حالا که برجام میان ایران و شش قدرت جهانی ازجمله ایالات متحده به دست‌آمده، ایرانیان منتظر اقدامات عملی واشنگتن هستند تا دریابند آیا کودتاچیان سابق راهبردهای عملیاتی خود علیه تهران را تغییر داده‌اند یا تنها در ظاهر گفتارشان را عوض کرده است.

به گزارش مشرق، 62 سال پیش در چنین روزهایی، دولت ایالات متحده با همراهی بریتانیا، کودتایی را در ایران به اجرا گذاشت که هدفش سرنگونی دولتی ملی و دفاع از شاه جوانی بود که پیش از کودتا از هراس پیروزی مصدق، کشور را ترک کرده بود.

واشنگتن دلایل بسیاری برای همراهی با کودتا داشت. دولت ایالات متحده می‌خواست در دوران ضعف لندن پس از جنگ جهانی دوم، جاپای خود در خاورمیانه را محکم کند. این کشور نمی‌خواست دومینوی استقلال‌طلبی نفتی در کشورهای نفت‌خیز به راه بیفتد و همچنین در اوج قدرت‌نمایی دو بلوک شرق و غرب، آمریکا نمی‌خواست ریسک غلطیدن تهران به دامان چپ‌گرایان را به جان بخرد. در چنین شرایطی بود که آن کودتای مشهور علیه دکتر محمد مصدق به اجرا درآمد و چنان که تاریخ گواهی داده، به برقراری دوره‌ای سیاه از دیکتاتوری در ایران کمک کرد.

62 سال پس از آن کودتا اما روابط تهران و واشنگتن به‌گونه‌ای دیگر رقم خورده است. کشوری که به خود حق می‌داد در ایران کودتا کند، حالا به‌طور برابر با ایران سر میز مذاکره می‌نشیند و با استیصال، از ضرورت مصالحه و سازش در قبال مقاومت کشورمان سخن به میان می‌آورد. سوالی که در این نوشته تلاش شده به آن پاسخ داده شود این است که کدام زمینه‌ها در این شش دهه تغییر کرده که باعث شده کاخ سفید به‌جای دخالت مستقیم در امور کشورمان، مجبور به یک مصالحه بین‌المللی در برابر ایران شود و در عمل، تا چه اندازه بر سر این مصالحه خواهد ایستاد؟

نفوذ مستقیم واشنگتن در ایران به‌دنبال سقوط دولت مصدق شدت گرفت. خالی شدن صحنه خاورمیانه از نفوذ ابرقدرت‌های سنتی و نیز تشدید جنگ سرد باعث شد تا آمریکا تکیه شاه جوان بر دولتش را غنیمت شمرده و چتر قدرت خود را در منطقه‌ای گسترش دهد که منبع عمده انرژی و بازار مستعدی برای فروش تسلیحات بود.

آمریکا چنان از نفوذ بر کشورمان شادمان بود و آن را توسعه می‌داد که نه کشته شدن دانشجویان تنها چهار ماه پس از کودتا در 16 آذر 32 این کشور را به تأمل وامی‌داشت و نه توسعه قدرت محمدرضا پهلوی در منطقه، بیم از دست خارج شدن پهلوی دوم از دست واشنگتن را به‌دنبال داشت. بهترین بستر برای توسعه قدرت و نفوذ واشنگتن در ایران، ضعف قدرت داخلی ایران بود که باعث می‌شد آمریکا به بهترین شکل دولت ایران را وابسته به خود تلقی کرده و هم از قدرت نفتی ایران سود ببرد و هم از کشورمان برای مهار شوروی بهره‌برداری کند. نفوذ واشنگتن در ایران به‌اندازه‌ای بود که حتی شاه جوان آنگاه که دولت امینی را بیش از آنچه گمان می‌کرد، به واشنگتن نزدیک دید، بیم بَرَش داشت که مبادا واشنگتن با او چنان کند که در سال 1320 لندن با پدرش کرده بود.

هرچند آمریکا می‌پنداشت که ضعف محمدرضا پهلوی در داخل کشور و عدم برخورداری وی از مشروعیت داخلی، بهترین فرصت برای نفوذ آمریکا در ایران است، اما این کشور هیچ‌گاه به‌خوبی ایران را نشناخت و به‌رغم نفوذ در ایران، نتوانست مانع از یکی از بزرگترین انقلاب‌ها در قرن بیستم شود. سفارت ایالات متحده که به شهادت اسناد به‌دست آمده پس از تسخیر لانه جاسوسی، ریزترین مکالمات دولتمردان ایران را شنود می‌کرد، چنان از نارضایتی‌های توده‌های مردم غافل شد که تنها وقتی انقلاب، خیابان‌های تهران را فتح کرد، صدای مردم را شنید. دست‌پاچگی آمریکا از وقوع انقلاب چنان بود که این کشور نتوانست چنان که باید، نسبت خود با ایرانِ پس از انقلاب را تعریف کند.

روشن است که نتیجه بیگانگی آمریکا با انقلاب مردم ایران، طرد واشنگتن از سوی ایرانیان پس از استقرار جمهوری اسلامی بود. کشوری که می‌خواست وابستگی خود را جبران کند، استقلال‌طلبی‌اش را با گروگان گرفتن دیپلمات‌های آمریکایی فریاد کرد و با این حال حمایت واشنگتن از صدام در جریان جنگ هشت ساله بر حجم این خشم تاریخی افزود. پاسخ مردم ایران به سرسختی آمریکا در دشمنی با نظام برخاسته از انقلاب 57، مقاومت بود. آمریکا خیلی دیر دریافت که مردم ایران دشمنی را به هر شکلی تاب نمی‌آورند. انگلیسی‌ها که سابقه دشمنی با تهران را داشتند سال‌ها قبل دریافته بودند که ایرانیان پاسخ دشمنی را چنان قاطع می‌دهند که به قیمت از دست دادن خلیج فارس تمام می‌شود، اما واشنگتن تنها آنگاه به این تجربه انگلیسی‌ها رسید که در تمام جبهه‌های نبردی که علیه تهران گشوده بود، ناکام ماند.

حالا 62 سال پس از 28 مرداد 1332، آمریکایی‌ها می‌خواهند به ایران بازگردند. آن ها که دانسته‌اند زبان دشمنی، جز بر دشمنی نیفزوده، ادبیاتی دیگر برگزیده‌اند اما نگاه مردم ایران، نه به ادبیات تازه دولتمردان آمریکایی، بلکه به عمل آنهاست. مردم ایران به یاد دارند چگونه دولت آمریکا همزمان با دعوت محمدرضا پهلوی به باز کردن فضای سیاسی، علیه انقلاب ایران موضع می‌گرفت و یا در اوج جنگ ایران و عراق، چطور به نام حقوق بشر، به رژیم صدام سلاح می‌فروخت و در برابر نقض حقوق بشر از سوی بغداد، سکوت می‌کرد. حالا که برجام میان ایران و شش قدرت جهانی ازجمله ایالات متحده به دست‌آمده، ایرانیان منتظر اقدامات عملی واشنگتن هستند تا دریابند آیا کودتاچیان سابق راهبردهای عملیاتی خود علیه تهران را تغییر داده‌اند یا تنها در ظاهر گفتارشان را عوض کرده و چنان ایرانیان را ساده‌لوح پنداشته‌اند که گمان می‌کنند تنها از طریق بازی با واژه‌ها می‌توانند فاز تازه‌ای از تقابل را کلید بزنند.

تاریخ همچنان که کودتای 28 مرداد را در دل ایرانی‌ها زنده نگه داشته، رفتار واشنگتن در قبال برجام را نیز از یاد نخواهد برد. ایرانی‌ها منتظر «تغییر»ی هستند که باراک اوباما وعده آن را داده بود؛ تغییری که نه فقط در زبان، که باید در عمل قابل آزمودن باشد.

مصطفی انتظاری هروی

منبع: رصد

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس