سيد محمد خاتمي از برخي که خود را مدعيان ميراثداري انقلاب ميدانند و دست به تحريف نظريات و روش و منش امام راحل زدند، انتقاد کرد.
به گزارش مشرق به نقل از خبرآنلاين، رئيسجمهور سابق در ديدار با جمعي از دانشجويان به انتقاد از عملکرد اصلاح طلبان پرداخت و گفت: اگر متفکران و اصلاحطلبان واقعي که به دين و آزادي و پيشرفت پايبندند، به جاي نشستن در مسند قدرت، به تقويت فرهنگ مردم سالاري و تبيين ديني که انقلاب ما در عمق وجدان جامعه ما وجود داشت ميپرداختند، امروز وضع بهتري داشتيم.
اهم سخنان وي به شرح زير است:
* ايران به لحاظ موقعيت سياسي-راهبردي و ظرفيتهاي طبيعي و انساني،سرمايههاي عظيم معنوي و تاريخي در موقعيتي ممتاز قرار دارد. بايد بتوانيم به تناسب اين سرمايههاي عظيم جايگاه واقعي ايران را در همه عرصهها در جهان بالا ببريم.
* حرف افرادي چون ما که علاقهمند به اسلام و انقلاب و حقوق و شان مردم هستيم با حکومت و دنيا چيست؟، مردم ما با همه انگيزههاي متفاوتي که داشتهاند خواست مشترکي در اين صد-صدو پنجاه سال داشتهاند و آن آزادي و استقلال و پيشرفت است؛ البته مراد ما از آزادي ولنگاري نيست،ابدا اين طور نيست.
* آزادي يعني اينکه ما بر سرنوشت خود حاکم باشيم،حکومت از آن ما و برآمده از اراده مردم باشد و بتوانيم حرف بزنيم،فکر بکنيم و آنرا بيان کنيم. مردم ميخواهند هويت داشته باشند،فکرکنند، بيانشان و اجتماعاتشان آزاد باشد.
* مردم ما آزادي، استقلال و پيشرفت را مي خواستند -البته توام با معيارهاي ديني و فرهنگي خودشان- و نيز با استبداد، با استعمار وعقب ماندگي مخالف بودند؛ امروز هم خواست مشترک همه اينهاست.
* امام خميني(ره) از موضع دين خواستار آزادي و استقلال و پيشرفت کشور شد و امروز يکي از رنجهاي ما نسبت به کساني که خود را مدافع انقلاب ميدانند اين است که اصلا چنين کار نميکنند و حتي در هياهوي تبليغاتي يک طرفه خود چهرهاي از امام براي توجيه کارها و روشها نشان ميدهند که هيچ سنخيتي با امام واقعي ندارد.
* واقعا تعجب ميکنم کساني امروز ادعاي ميراث داري انقلاب ميکنند و خود را نظريه پرداز جمهوري اسلامي ميدانند و امنيت کامل و امکانات وسيع هم در اختيار مي گيرند، يا تلويحا يا تصريحا ميگويند امام مردم را قبول نداشت، يعني وقتي امام مي گفت ميزان راي مردم است- العياذ بالله- دروغ مي گفت! که در مقابل اين سخن بايد به خدا پناه برد.
* امام از جمهوري اسلامي، همانگونه که در دنيا هست، سخن گفتند. يعني حکومت بر آمده از مردم و تحت نظارت مردم و حکومتي که مردم ميتوانند بدون توسل به زور آن را جا به جا کنند، اين دموکراسي است؛ البته جمهوري مورد نظر امام با محتواي اسلامي است؛ اما کدام اسلام؟ همان اسلامي که علي ابن ابيطالب نمايندهاش بود و درسياست و اخلاق و مردم داري عمل مي کرد.
* اگر شرايط به گونهاي مي شد که متفکران و اصلاحطلبان واقعي که به دين و هم به آزادي و پيشرفت پايبند هستند، به جاي نشستن در مسند قدرت به تقويت فرهنگ مردم سالاري و نياز بيان و تبيين ديني که انقلاب ما در عمق وجدان جامعه ما وجود داشت ميپرداختند امروز وضع بهتري داشتيم؛الان هم کار فرهنگي بسيار مهم است.
* فرهنگ دموکراسي و با هم کار کردن در کشور ما جا نيفتاده است. ما از دموکراسي سازگار با دين حرف ميزنيم، ولي در کشور ما به لحاظ فرهنگي خلاءهاي بزرگ داريم.
* ما خواستار پيوند هرچه بيشتر مردم و حاکميت هستيم و اگر نقدي هم به حکومت و حاکميت داريم از اين جهت است که بايد به سوي تقويت و بسط اين پيوند حرکت کند و دوري مردم از حکومت را يک خطر ميدانيم.
* اگر ما بتوانيم از روشهايي که متناسب با دين و معيارهاي انقلاب ما نيست پرهيز کنيم، جمهوري اسلامي موفق خواهد شد و آينده خوبي خواهد داشت، وگرنه آنکه زيان ميکند جمهوري اسلامي است، ولي مطمئنم مردم از جمهوري خواهي، آزادي خواهي واستقلال طلبي دست بر نميدارند و اين همه را سازگار با دين و فرهنگ خود ميخواهند.