****
مشرق: ادبیات انقلاب یعنی چه؟ ما زمانی ادبیات انقلاب را بر اساس تولیدات تقسیم بندی میکردیم. میگفتیم ادبیات انقلاب تولیداتی هستند که که درباره انقلاب اسلامی تولید شدهاند. به نظر شما آیا همچنان این تعریف برقرار است؟ آیا ادبیات انقلاب با زمانه خود مرتبط است؟ بعضی معتقدند که ادبیات انقلاب محصول فضایی است که انقلاب اسلامی ایجاد کرده است و بنابراین این ادبیات تنها مربوط به همان زمانه است. این همان بحثی است که درباره ادبیات دفاع مقدس هم طرح میشود. این بحث حتی به محافل روشنفکری خارج از کشور هم کشیده شده است. آیا باید این نظریه را قبول کرد که ادبیات انقلاب تنها یک بحث تاریخی است و یا مطلبی مقابل این مبحث میتوان طرح کرد.
فردی: من تاریخ را گواه میگیرم که این تعریف به لحاظ تاریخی تعریف اشتباهی است. چون وقتی ماجرایی مبدا تاریخ و تحولی میشود و در زندگی آحاد یک ملت تاثیر میگذارد، یعنی این موجود هنوز زنده است و حضور دارد.پایان نگرفته است. انقلاب الان موجود است و ما هنوز داریم در فضای انقلاب زندگی میکنیم. چطور میتوانیم انقلاب را فراموش کنیم. یا به عبارت بهتر خودمان را نمیتوانیم به فراموشی بزنیم و نمیتوانیم واقعیتها را نادیده بگیریم.ندیدن واقعیت این است که انسان چشمانش را به روی واقعیات ببندد. اما اگر جدای از فضای انقلاب زندگی میکردیم، قطعا زندگی ما به شیوه دیگری بود و به این شکل نبودیم.
ادبیات انقلاب همان ادبیات است منتها با درونمایه و گرایش درونی به انقلاب و مولفههای انقلاب.ولی در ادبیتش هیچ فرقی نمیکند.چیز تازه و عجیبی نیست. در دنیا نیز سابقه دارد.ما نه مبدع ادبیات انقلابیم و نه بنیانگذار آن.
مشرق: با این وصف فرقش با ادبیاتهای انقلابهای دیگر چیست؟
فردی: این بر میگردد به تفاوت انقلاب ما با انقلابهای دیگر و ویژگیاش در اینجا مشخص میشود. اگر انقلاب ما با انقلابهای دیگر تفاوتی دارد، قطعا ادبیات این انقلاب هم متفاوت خواهد بود. اگر ندارد که مانند بقیه انقلابها است و بقیه آثاری که درباره انقلابهای دیگر بوجود امده است.
مشرق: آیا میشود گفت که این زنده بودن و پویا بودن انقلاب امروز در ادبیات انقلاب نیز جریان دارد؟
فردی: خوب این بحث دیگری است. به نظر من سهم انقلاب در ادبیات خیلی کم است. بخش اعظمی از ادبیات موجود در کشور تصمیم گرفته است تا انقلاب را نبیند و از کنار آن بگذرد و بیتفاوت بماند. این ظلمی است به انقلاب و جهلیاست که گریبان آن نویسندگان و شاعران را گرفته است که این حادثه به این بزرگی را ندیدهاند، در حالی که خودشان در فضای انقلاب تنفس میکنند و مینویسند. به طور قطع و یقین اگر رژیم سابق بود همین مخالفهای ما هم نمیتوانستند به این شکل بنویسند. این فضای انقلاب است که به این ها این آزادی ها را داده است که بنویسند و به این راحتی انتقاد کنند. اما الان به خیلی جاها انتقاد میکنند و نظام هم این را پذیرفته است در حالی که در رژیم سابق این را نداشتیم. این یعنی انقلاب. منتها عدهای تصمیم گرفتهاند و ظاهرا تصمیم جدی هم گرفتهاند که این انقلاب را نبینند. مثل این میماند که قله دماوند را به طاق نسیان بسپارند.
مشرق: ما تا اوایل دهه هفتاد نیز این مشکل را داشتیم که ریشههایش بر میگشت به جماعت منتسب به طیف روشنفکر. که حالا کانون نویسندگان یک بخشی از آن بودند و عدهای هم در خارج این کانون حضور داشتند که سعیشان این بود که اساسا انقلاب و دفاع مقدس را ندید بگیرند. اما حالا در دهه 80 از دوستان انقلاب اسلامی هم همین ماجرا را میبینیم؛ بچههایی که در انقلاب اسلامی رشد کردهاند. قرار نیست نام ببریم. اما بچههای مسجد جوادالائمه(ع) از شاخصهای ادبیات انقلاب بودند. با این حال فکر میکنید چند درصد از این دوستان در حال حاضر در فضای انقلاب قلم و قدم میزنند؟ و حالا همین مصداق رو بسط بدهیم به کسانی که در انقلاب رشد کردند، بزرگ شدند و برخی از آنها اگر به قولی آب و دان انقلاب نبود قد نمیکشیدند. ولی امروز اینها کجا هستند؟
فردی: من با شما موافق هستم که عدهای از نویسندهها و شعرا هم پای نیاز جامعه پیش نرفتند و یک جاهایی کم آوردند.آنهایی که قرار بود به قله برسند یک جاهایی پتو را انداختند و گفتند همین جا استراحت کنیم و هر چه غذا همراهمان هست بخوریم، چه کسی حوصلهاش را دارد تا قله برود؟ ماندند و البته این طبیعی است. اما شما هم از آن طرف ببینید که دوستان انقلاب فقط اینها نیستند. انقلاب دوستان زیادی دارد.در زمینه ادبیات ما واقعا در حال زایش هستیم. چهرههای جدیدی در حال آمدن هستند، فوق العاده با انگیزه و با یک نگاه خیلی جدی و خیلی درست در حال آمدن هستند و موج از پی موج در حال آمدن هستند. ولی ما چون آنها را نمیشناسیم و پرآوازه نیستند. ما همان چهرههای سابق را میشناسیم و گمان میکنیم که این موج خسته شده است. به نظر من این طور نیست.
مشرق:پس چرا در عرصه تولید، آثار جدی نمیبینیم؟
فردی: اصلا ما نیاز بود یک بحث ریشهای بکنیم تا به اینجا برسیم. ببینید، وقتی سخن از ادبیات یک کشوری میگوییم باید به سابقه آن نقبی بزنیم. در واقع زادگاه آن را خوب بشناسیم و تاریخ تولدش را بدانیم. ادبیات داستانی موجود در ایران مولود تحولات دوران روشنفکری و دوران مشروطیت است. که اساسا نوع ورودش به جامعه ما یک نوع ورود غیر قانونی بوده است. یعنی با یک هدف دیگری وارد کشور ما شد. یک ماموریت خاصی داشت.بنا بود حرفهای دیگری بزند، ساختار شکنی کند در کشور و حرفهای خاصی بزند و لیبرالیسم غربی را وارد جامعه ما بکند و تا انقلاب اسلامی واقعا این ادامه داشت. قلیل چهرههایی دیده میشدند که بر خلاف جریان غالب مینوشتند و ایستادگی میکردند. اما همه موجودیت ادبیات انقلاب اسلامی از فردای انقلاب است که شکل میگیرد. یعنی به زعم من این ادبیات[انقلاب] یک ادبیات سیساله است. ما در گروه بچههای مسجد از دهه 50 فعال بودیم ولی حالت غیر رسمی داشت و نمیتوانستیم در جامعه حضور داشته باشیم و یا چیزی را منتشر کنیم. کار میکردیم اما کدام کتاب را توانستیم تا در آن دوره منتشر کنیم؟ در واقع فعالیت ما در آن دوره کار نبود، مبارزه بود ولی اولین شماره سوره بچههای مسجد را در سال 1359 منتشر کردیم یعنی اعلام حضور رسمی کردیم. واقعا تاریخ ادبیات انقلاب اسلامی از آنجا شروع میشود. سی سال و این خیلی عمر کمی است. سه دهه برای سابقه برای یک ادبیات کم است. حداقل باید چند نسل بگذرد.هر اتفاقی که افتاده در طول این سی سال بوده است. نویسندگان انقلاب اسلامی و وفادار به ان از صفر شروع کردند. هیچ مرشد و معلمی نداشتند. در فضایی شروع به نوشتن کردند که اغلب نویسندگان علیه انقلاب بودند.اینها یک شکاف ایجاد کردند و فضای جدیدی بوجود آوردند. حالا ما در این فضا میتوانیم از ادبیات انقلاب اسلامی حرف بزنیم و این چیز کمی نیست که ما اولا میتوانیم از ادبیات انقلاب اسلامی حرف بزنیم و در عین حال بگوییم که ضعیف است.
مشرق:آیا موج دیگری در راه است؟
فردی: مطمئنم که امواج دیگری در راه هستند. من نشانههایش و جرقههایش را میبینم. هر چند دقیقا نمیتوانم این نشانه ها را ذکر کنم.
مشرق:در مورد این نگفتید که چرا در حوزه ادبیات انقلاب اسلامی با یک افت جدی روبروییم، فکر نمیکنید که این یک انقطاع است؟
فردی: الان در این جایگاهی که نشستهام این احساس را ندارم. حداقل در مورد حوزه هنری میتونم بگم که چهرههای جدیدی در حال آمدن هستند. ما الان در حوزه هنری دو تا رمان مطرح داریم که نظیرشان را سابق نداشتیم. منتها این ها هنوز شناخته نشدهاند. مثلا "سوران سرد" جواد افهمی، که من در حد یک پدیده از آن نام میبرم. یا "شاه بیشین" اثر محمد کاظم مزینانی، کار خیلی قابل توجهی است که نظیر آنها را قبلا نداشتهایم.اینها از ان چیزهایی که قبلا نوشته شده است بهتر و برتر هستند.مطمئنا این راه باز است.
این بحثی که ما با عنوان داستان انقلاب شروع کردهایم، خیلی ها را کنجکاو کرده است که درباره انقلاب بنویسند و البته من میدانم که نباید عجله کرد و تا 5، 6 سال آینده منتظر محصول تمام عیار بود.شاید بعد از ده سال این حرکت محصول بدهد.ولی به هر حال این نوع گفتمان در فضای ادبیات ما باید همیشه موجود باشد و به آن دامن بزنیم و نویسندگان را تشویق کنیم.
مشرق: در حوزه آموزش چه؟ ما در آن دوره دهه 60 نگاه نویی به آموزش آن هم با رنگ و بوی انقلاب داشتهایم. در تلویزیون مثلا ما دورهی" تل فیلم" را داشتیم که بسیاری از فعالان مستند ساز انقلاب اسلامی در سالهای بعد محصول این دوره هستند. در حوزه ادبیات هم بچههای مسجد جواد الائمه (ع) یک نمونه آموزشی مناسب بود.امروز وضعیت مان در این زمینه چطور است؟ مشخصا در حوزه ادبیات، آموزش نسل جدید را کجا پیگیری میکنید؟
فردی: حق با شماست. در حوزه آموزش با نظریه پردازی مواجهیم و نظریههای ادبیات داستانی هم همهاش از غرب در حال آمدن است.ما باید جایی را باز کنیم تا بحثهای خودمان را آغاز کنیم.ما در مسیر و حین حرکت نیازمند این نظریهپردازی هستیم.ما در دوره جوادالائمه(ع) خیلی حسی و غریزی و شوقی و ذوقی حرکت کردیم. اما بعد که پیش برویم نیازمند نظریه پردازی هستیم.وقتی به جاهای سنگلاخی میرسیم تازه میفهمیم که نیاز به نظریه پردازی هستیم که باید در سطح دانشگاهها به آن بپردازیم. این همان چیزی است که آقا میگویند که باید تولید علوم انسانی بومی بشود، بخشی از آن به ادبیات داستانی میرسد.
هر کتاب آموزش داستان نویسی جدی که شما ورق بزنید متوجه میشوید که از غرب آمده است و دارای پشتوانههای فکری و فلسفی غربی است و این ها روی نویسندگان ما تاثیر میگذارند. شما میبینید که تمام فضای ادبیات داستانی ما را پست مدرن گرفته است که این فضای پست مدرن چه ارتباطی با فضای اجتماعی ما دارد، این مشخص نمیشود. همین طور این مطالب پمپاژ میشود و مرتب این طرز تفکر تزریق میشود و فضای فکری نویسندگان ما. در حالی که پشت این حرکت ها نوعی فلسفه و تفکر وجود دارد که کاملا در ضدیت با انقلاب ماست اینجاست که ما نیاز به نظریه پردازی داریم.
مشرق:مرکز آفرینشهای حوزه هنری در کجای این ماجراست؟
فردی: مرکز آفرینشها هم مثل همه جای دیگر،فعلا مبهوت هستیم. اما حداقل به این رسیدیم که تنها به آن شیوه آموزش داستان نویسی ساده نمیتوانیم کار را پیش ببریم. چرا، چون جوان میآید و داستان نویسی را یاد میگیرد و بعد چند مجله را ورق میزند، چند سایت را نگاه میکند، میبیند که مباحث دیگری نیز هست.میره به آن سمت و از آنها تاثیر میگیرد. چهرههایمان را نمیتوانیم در رسانهها معرفی کنیم.بالاخره هر هنرمندی طالب توجه است. همین کتاب آقای جواد افهمی که بعد از دو یا سه سال آماده شده است، نویسنده انتظار دارد که جایی نتیجه کارهایش را ببیند. ببیند که مصاحبهای با او صورت گرفته یا چند نفر این کتاب را خواندهاست.اصولا حتی دوستان رسانهای ما کتاب کم میخوانند.این گلهای است که ما هم از رسانهها داریم. مینویسند اما در حد همان چند صفحهای که خودشان خواندهاند یا از کسی شنیدهاند.
من مدت کمی است که به اینجا آمدهام و امیدوارم که بشود همان کاری را که در مسجد جواد الائمه علیهالسلام انجام دادیم در اینجا هم محقق بشود.