به گزارش مشرق به نقل از فارس، آنچه در ذيل ميآيد، گزيدههايي از کتاب «رويارويي سوم و جهاد اقتصادي» نوشته محسن رضايي دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام درباره اصلاحات اقتصادي - بيداري سوم است:
اصلاحات اقتصادي
عجيب است که در مسير اقتصاد هم اتفاقاتي مشابه سياست روي داد. چه در دورههاي قبل از انقلاب و چه در دورههاي پس از انقلاب اسلامي ابتدا تلاشهاي اصلاحي براي تحول در اقتصاد ملي شروع شد. تلاشهاي اصلاحي اميرکبير که قبل از بيداري ملت ايران آغاز شد با شهادتش نيمهتمام ماند.
در دوره ملي شدن نفت هم غربيها ما را تحريم کردند و دولت وقت ناچار شد براي اداره کشور اوراق قرضه چاپ کند. بعد هم با کودتاي غربي دولت ملت سرنگون شد.
اقدامات رضاشاه و پسرش هرچند ظاهري اصلاحي داشت ولي به علت وابستگي اقتصادي و مونتاژي و تشديد اقتصاد دولتي خسارات بزرگي در زيرساختهاي اقتصادي به وجود آورد.
در حقيقت اصلاح اقتصادي با ديکته غربي نتيجهاي بهتر از آن نميتوانست داشته باشد. آنچنان دولت و نفت بر اقتصاد ملي سايه انداخت که با گذشت سي سال از سقوط نظام شاهنشاهي هنوز نتوانستهايم از دخالت دولت و انحرافي نجات پيدا کنيم که نفت در اقتصاد ملي به وجود آورده است.
حضرت امام در اين باره فرمودند: اصلاحات آقايان بازار سياه براي آمريکا و اسراييل درست کرده است. در حقيقت اصلاح اقتصادي با ديکته غربي ممکن نبود نتيجهاي بهتر از آن داشته باشد. در زمان پهلوي آنچنان دولت و نفت بر اقتصاد ملي ايران سايه انداخت که با وجود آنکه سي سال از سقوط نظام شاهنشاهي ميگذرد دولتمردان ايران نتوانستهاند از دخالت دولت و انحرافي که نفت در اقتصاد ملي به وجود آورده نجات پيدا کنند. بزرگ شدن دولت در اداره کشور هزينهها و خسارات زيادي بر دوش مردم گذاشت.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي فرصت بهتري براي اصلاح اقتصاد ملي فراهم شد. ايران پس از انقلاب در دوره اصلاحات اقتصادي را پشت سر گذاشت. دهه اول انقلاب اسلامي بيشتر به سوي اقتصادي دولتي حرکت کرديم و خودکفايي بيشتر تبليغ ميشد در اين دوره اقتصاد به بازار به شدت مورد هجوم قرار گرفت و زندگي کوپني تبليغ شد.
دوره دوم اصلاحات اقتصادي به دولتهاي آقايان هاشمي و خاتمي برميگردد. در اين دوره دولتها اقتصاد کشور را به سوي اقتصادي آزاد بردند.
در اين سه دهه مسئولان کشور تلاش خود را بر اصلاحات اقتصادي گذاشته بودند. آقاي دکتر احمدينژاد هم چارچوب اقتصادي خاصي را پيش برد که مهمترين ويژگي آن نوعي اقتصاد دولتي بود. در حالي که ايشان از فروپاشي نظامهاي بينالمللي ياد ميکرد يا از تحول اقتصادي در ادبيات خود استفاده مينمود ولي ايشان هم نوعي اصلاحات از نوع دولتي با محور عدالت در اقتصاد ايران را پيگيري کردند.
الگوي اقتصادي
الگوهاي اقتصادي که تاکنون در اقتصاد ايران به کار گرفته است با هم متفاوت بوده است. اقدامات زيگزاگي شايد بهترين تعبير باشد که رهبر انقلاب اسلامي در جلسه با نخبگان توسعه براي آن به کار برد. در زمان مهندس موسوي به اقتصاد دولتي نزديک شديم. در زمان آقايان هاشمي و خاتمي به اقتصاد آزاد و سرمايهداري و در زمان دکتر احمدي نژاد به اقتصاد دولتي برگشتيم. با تأکيد رهبر انقلاب گروهي براي تدوين اين الگو گردهم آمدند و از نخبگان کشور هم خواسته شده است که به اين امر مهم بپردازند.
دستاوردها و هزينههاي اصلاحات
نکته مهمي که در اينجا وجود دارد اين است که اصلاحات اقتصادي چه دستاوردها و هزينههايي براي ايران در برداشته است؟
قبل از پاسخ به اين پرسش لازم ميدانم رويکرد خود را درباره ارزيابي گذشته بيان کنم. من گذشته را سياه و سفيد نميبينم و تنها به نيمه خالي ليوان نگاه نميکنم، بلکه تلاش ميکنم که در مقابل سياهيها بخش سفيد گذشته را هم نميبينم. هرچند گذشته قابل نقد است ولي نبايد منفي شود. نفي گذشته زيرپا گذاشتن افتخارات و تلاش و زحمات نسلهاي قبلي است. دوره آقايان هاشمي و خاتمي و احمدي نژاد و موسوي قابل نقد است و براي آينده هم بايد از آن دورهها درس گرفت ولي نفي آن گذشتهها ظلم بزرگي به تاريخ تلاشهاي ملت است. تنها بخشي که قابل نفي است انحرافاتي است که در آن اصلاحات صورت گرفته است که در صفحات بعدي به آن ميپردازم.
متأسفانه در کنار زحمات فوق العادهاي که در دولتهاي گذشته و دولت آقاي احمدي نژاد صورت گرفته انحرافات و تجديدنظرهايي هم در اصول و ارزشهاي انقلاب انجام شده است که آنها هم به نوبه خود خساراتي را به مردم و نظام اسلامي وارد کرده است. نقد آنها براي جلوگيري از تدوام انحرافات ضروري است. بنابراين ترجيح بر آن است که گذشته دولتها را به سه قسمت کنيم:
?- بخشي از تلاش دولتهاي گذشته، بخشي از افتخارات انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي است. کشور ما در تمامي ابعاد پيشرفتهاي قابل افتخاري در سي سال اخير داشته است.
?- بخشي از فعاليتهاي دولتهاي ايران، اشتباهات و اشکالاتي دارد که قابل نقد است. در سياست داخلي و روابط بينالمللي اشتباهاتي صورت گرفته است. در اقتصاد ايران اشتباهاتي صورت گرفته است.
?- بخشي از اقدامات دولتها، انحرافات و تجديدنظرهايي بوده است که آسيبهاي زيادي بر ملت و نظام جمهوري اسلامي وارد کرده است.
معماري بزرگ
آقاي هاشمي پس از امام به معماري تازهاي در سياست داخلي، خارجي، فرهنگي و اقتصادي کشور دست زد. اصلاحات فرهنگي و اقتصادي که از رياست جمهور آقاي هاشمي شروع شد چند هدف را دنبال ميکرد:
?- بازسازي مناطق جنگي و خرابيهاي ناشي از جنگ
?- سازندگي اقتصادي کشور
?- تعامل با غرب و جذب سرمايه خارجي و ورود تکنولوژي و دانش فني
شعار دوم و سوم بيشتر به اصلاح اقتصاد ملي برميگشت که در اثر تخريبهاي دويست ساله اخير در دوران پهلوي و قاجار بر اقتصاد کشور وارد شده بود. از طرف ديگر ناظر بر جبران عقبماندگي کشور طي همين مدت بود.
در هر دو زمينه تلاشهاي بزرگي در کشور صورت گرفت تمام کشور تبديل به کارگاه بزرگي شده بود. دهها سد و بزرگراه و دانشگه و کارخانه ساخته شد. نيروهاي انقلاب از جنگ برگشته هم با تمام توانايي خود از ايشان در زمينههاي سازندگي حمايت ميکردند.
ولي در کنار فعاليتهاي اقتصادي يک زاويه انحرافي در دولت ايشان نسبت به اصلاحات سياسي و فرهنگي پس از انقلاب به وجود آمد که اين انحراف در دوران آقاي خاتمي ادامه يافت و در برخي از ابعاد گسترش پيدا کرد.
?- در گفتمان و ارزش هاي انقلاب و روشهاي جهادي بازنگري شد.
الف- در سياست خارجي صدور انقلاب را متوقف کرد. رابطه با عربستان در منطقه و بهبود رابطه با آمريکا را در روابط بينالملل دو مشي اصلي در سياست خارجي برگزيد.
ب- در سياست داخلي فضاي باز سياسي و نقد را محدود کرد. وي انتقادات را براي حال و هواي بازسازي کشور مضر ميدانست و دولت خود را دولت کار ناميد.
ج- از توصيهها و نسخههاي غرب در اقتصاد استفاده کرد. وي از ليبراليسم اقتصادي به صراحت دفاع ميکرد. سياستهاي تعديل بانک جهاني را براي اصلاح اقتصادي کشور پذيرفت.
د- در بعد فرهنگي در بسياري از ارزشهايي که در ميان نيروهاي انقلاب جان گرفته بود تجديدنظر کرد يا به آنها بي اعتنايي نشان داد.
?- خيمه انقلاب ب شدت محدود و کوچک شد.
الف- نهادهاي انقلابي را در نهادهاي سنتي ادغام نمود. جهاد سازندگي را در وزارت کشاورزي و بقيه نهادها را در وزارتخانه ها ادغام کرد. با تعريفي که در اين زمان از سپاه و بسيج صورت گرفت آنها را از بعد انقلابي به بعد حکومتي متمايل کرد.
ب- عقبه جبهه انقلاب که نيروهاي انقلاب در جامعه بودند به حال خود رها شدند. قريب سه ميليون بسيجي جبهه رفته و با انگيزه هاي انقلابي و جهادي در جامعه رها يا به تعبيري بي سرپرست شدند.
بنابراين در ادبيات و گفتمان انقلابي و نيز در نهادهاي انقلابي و عقبه و امتداد جبهه انقلاب در جامعه تغييرات بسياري صورت گرفت. نوعي از هم پاشيدگي در جبهه انقلاب و سامان دهي آنها در جبهه سياست و حکومت اتفاق افتاد.
برخي از اين اصلاحات با چالش نرم و پنهاني با رهبري و نيروهاي انقلاب همراه شد ولي سر و صداي آن بلند نشد که در ادامه شرح برخي از اصلاحات سياسي و فرهنگي در دولتهاي پس از انقلاب ميآيد.
اصلاحات سياسي
در دوره آقاي هاشمي فضاي سياسي کشور بسته شد. فضاي نقد و گفتوگو محدود شد تا جايي که رهبر انقلاب به دانشگاه تهران رفت و در جمع دانشجويان گفت: خدا نيامرزد کساني را که ميگويند دانشجو نبايد سياسي باشد.
در دوران آقاي خاتمي وضعيت سياسي کشور تغيير کرد. اصلاحات سياسي ابتدا براي بازگشت به آزاديهاي دوران انقلاب شروع شد. رهبري هم به علت انتقاداتي که به دوران آقاي هاشمي در عرصه سياسي و فرهنگي داشتند از آقاي خاتمي و در سه سال اول دولت ايشان حمايت جدي کردند. ولي از سال سوم کنترل از دست آقاي خاتمي خارج شد. اصلاحات سياسي راه خود را کج کرد و با عبور از انقلاب و شعارهاي آن شدت گرفت. اوج اين انحرافات جايي بود که عدهاي از طرفداران ايشان گفتند انديشههاي امام را بايد به موزه تاريخ سپرد. رهبري و نيروهاي انقلاب از آقاي خاتمي فاصله گرفتند.
تغييرات سياسي
لازمه اصلاحات اقتصادي در دولتهاي آقايان هاشمي و خاتمي مدارا کردن با غرب با حفظ استقلال کشور بود. لذا در سياست خارجي ايران هم اصلاحاتي به وجود آمد. صدور انقلاب تنها به لبنان، عراق، افغانستان و فلسطين محدود شد، ايران در تمامي مجامع بينالمللي شرکت کرد از نظر اقتصادي مبادلات با بيشتر کشورها از جمله آمريکا مجاز شمرده شد. ايران حمله و تجاوز عراق به کويت را محکوم کرد با کشورهاي مرتجع منطقه که در دهه اول انقلاب اسلامي آنها را مورد انتقاد قرار ميداد و با رفتارهاي انقلابي با آنان برخورد ميکرد.با ديپلماسي همکارانه رفتار کرد. با وجود آنکه امام فرموده بودند که ما اگر از صدام بگذريم از آل سعود نميگذريم ولي در سياستهاي پس از جنگ مسئولان کشور راهي جز تعامل با آل سعود نميديدند.
هر چند که اين نوع سياستها از بسياري از تهديدات جلوگيري کرد ولي دنياي غرب هيچ راهي را براي تعامل برابر و استفاده ايران از فناوري و دانش و بازارها و سرمايه غربي جلوي روي ما باز نگذاشت.در دوره آقايان خاتمي و هاشمي که بيشتر مماشات و تساهل با غرب صورت گرفت، تحولي عملي و واقعي از طرف غربيها صورت نگرفت. نه در بعد تکنولوژي و نه در بعد سرمايهگذاري خارجي و نه در بعد باز کردن بازارهاي خود بر روي ايران و الحاق ايران به سازمان تجارت جهاني کاري از پيش نرفت. در مقابل همکاريهاي هستهاي و شفاف سازي برنامههاي هستهاي ايران، رفتار نامناسبي در پيش گر فتند و ايران را تحريم کردند. در مقابل نرم کردن ادبيات سياست خارجي و گفتوگوي تمدنها و محکوم کردن حمله صدام حسين به کويت و دفاع از انقلابيون افغاني در مقابل طالبان، بنا را بر زيادهخواهي گذاشتند. حتي در ادامه رفتار نامناسب خود در زمان آقاي بوش ايران را محور شرارت ناميدند. چند بار تصميم به حمله به ايران گرفتند و لي ايران با اقدامات پيش دستانه ترفند آنها را خنثي کرد. نقش رهبر انقلاب اسلامي و آمادگي نيروهاي مسلح کشور و افشاگري نيروهاي سياسي داخلي و خارجي نقش بازدارنده مهمي را ايفا کرد.
اصلاحات فرهنگي
آقاي هاشمي روزي به من گفت که من در سالهاي اول رياست جمهوري امور فرهنگي را از سياستگذاري تا اجرا به رهبر انقلاب واگذار کردم ولي آقاي هاشمي پس از مدتي خود نوعي ارزشهاي جديد فرهنگي را تبليغ و ترويج کرد. خطبههاي نماز جمعه ايشان در آن دوران موجود است.
صحبتها و مباحث ايشان به سوي اصلاح فرهنگي نه در فرهنگ گذشته قبل از انقلاب بلکه به سوي اصلاح فرهنگي و ارزشهايي که پساز انقلاب در بين نيروهاي انقلابي رواج پيدا کرده بود،متمايل شد. رهبري و نيروهاي انقلاب از همان ابتدا در مقابل اين تجديد نظر موضع گرفتند. البته نيروهاي انقلاب دو گروه شدند. عدهاي از افراد که بيرون از سپاه بودند به روشهاي افراطي کشيده شدند ولي بخش اعظمي از نيروهاي انقلاب که در درون سپاه و بسيج بودند احترام آقاي هاشمي را کاملا نگه ميداشتند ولي نگراني و ناراحتي خود را به صورت نامههاي محرمانه يا در جلسات خصوصي اظهار ميکردند.
اگر زماني آن نامهها منتشر شود کاملا پيداست که اختلاف نظرها کجا بوده است. در اينجا تنها به يکي از اين نامهها اشاره ميکنم تا عمق نگرانيها و دغدغههاي نيروهاي انقلاب بيان شده باشد:
محضر مبارک فرماندهي معظم کل قوا
حضرت آيتالله العظمي خامنهاي دام عزه
سلام عليکم
چندي پيش (قريب به دو ماه) نامهاي براي سرور عزيزم آقاي هاشمي رفسنجاني نوشتم و در آن نامه از عدم توجه ادارات دولت ايشان به بسييجيها و سپاهيها گله کردم و قصد آن را نداشتم که جنابعالي را از محتواي اين نامه با اطلاع سازم. ولي چون آقاي لاريجاني وزير محترم ارشاد به آقاي ذوالقدر گفتند که آقاي هاشمي از اين نامه ناراحت شدند، فکر کردم مصلحت نيست که جنابعالي از اين نامه بياطلاع باشيد لذا به پيوست ، نامه را خدمت شما ميفرستم. جنابعالي مطلع هستيد که اينجانب چه ميزان از آقاي هاشمي دفاع کردهام. (و انشاءالله خواهم کرد) ولي به همان دليل و انگيزهاي که دفاع کردهام و به دليل احساس خطري که از تضعيف ايشان مينمايم اين نامه را به ايشان فرستادم.
من به روشني مي بينم که چگونه تکنوکراتها که از اساس مخالف روحانيت و ايشان هستند چگونه دارند با دهها اقدام بيصدا ريشه حاکميت سياسي روحانيت را در اين کشور تضعيف ميکنند و با بيوفايي کامل نسبت به آقاي هاشمي و روحانيت به آن سويي که خودشان ميخواهند نظام را ميکشانند. براي آنها ظاهرا مهم نيست که امثال آقاي هاشمي شکست بخورند براي آنها اين مهم است که وضع فعلي را يک قدم به سوي غرب زدگي ببرند و آن را به دست کساني بسپارند که از دست روحانيت و سربازان وفادار آن که سپاه و بسيج باشد، زخم اساسي خورده و به جان همه ما تشنهاند.
من به عنوان يک سرباز روحانيت دست جنابعالي را ميبوسم که آقاي هاشمي را از اين خطر بزرگ نجات دهيد. انقلاب اسلامي و امام راحلمان و حوزه بزرگ شيعه براي امثال آقاي هاشمي بهاي بزرگ پرداختهاند و زحمت طاقت فرسايي کشيدهاند.
خدا را شاهد ميگيرم که من به آقاي هاشمي علاقمند هستم آرزو ميکنم که ايشان با سربلندي اين سه سال باقيمانده رياست جمهوري را طي کند و خداي ناکرده به شخصيت سياسي ايشان لطمهاي وارد نشود.
سرباز جنابعالي
محسن رضايي
اصلاحات فرهنگي آقاي خاتمي
در دوران آقاي خاتمي تجديد نظر در مسائل فرهنگي بيشتر شد، تا جايي که ايشان گفتند اگر دين در مقابل آزادي قرار بگيرد، دين شکست ميخورد. در حالي که دين و آزادي در دوران امام وارد يک خانه شد و با هم زندگي مسالمتآميزي داشتند. در اين مدت که ربع قرن ميشود قوه مجريه و دولت در اختيار چپ بود و اگر محدوديتي درست شده بود در همين دوران بود.
فلسفه و ادبيات غرب در دوران ايشان با گسترش بيشتري وارد گفتمان عمومي جامعه و اداره کشور گرديد. غربزدگي توسعه يافت. هنجارشکنيهاي ديني و مذهبي بيشتر شد. مقدسات ديني زير سؤال رفت. عرفگرايي باب گرديد. تساهل و تسامح در فروع به سوي اصول هم تمايل پيدا کرد که متدينين را به نقطه جوش رساند و سر و صداهايي ايجاد کرد.
اصلاحات فرهنگي اخير
تجديد نظرهاي فرهنگي در دوران آقاي احمدينژاد ادامه پيدا کرد. حداقل اين است که اطرافيان ايشان به جاي اصلاح در فرهنگ دويست ساله قبل از انقلاب که به جامعه ما به ارث رسيده به تجديد نظر در ارزشهاي انقلاب اسلامي روي آوردهاند. و همان مسير آقايان هاشمي و خاتمي در ابعاد ديگري ادامه يافت. هر چند برخي از ارزشهاي انقلابي در دوران آقاي احمدينژاد تقويت شد.
ايستادگي ايشان در مقابل آمريکا و اسرائيل هر چند که از قواره عمومي انقلاب تندتر بود و حتي تعبير ماجراجويي به خود گرفت ولي از مهمترين بخش تقويت ارزشهاي انقلاب را به خود اختصاص داد. عدالت محور بسياري از طرحهاي وي را به خود اختصاص داد. کاهش فاصله ميان مسئولان و مردم و قاطي شدن دولت با آنها از اقدامات خوب ايشان بوده است.
در بعد معرفت اسلامي نوعي انسانگرايي جديد در افکار ايشان راه يافت که با فلسفه اسلامي که تاکنون ارائه شده در تعارض است. تفسيرهاي جديدي از دين رواج پيدا کرده که مورد تائيد مراجع ديني نيست. تعابيري که درباره فلسفه انتظار صورت ميگيرد بيشتر بر حدس و گمان استوار است تا علم و معارف اسلامي اداره دولت بيشتر بر مبناي طريقت و نوعي الهامگيري استوار است. تا مشورت با نخبگان و استفاده از شريعت.
تجديدنظرهايي هم در برخي از ارزشهاي انقلاب صورت گرفته است. نوعي مليگرايي جديد در دولت شروع شده است که با سابقه گروه همفکران آقاي احمدينژاد ارتباط ندارد. پرخاشگري در رفتارها و کم توجهي به جنبههاي اخلاق موجب شده است که ارزشهاي اخلاقي در اين دوره ضعيف شود. حتي در برخي از نيروها مدعي انقلابي بودن ادبيات غيرمودبانه راه پيدا کرده است. ماديگرايي از نوع ديگري گسترش پيدا کرده است. بازگشت به ارزشهاي قبل از انقلاب هم سر وکلهاش پيدا شده است.
چه بايد کرد؟
باوجود اينکه دولتهاي ايران در طي دو دهه در سياست خارجي و تعامل با خارج و در ابعاد داخلي و فرهنگي تغييراتي دادند غرب به انتظارات ايران جوابي نداد. يعني تکنولوژي و دانش فني مهمي به کشور وارد نشد. سرمايهگذاري خارجي به کشور سرازير نشد و علاوه بر آن ايران را هم در تعاملات بينالمللي دخالت نميدادند.
در سالهاي اخير هم رويارويي تازهاي را با ايران شروع کردهاند. امروز غرب با تحريمهاي اقتصادي ميخواهد پيشرفت ما را به گروگان بگيرد تا ما آينده نظام روابط خود را در منطقه و نفوذ کشور را با آن معامله کنيم. درست مشابه حمله عراق به ايران که در آنجا سرزمينهاي ما را گرفتند تا ايران استقلال خود را در مقابل آزادسازي سرزمينهايش به آنها معامله کند.
حال در مقابل اين رويارويي تازه غرب چه بايد کرد؟ هر چند اصلاحات اقتصادي در گذشته لازم بود. ولي ما به نوآوريهايي در اداره جامعه و کشور نياز داريم. واقعيت آن است که روشهاي اصلاحي آقايان هاشمي و خاتمي در اقتصاد و فرهنگ جامعه نميتواند آينده را بسازد و در گذشته نشان داده که نتوانسته آرمانها و انتظارات ملت ما را کاملا پاسخ دهد. بازگشت به گذشته شکستي بزرگ است هر چند بازگشت به انقلاب نجات ملي است.
قضاوت نهايي درباره دولت آقاي احمدينژاد را بايد به آينده واگذار کنيم. بايد منتظر بمانيم تا ببينيم در طي دو سال آينده وي به چه کارهايي جديدي دست ميزند و فعاليتهاي نيمه تمام را به کجا ميرساند.