در فضای بسته اردوگاه، ورزش کردن، نقش مهمی در سلامت داشت و دشمن با این کار به شدت برخورد می کرد. از طرفی ما ورزش را یک تکلیف و یک امر واجب می دانستیم و به جز افراد مریض و مسن، همه به این تکلیف عمل می کردیم و با وجود سوء تغذیه، از ورزش کردن غافل نمی شدیم.

گروه جهاد و مقاومت مشرق: اولین عملیاتی بود که سپاه و ارتش و نیروهای مردمی با هماهنگی یکدیگر انجام می دادند. حمله در ساعت های اول با موفقیت های غیره منتظره رو به رو شد؛ اما بعد از پیروزی های چشمگیر، به دلیل ضعف فرماندهی و نرسیدن نیرو و مهمات دشمن ضمن ایجاد استحکامات، اقدام به حمله و محاصره نیروهای ما کرد که باعث اسارت من و گروهی دیگر از برادران در روز ۱۶/۱۰/۵۹گردید.

اسارت ما با رفتن به اردوگاه اسرا رسمیت پیدا کرد. اردوگاه، با مناظری سرشار از خشونت و سردی، از ما استقبال کرد و ما دور جدیدی از زندگی را همراه با غربت و سختی آغاز کردیم. با این همه، پنجره های امید را به روی خود گشوده می دیدیم و این بود که همزمان با اسارت، فعالیت های مختلف فرهنگی، سیاسی، ورزشی و عقیدتی هم ادامه داشت.

اجرای مراسم مختلف و گرامیداشت روزهای بزرگ و مقدس، علی رغم مخالفت های دشمن، با برنامه ریزهای دقیق و مفصل صورت می گرفت. نوشتن مقاله های قوی و تهیه تصاویر حضرت امام و مسئولان نظام، صحنه های جنگ و کاریکاتور، در بیشتر مراسم مرسوم بود. برگزاری مسابقه شعر، دکلمه و روزنامه نگاری، ضمن اینکه اردوگاه را از یکنواختی خارج می کرد، معلومات بچه ها را افزایش می داد و تمام این کارها- با همین گستردگی- به طور پنهانی انجام می شد.

اوقات بیکاری روزهای اسارت، خیلی خسته کننده بود. برای رهایی از این خستگی، برنامه های مختلفی داشتیم. تقویم درست می کردیم، شمع می ساختیم و…

رهبری اردوگاه، به عهده چند نفراز برادران بود که به بچه ها خط می دادند و بررسی مشکلات و چگونگی رفع و برخورد با آنها را به عهده داشتند.

در فضای بسته اردوگاه، ورزش کردن، نقش مهمی در سلامت داشت و دشمن با این کار به شدت برخورد می کرد. از طرفی ما ورزش را یک تکلیف و یک امر واجب می دانستیم و به جز افراد مریض و مسن، همه به این تکلیف عمل می کردیم و با وجود سوء تغذیه، از ورزش کردن غافل نمی شدیم.

روز اول اسارت در آسایشگاه، وقتی از خواب بیدار شدم، بی خبر از همه جا شروع به نرمش کردم؛ ولی بعد از چند دقیقه، سرباز عراقی مرا خواست و با یک کتک مفصل، به من فهماند که نرمش کردن در اینجا ممنوع است. ما فقط اجازه داشتیم در هفته نیم ساعت والیبال یا فوتبال بازی کنیم.

گروهی از بچه ها تکواندو و کاراته کار می کردند که اگر گیر عراقی ها می افتادند، حسابی اذیت می شدند. یک بار حدود۲۰۰  نفر از اسرای یک اردوگاه دیگر را به اردوگاه ما آوردند که بیشتر آنها کاراته کار می کردند و عراقی ها از این موضوع باخبر شدند و به همین خاطر، بچه ها را خیلی اذیت کردند و حدود ۲۵ روز، همه را زندانی کردند.

راوی: آزاده باقر نجفیان مقدم / سایت جامع آزادگان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس