گروه فرهنگی مشرق ـ ابراهیم حسنبیگی را مخاطبان کتاب در دهه 60 با مجموعه داستان دفاع مقدسی «چتهها» میشناسند. او که متولد ۱۳۳۶ در حوالی گرگان است، از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، مسئولیتهایی مانند کمیته فرهنگی جهاد سازندگی بندرترکمن، مدیریت امور برنامههای رادیو گرگان، مدیریت مجتمع فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی در کردستان، کارشناسی ادبیات فارسی در سازمان پژوهش وزارت آموزش و پرورش، مسئولیت گروه داستان حوزه هنری، دبیری گروه برنامه نوجوانان رادیو تهران، کارشناسی کتاب در وزارت ارشاد، داوری کتاب در جشنوارههای کتاب سال، کتاب فصل، کتاب دفاع مقدس و ...، سردبیری فصلنامه سوره بچههای مسجد، تدریس دورههای متناوب قصهنویسی در تهران و استانها و ... به عهده داشته است، اما شاید نمایندگی کانون پرورش فکری کودکان در مالزی طی سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۲ و دارا بودن عنوان وابسته فرهنگی ایران در ترکمنستان در سالهای ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۳ با بحث امروز ما در این گفتوگو مرتبطتر باشد.
این رزمنده دفاع مقدس که سابقه جانبازی در عملیات مرصاد را نیز دارد، تاکنون حدود 90 عنوان کتاب داستان در حوزه بزرگسال و کودک و نوجوان نوشته که ۳۶ بار به خاطر آنها در جشنوارههای مختلف از جمله چند دوره کتاب فصل و کتاب سال و کتاب دفاع مقدس جایزه گرفته است، اما مهمتر از همه افتخارات او، برگزیده شدن رمان «محمد» (ص) در کتاب فصل سال 86 است.
این روزها که فیلم «محمد» (ص) مجید مجیدی بر تارک سینماهای ایران و کشورهای جهان میدرخشد، حسن بیگی از ناکامیهای رمانی به همین نام در بیرون مرزهای جمهوری اسلامی سخن گفته و دلایل آن را واکاوی کرده است.
امروز سری به فروشگاه انتشارات مدرسه زدم و متوجه شدم که متن فارسی رمان «محمد» موجود نیست. متصدی فروشگاه گفت که معلوم نیست این رمان باز هم تجدید چاپ شود یا نه و به طور کلی، نتوانست اطلاع دقیقی درباره عرضه آن به مشتریان بدهد. شما از این موضوع خبر دارید؟
من از نحوه و شیوه فروش رمانم اصلاً راضی نیستم و معتقدم که بهتر از اینها میتوانست به دست مخاطب برسد. شاید البته دوستان من در انتشارات مدرسه بگویند که پس از هشت سال از انتشار چاپ اول کتاب، رمان «محمد» 6 چاپ خورده و بیش از این کشش نداشته است. در حالی که به نظر من اینطور نیست و ناشر میتوانست با توجه به شرایط تبلیغاتی کتاب در چهار سال اول، تعداد بسیار بیشتری از آن را عرضه کند.
بله، وقتی کتاب به چاپ رسید، رسانهها بحثهای زیادی درباره آن مطرح کردند.
در ماههای اول انتشار، تقریباً روزی نبود که معرفی، نقد یا مصاحبهای با نویسنده درباره رمان «محمد» در خبرگزاریها و روزنامهها منتشر نشود. اما با وجود این همه زحمتی که اهالی فرهنگ و رسانه کشیدند و تلاشهایی که من به عنوان نویسنده رمان صورت دادم، ناشر بهرهبرداری لازم را نکرد و همان زمان هم افراد زیادی در شهرهای گوناگون به کتابفروشیهای مهم و بزرگ مراجعه کردند، اما کتاب را نیافتند. خود من هم در مشهد، ساری و گرگان، رمان را ندیدم. شما اگر فعالیت این ناشر را با ناشری مثل «سوره مهر» در زمینه آثار دفاع مقدس مقایسه کنید، در خواهید یافت که چه تفاوتهایی بین این دو وجود دارد. اگر بعد رسانهای رمان «محمد» (ص) برای هر یک از آثار سوره مهر شکل میگرفت، این ناشر از آن به بهترین شکل ممکن بهره میبرد و کتاب را در همه فروشگاههایش در سراسر کشور عرضه میکرد. ضمن اینکه باید به جوایز و افتخارات این رمان هم توجه داشت. ترجمه این رمان، جایزه جهانی کتاب سال را گرفته و عنوان کتاب برگزیده تقریب مذاهب را به دست آورده بود.
آیا فیلم «محمد» (ص) با معرفی و اکران جهانی در هفتههای اخیر نمیتوانست فرصت تازهای برای رمان شما به وجود آورد؟
هرچند این فیلم بر اساس رمان من ساخته نشده، اما اشتراک موضوع میتوانست به بیشتر دیده شدن رمان «محمد» (ص) بینجامد که این اتفاق هم نیفتاد. البته اطلاع دارم که ناشر تلاش کرد رمان مرا در سینماهایی که فیلم «محمد» (ص) اکران میشود، توزیع کند که با مشکلات و موانعی روبهرو شد و اجازه این کار را به او ندادند. البته من ناشر و موزع کتاب نیستم و نمیتوانم در این زمینه به صورت تخصصی حرف بزنم. بد نیست شما درباره موضوع توزیع و فروش با مدیران انتشارات صحبت کنید.
خب اینها مسائل داخل کشور است. در شرایطی که ما طی سالهای اخیر، با اهانتهای بیشماری به ساحت رسول اکرم (ص) در کشورهای اروپایی مواجه بودهایم، چرا رمان شما در خارج از مرزهای ایران آنطور که شایسته بود، دیده نشد؟
اتفاقاً پایه و اساس و انگیزه من از نوشتن رمان محمد (ص)، این بود که به همین اهانتها پاسخ بدهم. غیر از این، مسئله جریانهای تکفیری مثل داعش و حرکتهای تروریستی که به نام اسلام به چهره نورانی پیامبر و دین مبین ما لطمه میزند، مد نظر من بود. میخواستم شبهاتی را که بر اثر رفتارهای افراطی و تندخویانه تکفیریها و سلفیها به وجود میآید، از بین ببرم. در نامه رهبر معظم انقلاب به جوانان اروپا هم تأکید شده بود که زندگی پیامبر اسلام را در سرچشمهها و منابع اصلی بخوانند و با این دین رحمانی آشنا شوند تا گمان نکنند که اسلام همان است که داعش و امثال آن به دنیا معرفی کردهاند. به نظر شما، ما چه چیزی غیر از همین رمان را در دست داشتیم که با آن جوانان اروپا و آمریکا را با اسلام آشنا کنیم؟ به جرأت میتوانم بگویم که جز رمان «محمد» (ص) هیچ اثر دیگری نبود که بشود در اختیار آنان گذاشت. فیلم «محمد» (ص) هم که هنوز ساخته نشده بود. پس ما میتوانستیم با ترجمه رمان و حمایت همهجانبه از آن، مخاطبان اروپایی و آمریکایی را با زندگی داستانی پیامبر گرامی اسلام به خوبی آشنا کنیم، اما این اتفاق هم نیفتاد.
در داخل، ناشر نتوانست کار قابل توجهی برای کتاب کند. ترجمه رمان چطور؟ ناشر آن که دیگر یک ناشر دولتی داخلی نبود.
ناشر ترجمه انگلیسی اثر هم انتشارات خصوصی «شمع و مه» است. یک ناشر غیردولتی با محدودیتهای گوناگونی که دارد، قطعاً نمیتواند به تنهایی در مقابل هجمه گسترده و پیچیدهای که به صورت سازمانیافته نسبت به اسلام و پیامبرش میشود، کار چندانی از پیش ببرد. چرا که در آن زمان، روابط سیاسی و فرهنگی ایران با کشورهای اروپایی هم اصلاً خوب نبود و چون توزیع گسترده رمان، نیاز به رایزنی گسترده فرهنگی داشت، متأسفانه نتوانست جایی باز کند. به اعتقاد من، رساندن رمان «محمد» (ص) به مخاطب خارجی باید به عنوان یک پروژه فرهنگی از طریق کانالهای موجود در سیاست خارجی پیگیری و معرفی میشد، اما این اتفاق نیفتاد.
منظور شما از رایزنی، همین نمایندگیهای فرهنگی جمهوری اسلامی در خارج از کشور است که زیر نظر سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی فعالیت میکنند؟
بله، اگر اشتباه نکنم ما حدود 60 رایزنی فرهنگی در کشورهای خارجی داریم. علاوه بر این، تمام سفارتخانههای جمهوری اسلامی در خارج از کشور، کارشناس فرهنگی دارند، اما چرا آن اتفاقی که هم من و هم ناشر منتظرش بودیم، نیفتاد. با وجودی که ما به سهم خودمان، تلاش لازم را کردیم و من از تمام کانالها و ارتباطات شخصی خودم برای دیده شدن رمان «محمد» (ص) استفاده کردم. ولی به نظر میرسد برای این قضیه، ارادهای وجود نداشته و ندارد.
مگر برای نظام و دستگاههای فرهنگی ما، فیلم «محمد» (ص) با رمان «محمد» (ص) فرقی هم دارد؟
به اعتقاد من، جمهوری اسلامی روی فیلم مجید مجیدی، حساب دیگری باز کرده است. غیر از این، کارگردان هم از تمام امکانات، ارتباطات و مسیرهای شخصی و فردی خود کمک گرفت. یکی دیگر از دلایل موفقیت خارجی فیلم «محمد» (ص) فروش استثنایی این اثر در داخل ایران بود. اینکه شما حدود 140 سالن سینما را در سراسر کشور به اکران یک فیلم اختصاص بدهید، یعنی آن را ویژه دانستهاید. تا جایی که اطلاع دارم، برای اکران خارج از کشور این فیلم هم تمام ظرفیت و توان نظام به خدمت گرفته شده است. در حالی که این امتیاز، چه در داخل و چه در خارج از کشور برای رمان «محمد» (ص) در نظر گرفته نشد و این اثر که از طرف من با هدف تأثیرگذاری روی مخاطب خارج از ایران نوشته شده بود، به نوعی با شکست مواجه شد.
پیکان انتقادات شما به فعالیت فرهنگی برونمرزی جمهوری اسلامی، متوجه رایزنیهای فرهنگی است. در حالی که خود شما هم دورهای وابسته فرهنگی ایران در ترکمنستان بودید و سه سال از فعالیتتان را در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی گذراندهاید. چطور منتقد این فعالیتها هستید؟
من رمان «محمد» (ص) را در زمان مسئولیت حجتالاسلام محمدی عراقی نوشتم. چه او و چه آقای مصطفوی، رئیس بعدی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، شخصاً از این کار حمایت کردند، اما رایزنیها عملاً هیچ قدمی برای معرفی آن برنداشتند. البته بعضی از رایزنیها هم کارهایی انجام دادند که کمکی به نفوذ کتاب در خارج از کشور نمیکرد. یک نمونهاش رایزنی فرهنگی ایران در ازبکستان بود که بدون اجازه و اطلاع من، رمان «محمد» (ص) را به ازبکی ترجمه و در تعداد خیلی محدودی هدیه کرد که اصلاً نمیشود روی آن حساب باز کرد. یا دوست ترکزبانی در استانبول داشتم که رمان مرا به زبان ترکی ترجمه کرد، اما به سختی توانست ناشر پیدا کند. با ناشر صحبت کردیم که در معرفی کتاب با رایزنی فرهنگی ما در ترکیه هماهنگ باشد، اما ناشر به ما گفت که رایزنی ایران در آنکارا، حتی یک نسخه از رمان را نخریده است. بنابراین، عملاً تمام تلاشهایی که ما برای فعال شدن رایزنیها کردیم، بینتیجه ماند و آنها کاری برای ما نکردند.
الآن که بحث تجمیع و ترجمه کتابهای ایرانی موسوم به طرح «تاپ» مطرح است، آیا باز هم امیدی به سازمان فرهنگ و ارتباطات و رایزنیهای فرهنگی ندارید؟
آقای ابراهیمی ترکمان، رئیس فعلی سازمان از دوستان من است و اتفاقاً در این باره با او صحبت کردهام. رمان «محمد» (ص) هم در این طرح گنجانده شده و قرار است تلاش جدیدی برای معرفی و عرضه آن صورت بگیرد. البته اگر این کار هم مثل سایر فعالیتهای روتین و روزمره رایزنیها دیده شود، هیچ امیدی به آن نیست؛ مگر اینکه این پروژه به صورت جدی از رایزنیها مطالبه شود. اگر آنها بخواهند و اراده کافی برای انتقال محصولات مناسب فرهنگی وجود داشته باشد، رایزنیها میتوانند با ارتباط خوبی که با ناشران و نهادهای فرهنگی هر کشور دارند، رمان «محمد» (ص) را در آن کشورها توزیع کنند. البته هنوز من از هیچ رایزنی نشنیدهام که کتاب در شبکه توزیع کشوری جا گرفته و به دست مخاطبش رسیده باشد. اینکه سازمان فرهنگ و ارتباطات، برای هر یک از رایزنیهای فرهنگی یک نسخه از رمان را بفرستد، آن چیزی نیست که منظور من و ناشر اثر باشد. سازمان ممکن است این کار را درباره نشریات و کتابهای زیادی انجام دهد.
«شمع و مه» ناشر نسخه انگلیسی رمان «محمد» (ص) چقدر از ظرفیت نمایشگاههای مهم خارجی، مثل نمایشگاه کتاب فرانکفورت و نمایشگاه کتاب مسکو و همینطور نمایشگاههای کتاب در کشورهای همسایه استفاده کرده است؟
حضور در نمایشگاههای خارجی هم عملاً هیچ بازخوردی نداشته است. ناشر میگوید که خریداران، خلاصه کتاب را میبینند و وعده خرید آن را میدهند، اما پیگیری نمیکنند. من نمیدانم چرا و چه باید کرد. در حوزه کشورهای همسایه، به خصوص نمایشگاههای کتاب در کشورهای عربی هم کارهای زیادی میتوان کرد؛ چون رمان «محمد» (ص) یک رمان تقریبی است و بحثی از عقاید شیعه و سنی بعد از پیامبر در آن به میان نیامده است.
امتیاز چاپ نسخه عربی کتاب هم که در اختیار انتشارات مدرسه است.
ناشر نسخه فارسی بعد از یک ناکامی بینالمللی تصمیم گرفت نسخه عربی رمان را هم چاپ کند. مترجم عراقی برای این کار معرفی شد که وقتی با او تماس گرفتم، گفت که نویسندگان عرب، رمانهای زیادی درباره پیامبر نوشتهاند و گمان نمیکند که رمان من در کشورهای عرب مشتری داشته باشد. اما وقتی کار را خواند، نظرش عوض شد. به من تبریک گفت و رمان را اثری روان با ساختار خوب و محکم دانست. برای همین اعلام آمادگی کرد که رمان «محمد» (ص) را ترجمه کند. اثر، ترجمه شد و بیرون آمد، اما چون توزیع داخلی داشت، 900 نسخه از هزار نسخه کتاب، روی دست ناشر ماند. حداقل میشد این رمان را به خاطر ارتباطات و صادرات فراوانی که ما در عراق داریم در این کشور توزیع کنیم. نمیشد آیا این رمان را مثل تخم مرغ و سیبزمینی به عراق ببریم؟! لبنان و شهر بیروت هم که پایتخت فرهنگی جهان عرب است، محل خوبی برای توزیع رمان «محمد» (ص) بود، اما با وجود پیشنهادهای فراوانی که من به انتشارات مدرسه دادم، ناشر برای عرضه نسخه عربی کتاب در کشورهای مقصد، هیچ اقدامی صورت نداد. البته ناگفته نماند که «مدرسه» ابتدا قراردادی با انتشارات دارالهدی بیروت برای چاپ و نشر نسخه عربی این کتاب بست، اما ناشر لبنانی دچار مشکلات مالی شد و رمان را چاپ نکرد. بعد از آن بود که انتشارات مدرسه تصمیم گرفت خودش نسخه عربی را چاپ کند. دلیل این کار آنها را نفهمیدم و فقط حدس زدم میخواهند خودشان، کار را از طریق سایر ناشران به دست پخشکنندگان بازار کشورهای عربی برسانند.
از آژانسهای ادبی هم کاری برنیامد؟ یادم هست سال گذشته یکی از این آژانسها که زیر نظر ناشر وابسته به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی هم بود، بروشور چندزبانه کتابهای زیادی را به فرانکفورت، مسکو، تونس، عراق و چند کشور دیگر برد.
این آژانسها هم کاری از پیش نبردهاند و دائم وعده میدهند که در آینده چنین و چنان میکنند. این گرفت و گیرها نشان میدهد که نشر ما در عرصه بینالملل، دچار ضعفهای جدی است. نماینده دولت در این عرصه یعنی انتشارات الهدی، خودش درگیر مسائل مدیریتی است و من معتقدم که این موسسه انتشاراتی مرده است. آژانسهای ادبی خصوصی در این زمینه، تا اندازهای موفق بودهاند و رایت تعدادی از آثار کودک و نوجوان مرا یکی از همین آژانسها فروخته است. اگر دولت به جای آژانسداری و حضور مستقیم از آژانسهای خصوصی حمایت کند، وضع ما بهتر از این خواهد شد. یک آژانس ادبی نباید گرفتار تهیه هزار دلار برای رفتن به یک نمایشگاه خارجی باشد. حتی من یک بار به ارشاد پیشنهاد دادم که اگر آژانسی توانست امتیاز نشر کتابی از ایران را عرضه کند، به ازای هر کتاب، فلان مقدار دلار یا یورو به او جایزه بدهید. اگر همان قاعدهای که دولت برای صادرکنندگان نمونه کشور در نظر میگیرد، برای آژانسهای ادبی هم رعایت کند، وضع نشر ما بهتر از این خواهد شد. در حالی که وقتی به حوزه نشر کتاب میرسیم و قرار است آثارمان را به نمایشگاههای خارجی ببریم، دهها نفر از خود ارشاد به این نمایشگاهها میروند و نقش توریست را ایفا میکنند!
امسال در اعتراض به حضور سلمان رشدی در نمایشگاه کتاب فرانکفورت، غرفه جمهوری اسلامی در این نمایشگاه تعطیل و به جای آن، ترجمه انگلیسی رمان «محمد» (ص) به رایگان بین شرکتکنندگان توزیع شد. شما به عنوان نویسنده کتاب، چقدر از این کار خرسندید؟
وقتی اولین بار این خبر را از رسانهها شنیدم، خوشحال شدم. فکر میکردم که این بهترین کاری بوده که ارشاد میتوانسته برای این کتاب بکند. اما وقتی از تعداد نسخههایی که اینها از ناشر گرفته و توزیع کردهاند، باخبر شدم، واقعا تأسف خوردم و تعجب کردم.
مگر چند نسخه بوده؟
70 نسخه! البته ناشر نسخه انگلیسی اصلاً کتابی نداشته که برای توزیع در نمایشگاه کتاب فرانکفورت در اختیار ارشاد بگذارد. چون چاپ اول آن تمام شده و من اجازه انتشار چاپ دوم آن را به «شمع و مه» ندادهام. بنابراین، همان 70 نسخه هم به صورت دیجیتالی چاپ شده بود. شکل ارائه آن در نمایشگاه فرانکفورت هم جالب است. میگویند که رمان «محمد» (ص) را روی پیشخوان غرفه تعطیل شده ایران گذاشته بودند و هرکس به داخل غرفه میرفت، یک نسخه از این رمان را به او میدادند. مگر چند نفر به غرفه تعطیل پا میگذاشتند که این کتاب را بگیرند؟ در حالی که ناشران سراسر دنیا در این نمایشگاه حضور داشتند و میشد با یک برنامهریزی مناسب، لااقل به هرکدامشان یک نسخه میدادند. شاید میشد هزار نسخه به فعالان نمایشگاه داد.
* حمید محمدی محمدی