کد خبر 4698
تاریخ انتشار: ۳ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۷:۰۵

خانم کروبي بعد ها پيغام داده بود که اگر راست ميگي، چرا تا حالا عکس آقاي خاتمي را با پيپ نگذاشتي؟ راست ميگفت.

محمدعلي ابطحي در جديدترين مطلب "وب نوشت" خود به خاطراتي از گذشته وبلاگ نويسي خود اشاره کرد و نوشت: يکبار من بيرون دفترم بودم. آن موقع ها هم خيلي که وضعمان خوب بود، با dialup وصل ميشديم. کلي مکافات داشت. يکي از دوستانم پسورد من را داشت که تلفني گاهي باهاش هماهنگ ميکردم که راس ساعت 4:30 دقيقه صفحه را up کند. صبحيه مطلب را نوشته بودم. هر روز هم عکس جديد ميگذاشتم. عکسها آن موقع تو آرشيوم شماره داشت.
شماره عکسي از آقاي کروبي که توي جلسه مجمع نشسته بود را يادداشت کردم و عصري تلفني به همکارم گفتم اين عکس را بگذارد. آخرم نفهميدم اشتباه از من بود يا از او. هر دو مون نيم من بوديم.زير بار نرفتيم. اتفاقي که افتاد اين بود که آقاي کروبي دريکي از جلسات سيگار بغل دستي اش را گرفته بود که پکي بزنه که عکس گرفته بودم. اين عکس اشتباهي پابليش شد. به قول تهروني ها ادد فردايش هم روزنامه اعتماد اين عکس را به نقل از سايت من منتشر کرد.
کلي رابطه مون با آقاي کروبي گل آلود شد. رئيس مجلس بود. هرچي آمديم قسم و آيه بخوريم که تصادفي بوده، کسي باور نميکرد. ما هم اون روي فلانمون بالا آمد و شروع کرديم به دفاع کردن که اصلا خيلي هم کار خوبيه. مردم بايد مسئولانشان را بي روتوش ببينند و از اين حرفا.
خانم کروبي بعد ها پيغام داده بود که اگر راست ميگي، چرا تا حالا عکس آقاي خاتمي را با پيپ نگذاشتي؟ راست ميگفت البته ولي به روي مبارکمون نياورديم.تا اينکه خوشبختانه تو ماجراي انتخابات ديگه روابطمون با آقاي کروبي خيلي خوب شد.
حالا که صجبت عکس شد اين پشت صحنه را با خاطرات عکسي ادامه دهيم. روم به ديوار. يکبار چه افتضاح يکي دو ساعته شد. توي آرشيوم دوتا عکس با يک شماره رفته بود. نميدانم چرا. من عکس دو تن از وزرا را انتخاب کردم که عکس روزم باشد. با همان شماره يک عکس هم در آرشيو مربوط به يک سگ گله بود که با فاصله زيادي از گوسفنداش نشسته بود. به نظر خودم کلي برايش هنر خرج کرده بودم و روي زمين خوابيده بودم و از اين هنري بازيها. عکس آن دو وزير محترم را که از دوستان صميمي ام بودند up کردم و زيرش نوشتم آقايان فلان و فلان، وزراي فلان و فلان و با عجله در لب تاپ را بستم و رفتم. نيم ساعتي گذشت ديدم پشت سر هم sms مياد.باز کردم همه نوشته بودن به داد وبلاگت برس. منم دسترسي نداشتم. مجبور شدم رفتم يک کافي نت. ديدم اي دل غافل. اون عکس سگ گله آمده بالا با زير نوشت آقايان فلان و فلان، وزراي فلان و فلان. زود عکس را عوض کردم و يک عکس طبيعت گذاشتم. دست بر قضا شب جائي مهماني بوديم که هر دو وزير محترم هم بودند. خيلي نزديکشان نمي رفتم. ولي ديدم انگار نه انگار. تا مطالب اينترنت براي آنها پرينت گرفته شود و بهشان بدهند کلي زمان طول ميکشه.خدارا شکر کردم براي آن لاين نبودن وزراي محترم. وگرنه چيزي بود که بايد مي آورديم و باقالي بار ميکرديم.
اينم بگم تموم کنم. تو اطاق بغلي جلسات هيئت دولت، اطاقي هست که وزرا براي تلفن هاي مهمشون ميان اونجا. يکبار يکي از وزرا، داشت با تلفن سياسي خيلي حرف سري را ميزدو تازه عادت کرده بودم با دوربين عکس بگيرم. از اين آقاهه که خيلي حرفهاي سري مي زد، عکس گرفتم. براي يک لحظه قاطي کرد و گفت نمي بيني داريم سري حرف ميزنيم!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس