به گزارش مشرق، «هنری کسینجر» استراتژیست ارشد سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا و یکی از اصلی ترین مشاوران روسای جمهور جمهوریخواه ایالات متحده طی سالهای متمادی محسوب میشود. دکترین دوستونی نیکسون کسینجر از مهم ترین و معروف ترین دکترینهای سیاست خارجی آمریکا به شمار می آید. کسینجر در برهه زمانی فعلی همچنان در کسوت یک استراتژیست به تجزیه و تحلیل مناسبات بینالمللی پرداخته و آنها را با استراتژیهای کلان سیاست خارجی ایالات متحده تطبیق می دهد. به عبارت بهتر، کسینجر در این خصوص پیرو رویکردی تطبیقی است که در برهه فعلی از ورود به جزئیات آن پرهیز میکنیم.
اظهارات اخیر هنری کسینجر در خصوص نقش ویژه جمهوری اسلامی ایران در منطقه و نظام بین الملل از اهمیت ویژهای برخوردار است. وی در این خصوص میگوید:
"ایالات متحده آمریکا باید آماده تعامل و همکاری با ایران باشد. واشنگتن باید ضمن حمایت از متحدان عرب خود، به تعامل با ایران بپردازد. ما در منطقه خاورمیانه با پارادوکسهایی رو به رو هستیم. ایران قوی ترین ظرفیت اقتصادی و نظامی را در خاورمیانه دارد. نباید فرض کنیم که سرنگونی نظام فعلی ایران هدف سیاست خارجی آمریکاست."
این اظهارات از سوی کسی مطرح میشود که به عنوان یک رئالیست واقع گرا، تاکنون فرمولهای مختلفی را در راستای نابودسازی و یا تضعیف نظام جمهوری اسلامی ایران ارائه داده است. نه تنها کسینجر، بلکه اکثر استراتژیستهای مطرح سیاست خارجی ایالات متحده تقابل با نظام جمهوری اسلامی را از اصلی ترین اهداف خود طی سالهای اخیر دانسته و میدانند. با این حال افزایش روز افزون قدرت ایران اسلامی در منطقه و جهان و تقویت قدرت یارگیری جمهوری اسلامی ایران در جهان و اقبال افکار عمومی منطقه و جهان و اثبات ناکارآمدی نظامهای سیاسی دیگر در منطقه جملگی منجر به اذعان این استراتژیستها نسبت به ناتوانی در تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران شده است. در چنین شرایطی "تعامل با ایران" تنها جایگزینی است که از سوی افرادی مانند کسینجر نسبت به ان تاکید میشود.
در دوران ریاست جمهوری بوش پسر، زمانی که کسینجر هنوز سخنی از تعامل با ایران به میان نمیآورد، زبیگنیو برژینسکی دیگر استراتژیست خبره سیاست خارجی ایالات متحده که اتفاقا ماجرای حمله به طبس نیز در دوران حضور او در سمت مشاوره امنیت ملی کارتر به وقوع پیوست، به دولت جرج واکر بوش و نومحافظه کاران هشدار داد که تنها راه پیش روی ایالات متحده تعامل با جمهوری اسلامی ایران و یادگیری قواعد زندگی در کنار تهران است. برژینسکی صراحتا به نومحافظه کاران هشدار داد که اگر آنها این قواعد را درک نکنند، هزینه یادگری این قواعدی که باید در آینده به آن تن دهند سنگین خواهد بود. با این حال آمریکا به تقابل مستقیم با نظام و ملت ایران ادامه داد و این روند را همچنان حفظ کرده است. هم اکنون علاوه بر برژینسکی، هنری کسینجر نیز سخن از تعامل با ایران از سوی ایالات متحده به عنوان تنها راه چاره پیش روی واشنگتن به میان میآورد. موضوعی که بیانگر قدرت روز افزون ایران اسلامی در منطقه و جهان و موید لزوم حفظ گارد بسته کشورمان در مقابل آمریکاست.
نکته دیگر اینکه هنری کسینجر در بخش دیگری از سخنان خود اعلام کرده است که اروپا (اتحادیه اروپا) نیز بر ساختار قبلی خود که مخصوص 150 سال قبل بوده است تکیه کند. به عبارت بهتر، کسینجر انتقادی که به سیاست خارجی آمریکا و اروپا مشترکا وارد است را صرفا متوجه اروپا ساخته است. به هر حال این قسمت از اظهارات کسینجر نیز از اهمیت خاصی برخوردار است. آنچه مسلم است اینکه هنری کسینجر پس از دهههای بررسی و تحقیق متوجه وقوع تغییرات و دگردیسیهای جدیدی در نظام بینالملل شده است. این دگرگونیها و دگردیسیها به سود منافع غرب نبوده و نخواهد بود. در چنین شرایطی کسینجر روی به هشدار دادن در خصوص "اصرار بر وضعیت موجود" و حتی "اصرار بر حفظ ساختار موجود" در سیاست خارجی غرب آورده است.
در اینجا کسینجر نه تنها تاکتیکها، بلکه استراتژیهای موجود در سیاست خارجی کشورهای غربی را هدف قرار داده و معتقد است این استراتژیها دیگر نمیتواند متضمن بقای آمریکا و اروپا در نظام بین الملل باشد. از این رو نگاهی واقع بینانه نسبت به اظهارات کسینجر و رمزگشایی از آن نشان میدهد که افول قدرت غرب در نظام بین الملل موضوعی است که نه تنها سیاستمداران آمریکایی و اروپایی، بلکه استراتژیستهایی که تا دیروز بر ثبات سیاست خارجی کشورهای غربی تاکید داشتند نسبت به آن واقف شدهاند.
اظهارات اخیر هنری کسینجر در خصوص نقش ویژه جمهوری اسلامی ایران در منطقه و نظام بین الملل از اهمیت ویژهای برخوردار است. وی در این خصوص میگوید:
"ایالات متحده آمریکا باید آماده تعامل و همکاری با ایران باشد. واشنگتن باید ضمن حمایت از متحدان عرب خود، به تعامل با ایران بپردازد. ما در منطقه خاورمیانه با پارادوکسهایی رو به رو هستیم. ایران قوی ترین ظرفیت اقتصادی و نظامی را در خاورمیانه دارد. نباید فرض کنیم که سرنگونی نظام فعلی ایران هدف سیاست خارجی آمریکاست."
این اظهارات از سوی کسی مطرح میشود که به عنوان یک رئالیست واقع گرا، تاکنون فرمولهای مختلفی را در راستای نابودسازی و یا تضعیف نظام جمهوری اسلامی ایران ارائه داده است. نه تنها کسینجر، بلکه اکثر استراتژیستهای مطرح سیاست خارجی ایالات متحده تقابل با نظام جمهوری اسلامی را از اصلی ترین اهداف خود طی سالهای اخیر دانسته و میدانند. با این حال افزایش روز افزون قدرت ایران اسلامی در منطقه و جهان و تقویت قدرت یارگیری جمهوری اسلامی ایران در جهان و اقبال افکار عمومی منطقه و جهان و اثبات ناکارآمدی نظامهای سیاسی دیگر در منطقه جملگی منجر به اذعان این استراتژیستها نسبت به ناتوانی در تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران شده است. در چنین شرایطی "تعامل با ایران" تنها جایگزینی است که از سوی افرادی مانند کسینجر نسبت به ان تاکید میشود.
در دوران ریاست جمهوری بوش پسر، زمانی که کسینجر هنوز سخنی از تعامل با ایران به میان نمیآورد، زبیگنیو برژینسکی دیگر استراتژیست خبره سیاست خارجی ایالات متحده که اتفاقا ماجرای حمله به طبس نیز در دوران حضور او در سمت مشاوره امنیت ملی کارتر به وقوع پیوست، به دولت جرج واکر بوش و نومحافظه کاران هشدار داد که تنها راه پیش روی ایالات متحده تعامل با جمهوری اسلامی ایران و یادگیری قواعد زندگی در کنار تهران است. برژینسکی صراحتا به نومحافظه کاران هشدار داد که اگر آنها این قواعد را درک نکنند، هزینه یادگری این قواعدی که باید در آینده به آن تن دهند سنگین خواهد بود. با این حال آمریکا به تقابل مستقیم با نظام و ملت ایران ادامه داد و این روند را همچنان حفظ کرده است. هم اکنون علاوه بر برژینسکی، هنری کسینجر نیز سخن از تعامل با ایران از سوی ایالات متحده به عنوان تنها راه چاره پیش روی واشنگتن به میان میآورد. موضوعی که بیانگر قدرت روز افزون ایران اسلامی در منطقه و جهان و موید لزوم حفظ گارد بسته کشورمان در مقابل آمریکاست.
نکته دیگر اینکه هنری کسینجر در بخش دیگری از سخنان خود اعلام کرده است که اروپا (اتحادیه اروپا) نیز بر ساختار قبلی خود که مخصوص 150 سال قبل بوده است تکیه کند. به عبارت بهتر، کسینجر انتقادی که به سیاست خارجی آمریکا و اروپا مشترکا وارد است را صرفا متوجه اروپا ساخته است. به هر حال این قسمت از اظهارات کسینجر نیز از اهمیت خاصی برخوردار است. آنچه مسلم است اینکه هنری کسینجر پس از دهههای بررسی و تحقیق متوجه وقوع تغییرات و دگردیسیهای جدیدی در نظام بینالملل شده است. این دگرگونیها و دگردیسیها به سود منافع غرب نبوده و نخواهد بود. در چنین شرایطی کسینجر روی به هشدار دادن در خصوص "اصرار بر وضعیت موجود" و حتی "اصرار بر حفظ ساختار موجود" در سیاست خارجی غرب آورده است.
در اینجا کسینجر نه تنها تاکتیکها، بلکه استراتژیهای موجود در سیاست خارجی کشورهای غربی را هدف قرار داده و معتقد است این استراتژیها دیگر نمیتواند متضمن بقای آمریکا و اروپا در نظام بین الملل باشد. از این رو نگاهی واقع بینانه نسبت به اظهارات کسینجر و رمزگشایی از آن نشان میدهد که افول قدرت غرب در نظام بین الملل موضوعی است که نه تنها سیاستمداران آمریکایی و اروپایی، بلکه استراتژیستهایی که تا دیروز بر ثبات سیاست خارجی کشورهای غربی تاکید داشتند نسبت به آن واقف شدهاند.