کد خبر 50803
تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۲:۱۷

احد كريم خاني

به گزارش گروه بين الملل مشرق،موج بيداري اسلامي كه از كشور آفريقايي تونس آغاز و سرانجام كشورهاي عربي را يكي پس از ديگري درنورديد، اكنون به يمن رسيده و نگراني‌هاي فراواني راهم براي آمريكا و بويژه متحدان عربي آن در منطقه بوجود آورده است.
 وجه تمايز تحولات كنوني يمن با حوادث سالهاي گذشته اين كشور فراگير بودن قيام مردم است. در واقع تا پيش از اين همواره سركوب‌هاي دولت يمن البته با چراغ سبز آمريكا و همكاري عربستان سعودي متوجه شيعيان اين كشور بود، اما امروز ملت يمن اعم از شيعه و سني يك صدا سرنگوني حكومت ديكتاتوري علي عبد‌الله صالح را سر داده‌اند. در اين ميان آنچه بيش از همه امريكا و متحد استراتژيك آن ‌‌يعني آل سعود را نگران كرده، قدرت يافتن شيعيان در يمن و در نهايت افزايش قدرت و بالا رفتن موقعيت و جايگاه ايران در منطقه است. در اين نوشتار، تلاش مي‌شود به اين سؤالات پاسخ داده شود كه اساساً شيعيان چه جايگاهي در يمن دارند، تا چه اندازه مي‌توانند بر آينده تحولات اين كشور تأثير‌گذار باشند و اين مسأله چه پيامد‌هايي را براي آمريكا به دنبال خواهد داشت؟

اهميت و جايگاه يمن
جمهوري يمن کشوري در جنوب عربستان است که داراي ويژگي‌هاي سياسي وژئوپلتيکي خاصي است. اين کشور حدود 530 هزار کيلومتروسعت و 24 ميليون نفر جمعيت دارد. جمهوري يمن با داشتن دويست جزيره از جمله جزيره مهم و استراتژيک" سکوترا" که ناظر بر آبراه سوق‌الجيشي وبسيار مهم باب‌المندب و شاخ آفريقا است يک منطقه استراتژيک درجهان به شمار مي‌رود. اين آبراه آسيا را از آفريقا جدا مي‌کند و شاهراه استراتژيک عبور انرژي به شمار مي‌رود با اين اهميت قدرتهاي خارجي از جمله آمريکا وعربستان به دنبال حفظ وتثبيت جايگاه خود بر اين منطقه استراتژيک هستند. هر جريان خاصي كه در يمن حاكم شود، در سه نقطه از مناطق دنيا تاثيرگذار است. يكي در منطقه عربستان، خليج فارس و عراق و منطقه دوم شاخ آفريقا است در همين راستا لازم به يادآوري است كه گسترش اسلام در آفريقا در قرون اوليه بيشتر توسط يمني‌ها صورت گرفته است. منطقه سوم آسياي جنوب شرقي است چرا كه در مالزي و اندونزي يمني‌هاي زيادي هستند و طلاب اين كشورها به يمن آمده و آنجا تحصيل مي‌كنند. يمن همچنين به لحاظ اقتصادي داراي ذخاير نفت و گاز قابل توجهي نيز مي‌باشد.

تاريخچه و بافت جمعيتي يمن
با غلبه ايران بر جنوب عربستان در سال ۵۹۸-۵۹۷ ميلادي يمن نيز به‌وسيله شاهنشاهان ساساني به تصرف ايران در آمد و تا ظهور اسلام تابع حکومت ايران بود. با ظهور دين اسلام، اسلام در اين منطقه نيز نفوذ يافت در سال ۱۷۵۰ ميلادي يمن جزو قلمرو دولت عثماني در آمد و با سقوط امپراتوري عثماني، در سال ۱۹۳۴ ميلادي با انعقاد قراردادي با انگلستان به استقلال رسيد. اين کشور به دست اميري اداره مي‌شد که آن را امام يمن مي‌ناميدند ولي از سال ۱۹۶۲ ميلادي برابر ۱۳۴۱ شمسي به جمهوري تبديل شد. امروزه يمن کشوري عربي است که در جنوب غربي آسيا و در جنوب شبه‌جزيره عربستان و در خاورميانه واقع شده‌است، پايتخت آن شهر صنعا است. يمن داراي دو ساحل مهم است، ساحلى غربي در کرانهٔ درياي سرخ و ساحلى جنوبي در کرانهٔ درياي عرب، همچنين داراي چند جزيره‌است که مهم‌ترين آنها جزيره سکوترا در درياي عرب و جزيره حنيش در درياي سرخ است. يمن تا قبل از سال ۱۹۹۰ ميلادي شامل دو کشور به نام‌هاي جمهوري عربي يمن (يمن شمالي) و جمهوري دمکراتيک يمن (يمن جنوبي) بوده است. در سال ۱۹۹۰ ميلادي طي پيماني اين دو کشور با هم متحد شدند و جمهوري يمن بوجود آمد. در سال ۱۹۹۴ جنگ خونيني بين دو طرف رخ داد، که سرانجام شمالي‌ها بر جنوبيها چيره شدند و اتحاد پابرجا ماند.
حدود ۵۰ درصد مردم يمن اهل سنت شافعي مذهب و بيش از ۴۰ درصد زيدي مذهب هستند (زيدي‌ها اگر چه شيعه هستند ولي در اعتقادات خود تفاوت هايي با شيعيان اثني عشري دارند آنان به اماماني اعتقاد دارند که قيام به سيف کرده‌اند.) مذاهبي همچون اسماعيليه و صوفيه نيز در اين کشور پيرواني دارند. سلفي گري از ۲۰۰ سال پيش وارد اين کشور شد. در سي سال اخير سلفي‌ها سرمايه‌گذاري هنگفتي در اين کشور نموده‌اند. يمن به عنوان حيات خلوت سعودي‌ها هميشه مورد توجه آن کشور بوده است. مذهب شيعه اثني عشري نيز پس از انقلاب اسلامي وارد اين کشور شده است و حدود يک درصد جمعيت که عمدتا جوانان هستند پيرو اين مذهب مي‌باشند. در اواخر قرن دوم هجري قمري" يحيي بن الحسين بن قاسم بن ابراهيم طباطبا" از نوادگان امام حسن مجتبي‌(ع) به همراه تعدادي از ياران خود از طبرستان (مازندران و گيلان فعلي) به صعده رفت و اولين حکومت زيدي را در آن منطقه تاسيس کرد.امامان زيدي حدود 11 قرن در سرزمين يمن حکومت داشتند جمع زيادي از قبايل شيعه و زيدي يمن از سادات هستند. حدود ۹۰ درصد از ۲۰۰ خانواده معروف سادات يمني از ذريه امام حسن مجتبي عليه‌السلام هستند که از شيعيان زيدي مي‌باشند. ده درصد بقيه سادات از ذريه امام حسين عليه السلام هستند که عمدتا شافعي مذهب مي‌باشند و نسل آنها به احمد بن عيسي المهاجر (مدفون در شهر تريم حضرموت) مي‌رسد. بازيگر اصلي تحولات يمن
از بازيگران مهم گذشته يمن و البته غير‌رسمي تحولات كنوني اين كشور جنبش الحوثي است. جنبش الحوثي يمن جنبشي منتسب به "سيد حسين" فرزند "سيد بدر الدين الحوثي" از بزرگان علماي مذهب زيدي است که اگرچه بارها و بشدت توسط رژيم يمن سرکوب شده، اما نقش بسيار مهمي را در تحولات جاري در اين کشور ايفا مي‌کند.
جنبش الحوثي‌ نام خود را از بنيانگذار آن "سيد حسين" فرزند "سيد بدرالدين الحوثي" از بزرگان علماي مذهب زيدي يمن که در استان صعده در شمال يمن ساکن است، گرفت.
جنبش الحوثي در ابتدا به عنوان يک جنبش سياسي داراي اهداف و چارچوب‌ها و برنامه‌هاي خاص پاي به عرصه سياسي يمن نگذاشت بلکه در ابتدا چارچوب فکري آن را اطلاعيه و خبرنامه‌هايي تشکيل مي‌داد که سيد حسين الحوثي بر پايه مجموعه‌اي از افکار و انديشه‌هاي اسلامي با هدف احياي مذهب زيدي در يمن آن را چاپ و منتشر مي‌کرد.
اين جنبش فقط زماني جنبش را برخود نهاد که جنگ دولت يمن با پيروان و اعضاي آن آغاز شد و از آن زمان بود که اين نام را براي خود برگزيد، اما اگر بخواهيم مختصري درباره شکل گيري جنبش الحوثي بنويسيم بايد بگوييم اين جنبش در دهه اواخر 90 ميلادي بدست سيد حسين الحوثي، تأسيس و به پيروان و طرفداران آن "گروه شعار" اطلاق مي‌گرديد، چون اعضاي جنبش الحوثي بر دادن شعار به عنوان مهمترين ادات جهت نشر افکار و انديشه‌ها و ديدگاه‌هاي جنبش تاکيد داشتند و به همان اندازه که بر افکار و انديشه‌هاي مذهبي تأکيد داشتند، از افکار و انديشه‌ها يا برنامه‌هاي سياسي غافل بودند.
اما شرايط حاکم بر جنبش و نحوه رويارويي آن با رژيم يمن ناخودآگاه ماهيت و ساختار جنبش را بشکلي خاص از سال 2005 ميلادي به بعد هم تغيير و هم شکل داد، بگونه‌اي که يکباره وسعت انتشار و گسترش و هم‌چنين تاثيرگذاري آن را تغيير داد و الحوثي را به يک بازيگر غيررسمي اما تأثيرگذار در يمن تبديل کرد، بويژه آنکه الحوثي تأکيد داشت، پنج جنگ انجام شده‌اش با دولت مرکزي در دفاع از خود بوده است.
از آنجا که سيد حسين الحوثي تعصب بسياري بر نشر و ترويج افکار زيديه داشت، بنابراين انديشه‌ها و افکار زيديه را در قالب واقعيت‌هاي حاکم بر جهان مدرن به طرفدارانش ارائه داد و در اين راه ساختار سنتي و واقعيت‌ها و حقايق سياسي محلي و بومي را به کناري نهاد و به افکار و انديشه‌هايش ابعادي ملي‌گرايانه و اسلامي داد که به ادعاي پيروانش اين افکار و انديشه‌ها هيچ‌گاه با سياست‌هاي دولت مرکزي در تعارض قرار نمي‌گرفتند.
بطور خلاصه الحوثي در افکار و انديشه‌هايش بر رد خشونت حتي عليه مخالفان و بيداري و آگاهي بخشيدن به مردم و کسب علم و دانش و عدم رويارويي مستقيم با دولت مرکزي و جلوگيري از نفود آمريکا و رژيم صهيونيستي در يمن و حمايت از قضيه فلسطيني تأکيد بسيار داشت به همين منظور شعار "الله‌اکبر" و "مرگ بر آمريکا" و"مرگ بر اسرائيل" و "اسلام پيروز است" را به عنوان شعار جنبش خود برگزيد.
در ابتدا اين شعار براي رژيم صالح‌ گران نيامد، اما هنگامي‌که جنبش الحوثي آنقدر توسعه و گسترش يافت که پاي به صنعا گذاشت و مساجد اين شهر را درنورديد و جوانان آن را جذب خود نمود،‌ آن وقت طرفداران الحوثي هدف بازداشت‌ها و دستگيري‌هاي علي عبدالله صالح شدند تا تحت فشار آمريکايي‌ها بيش از پيش بر اين بازداشت‌ها بيفزايند.
با اينکه جنبش الحوثي با ديگر بازيگران غيررسمي عرصه سياسي يمن متفاوت‌ است، تشابهاتي با آنها نيز دارد، از جمله عامل قبيله و ايده‌ها و افکار حاکم بر آن که مشابه انديشه‌هاي حاکم بر جنبش جنوب يمن است.
اما مهمترين وجه تشابه جنبش الحوثي با جنبش جنوب يمن اين بود که هردو جنبش بيانگر درد و رنج و خواسته‌هاي طرفداران خود بطور خاص و ملت يمن بطور عام بودند، افزون بر اين که هردو جنبش هدف اقدامات سرکوبگرانه دولت مرکزي يمن قرار گرفتند، اما جنبش جنوب مطرح کننده مسائل سياسي و مدتي بعد مدعي تشکيل يک دولت گرديد.
اما عامل قبيله از جمله وجوه اشتراک تشکيل جنبش‌ها در يمن است اگرچه ديدگاه حاکم در مورد قبيله در ميان الحوثي‌ها با ديگر جنبش‌هاي يمني تفاوت دارد و الحوثي‌ها به افکار و انديشه‌هاي مذهبي در کنار افکار و انديشه‌هاي بومي و محلي و قبيله‌اي نيز توجه دارند.
رژيم يمن در سال 2004 به موازات اولين جنگ خود عليه جنبش الحوثي جنگ تبليغاتي خود را نيز عليه جنبش آغاز کرد و هر از چندگاهي جنبش و رهبران آن را به مهدويت و امامت متهم و سرانجام اين که تلاش نمود به مرتبط ساختن آنها به مذهب اثني عشري افزون بر اين که خروج آنها را از رژيم حاکم اعلام کند، بلکه آنها را به داشتن ارتباط با ايران و مزدوري براي جمهوري اسلامي متهم کند، اما پوچي و بي‌محتوايي تمام اين اتهامات مدتي بعد و در جنگ‌هاي آينده‌اي که رژيم علي عبد‌الله صالح عليه جنبش به راه انداخت اثبات گرديدند و همه دنيا ديدند که رژيم يمن براي توجيه حملات خود اين اتهامات را به الحوثي‌ها وارد مي‌کند.
اما بطورکلي جنبش الحوثي بر اصل امامت به عنوان يکي از اصول اساسي افکار انديشه‌هاي سياسي‌اش تکيه مي‌کند، چون امامت يکي از اصول پنجگانه مذهب زيدي است، اما در راه به دست اوردن حکومت جنگ و ريختن خون‌ها را روا نمي‌داند و بر اقدامات مسالمت‌آميز متکي است.
جنبش الحوثي فعاليت خود را در منطقه الصعده آغاز کرد که بر سر مرزهاي يمن و عربستان قرار دارد و حدود 700 هزار نفر در آن سکونت دارند و اکثرا زيدي مذهب هستند. استان صعده با کمبودهاي بسياري از جمله نبود خدمات و ساختارهاي زيربنايي مواجه است و شغل اصلي ساکنان آن را کشاورزي تشکيل مي‌دهد، هم چنين شغل اصلي بسياري از ساکنان منطقه تجارت اسلحه است و به جرات مي‌توان گفت بزرگترين بازار سلاح فروش اسله خاورميانه در اين شهر قرار دارد (بازار الطلح) و اين کار با اطلاع دولت يمن صورت مي‌گيرد.
مؤسس جنبش الحوثي يعني سيد حسين الحوثي، پيش از اين و طي سال‌هاي 1993 و 1997 ميلادي، نماينده پارلمان يمن بود و بسان پدرش و بعد از فوت وي تمام وقت خود را صرف برقراري صلح و از بين بردن اختلافات در ميان قبايل يمني نمود و همين موجب گرديد به زودي جايگاه ويژه‌اي در ميان يمني‌ها پيدا کند، وي هم‌چنين تلاش نمود،‌ محروميت‌هاي مناطق تحت نفوذ خود را تا جاي ممکن از بين ببرد، به همين منظور اقدام خريد و راه اندازي مولدهاي برق و ايجاد راه‌هاي ارتباطي و توسعه و گسترش آموزش در اين مناطق نمود.
و از آنجا که تمام اقدامات فوق الذکر بدون حضور دولت مرکزي و بدون گرفتن ماليات يا ملبغي از مردم صورت مي‌گرفت، زمينه مناسبي را فراهم نمود تا قبايل ساکن اين مناطق و تحت نفوذ جنبش الحوثي از دولت مرکزي دور و بيش از پيش به جنبش نزديک شوند.
از آنجا جنبش الحوثي هر روز قدرت بيشتري در يمن ميافت، دولت مرکزي از جانب جنبش احساس خطر نمود و تصميم به تصفيه جنبش گرفت به همين منظور جنگ‌هايي با الحوثي‌ها انجام داد که شش سال به طول انجاميد،‌ در اين جنگ‌ها علي عبدالله صالح از هر ترفندي براي از بين بردن جنبش الحوثي در شمال يمن بهره‌برد و حتي از مجازات‌هاي جمعي نيز روي گردان نشد،‌ و از آنجا که اين منطقه با محروميت‌ها و کمبودهاي بسياري مواجه است، اين جنگ‌ها که جنگ حفظ موجوديت الحوثي‌ها بشمار مي‌آمد، فشارها و سختي‌هاي بسياري مردم اين منطقه وارد کرد. اما ايستادگي و مقاومت حوثي‌ها موجب گرديد جنبش بيش از پيش در ميان مردم منطقه نفوذ کند و توسعه و گسترش بيشتري يابد و نقش اين جنبش را به عنوان يکي از بازيگران غير رسمي يمن پر رنگ‌تر نمايد.
همان طور که در ابتداي مطلب گفته شد، با اينکه جنبش داراي برنامه سياسي واضح و روشني نيست با اين حال اين عدم وضوح به معناي غافل بودن آن از جريانات جاري در يمن نيست، با آغاز انقلاب يمن و درخواست مردم براي تغيير رژيم علي عبدالله صالح و انحلال دولت و پارلمان آنها نيز وارد عرصه فعاليت شدند و به عنوان يک بازيگر تأثيرگذار وارد روند جريانات جاري در يمن شده و خواستار تغيير رژيم گرديدند و اعلام کردند تا تحقق خواسته‌هايشان به مبارزات خود در کنار مردم يمن ادامه خواهند داد. وحشت آل سعود
بي‌شک گسترش روزافزون اين جنبش‌ها که برخي خاستگاه‌هاي ايدئولوژيکي داشته و با تاثير‌پذيري از تحولات دهه‌هاي اخير خصوصا در منطقه مي‌تواند مخاطرات جدي را در برهم زدن توازن قدرتهاي استکباري داشته باشدو تبديل به يک نگراني اصلي براي آمريکا وحاميان عربي خود از جمله عربستان شود البته اين يکي مصرانه تر از ان ديگري با هدف وهابيزه کردن يمن بر کشتار واز بين بردن اين جنبش‌ها تاکيد دارد چرا که براي عربستان حضور يک قدرت شيعي اگرچه زيدي اما تحت تاثير فرهنگ انقلاب اسلامي در همسايگي‌اش هم از لحاظ ژئوپلتيکي و هم ايدئولوژيک بسيار خطرناک خواهد بود. از سويي ديگر توسعه قدرت اين جنبش در سرزميني که يک سوي آن به خليج عدن وسوي ديگر آن به درياي سرخ و باب‌المندب منتهي مي‌شود از عناصر اصلي نگراني‌هاي مشترک امريکا و عربستان مي‌باشد علاوه بر آن آمريکا و عربستان در اين سلسله حضور خود در يمن اهداف مشترک ديگري را دنبال مي‌کنند سعودي‌ها در پيمان نانوشته خود با غرب بويژه آمريکا از حيث جغرافيايي واهميت استراتژيکي به منطقه" جبل دخان" نيز چشم دوخته است اين منطقه با دو هزار متر ارتفاع از سطح دريا مناطق مرزي عربستان با يمن را جدا کرده و بر مساحت بسياري از مناطق نفت‌خيز عربستان تسلط کامل دارد از سويي سعودها هيچ علاقه‌اي ندارند که امنيت تاسيسات نفتي آنها که درمجاورت مرز طولاني خود با يمن کشيده شده است به خطر بيافتد اگرچه دغدغه ديگر انها حضور يک ميليون يمني که اکثرا تابعيت عربستان را پذيرفته‌اند مي‌باشد که خطر امنيت داخلي را تهديد مي‌کنند.
سعودي‏ها همواره يمن را به منزله‏ي يک همسايه‏ي فرعي خويش و منبع ناآرامي‏هاي منطقه مي‏ديدند و ترجيح مي‏دهند تا يمن در حالت ضعف به سر ببرد. در عين حال، آل سعود در صدد تقويت روابط خود با قبايل منطقه بوده است. آل سعود در بحران‌هاي سياسي يمن، هيچ‏گاه به طور کامل از علي عبدالله صالح حمايت و يا او را کاملاً رها نکرده است.
به خاطر داشته باشيد که آل سعود با نفوذ ايران در منطقه روبه‌رو بوده و اعزام نيرو به بحرين نيز براي مقابله با گسترش نفوذ ايران در منطقه غرب جهان عرب بوده است. اکنون نيز آل سعود بايد نگران يمن باشد، به خصوص در شمال يمن که حوثي‏ها مي‏توانند جامعه‏ي شيعي و اسلامي را در عربستان سعودي ترويج دهند. از سوي ديگر گروه‏هاي جدايي‌طلب جنوب يمن نيز موجب افزايش نگراني از قدرت‌گيري القاعده شده، نکته‏ي قابل توجه اين است که اين منطقه مي‏تواند سکويي براي حملات استراتژيک عليه پادشاهي سعودي باشد. مهم‏تر از همه اين که گرچه آل سعود از آغاز جنگ داخلي در يمن واهمه دارند اما بعيد به نظر مي‏رسد که براي مقابله با اين خطر نزد صالح گردن کج کنند. به نظر مي‏رسد براي جابه‌جايي صالح نيازمند اتخاذ يک استراتژي است که تبعات منفي را بيش از آغاز جنگ داخلي به حداقل رسانده و جابجايي را تسهيل کند.

پيامد‌هاي تحولات منطقه براي آمريكا
در جمع‌بندي از تحولات كشورهاي منطقه و آينده‌نگري نسبت به انتفاضه اين کشور‌ها به نظر مي‌رسد که محور آمريکا، ناگزير خواهد شد که در خصوص يمن گزينه عبور ازصالح و تشکيل دولت انتقالي را بپذيرد تا در گام بعدي، فرصت مهار تحولات در اين کشور را براي خود حفظ نمايد. از سوي ديگر وقوع وضعيتي غير از گزينه اول (حمايت از رژيم صالح‌) و دوم (عبور از دولت صالح ) نيز دريمن بسيار محتمل به نظر مي‌رسد. اين وضعيت که شامل تغيير حزب حاکم و به ثمر نشستن کامل انتفاضه مردمي در يمن خواهد بود، مي‌تواند مستقل از گزينه‌هاي مورد نظر آمريکا و يا از دل گزينه عبور آمريکا از رژيم علي عبد الله صالح به منصه ظهور برسد که آن‌گاه تداعي‌کننده دوران رياست جمهوري «کارتر» براي آمريکا، غرب و رژيم صهيونيستي خواهد بود. در مجموع مي‌توان تبعات زير را براي مناسبات سياسي و ترتيبات امنيتي در منطقه و صحنه بين‌الملل پيش‌بيني نمود:
1- تغيير توازن استراتژيک در منطقه: تغيير در نوع و ماهيت رژيم‌هاي منطقه از جمله يمن، توازن استراتژيک در منطقه را بر هم خواهد زد. اين مهم بدون شک منجر به تقويت محور جمهوري اسلامي ايران در برابر محور آمريکا، غرب و رژيم صهيونيستي خواهد شد. چنين شرايطي محوريت ايران را در خاورميانه بيش از پيش تثبيت خواهد کرد. هم‌چنان که «خاوير سولانا»، مسؤول سابق هماهنگ کننده سياست خارجي اتحاديه اروپا، تصريح کرده بود که‌: «ايران براي نخستين بار رهبري منطقه خاورميانه را به دست گرفته است. ايران آن‌قدر برگ برنده در دست دارد که به يک قدرت درجه اول در جهان تبديل شود."
همچنين پيش‌تر از اين، مؤسسه سلطنتي «چتم هاوس» انگليس که متشکل از 17 محقق برجسته انگليسي است در ارزيابي از قدرت ايران و آمريکا پيش‌بيني کرده است که قدرت نرم ايران حرف آخر را خواهد زد. اين مؤسسه در گزارش خود تأکيد کرده که: «سير تحولات خاورميانه نشان مي‌دهد که آمريکا قدرت رقابت خود با ايران را از دست داده است. در حالي که موج نفرت عمومي از تصميمات، عملکرد و سياست او در کشورهاي اسلامي و عربي رو به افزايش است، ايران محبوبيت و دامنه نفوذ خود در منطقه را گسترش داده است».
2- رشد فزآينده بيداري اسلامي و تثبيت مقاومت اسلامي: بدون شک تحولات كنوني روند بيداري اسلامي در منطقه را به صورت غيرمنتظره‌اي فزاينده ساخته است. اين مهم از يک سو شرايط اسلام‌گرايي در منطقه را برگشت‌ناپذير نموده و از سوي ديگر عامل تثبيت ره يافت مقاومت گرديده است.
3- تسريع روند شکل‌گيري خاورميانه اسلامي: روند شکل‌گيري خاورميانه جديد با پيروزي انقلاب اسلامي آغاز شد و پس از آن با شکست محور آمريکا در چهار جنگ افغانستان، عراق، 33 روزه و 22 روزه وارد مرحله جديدي شد. اين روند اکنون با تحولات منطقه خاورميانه و آفريقاي عربي به ويژه انتفاضه مردمي در كشورهاي عربي وارد مرحله حساس و تعيين‌کننده‌اي شده است. در اين راستا، رهبر معظم انقلاب اسلامي با تأکيد بر واقعيت شکل‌گيري خاورميانه اسلامي مي‌فرمايند: «شکي نيست بر اساس حقايق مقدر الهي، خاورميانه جديد شکل خواهد گرفت که خاورميانه اسلام خواهد بود.»
شکل‌گيري خاورميانه اسلامي واقعيتي است که نخبگان آمريکايي و اروپايي بدان معترف مي‌باشند. در همين رابطه «گراهام فولر» در يادداشتي با عنوان آينده اسلام سياسي تصريح مي‌کند: «اسلام تنها آلترناتيو منطقه است و سياست‌هاي غرب و آمريکا مانع از روند رو به پيشرفت آن نخواهد شد، بلکه موجب تسريع و شتاب آن نيز مي‌گردد.» 4- فروپاشي ناتوي عربي: ايجاد ناتوي عربي متشکل از شش کشور عربي حاشيه خليج فارس، اردن و مصر با محوريت رژيم صهيونيستي، يکي از اقدامات راهبردي آمريکا براي مهار بيداري و مقاومت اسلامي در منطقه و به نتيجه رساندن روند سازش بين اعراب با رژيم صهيونيستي بود. بر اين اساس تحولات تونس، مصر، يمن و ... نه تنها اين اقدام راه‌بردي را عقيم گذارده بلکه با به محاق بردن خط سازش در منطقه، حکومت خودکامه محور ناتوي عربي را نيز با بحران بسيار جدي مواجه نموده است. 5- ناتواني در مديريت و افول قدرت آمريکا: پيچيدگي و سرعت تحولات منطقه و سردرگمي براي مديريت بر اين تحولات يک‌بار ديگر توانا نبودن ايالات متحده در مديريت بحران‌ها را به اثبات رساند. اين موضوع گواه بسيار مهمي براي افول قدرت آمريکا مي‌باشد که در اين رابطه مي‌بايست فعال شدن گسل‌هاي داخلي در ايالات متحده را به عنوان يکي از تبعات ناتواني در مديرت بحران به انتظار نشست. 6- پايان عصر آمريکا در خاورميانه: تحولات منطقه، آغازي است بر يک پايان و آن پايان عصر آمريکا در خاورميانه مي‌باشد که پيش‌تر از اين نيز ريچارد هاس، رييس شوراي روابط خارجي آمريکا، در نوشتاري بر آن تأکيد کرده بود. وي با بيان اين نکته که نفوذ آمريکا در منطقه رو به افول است تصريح کرد که خاورميانه جديد، شاهد پايان عصر آمريکايي در منطقه است.
 
منبع: ماهنامه مقاومت

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس