«... فاذا برق البصر. و خسف القمر. و جمع الشمس و القمر. يقول الانسان يومئذ اين المفر. کلا لا وزر. الي ربک يومئذ المستقر. ينبئوا الانسان يومئذ بما قدم و اخر. بل الانسان علي نفسه بصيره. و لو القي معاذيره ...»
اگرچه از مدت ها پیش بسیاری از شواهد و علائم انحراف و فساد اعتقادی، اقتصادی و سیاسی گروه انحرافی نفوذی در دولت هویدا بود و برخی رسانه ها در مورد آن با اسناد و مدارک بارها و بارها مطلب نوشتند، اما به هر حال در این روزها، این مسئله بیش از پیش برای افکار عمومی روشن شده و عمق آن نمایان تر شده است.
به گزارش مشرق به نقل از «تابناک»، براي مقابله با هر پيچک انحرافي اما بايد به ريشه هاي فکري آن در عرصه فرهنگي، علاوه بر مقابله سياسي اهتمام داشت. در واقع گام نخست در درگيري، شناخت است، چه، مواجهه بي معرفت محکوم به شکست است. پس اگر افسران نرم جبهه انقلاب اسلامی، کمر به مواجهه با يکي از بزرگ ترين فتنه هاي تاريخ اسلام و انقلاب بسته اند، بايد نيک بدانند با چه جریانی پنجه در پنجه شده اند.
بنابر این گزارش، يکي از تئوريسين هاي اصلي اين «فتنه فرهنگي ـ سياسي ـ اقتصادي»، آقاي «علي يعقوبي» است، که با توجه به عدم سواد لازم برای غور در بحث های اعتقادی، کلامی و فقهی، محمل نشر افکار و اعتقادات التقاطی شده و متأسفانه در بدنه متدین جامعه نفوذ قابل توجهی کرده است. وی به گفته خود تحصیل در رشته پزشکی در دانشگاه شهید بهشتی را در میانه راه رها کرده است.
علی یعقوبی در حال سخنرانی
بر این اساس و برگرفته از سخنان وی تنها به نکاتی از مشرب فکری اشاره ای کوتاه می کنیم باشد که اهل تفکر تنها لحظاتی در آن اندیشیده و تأمل کنند:
ـــ ايشان در غالب سخنرانيهاي خود ادعا ميکند، مطالبي که ميگوید، در تاريخ هزار و چهارصد ساله اسلام گفته نشده و اين سخنان حتي براي علماي شيعه نيز تازگي داشته و آنان از آوردن مثل آن و يا تکميل آن عاجز هستند.
ـــ با مردم سالاري بسيار مخالف است و آن را در مقابل خداسالاري و امام سالاري مي داند. لازمه سخنانش، نفي مردم سالاري ديني نيز هست، زيرا هيچ نوع مردم سالاري را نمي پذيرد. مردم سالاري ديني را بيعت مردمي معنا کرده و انحراف از اين تعبير را انحراف از تشيع مي داند و بر این باور است، جامعه را بايد براي مهدي سالاري آماده کرد و نه مردم سالاري، وگرنه بويي از انتفاع از امام زمان(عج) نبرده ايم، ولي باز هم چندان راهکار اثباتي براي تحقق اين آرمان در عرصه اجتماعي ارائه نمي کنند.
ـــ ايشان روحانيت را منحصر در فقه فردي دانسته و حجيت علما را تنها در حوزه اي محدود به رسميت مي شناسد، ولي براي تکميل اين نقص به هيچ وجه يقين مقنني ارائه نمي دهد و خود را مدار حق معرفي مي کند. شايد اين مقايسه خود با انبيا و ائمه، خطرناک ترين بخش انحراف ايشان باشد!
ـــ مجلس خبرگان رهبري را از اساس باطل و اعضاي مجلس خبرگان را فاسق و بي دين دانسته و بر این باور است همه آنها بايد توبه کنند، مگر اينکه رهبري تأييد کند. تناقض در اين کلام خيلي روشن است. ايشان سراغ مرجعيت رفتن را نيز بدون اذن ولي فقيه باطل مي داند. تصدي ولايت فقيه را نيز براي اين منصب بدون اذن خاص امام زمان باطل مي داند؛ يعني معصيت کبيره است، ولي فقيه را قائم به امام زمان(عج) مي داند، نه قائم به قرآن و حديث.
ـــ معتقد است شيعه بايد معجزه داشته باشد و شيعه اي که معجزه نداشته باشد، شيعه نيست.
ـــ مي گويد جنگ هاي زمان ظهور از نوع تکنولوژي نيست و قواي خاصي به جن و انس داده مي شود که درگيري از آن سنخ مي شود. وی البته خيلي در باب اين قوا توضيح نمي دهد.
12. راه مقابله با آمريکا را قواي مهدوي مي داند، نه موشک شهاب و بمب اتم و در ادعايي بسيار خنده دار، باب انتفاع از اين نعمات خاصه و قواي مهدوي را در حال حاضر تنها براي حضرت خضر و تا حدودي خودش مفتوح مي داند. مي گويد امام(ع) امضا کرده اند که غير از ما دو نفر هر کس بهره مند از اين نعمات است به رحمت خدا برود و رفته اند. تنها ما توان ولايت ملکوتي داريم و اين را افشا مي کنم تا دشمن نااميد شود و دوست اميدوار.
ـــ مي گويد دعايی از جنس ملکوتي در جوار استجابت ولايي قرار دارد و نخست وزير ترکيه بلنت اجويت که در جريان کوي دانشگاه 78 به رهبري اهانت کرد را همين گونه تنبيه کردم و دعايم بين دو تا سه روز مستجاب شد و زلزله آمد، زيرا من در ملکوت بودم و دعا کردم و اين دعا حرکتي ايجاد کرد.
ـــ می گوید داعي ملکوتي فاعل امر است، زيرا با دعايش سيلي ملکوتي را به سمت ولايت حرکت مي دهد و اين ولايت است که جهت دهنده و تعيين کننده است. مرگ اسحاق رابين و انتفاضه دوم هم به فاعليت من در ملکوت بود. ما از خدا خواستيم مردم فلسطين به گونه اي قيام کنند که هيچ کس توان درک آن را نداشته باشد و اين قيام تا زماني که ما بخواهيم ادامه داشته باشد. اينها شبيه کاري است که حضرت ابراهيم(ع) انجام مي داد.
ـــ مدعي است اين دعاها را در ملکوت تنها در اموري انجام مي دهم که رضايت امام(ع) را به صورت نوري مي بينم.
ـــ وی معتقد است هيچ فقيهي در ميان شيعه وجود نداشته و کسي غير از خودش جايگاه واقعي فقه را در نظام معارف اسلامي نميداند. وي در موارد بسياري صريحا به علماي شيعه حمله نموده و آنها را به قصور در فهم معارف دين متهم ميکند. گاه نيز تحدي نموده و آنها را به مبارزه و محاجه ميطلبد. يکي از اهداف خود را از ذکر اين سخنان بيدار کردن علماي شيعه از خواب غفلت و نشان دادن راه به آنها معرفي ميکند.
ـــ مي گويد من از 313 نفر اصحاب حضرت نيستم و به من وعده شهادت در جنگ چهارم از جنگ هاي عظيم بين حق و باطل در آخر الزمان داده اند. دشمن خيال مي کند من جزو آنهايم. براي همين، بيشتر ايام سال مشغول جنگ با دشمنان نامرئي مهدي(عج) هستم، هرچند در ظاهر و جنبه مادي از رهبر اطاعت مي کنم.
ـــ مي گويد وظيفه دارم اجازه ندهم کسي داراي قواي ملکوتي شود. تا زماني که خدا بخواهد اين مسأله بايد انحصاري بماند. در باب نعمات خاصه و قوا بابش بر همه جز من بسته است.
ـــ مي گويد من به مشهد که مي روم، زيارت نمي خوانم. مي روم در حرم مي نشينم و مي گويم «آخيش». معتقد است که اهلش مي دانند، معناي اين حرف چيست. این در حالی است که اين گونه توسل و زيارت کاملا غير از روش دستور داده شده از سوي اهل بيت و سيره سلف صالح است.
ـــ معتقد است باب ارتباط برزخي با امام زمان کاملا باز است و همان شبکه امام و نواب که در دوران غيبت صغري بر پا بود، اکنون به شکلي بسيار گسترده تر در عالم برزخ برقرار است. هرکس هر هفته مي تواند از امام(ع) يا اين نواب اجازه بگيرد. مي گويد نزدیک صد نفر هستند که در برزخ اجازه صدور اين ملاقات را دارند.
ـــ معتقد است مقوله ولايت فقيه، آيات قرآني ندارد و آيات قرآني مربوط به ولايت فقيه همان آيات مربوط به حکمت است.
ـــ معتقد است هم اکنون هيچ هادي نیست و به زودي در يکي از شهرهاي بزرگ جهان واقعه اي عظيم رخ مي دهد که هر کس بتواند آن را جمع کند، هادي، حکيم و ولي جامعه است. بايد از هر حرفي که او در امور فردي و اجتماعي مي زند، اطاعت کرد. البته اول خدا قواي لازمه را به آن شخص مي دهد و بعد آن مطلب را به پا مي کند.
ـــ مراد از «روات احاديث» را که حضرت مهدي(عج) مردم را در زمان حوادث واقعه به آنها رجوع داده، منحصر به زمان نايب خاص دوم و حداکثر زمان غيبت صغري دانسته و آن را شامل دوران غيبت کبري نمي داند.
ـــ از خودش بسيار تعريف و خود را با امير المومنين(ع) مقايسه مي کند که از خود تعريف مي کرد. روشن است که قياس مع الفارق است، ولي ايشان حقيقتا خود را در چنين سطحي مي بيند.
ـــ ايشان روش خود را روش انبيا(ع) به ویژه حضرت ابراهيم(ع) مي داند و مدعي مي شود بر پايه تفکر صراط مستقيم به دنبال تحرک بخشي به مسلمانان به سوي ظهور بوده و از سوي حضرت زهرا(س) وظيفه دارد، زمينه را براي ظهور مهدي(عج) در دوران عمر کوتاهش فراهم کند. مدعي است خود نيز در اين راه به شهادت خواهد رسيد، چون از حضرت خواسته منفعتي در دوران ظهور نبرد.
ـــ ايشان معمولا از محکمات آيات و روايات گريزان است و به متشابهات متمسک مي شود.
ـــ ايشان مدعي است که بصيرت ملکوتي دارد و مي گويد در زندگي اش تنها در بين تمام علما و فقها يک پيرزن را ديده است که اين ديد ملکوتي را داشته است ولا غير.
ـــ مي گويد اصول دين در دوران غيبت تحريف شده. نبايد اموري نظير توحيد، نبوت، امامت، عدل و معاد را اصول دين دانست، زيرا بر پایه قرآن، مهمترين اصل دين «حنيفيت» است.
با توجه به نکات فوق مشخص می شود که داشتن نظام فکري منسجم ولو التقاطي و ملغمه ای از حق و باطل از بزرگترین نقاط قوت اوست.
ای کاش، دیگر دوستان انقلاب نیز پیش از اینکه فتنه دیگری دامنگیر انقلاب شود، به مقابله با این جریان بپردازند که غفلت دوستان از ظرفیت این جریان جهت فتنه شدن، ضرورتا موجب غفلت دشمنان از برنامه ریزی جهت توطئه به پرچمداری سران این جریان انحرافی نخواهد شد، چرا که به تعبیر زیبای امیر المومنین(ع) «من نام لم ینم عنه»... .