ... أَلَا فَالْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِقَتْلِ حِزْبِ اللَّهِ النُّجَبَاءِ بِحِزْبِ الشَّيْطَانِ الطُّلَقَاءِ» بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ۱۳۳ و ۱۳۴.
موارد نادر را نباید بهانه ایجاد فضای اهانت و هتک حرمت کرد:
با این حال باید دانست که این نوع کاربردها، در ادبیات قرآنی، روایی و علمای اسلام، یک حالت نادر است و نباید بهانه ای برای تخریب و تهمت و رواج فضای حرمت شکنی شود؛ چیزی که امام خامنه ای در ۱۹ اسفند ۱۳۸۹ در جمع خبرگان رهبری از آن گله کرده اند: «فضاى اهانت و هتك حرمت در جامعه، يكى از آن چيزهائى است كه اسلام مانع از آن است؛ نبايد اين اتفاق بيفتد. فضاى هتك حرمت، هم خلاف شرع است، هم خلاف اخلاق است، هم خلاف عقل سياسى است. انتقاد، مخالفت، بيان عقايد، با جرأت، هيچ اشكالى ندارد؛ اما دور از هتك حرمتها و اهانتها و فحاشى و دشنام و اين چيزها. همه هم در اين زمينه مسئولند. اين كار علاوه بر اينكه فضا را آشفته ميكند و اعصاب آرام جامعه را به هم ميريزد - كه امروز احتياج به اين آرامش هست - خداى متعال را هم از ما خشمگين ميكند. من ميخواهم اين پيامى باشد به همهى آن كسانى كه يا حرف ميزنند، يا مينويسند؛ چه در مطبوعات، چه در وبلاگها. همهى اينها بدانند، كارى كه ميكنند، كار درستى نيست. مخالفت كردن، استدلال كردن، يك فكر سياسى غلط يا يك فكر دينى غلط را محكوم كردن، يك حرف است، مبتلا شدن به اين امرِ خلاف اخلاق و خلاف شرع و خلاف عقل سياسى، يك حرف ديگر است؛ ما اين دومى را به طور كامل و قاطع نفى ميكنيم؛ نبايد اين كار انجام بگيرد. متأسفانه بعضى اين كار را ميكنند. من بخصوص به جوانها توصيه ميكنم. بعضى از اين جوانها بلاشك مردمان بااخلاص و مؤمن و خوبى هم هستند، اما خيال ميكنند اين وظيفه است؛ نه، من عرض ميكنم اين خلاف وظيفه است، عكس اين وظيفه است.»
==========================================
[۱]. امیرالمومنین: «ليس المؤمن بالطِّعان و لا باللِّعان و لا بالسباب و لا البذيء؛ مؤمن طعنه زن و لعنتگر و فحشگو و بد زبان نيست». شرحنهجالبلاغة، ج ۱۰، ص ۱۴۰؛ به نقل از نرم افزار جامع الاحادیث.
[۲] . «لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» نساء، ۱۴۸. هر چند به نظر می رسد که آیه بر حرف تند زدن دلالت دارد، ولی نگاه دقیق، معنای تند حرف زدن را بیشتر می رساند؛ زیرا «بالسوء» وابسته «الجهر» است نه «القول»؛ یعنی اظهار تند.
[۳]. «إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْرِ وَ قُلْتُمْ مَكَانَ سَبِّكُمْ إِيَّاهُمْ اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَيْنِنَا وَ بَيْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ حَتَّى يَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ وَ يَرْعَوِيَ عَنِ الْغَيِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِهِ» خطبه ۲۰۶. اگر «اکره» را به معنای کراهت بگیریم، معلوم می شود که اوصاف نسبت داده شده، واقعی بوده است ولی به دلایلی از جمله غضب شخصی، یا مقابله به مثل سپاه معاویه، یا برافروخته تر شدن کینه فریب خوردگان یا ... بهتر آن بوده است که این عمل ترک شود. و یا اینکه «اکره» به معنای حرمت باشد که در این صورت و بنا به قرینه ادامه سخنان امام علی، ممکن است که حاوی تهمت بوده باشد و امام دستور به وصف حال و اعمال آنان داده اند.آیت الله مکارم می گویند: حقیقت «سبّ» بدگویى کردن و دشنام دادن توأم با هتک طرف است; مانند خطاب کردن طرف به احمق، بى شعور، پست، رذل و امثال آن؛ و لعن هم کردن یکى از مصداقهاى «سبّ» است. «فَخَرَجَ غُلَامٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ مِنْ أَشَدِّهِمْ بَأْساً وَ أَكْفَرِهِمْ كُفْراً فَنَادَى أَصْحَابَ النَّبِيِّ يَا أَصْحَابَ السَّاحِرِ الْكَذَّابِ أَيُّكُمْ مُحَمَّدٌ فَلْيَبْرُزْ إِلَيَّ فَخَرَجَ إِلَيْهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (ع) وَ هُوَ يَقُولُ ثَكَلَتْكَ أُمُّكَ أَنْتَ السَّاحِرُ الْكَذَّاب ...» بحارالانوار، ج 21، ص 78. احتمال کمی وجود دارد که نسبت دادن ساحر به این فحاش، یک نسبت مجازی باشد، نه اینکه حقیقتا ساحر باشد.
[۴]. «... حَالَ الْقَوْمُ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الِانْصِرَافِ فَقَالَ الْحُسَيْنُ (ع) لِلْحُرِّ ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ! مَا تُرِيدُ فَقَالَ لَهُ الْحُرُّ أَمَّا لَوْ غَيْرُكَ مِنَ الْعَرَبِ يَقُولُهَا لِي وَ هُوَ عَلَى مِثْلِ الْحَالِ الَّتِي أَنْتَ عَلَيْهَا مَا تَرَكْتُ ذِكْرَ أُمِّهِ بِالثُّكْلِ كَائِناً مَنْ كَانَ وَ لَكِنْ وَ اللَّهِ مَا لِي مِنْ ذِكْرِ أُمِّكَ مِنْ سَبِيلٍ إِلَّا بِأَحْسَنِ مَا نَقْدِرُ عَلَيْهِ» بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۳۷۸. امام حسین علیه السلام به حر گفت: مادرت به عزایت بنشیند! چه می خواهی؟ حر گفت: اگر در میان عرب، کسی به جز شما این عبارت (مادرت به عزایت بنشیند) را در شرایطی که شما قرار دارید، به من گفته بود، از آوردن نام مادرش به عزادار شدن، خودداری نمی کردم، و در آن صورت، هر چه بادا باد! برخی می گویندکه ثکلتک امک، بار توهینی ندارد، اگر چنین است پس چرا حرّ ریاحی، از بیان چنین عبارتی به امام حسین خودداری کرد!
[۵]. وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ» انعام، ۱۰۸. فقط مانده است که برخی با استناد به این آیه شریفه، مرگ بر آمریکا را هم نفی کنند؛ چون آنها هم می گویند مرگ بر ایران!؟!